هوس، پیامدها و علاج‏ها

به طور کلّی، بسیاری از افراد، نیروی اراده را با هوس، اشتباه می‏کنند و تفاوتی بین آنها قائل نمی‏شوند. حال اگر بخواهیم به توضیح آن دو بپردازیم و آنها را معنا کنیم، هوس را «میل (گرایش) غریزیِ سیری‏ناپذیر» تعریف خواهیم کرد، در حالی که اراده، «مُلزَم نمودن اختیاری خویشتن است به تأمین یک خواسته»، که پس از تحقّق آن خواسته و یا با انصراف از آن، خاتمه می‏یابد. از همین دو تعریف ابتدایی برمی‏آید که اوّلاً هوس، به خودیِ خود، منفی نیست و ثالثا به فعلیّت رسیدن و عملی شدن هر
يکشنبه، 17 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هوس، پیامدها و علاج‏ها
هوس، پیامدها و علاج‏ها
هوس، پیامدها و علاج‏ها

نویسنده : حمزه کریم‏خانی

داشتن یا نداشتنِ هوس

به طور کلّی، بسیاری از افراد، نیروی اراده را با هوس، اشتباه می‏کنند و تفاوتی بین آنها قائل نمی‏شوند. حال اگر بخواهیم به توضیح آن دو بپردازیم و آنها را معنا کنیم، هوس را «میل (گرایش) غریزیِ سیری‏ناپذیر» تعریف خواهیم کرد، در حالی که اراده، «مُلزَم نمودن اختیاری خویشتن است به تأمین یک خواسته»، که پس از تحقّق آن خواسته و یا با انصراف از آن، خاتمه می‏یابد. از همین دو تعریف ابتدایی برمی‏آید که اوّلاً هوس، به خودیِ خود، منفی نیست و ثالثا به فعلیّت رسیدن و عملی شدن هر هوسی، نیازمند اراده کردن است.
تجربه بشری نشان داده است که ما در زندگی نمی‏توانیم همه چیز را تنها بر اساس هوس‏های خود پایه‏ریزی کنیم و نظم و ترتیب ببخشیم. برخی موقعیت‏های دشوار و حادّ و پیچیده به موضوعاتی سوای امیال و هوس‏های ما مرتبط می‏شوند. اگر ما از قبول این اصل مسلّم سر باز زنیم، دیر یا زود، هوس‏ها (تمایلات) خود را با سؤالات بسیاری مواجه خواهیم دید و طعم تلخ ناکامی‏ها را خواهیم چشید.
هوسْ داشتن یا نداشتن (به آن مفهومی که روزانه در محاوره و مکالمه خود به کار می‏بریم)، مبیّن هیچ اصلی نیست مگر این که از قبول یک موقعیت و یا از اطاعت از دستور مشخّص، سر باز زنیم. هنگامی که می‏خواهیم کار بخصوصی را انجام دهیم می‏گوییم: «دلم می‏خواهد»، ولی اگر آن کار، باب طبعمان نباشد، می‏گوییم: «دلم نمی‏خواهد». پس هوس داشتن، مفهوم «قبول عملی» را پیدا می‏کند و نداشتن هوس، «امتناع از انجام دادن آن عمل» را می‏رساند.
تبعیّت از احساس میل و بی‏میلی که بهتر است در این جا از آن، تحت عنوان «هوسبازی» یاد کنیم، در نهایت، از ما آدم‏هایی کاهل و خمود می‏سازد ؛ چون هرگونه احساسِ شور و نشاط و ابتکار و نیز جرئت و شهامت را از شخص، باز می‏ستاند و میل به تغییر دادنِ خویشتن و جهان را در او می‏میرانَد.
انتخاب نحوه زندگی به طریق «هوس»، موجب آن می‏شود تا سقف امکانات خود را پایین‏تر و پایین‏تر بیاوریم و شکست آتی خود را سخت‏تر بسازیم. شخصیتی که تنها به نحوه ارضای «هوس»های خود نظر دارد، با قاعده‏ای که خودش ساخته و پرداخته، باعث محدودیت و محکومیت خویش می‏شود ؛ یعنی سرانجام به نقطه‏ای می‏رسد دیگر جز برآوردن هوس و میل غریزی، هیچ کاری برایش نمی‏ماند، در حالی که انسان، بجز هوس‏ها یا همان گرایش‏های غریزی (طبیعی)اش که اقتضای سرشت حیوانی اوست، نیروهای دیگری نیز در درون خود دارد (مثل قوّه تعقّل و تفکّر) که می‏تواند به مدد آنها رشد و تعالی و تکامل یابد، حالْ آن که هوس‏ها، با فرسوده شدن تن آدمی و به تحلیل رفتن قوای مادّی او، فرسوده می‏شوند و یا ابزارهای تأمین آنها (اعضای بدن و حواسّ پنج‏گانه و...) ضعیف و ناکارآمد می‏شوند.

