نویسنده: ناصر فکوهی
این رویکردها، اصول علمی به آن معنایی که بگوییم ابتدا نظریهای به صورت کامل تبیین شده و به صورت فرضیه مطرح شده و بعد به آزمون گذاشته شده، نیست. نخست ما صرفاً با رویکردهای اتیک رو به رو هستیم، یعنی نگاه از بیرون و طبقهبندیهای اتیک که صرفاً بر اساس ذهنیات خود محقق انجام میگرفتهاند. برای مثال، طبقهبندیهایی که امثال تایلر (1871) و فریزر (1384) و غیره انجام دادند، این گونه هستند. البته این صرفاً به آن معنا نیست که این طبقهبندیها در ذهنیت آنها واقعاً به هم نزدیکاند، اینها چیزهایی شبیه به هم هستند و در دورهی دوم غلبه با رویکرد امیکی است که مروج آن مالینوفسکی (1379) است و از چیزهایی که از بیرون نگاه میکنند و دیده شدهاند، سلب اعتبار میکند و در اثر رقابت این دو رویکرد، بحث امیک و اتیک به وجود میآید که نباید آنها را رقیب هم دانست، آنها صرفاً مکمل هم هستند. تحقیقی کامل و مرجع هست که بتواند ترکیبی از این دو را به کار ببرد.
بحث ما تئوریک است و بیشتر قابلیت انجام چیزی است تا فعل آن چیز. برای همین ما به اوج قضیه میرویم. یک سر طیف، این است که آیا محقق باید نامرئی بشود، به گونهای که شبیه مردم مورد بررسیاش شود؟ ولی شبیه شدن اوج قضیه است و نه اینکه از بین برود؛ اوج دیگرش این است که اصولاً از طریق فیزیکی وارد جامعه نشود و بلکه از طریق ذهنی نیز همیشه خودش را دور بگیرد؛ بنابراین این اوج قضیه است در طرف دیگر. همیشه پژوهشگر بین این دو در نوسان است، نوسان بین امیک واتیک. منتهی تنظیم بین این دو هنر کار میدانی است. یعنی شما بدانید در جایی پژوهشگر باشید و در جایی که لازم نیست پژوهشگر نباشید. آیا این کار را میخواهید طبیعی انجام بدهید یا با نقش بازی کردن؟ مثلاً یکی از اشتباهات این است که خیلی سریع میخواهید اطلاعات جمع کنید؛ بنابر این همین عجول بودن محققان باعث جبههگیری در برابر آنها میشود. ما گفتهایم که وقتی وارد میدانی میشوید خیلی سعی نکنید خود را عجول نشان بدهید. سعی نکنید خودتان را طوری نشان بدهید که آمدهاید اطلاعات را بگیرید و بروید. باید عادی باشید، یعنی وارد جامعهای بشوید بدون اینکه دست به پژوهش بزنید؛ بنابراین باید مثل آنها شوید. در اینجا شما از موقعیت پژوهشگر خارج شدهاید؛ بنابراین نیست شدن پژوهش به معنی از بین رفتن نیست و ممکن است سه یا چهار ساعت از روزی را که در محلی هستید اصلاً پژوهش را رها کنید و عادی باشید، ولی شما دوباره پژوهشگر میشوید در این وضعیت ما در بین این دو حالت در نوسانیم: حالتهای میان امیک و اتیک (مالینوفسکی، 1944، 1379). از طرف دیگر این دو در تبیین نظری خودش را نشان میدهد تبیین اتنوگرافیک تبیینی امیک است؛ در حالی که تبیین تئوریک، تبیین اتیک است. زمانی ما تئوری میسازیم که از حوزهی میدان تحقیق خارج شدهایم. در حالی که زمانی که در داخل حوزه قرار داریم ما بیشتر میخواهیم حوزه را تعریف کنیم و در این قسمت ما درگیر اتیک نمیشویم. از اینجا بعضی انسانشناسان به ویژه میشل لیرس (1934) روشی را ابداع کرده که به آن اتوبیوگرافیک (خود مردمنگارانه) (1) میگویند و این را نباید با بیوگرافی اشتباه گرفت این روش زمانی است که ما شرح زندگی یک نفر را مینویسیم شرح حال یک نفر. روش اتوبیوگرافیک چیست؟ ما برای بررسی یک موضوع، زندگی خود را بررسی میکنیم، یعنی زندگی پژوهشگر. پژوهشگر به کنش متقابل با محیط میپردازد و به تجربه کردن میپردازد با شرح این مسئله و شرح زندگی خودش، موضوع را هم بررسی میکند، موضوعی که پژوهشگر خودش ساخته است و جزئی از خودش است.
خالی از ذهن شدن، یک تصور است و هیچ کس نمیتواند خالی از ذهن باشد (مگر درموقعیتهای بیماری و اختلال که حتی در آنها نیز با آشفتگی سروکار داریم و نه با خلأ) و برای این به یک روششناسی احتیاج است، روششناسیای که تحت عنوان بازتابندگی (2) (بوردیو، 2002) در انسانشناسی و جامعهشناسی مطرح شده، از جمله بوردیو در این مورد کار کرده است که چطور پژوهشگر میتواند «خالی از ذهن» باشد و راه حل آن را این میداند که محقق دائم خود را تحلیل کند. یعنی وقتی من میخواهم وارد یک موضوع پژوهش شوم، ببینم که با چه عنوان وارد موضوع میشوم، من چه کسی هستم؟ با چه پیشینهی فرهنگی و با چه سرمایه فرهنگی، چرا و برای کی و به چه هدفی و برای رسیدن به چه نتایجی؟ من و آن شخص این کار را انجام میدهیم. همه این پارامترها را باید بگیریم و تحلیل کنیم و این مستلزم درک استراتژی خود از پیش است. به عبارتی من باید خود را به عنوان پژوهشگری تصور کنم که خالی از ذهن نیست و دارد وارد یک میدان پژوهشی میشود و باید برخورد خود را با محیط تعدیل کند و این یک نوع روششناسی برای تعدیل است مثلاً کارهایی که در آمار انجام گرفته میشود و ما خودمان باید خطاهای خود را اصلاح کنیم.
پینوشتها:
1. auto bioghraphic.
2. reflexivity.
فکوهی، ناصر؛ (1394)، صد و یک پرسش از فرهنگ، تهران: انتشارات تیسا، چاپ یکم.