چکیده
طبقه بندی علوم امروزه یکی از معضلات بزرگ مطالعات اسلامی است، در گذشته تاریخی و تمدنی ما، دانشمندان و فیلسوفان مسلمان درباره طبقه بندی علوم اظهارنظر کردهاند، ولی اکنون با توجه به تحول علوم و مسائل جدید، با چالشهایی در مسیر نظام طبقه بندی دانش مواجه شدهایم که بررسی آنها میتواند بخشی از ابهامات را مرتفع نموده و راهکارهای تازه فراروی تدوین طبقه بندی نوین علوم قرار دهد که این مقاله به بررسی آن پرداخته است.مقدمه
طبقه بندی علوم از دیرباز مورد توجه فلاسفه و دانشمندان بوده است و اندیشوران و بزرگان علم و دین در این باره نظرهایی ابراز کردهاند.از آنجا که ساختمان فکر و ذهن انسان اندیشمند، همواره نیازمند نظم و انضباط است، پس باید دانش و آموختههای آن نیز منتظم و ساخته یافته باشد. گفتگو از مقولههایی مانند: تعداد علوم، احصای علوم، وجه تمایز علوم، تقاسیم علوم، ردهبندی و طبقه بندی علوم، از جمله بحثهایی است که ماهیت ادراکی انسان متفکر و اندیشمند، آن را طلب کرده است و برای همین است که اندیشورانی چه در آغاز و چه در میان و یا در پایان دوره مطالعات علمی خویش به این بحثها پرداختهاند و دیدگاههایی را در موارد یاد شده ابراز نمودهاند. با این حال در مسیر تحولات این حرکت زیرساختی، مشکلاتی واقع شده است که حائز اهمیت فراوانی است.
ضرورت طبقه بندی علوم
مسئلهای که پس از گسترش و توسعه وانشعاب علوم پیش میآید، احصا و سپس رده بندی علوم است. این موضوع از نظر ماهیت تعلیم و تربیت و اخذ نتیجه در فراگیری دانش، کاری بسیار مهم و ضروری است، زیرا دانش ما باید نخست به صورت دقیق انشعاب یابد تا بتوان در حوزه ویژه هر موضوعی، پژوهش کافی به عمل آورد. (اندلسی، 1369: 20) هم زمان با گسترش علوم، تقسیم و طبقه بندی آن، مدیریت دانشهای بشری نیز ضرورت پیدا میکند و مطلوب هر انسان متفکری است که از ساختار ذهنی منسجمی برخوردار باشد. انسان چون میاندیشد، نیازمند نظم و انضباط است، زیرا انضباط، مبیّن وحدتی است که ذهن انسان اندیشورز به دنبال آن است. اندیشیدن مبتنی بر داشتههای منضبطی است که ساختار قوه فعالیه ادراکی انسان را رونق داده و امکان فهمیدن درست و همه جانبه و اظهار نظر کردن به موقع و به جا را فراهم میآورد. از ذهن به هم ریخته و ساختمان فکری آشفته، امید تفکر و اندیشه درست نباید داشت. برای همین است که در تاریخ علوم، دانشمندان به طبقه بندی علوم اهتمام خاصی داشتهاند.در این میان دانشمندان یونانی به مسئله تقسیم بندی علوم بیش یا پیش از هر کس توجه کردهاند؛ افکار ارسطویی (مشّا) سرآمد تفکر در این زمینه است. (همان) در صدر تاریخ و در حکمت یونان، دانش محدود بود؛ علم یکی بود و به آن فلسفه میگفتند؛ لفظ فلسفه مرادف با دانش بشری (نظری و عملی) بود. (مطهری، 1373: 148) کسانی مانند فیثاغورث، خود را فیلسوف مینامیدند و امثال افلاطون و ارسطو بر تمام علوم زمان خود احاطه داشتند. (همان، 14) بنابراین طبقه بندی صحیح از دانش بشری، هم وقوف به وحدت را ممکن میکرد و هم، آگاهی لازم درباره چگونگی تقسیم علوم را به دست میداد. (همان، 16) هم اکنون نیز اندیشمندان، فرهنگ نویسان و اصحاب دایرة المعارفها که به نوعی، به تدوین دانش میپردازند، به آن نیازمندند.
پس از قرنها، در طراحی و تدوین دایرة المعارفها، نیز مسئله تقسیم بندی علوم مورد توجه و استفاده است. دایرةالمعارف از جهاتی با جهان مشابهت دارد. جهان، حاوی هر آن چه هست و هر آن چه قابل داشتن است میباشد؛ فرهنگ نویسان و اصحاب دایرة المعارفها که به نوعی، به تدوین دانش میپردازند، به آن نیازمندند.