هوس از دیدگاه دین

از دیدگاه دین، انسان، موجودی است که عقل و شهوت، در وجودش با هم درآمیخته است، به گونه‏ای که گاهی قوه عقل، او را به جانب خویش می‏کشد و تفکر و عقل‏گرایی سرلوحه کارها و برنامه‏های او می‏شود و گاهی قوه شهوت، او را به سمت خود سوق می‏دهد و تمایلات و خواسته‏های شهوانی در او فعّال می‏گردند. آری! بشر، چه بخواهد و چه نخواهد، همواره هوس‏ها و تمایلاتی در وجود خود دارد که او را به این سو و آن سو، سوق می‏دهند.
آنچه برای یک انسانِ کمالجو مهم است، چگونگی برخورد با این هوس‏ها و تمایلات درونی است؛ چرا که در اثر پیروی نادرست از همه خواسته‏ها و هوس‏هایمان، به تدریج، درخشندگی عقل و ایمان در وجودمان رو به خاموشی می‏رود و در نهایت، به درجه‏ای پایین‏تر از حیوانات، تنزّل خواهیم کرد. قرآن مجید می‏فرماید: «پیروی از هوای نفس مکن که تو را از خداوند، گمراه می‏کند».(1)
در سخنی از امام صادق(ع)، پیروی از هوس‏ها، «بزرگ‏ترین دشمن برای مردم» معرفی گردیده است.(2)
بنابراین، با توجّه به آنچه گذشت، نتیجه می‏گیریم که انسان طالب کمال و سعادت و رشد و تعالی، کاملاً بر هوس‏ها و تمایلات نفسانی خویش، نظارت دارد و در یک کلام، هوشیارانه نفس خویش را مدیریت و رهبری می‏کند تا در مسیر رسیدن به سعادت، خود را از فرو افتادن در دره‏های تاریکِ خواسته‏های «نامعقول» و «فُرو دست» و «غیر انسانی» حفظ نماید.