پس از قرنها، در طراحی و تدوین دایرةالمعارفها، نیز مسئله تقسیم بندی علوم مورد توجه و استفاده است. دائرة المعارف از جهاتی با جهان مشابهت دارد. جهان، حاوی هر آنچه هست و هر آنچه قابل داشتن است میباشد؛ دائرة المعارف نیز، وظیفه گزارشگری از آن چه را که هست و یا میتواند درباره جهان دانسته شود، برعهده دارد. یکی آئینه دیگری است؛ جهان بزرگ در جهان کوچک نمایانده شده است. (پروپدیا، 1998: 475)
پیشینه طبقه بندی علوم
طبقه بندی علوم همزاد با پیشرفت و استقلال و تنوع علوم پدید آمده است. اولین طبقه بندی را به افلاطون و ارسطوی یونانی نسبت دادهاند که علوم را بر سه دسته تقسیم کردهاند:1.حکمت نظری
2. حکمت عملی
3. علوم آلیه
این تقسیم به طبقهبندی ارسطویی معروف شده است. (ابن حزم، بیتا: 18 – 17) پس از آن، دانشمندان مسلمان از قبیل کندی (258 هـ.ق)، فارابی (339 – 260 ق «868 م») ابنسینا (428 – 370 هـ.ق)، غزالی (505 هـ-ق. ق «1058 م») و غیره درباره طبقهبندی علوم بحث کردهاند. بعضی از آنها در طبقه بندی خویش به همه علوم توجه داشتند و برخی به دلائل علایق مذهبی، فقط به علوم شرعی عنایت کردهاند و از منظر شرع به سایر علوم نگریستهاند، و برخی از آنان با الهام از قرآن و عقاید دینی بین طبقهبندی یونانی و معتقدات دینی جمع کردهاند که فارابی از این دسته است. (همان) ابن خلدون (808 یا 806 – 733 هـ.ق) در مقدمه تاریخ عمومی خود، گزارش کاملی از طبقهبندی علوم پس از دوران بلوغ ذکر کرده است. برخی از دایرة المعارف نویسان نیز به مسئله تقسیمبندی توجه خاص کردهاند؛ مانند ابن ندیم، آملی، تهانوی، ابن اکفانی، ابن حزم.
پس از مسلمانان، نظامهای رده بندی در غرب توسط افرادی چون کنراد گنسر (1545 م) لاکروادمین (1583 م)، گابریل نوده (1643 م)، اسمائل بویییو (1678 م)، ژان کارنیه (1678 م)، گابریل مارتن (1740 م)، ژاک شارل برونه (1810 م)، توماس هارتون هورن (1825 م) (2) شلیر ماشر (1847 م)، گیوم دوبور (1763 م) ارائه شده است. (تامسون، 1366: 137) به نقل جیمز تامسون، برویک سه یرز، طرح «کنرادگسنر (1545 م)» را مرز بین طرحهای قدیم و جدید (3) معرفی میکند که از نیمه قرن شانزدهم به بعد مطرح میشود. (همان، 135)
هرچند نظرات گوناگونی در تقسیمبندی علوم مطرح شده و چنان که گفته شد، در طول تاریخ دیدگاهها و طرحهایی را ارائه نمودهاند، اما هنوز جمعبندی دقیق و جامعی که همه بر آن اجماع نظر کرده باشند، ارائه نشده است. سؤال این است که با این همه تلاش و سابقه طولانی این بحث، چرا به یک توافق نرسیدهاند. فرانسیس بیکن در سال 1605 م، حدود هفت قرن پس از فارابی، ردهبندی دیگری را در دانش بشری ارائه کرد، او براساس سه نیروی ذهنی انسانی، یعنی حافظه، مخیله و عقل، به ترتیب سه طبقه اصلی تاریخ، هنرهای زیبا و فلسفه را قائل شد. در سال 1858 م جانستون و به سال 1870 م ویلیام توری هاریس، تغییراتی در اصل و یا در تقدم و تأخر طبقات اصلی بیکن دادند و طبقههای تازهای بر آن افزودند. ملویل لوئیس دیویی در سال 1876 م، با الهام از این رده بندیها، طرح خود را منتشر کرد که هر کدام نسبت به قبل از خود تحولات و تغییراتی را به همراه داشت. (ابرامی، 1379: 146) نمایی از این تکامل در جدول ذیل نشان داده شده است. (همان: 148)
دیویی 1876 |
هاریس 1870 |
جانستون 1858 |
بیکن 1605 |
آثار کلی |
علم |
تاریخ |
تاریخ |
فلسه |
فلسفه |
فلسفه |
|
مذهب |
مذهب |
مذهب |
|
علوم اجتماعی |
علوم اجتماعی و سیاسی |
حقوق |
|
حقوق |
علوم سیاسی |
||
سیاست |
اقتصاد سیاسی |
||
اقتصاد سیاسی |
|||
تعلیم و تربیت |
|||
زبان |
|||
علوم و فنون |
|||
== |
== |
== |
|
زبان |
هنر |
علوم طبیعی و فنون |
هنرهای زیبا |
علوم محض |
هنرهای زیبا |
تعلیم و تربیت |
|
علوم و فنون |
ادبیات |
زبانشناسی |
|
هنرهای زیبا |
تاریخ |
نظم |