نفس انسان، خاستگاه هوس‏

اگر انسان بخواهد هوس‏های خویش را کنترل کند و از طریق مبارزه با خواست‏های نامعقول خویش، راه کمال و تعالی را برای خود هموار سازد، در ابتدا باید خاستگاه و منشأ این خواست‏ها را (که همان نقش آدمی است) بشناسد و با ویژگی‏های آن آشنا شود.
یکی از ویژگی‏های مهمّ نفس، این است که اگر گرسنه شود، شِکوه و گلایه می‏کند و پیوسته می‏نالد و اگر سیر گردد، طغیان می‏کند. اگر انسان به هرچه نفس، خواستار آن بود، تن داد، نفس را به مانند اسب سرکش در درون خود خواهد داشت که دیگر نمی‏تواند آن را کنترل کند و از آن، سواری بگیرد. پس اگر شخص می‏خواهد هوس‏های خویش را کنترل کند، باید این اسب را رام کند و قدری او را گرسنه نگه دارد و به همه خواسته‏هایش پاسخ ندهد تا بتواند در مواقع لزوم، از آن، در راه رشد و تعالی و عبادت و اطاعت، بهره ببرد و همواره آن را مغلوب عقل و قانون (یا دین و انضباط اجتماعی) بنماید.
آری! همین نفس است که راه را برای شیطان باز می‏کند و انسان را دنباله‏رو او می‏گرداند و تا زمانی که انسان، غافل و بی‏توجّه باشد، او را تا مرز سقوط و هلاکت پیش می‏برد.
در حدیثی از رسول خدا (ص) می‏خوانیم: «دشمن‏ترینِ دشمنان تو، نفس توست که بین دو پهلویت قرار گرفته است».(3)
نفس در علم اخلاق و احادیث اسلامی، عاملی است که انسان را تنزّل می‏دهد و صفات پست و ضد ارزش‏ها را در او جای می‏دهد. در مقابل، گرایش‏هایی که موجب تعالی انسان می‏شوند، برخاسته از عقل‏اند که روح را پرواز می‏دهند و به خدا نزدیک می‏کنند. طبق این تعریف، انسان باید تلاش کند تا از نفس (یعنی از عاملی که با خواسته‏هایش بشر را به سقوط و انحطاط می‏کشاند) برحذر باشد و با آن به شدّت مبارزه نماید و بر آن، مسلّط گردد. و همیشه این نکته مهم را بداند که فرمانبری از نفس، اساس هر گرفتاری و سرچشمه هر گمراهی است.

مردم در برابر هوس‏

به طور کلّی، مردم در برابر هوس‏هایشان به سه دسته تقسیم می‏شوند:
دسته اوّل: مردمی که به دلخواه خود عمل می‏کنند و چیزی مانعشان نمی‏شود و همواره به دنبال لذایذ مادّی‏اند و به برآوردن همه هوس‏های خویش توجّه کامل دارند. اینان کسانی‏اند که منزلت متعالی انسانی و نیز سعادت آخرت خویش را قربانی لذّت‏خواهی چند روزه خویش می‏کنند. چنین افرادی برای تمایلات و هوس‏های خویش هیچ حد و مرز مشخصی نمی‏شناسند و لذا به آسانی به هر عملی دست می‏زنند، حتّی اگر نافرمانی خدا و بر خلاف خِرد انسانی و قوانین اجتماع باشد.
دسته دوم: کسانی هستند که برای خواسته‏های نفسانی و هوا و هوس خویش حدّ و مرزی مشخص می‏کنند و در حدّ توان و امکان، سعی دارند از موارد گناه و انحراف و نقض قوانین، دوری گزینند ؛ ولی از برآورده ساختن سایر خواسته‏ها و تمایلاتشان خودداری نمی‏کنند.
دسته سوم: کسانی هستند که اصل را بر مخالفت با هرگونه هوا و هوس قرار می‏دهند، مگر در مواردی که رضای خداوند در موافقت با تحقّق آن میل و هوس باشد، آن هم صرفا به قصد جلب رضای خداوند و نه به خاطر پیروی از هوا و هوس.
اصل در زندگی اینان، آن است که هرچه دلشان می‏خواهد و هوس می‏کنند، انجام ندهند و در هر کاری معیارشان فقط رضایت خداوند متعال باشد. پیامبران الهی، امامان معصوم و نیز مؤمنان واقعی، جملگی از این دسته‏اند، اگرچه در مراتب مختلف، قرار دارند. به طور کلّی، انسانی که خواستار رشد و تعالی است. باید با همّت و تلاش، خود را از مرتبه فروتر به مرتبه عالی برساند و نهایتا در جرگه دسته سوم درآید.
دستورهای اخلاقی‏ای که از جانب معصومان(ع) رسیده است، بیشتر برای این منظور است که انسان را متوجّه کنند در چه موقعیّت حسّاسی قرار دارد و پاسخ‏دادن به هر خواسته درونی و یا به میل دلْ عمل کردن، موجب لغزش و سقوط او می‏گردد و او را از خدا و حتّی از جایگاه متعالی انسانی او (به عنوان موجودی خردمند) دور می‏کند ؛ چرا که یا باید از هوس تبعیت نمود و یا از خِرد، و این دو با هم جمع نمی‏شوند.
آری! انسان هر اندازه به دلخواه هوس‏هایش عمل کند، از خِردش، و ناگزیر از خدا دور می‏شود و هرچه به اعتماد عقل و به خواست خدا و راهنمایی مبعوثان، با هوس‏هایش مخالفت کند، به جایگاه والای خویش در عالم آفرینش و طبعا به خدا نزدیک‏تر می‏شود و مورد عنایت او قرار می‏گیرد. وقتی خدا به انسان کمک کند، مبارزه با هوا و هوس، با تمام مشکلاتش برای او آسان می‏شود، هرچند این کار، در آغاز، مشکل است. اگر انسان به نظارت بر هوس‏هایش و مدیریت خواست‏های غریزی‏اش ادامه دهد و از خدا نیز توفیق استقامت بخواهد، حتما به پیروزی خواهد رسید. در ادامه به ارائه راه‏کارهایی برای مقاومت در برابر هوس‏ها و اداره کردن آنها خواهیم پرداخت.