|
ادبیات |
گوناگون |
ادبیات |
|
تاریخ |
هنرهای زیبا |
||
== |
== |
== |
== |
طرح دیویی بعداً به عنوان رده بندی دیویی معروف شد. او در وقت ارائه طرح اولیه خود (1876 م) 24 سال داشت و طرح وی 42 صفحه بود. ویرایش دوم طرح او (1885 م) با تجدیدنظر منتشر شد و تاکنون به کمک گروههایی از متخصصان، موضوعات فراوانی به آن افزوده شده است. چاپ ششم آن در سال 1899 م تا 511 صفحه افزایش یافت و چاپ چهاردهم آن در سال 1942 م بالغ بر 1927 صفحه گردید. (البنهاوی، بیتا: 19 – 18) و در چاپهای اخیر به بیش از 2500 صفحه رسیده است. (مارگارت مان، 1351: 65)
البته باید توجه داشت که ردهبندی فرانسیس بیکن (1626 – 1561 م) که از یک نظام فلسفی برخوردار بوده است و هم چنین طرح اگوست کنت (1823م) بر ردهبندی دیویی تأثیر زیادی داشتهاند. (فصلنامه پیام کتابخانه، سال دوم، شماره دوم، 1371: 101 – 96)
دو کتابدار به نامهای پل اوتله (1943 – 1868) و هنری لافتوتن (1853 – 1943) زمینه استفاده جهانی از طرح دیویی را ایجاد کردند و در سال 1894، مؤسسه بین المللی کتاب شناسی بروکسل که به نام (فدراسیون بین المللی اسناد) خوانده میشود، طبقه بندی دهدهی دیویی را برای کتاب شناسی موضوعی جهانی برگزید (همان، 83) و بعد نام آن به «رده بندی دهدهی جهانی» تغییر یافت.
ردهبندی کنگره آمریکا که در 1901 م مطرح شده، اصولاً برای نظم دادن علمی به موضوعات نبود، بلکه هدف از آن بیشتر استفاده عملی برای گروهبندی کتابهای کنگره و نظم دادن نسبتاً راحت به گروههای گوناگون کتابها بوده است، نه نظم دادن علمی به موضوعات. (همان، 150) نظام ردهبندی کنگره یک نظام فلسفی نبود، بلکه به منظور رده بندی مجموعه کتابهای کتابخانه آمریکا تنظیم گردید که با توجه به دریافت کتب و صورت روزمره لازم بود که به نوعی نیازمندیهای دانشمندان و سایر استفاده کنندگان را نیز تأمین نماید. (همان، 144) طرح ردهبندی «رانگاناتان» (1924) از نظامهای رده بندی علوم است که در ردیف متأخرین قرار دارد و تا حدودی از اصول علمی برخوردار است. رانگاناتان دانشمندی پرکار و ریاضیدان هوشمند بود. مشاهده وضع اسفبار کتابخانههای هند و عدم کفایت طرحهای رده بندی موجود جهانی او را واداشت که تحولی بزرگ در دنیای کتابداری بنا نهد و او را پدر علم اطلاع رسانی هند مینامند (گرولیه، 1371: 150). با این که رانگاناتان به اعتراف همگان فردی صاحب نظر، اما به دلیل شرقی بودن، تعصب اجازه نداد که آن طور که باید از طرح او در دنیا استقبال شود و به عنوان یک طرح جهانی جایگزین طرحهای ناقص قبلی گردد. (مظاهری تهرانی و فقیهی، 1348: 1)
قواعد طبقه بندی علوم
از بررسی طبقه بندیهای مختلف، قواعدی به دست میآید که ملاک تقسیمبندیهای علوم بوده است، قاعده عموم و خصوص، توقف (اناطه) و اشرفیت از آن جمله است. قاعده عموم و خصوص یعنی از موضوعات عام به خاص رفتن و اشتقاق موضوعات اخص از عم را طاش کوپریزاده در تعریف طبقه بندی ذکر کرده است. بعضی از آن به قاعده اصل و فرع تعبیر کردهاند. این قاعده مهمترین ملاک در طبقه بندیهاست. توقف یا اناطه یعنی تعلیم و تعلم بعضی علوم، موقوف بر آگاهی از دانشهای دیگر است. اشرفیت یعنی برخی دانشها بر دانشهای دیگر فضیلت و شرافت دارند، مانند علوم الهی که بر علوم مادی شرافت دارد. (ابن حزم، 1376: 11) ملاکهای دیگری نیز به دست میآید که ممکن است. متداخل و قابل اندراج در یکدیگر باشند؛ مانند تنظیم و طبقهبندی بر حسب تشابه و افتراق. (داوودی، بی تا: 277) طبقهبندی براساس کلیت دانش و ترتیب بخشهای جزییتر به دنبال آن؛ (همان، 282) طبقه بندی براساس نیروی معنوی یا قوای باطنی انسان؛ (همان، 146) قاعده کلیت متنازل و تفصیل و پیچیدگی متصاعد. (آن چه سادهتر است مقدم است در طبقهبندی آگوست کنت مقدم آمده است. همان طور که در طبقه بندی آمپر، علوم جهانی بر علوم عقلانی مقدم است؛ به دلیل سادگی علوم جهانی نسبت به علوم عقلی که پیچیدگی دارد؛ (مقدم، 1373: 255) طبقه بندی به لحاظ تاریخ تولد علوم و زمان تدوین آن طبقه بندی بر ملاک انتزاعی و عینی، یعنی علوم انتزاعی بر علوم عینی تقدم دارد. (4) تقدم امور عینی و خارجی بر امور ذهنی و اعتباری (5) و برخی نیز ملاک طبقه بندی را تقدم تاریخ جدایی علوم از فلسفه دانستهاند. (همان، 259) طبقهبندی براساس اهمیت و ارزش موضوع، غرض، غایت هر علم و یا روش آن؛ طبقه بندی بر ملاک درجه نیاز مردم به علم.شایان توجه است که معمولاً در ارائه طرح طبقه بندی از سوی صاحبان آن، به ملاک و معیار مورد نظر تصریح نشده و گاه از چند معیار بهره جستهاند، مانند فارابی که علوم را ابتدا به هشت طبقه اصلی تقسیم میکند: علم زبان، علم منطق، علم تعالیم، علم طبیعی، علم الهی، علم مدنی، علم فقه و علم کلام. بعضی گفتهاند که وی به نسبت کارآمدی هر علم در جامعه، علوم را طبقه بندی کرده است و برخی نیز گفتهاند ملاک فارابی در طبقهبندی او تقدم و تأخر در آموزش بوده است. (فارابی، 1362: 22- 21) و در زیربخشهای بعدی گاه از قاعده عام و خاص استفاده کرده است، مانند زیربخشهای علم زبان و جز آن. (همان، 41) در تنظیم «دائرة المعارف بریتانیکا» ویرایش پانزدهم رده بندی خاصی مورد نظر واقع شده و از قاعده سلسله مراتبی به شکلی استفاده شده است و به روش «اگوست کنت» یعنی کلیت متنازل و پیچیدگی متصاعد نیز توجه شده است. در این تقسیم بندی از ماده و انرژی شروع شده و سپس به زمین، حیات بر روی زمین، زندگی انسان و جامعه انسانی، هنر، تکنولوژی و مذهب و تاریخ پرداخته، و بخش پایانی را به شاخههای دانش در تفکر و ذهن انسانی اختصاص داده است. در طبقه بندی دانش بشر در بخش دهم که به پنج بخش تقسیم شده است، ابتدا منطق و آن گاه ریاضیات، سپس علم، چهارم تاریخ و علوم انسانی و در آخر فلسفه را مورد بحث قرار میدهد. (دانشنامه بریتانیکا، پروپدیا، بیتا: 15 – 10)
آسیب های طبقه بندیهای متداول
انتقادات فراوانی از ناحیه کتابداران در سطح جهان – غرب و شرق – بر طرحهای موجود وارد شده و معایب مهمی بر آنها گوشزد شده است. (همان، 149 – 140) یکی از آسیبهای بزرگِ پژوهش به معنای عام، عدم توجه به تفکر جمعی و تصمیم گیری گروهی است، به خصوص در امور بین رشتهای و چند رشتهای که میبایست تخصصها و کارگروههای قوی و متخصص به بررسی و اظهارنظر بپردازند تا به نتیجهای برسند که اصولاً درست باشد یا حداقل به واقعیت نزدیکتر باشد؛ ثانیاً قابل اجرا و عملی باشد؛ ثالثاً امکان ادامه آن به وسیله کار گروههای بعدی فراهم شود. یکی از کتابداران غربی که خود طراح یک نظام طبقه بندی است، آقای «بلقیس» است که اشکالات زیادی بر ردهبندیهای متداول در غرب میکند. او به لاینحل بودن مسئله ردهبندی در کتابخانهها معتقد است و به نقد و بررسی رده بندیهای متداول در کتابخانهها با عنوان «سازمان دهی دانش در کتابخانهها، و دسترسی موضوعی به کتابها» پرداخته است. (همان) و جیمز تامسون در کتاب تاریخ اصول کتابداری و در بخش «توسعه نظامهای نوین ردهبندی» پس از بررسی درباره رده بندی دوره باستان و قرون وسطی، طرحهای جدید را نقد کرده است. ما در این جا به پارهای از مشکلات و آسیبهای مهم در طبقه بندیهای متداول اشاره مینماییم:1.نقص نظامهای رده بندی متداول در این است که این نظامها، عمدتاً به منظور استفاده در شرایط محلی و تاریخی خاص و اصالتاً برای کتابخانههای خاستگاه خود ایجاد شدهاند. (حماده و القاهی، 1405: 59)
2. هیچ انگارهای از پیشرفت در نظامهای رده بندی کتابخانهای مشاهده نمیشود و فقط نظامهای ساخته شده قبلی است که در طی قرون متمادی به صورت جزئیتر تکمیل میشود. (همان، 148) در حالی که با توجه به گسترش و تحول علوم، باید نظامهای ردهبندی نیز متحول میشد.