مبارزه‏ای آرام در مقابل هوس‏

به طور کلّی، راه تقویت اراده انسان و کنار زدن هوا و هوس از پایگاه مدیریت اراده انسان و بیرون راندن آن از جایگاه عقل، تمرین در پاسخ ندادن به خواسته‏های نامعقول نفس و به عبارت دیگر، هوس‏های خطرناکی است که انسان را از مسیر زندگی سالم، خارج می‏کنند. البته این تمرین باید به گونه‏ای باشد که انسان بتواند آن را ادامه دهد، نه این که کار سخت و دشواری را با سرعت و شدّت فراوان شروع کند و از ادامه آن، بازماند.
انسان باید آرام آرام، با هوس‏های پوچ و باطل خود (که فرودستی و پستی آنها را هر عقل سالمی می‏پذیرد) به مخالفت برخیزد و در آغاز به خواسته‏های محدودی از آن پاسخ ندهد و بعد از مدتی، چنان بر نفس خویش مدیریت یابد که هرگز در برابر تمایلات حیوانی و طبیعی زودگذر (هرچند هم تشخیص آنها دشوار باشد و ظاهرشان آراسته) رام نگردد.
به طور کلّی، اگر انسان بخواهد همیشه به دنبال لذّت‏های حلال و برآوردن جمله هوس‏های خویش باشد، در ابتدا به مکروهات و سپس به حرام و گناه، کشیده خواهد شد. در حدیثی چنین آمده است: «کسی که بر لب پرتگاه حرکت کند، ممکن است بلغزد و به درون آن سقوط کند».(4)

صبر و خویشتنداری در برابر هوس

تردیدی نیست که یک انسان خردمند، فواید صبر و نتایج خوبِ کوتاه مدّت و درازمدّت آن را بر تبعات و عوارض سوء هوسرانی و نتایج نامطلوب آن، ترجیح می‏دهد. در این صورت، پایگاه صبر، یک پایگاه هشیارانه و آگاهانه و یک روش ارادی و اختیاری در زندگی است که در خلال آن، تحمّل سختی‏ها بر هوسرانی‏ها می‏چربد.
اگر مزیّت‏های عقل (که انسان را به صبر و خویشتنداری وا می‏دارد)، با هوا و هوس، مقایسه گردد، فرودستی و پستی هوس برای ما کشف می‏شود ؛ هوسی که همواره انسان را از صبر و خویشتنداری باز می‏دارد.
به طور کلّی، اگر انسان، صبور و خویشتندار باشد، بدون هوشیاری و ناخودآگاه، مطیع امیال درونی خویش نمی‏شود ؛ بلکه قبل از انجام دادن هر کار، در پاسخ به خواسته‏ها و هوس‏هایش، هشیاری و آگاهی لازم را به کار می‏بندد و ثمرات و نتایج آن را در نظر می‏گیرد. بدین ترتیب، اگر برآوردن آن میل و هوس را نامعقول و نامشروع ببیند، با صبر و خویشتنداری در مقابل خواسته‏اش می‏ایستد و آن را سرکوب می‏نماید و یا آن را به زمان و مکان معقول و مناسبش حواله می‏کند.

زندگی مشترک و هَوَسمندی‏

تشکیل خانواده، راه حل مناسبی برای تعدیل غرایز و برآوردن معقول برخی هوس‏هاست، به گونه‏ای که نه‏تنها فرد را به سقوط نکشانند، بلکه او را تعالی و تکامل بخشند.
در عین حال، چه بسیارند هوس‏هایی که ما را به دام می‏کشند و عدم پرهیزهایی که زندگی را به کام ما تلخ می‏نمایند. این مسئله درباره همگان، صادق است، بویژه برای آنها که پایبند به زندگی خانوادگی بوده، با آزادی و اختیار، کانونی را بر اساس مودّت و صفا بنا نهاده‏اند.
پایبندی به هوس‏ها، پیروی از خواسته‏های دل، عبور و گذر از مرز قانون و ضابطه‏ای که دین و عقل برای سعادت انسان معیّن کرده‏اند، زندگی را تیره می‏کند و رشته‏های پیوند خانوادگی را از هم می‏گسلد.
چه بسیارند سوء تفاهم‏ها، حساسیت‏ها، برخوردهای ناروا (و صریح‏تر بگوییم: بی‏تقوایی‏ها) که از برخی مردان یا زنان سر می‏زند و ارکان زندگی مشترک را (که بر حُسن نیّت و اهداف نیک انسانی بنا نهاده شده است) ویران می‏سازد.
آری! ما معتقدیم هر سنّی و هر مرحله‏ای از زندگی، اقتضایی دارد. در سنین نوجوانی و جوانی، تظاهر و خودنمایی و احیانا برخی از اشتباهات، ممکن است نادیده گرفته و یا بخشوده شوند ؛ ولی در آن هنگام که دختر و پسری، پیوند زندگی مشترک می‏بندند، باید بر اساس ضابطه گام بردارند و از پیروی هر خواسته و هوسی، خودداری نمایند. در غیر این صورت، هدف اصلیِ تشکیل خانواده، زیر پا نهاده شده است.

منابع

1 . سرمایه خوشبختی، پاتریک استراده، ترجمه: هوشیار رزم‏آزما، تهران: سپنج، اوّل، 1369.
2 . روان‏شناسی اسلامی، حسن محمّد شرقاوی، ترجمه: سیّد محمّدباقر حجتی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چهارم، 1368 .
3 . خانواده و مسائل همسران جوان، علی قائمی امیری، تهران: امیری، یازدهم، 1374.
[شایان ذکر است که در منابع روان‏شناسی جدید، موضوع «هوس» و «پرهیز» و «صبر» را باید در زیر عناوینی چون: هوش هیجانی، مهار هیجان، وسوسه، مقاومت در برابر وسوسه، توان بازداری، کامروایی با درنگ (تحمّل به خاطر پاداش‏های آینده)، و... جستجو کرد. برای نمونه، مبحث «کامروایی با درنگ» در کتاب رشد شناختی (جان. اچ. فلاول، تهران: رشد) و فصل «بردگان هوس» در کتاب هوش هیجانی (دانیل گلمن، ترجمه: نسرین پارسا، تهران: رشد)، ارزش بررسی دارند. (حدیث زندگی)]

پي نوشت :

1 . سوره ص، آیه 29 .
2 . الکافی، ج 2، ص 335.
3 . بحارالأنوار، ج 70، ص 64 .
4 . همان، ج 73، ص 29 .

منبع: سایت حوزه




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.