3. رده بندیهای موجود عمدتاً عملی هستند نه علمی؛ مثل رده بندی دیویی و دهدهی جهانی و کنگره بیشتر برای سهولت تنظیم کتب طراحی شدهاند، نه براساس نظامی علمی، فلسفی و منطقی. (همان، 141) یک رده بندی علمی آن است که همه علوم را در بر میگیرد و کاربرد آن در کتابخانهها موجب تنظیم کتابها به همان ترتیبی خواهد بود که دانشمند خود تعیین کرده است و ترتیب کتاب برحسب موضوع آنهاست. (همان، 146) نمونه طرح نظام رده بندی علمی در مشرق زمین همان طرح «کولون» است که توسط «رانگاناتان» - پدر و بنیان گذار علم اطلاع رسانی هند – براساس اصول علمی و منطقی طراحی شده است. در مغرب زمین نیز طرح «بلیس» تا حدودی علمی است.
4. رده بندیهای معمول اصولاً توجهی به نیازهای تمدن شرقی و علوم آنان نکرده و بلکه اهمال و مسامحه کردهاند. (همان، 139) از این رو موضوعات علوم شرقیان و قاره آفریقا در این طرحها مهمل مانده است و به هیچ وجه به علوم اسلامی پرداخته نشده است و فقط به درد کشورهای آمریکا و اروپا میخورد؛ چون نیاز باقی کشورها را در نظر نگرفتهاند و دنبال آن هم نبودهاند. (ابرامی، 1356: 135)
5. این سؤال اساسی در هر طرح ردهبندی وجود دارد که آیا میتوان طرحی را برای همه جهانیان در سطحی همتراز قرار داد؟ (همان، 141) طرحهایی که هم اکنون اجرا میشود، عموماً قراردادی و ساختگی است و تابع اصول اساسی ردهبندی برای سازماندهی دانش نبوده (تاریخ اصول کتابداری، 1371: 147) و طبق یک نظام منطقی جهان پسند طرح ریزی نشده است.
6. قالبهای دهدهی، سه تایی، دوتایی و... به صورت جدّی با چالش مواجه است. آیا زندگی فکری انسان در تمام شئون مادی و معنوی، آن قدر ساده و مکانیکی است که بتوان آن را در این قالبهای محدود ریخت و به اصطلاح طبقه بندی کرد؟ (همان، 135)
7. قسمتهای مربوط به ایران و جهان اسلام و ملل شرقی بسط و تفصیلی ندارد و چندان کوتاه است که به کار کتابخانههای شرقی و ایرانی نمیآید. (عراقی، 1372: 13)
8. در بخش دین ناهماهنگ و پریشانند. حتی در این بخش که عموماً به مسیحیت اختصاص دادهاند، موضوعات آن هم ترتیب منطقی ندارد و با همه اصلاحات و تکمیل و ذیل و مستدرکات که بر آنها نوشتهاند، هنوز به مرحلهای از کمال نسبی نرسیدهاند و در علوم و معارف خاص ادیان و ملل نقصها و خطاها دارند. (عراقی، 1358: 5) قسمت دین اسلام گذشته از کوتاهی، از خطا و نقصان نیز خالی نیست، ترتیب و توالی موضوعات آنها با سنت علمی اسلامی مغایر است و بسیاری از مباحث ضروری در آن نیامده است. (همان)
9. نظامهای طبقه بندی موجود علوم، نه جامعیت لازم را دارند و نه صلاحیت جهانی شدن را. طبقه بندی «ارسطو» خالی از ژرف اندیشی نیست، ولی ایرادهای مهمی دارد؛ مانند: 1. علوم و فنون را در یک جدول قرار داده است، بدون توجه به وجوه مشخص آنها 2. به علوم نظری توجه محدودی کرده و علم تاریخ را مطلقاً مورد غفلت قرار داده است. (همان، 174 – 170)
طبقه بندی «فرانسیس بیکن» کامل نیست، هنرها و فنون را از علوم متمایز نساخته است و تاریخ مدنی و طبیعی را در یک مقوله وارد کرده است. بر مبنای فرضیه نادرستی استوار است که گویا در هر یک از علوم فقط یکی از استعدادهای آدمی فعال و مؤثر است. (همان)
طبقه بندی «آمپر» در ردههای اصلی تا حدی بر پایه محکمی استوار شده، ولی تقسیمات فرعی را به حد افراط رسانده و گاه اصطلاحات عجیب و نامأنوس وضع کرده است، به هم پیوستگی علوم را که نشانه بارز طبقه بندی است، به درستی منعکس نکرده است.
طبقه بندی «اگوست کنت» تا حدودی رابطه و سلسله مراتب علوم را رعایت کرده، ولی همه دانشهایی را که موضوع بحث آنها جهان فکر و اندیشه است، یک باره از طبقه بندی خارج کرده و علم روان شناسی را فقط به عنوان مبحثی از علوم زیست شناسی یا موضوعی فرعی از جامعه شناسی گرفته است. او فلسفه را فقط نوعی تنظیم ساده علوم میپندارد. (همان، 171)
رده بندی دیویی
1.روان شناسی را به عنوان مبحثی از فلسفه منعکس کرده است، در حالی که روان شناسی آخرین علمی است که از فلسفه جدا شده و خود دارای شعب و رشتههای زیادی است.2. ترتیب موضوعهای فلسفه به صورت دلخواه تنظیم شده، نه منطقی.
3. نارسایی و ضعف طبقه مذهب به خوبی مشهود است.
4. تقدم مذهب مسیحی در این طرح بر مذاهب و ادیان دیگر کاملاً محلی است و هیچ ترتیب و تقدم منطقی و موجهی ندارد.
5. اصولاً ترتیب تقدم و تأخر مذاهب در جدول طبقه بندی بدون پایه و اساس است؛ معلوم نیست براساس تاریخ بوده است یا تعداد پیروان، یا وسعت کشورها یا عوامل دیگر مثل تقدم الفبایی و... (همان، 298 – 188)
6. بدون گسترشهای لازم از سوی کشورهای دیگر که وادار به استفاده از دیویی شدهاند، قابل استفاده نیست. مثلاً بخش تقسیمات جغرافیایی ایران در نظام دیویی کاملاً ناقص و بی فایده بوده است؛ از این رو به وسیله کتابخانه ملی ایران گسترش یافته است. (بینام، 1372: 9)
7. عدد و رقمهای به کار رفته در دیویی در یک خط و افقی صورت میگیرد؛ لذا فقط امکان یک تقسیم فرعی وجود دارد. تقسیمهای فرعی که با صفر شروع میشود، علاوه بر این که ساده نیست، گاهی موجب خلط مفاهیم در موضوعات فرعی میگردد... (اعلم، 1960: 9) و اشکالات دیگری که به جای دیگری موکول میشود.
چالشهای اساسی در طبقه بندی
1. فقدان اجماع و اتفاق
هرچند نظرات گوناگونی در تقسیمبندی علوم مطرح شده و چنان که گفته شد، در طول تاریخ دیدگاهها و طرحهایی را ارائه نمودهاند، اما هنوز جمعبندی دقیق و جامعی که همه بر آن اجماع نظر کرده باشند، ارائه نشده است. سؤال این است که با این همه تلاش و سابقه طولانی این بحث، چرا به یک توافق نرسیدهاند. عوامل ذیل شاید پارهای از علل باشد:-بعضی از دانشمندان که در تقسیم علوم طرحی ارائه کردهاند، با هدف سامان دادن به ساختار ذهنی و فکری خویش به دنبال طرح بودهاند و نه ارائه یک طرح کلان از تمام دانش های بشری.
- نویسندگان برخی منابع مرجع مانند: دایرة المعارفها و فرهنگنامهها که درصدد تنظیم و عرضه بخشهایی از دانش بشری بودهاند، برای نظم بخشیدن و مرتب نمودن و اولویت گذاری امور مرتبط با موضوع دانشنامه خود به نوعی به مرتبسازی و تقسیم بندی علوم همت کردهاند و هر کدام با توجه به ذهنیّت متأثر از موضوع مرتبط با دایرة المعارف خود، شیوهای برگزیدهاند. ابن ندیم و شمس الدین آملی، تهانوی، ابن اکفانی، ابن حزم اندلسی از این قبیل بودهاند.
- عدهای هم برای فراگیری دانش و تعلیم و آموزش و هم چنین تحقیق و پژوهش، دست به این کار اساسی زدهاند.
- برخی از طراحان طبقه بندی علوم براساس بینش علمی و فلسفی عصر و زمان پدید آورندگان آن طرحها و یا متأثر از صبغه پیشینیان و اعتقادات فرهنگی مذهبی خود، اقدام به طبقهبندی نمودهاند. مثلاً دانشمندان اسلامی در باب طبقه بندی علوم طرحهای مهم و جالب توجهی داشتهاند و فارابی، کندی، ابن سینا، ابوالحسن عامری، ابنرشد، ابن فریقون، غزالی، خواجه نصیرالدین طوسی و... تا برسد به ملاصدرا در این عرصه نظرات پختهای ارائه کردهاند؛ اما عمدتاً نظرات آنان ناظر به افکار فلاسفه یونان و گاه متأثر از اعتقادات دینیِ صرف و یا ممزوجی از آن دو بوده است. فارابی از کسانی است که تلفیقی عمل کرده است.
- تعدادی از طبقهبندیها نیز به گونهای متأثر از حرفه و علاقهای بوده است که پدید آورنده آن به موضوع و یا موضوعات خاص داشته است: از قبیل معلمی، حرفه کتابت و وزارت.
2. نبود معیار و ملاک هماهنگ
یکی از موضوعاتی که همواره مورد بحث و گفتگو بوده است، این است که ریشه پیوند درون علمی چیست؟ چگونه میان یک مجموعه مسائل علمی پیوندی ایجاد میشود که آن را از باقی مسائل جدا نموده و عنوان علم و دانش مستقلی در قلمرو دیگر مسائل علوم بر آن صادق میشود. این بحث همان چیزی است که با معیار تمایز علوم از آن یاد میشود. در این باب نظریات مختلفی مطرح شده و هر جمعی تمایز علوم را به وجهی دانستهاند. گاه تمایز علوم را به روش علم (همان، 69)، گاه به غایت علم (آخوندخراسانی، بیتا: 50)، و زمانی به موضوع علم (همان، 155) و برخی به سنخیت مسائل علم (صلیبیا، 1366: 227) گرفتهاند و این ناهماهنگی در معیار، موجب اختلافات زیادی در طبقهبندی علوم نیز شده است. بینام، 75)کسانی که معیار تمایز علوم را، روش علوم دانستهاند به اقتضای تفاوت روشهای علوم، تقسیمبندی متفاوت و قهراً طبقه بندی خاصی از علوم ارائه کردهاند. مثلاً روش علوم عقلی، قیاس و برهان است و روش علوم نقلی، نقل و سماع است و روش علوم تجربی، استقرا و تجربه است. از این رو علوم را به علوم عقلی، علوم نقلی و علوم تجربی تقسیم و رشتههای زیر مجموعه آنها را بر همین اساس طبقه بندی کردهاند. (همان، 69)
آنانی که معیار را هدف و غایت علوم فرض کردهاند، مسائل گوناگونی را که با یک هدف و غرض خاص وضع و یا اعتبار شوند، تحت عنوان یک علم جای خواهند داد. علم صرف از علم نحو و علم فقه از علم اصول و باقی علوم متمایزند، چون هر کدام غرض و غایت خاصی را برآورده میسازند. (همان، 5)
بسیاری از عالمان معیار تمایز علوم را موضوعات علوم میدانند، مسلّم است که میان مسائل و گزارههای هر علم پیوند و ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. اصولاً اگر میان مباحث یک دانش پیوند و ارتباط منطقی نباشد، علم بودن آن مورد تردید است. ریشه این پیوند و ارتباط همان محور اصلی و حقیقت مشخصی است که هر علمی نهایتاً در اطراف آن بحث میکند که موضوع علم است. مثلاً «حساب» در اطراف «عدد و خواص و آثار اعداد» بحث میکند؛ همان طور که هندسه در اطراف «مقدار» بحث مینماید. شاید ارسطو اول کسی است که این معیار را کشف کرده است. نظر اکثر دانشمندان مسلمان و آگوست کنت همین است. (حکیم، 1407: 11)
گاهی معیار تمایز علوم را به سنخیت مسائل هر علم و نسبت مسائل علم با یکدیگر دانستهاند. و معیارهای دیگری نیز مطرح کردهاند که جهت رعایت اختصار از طرح آن خودداری میکنیم. پذیرش هر یک از معیارهای تمایز علوم، منتهی به طرح خاصی در طبقهبندی علوم خواهد شد. همان طور که ملاکهای پیش گفته در قواعد متفاوت طبقهبندی علوم نیز به طرحهای متفاوت و گوناگونی در طبقه بندی منجر میشود، از این رو اختلاف در طبقهبندیها بدون رفع اختلاف در معیارها هم چنان استمرار خواهد داشت.
3. عدم توجه به کار جمعی و مشاورههای گروهی
یکی از آسیبهای بزرگِ پژوهش به معنای عام، عدم توجه به تفکر جمعی و تصمیم گیری گروهی است، به خصوص در امور بین رشتهای و چند رشتهای که میبایست تخصصها و کارگروههای قوی و متخصص به بررسی و اظهارنظر بپردازند تا به نتیجهای برسند که اصولاً درست باشد یا حداقل به واقعیت نزدیکتر باشد؛ ثانیاً قابل اجرا و عملی باشد؛ ثالثاً امکان ادامه آن به وسیله کار گروههای بعدی فراهم شود.عدهای نیروهای انسانی که شایسته، علاقه مند و منضبط باشند، باید این موضوع مهم را بر دوش گیرند و با پشتکار فراوان فرآیندهای تصمیم سازی، تصمیم گیری و به اجرا درآمدن آن را یک به یک به ثمر برسانند و گرنه همچون گذشته، ممکن است پیشنهادات و نظراتی بر حاشیه کتب و مجلات نمودار شود و چیزی در عمل عاید نگردد.
4. ابهامات و پرسشهای بیپاسخ
آنچه تاکنون درباره طبقه بندی علوم انجام شده است به تبع پیشینیان و به تقلید از آنان بوده و شاید نسلهای بعدی به طور ناخودآگاه رویّه آنان را به شکلی متفاوت و یا با اصلاحات و تکملههایی ادامه دادهاند، غافل از این که قبل از هر اقدامی باید به یک سری پرسشها پاسخ دهیم و برخی ابهامات به وجود آمده را رفع نماییم. به دلیل اهمیت این سخن درباره آن توضیح میدهیم.برخی ابهامات و پرسشهای مهم
در دانشنامه بریتانیکا در مقالهای که توسط آدلر (6) با عنوان «دانش خودآگاه میشود» مینویسد: در تقسیمبندی دانش سه سؤال مهم وجود دارد:1.اولین سؤال مهم که به اعتقاد من همواره در طول تاریخ مورد بحث بوده، این است که آیا همچنان که ارسطو اعتقاد داشت، باید طبقه بندی علوم سلسله مراتبی باشد. سپس اظهار میکند که این مسئله امروز رد شده و به جای آن یک حلقه دانش مطرح شده است. حلقهای که نقطه آغاز و انجامی ندارد. (دانشنامه بریتانیکا، پروپدیا، بیتا: 15 – 9)
2. مسئله دوم که به آن پاسخهایی داده شده، ارتباط علوم و هماهنگی آنها با هم در کشف حقیقت است. باز او معتقد است که یک اختلاف نظری کلی درباره وحدت حقیقت وجود دارد و سپس نتیجه گیری میکند که هر چیز ممکن است دارای بخشی از حقیقت باشد، اما نباید حقایق گوناگون را در کنار هم قرار داد. آنها باید دور از هم باشند، تا موجب برخورد و تضاد نشود.
3. سومین پرسشی که به عقیده نویسنده مقاله بریتانیکا مطرح شده، این است که آیا باید علوم انسانی را در کنار سایر علوم قرار داد. او میگوید: امروزه اعتقاد بر این است که باید علوم انسانی (مانند: زبان، ادبیات، هنر، تاریخ، فلسفه، مذهب و...) را در یک طرف و علوم طبیعی و اجتماعی را در طرف دیگر قرار داد؛ زیرا روشهای بررسی هر یک با هم متفاوت است. با این حال او از خود سؤال میکند که آیا واقعاً میتوان این دو را از هم جدا کرد؟ آیا دو جهان وجود دارد؟ و سرانجام نتیجه میگیرد که این ایمان است که به ما میگوید که جهان دانش، یک جهان واحد برای گفتگو است. (همان، 477)
4. اگر بپذیریم که طبقه بندی علوم باید سلسله مراتبی باشد، سؤال بعد این است که آیا سلسله مراتب در طبقهبندی میان علوم مقبول است یا نه، سلسله مراتب در طبقهبندی درون علمی است، نه در طبقهبندی میان علوم؟
5. آیا طرح جدیدی و یا طرح دیگری از سنخ دیگر طبقهبندیها وجود دارد؟
6. آیا طبقه بندی را دینی و غیردینی نمودن صحیح است؟ یا نه، بحث از طبقه بندی علوم که میشود، مذهب و گرایشهای فرهنگی نباید دخالت کند؟
7. اصولاً تقسیم دودویی، یا سه تایی، چهار وجهی و دهدهی و جز آن چقدر دارای ملاک است و چه ضرورتی دارد که ما مبنا را این نوع اعداد بدانیم؟ و...
8. یکی از ابهامات مهم عدم انتظام طرحهای ارائه شده و تداخل عناوین و عدم امکان تفکیک ردههاست؛ مثلاً در طرح ارسطو که علوم را بر سه قسم ردهبندی کرده، سؤال این است که آیا در حکمت عملی، نظر راه ندارد، آیا اندیشه و نظر توأم با عمل نیست؟ اگر نیست، چگونه شناخته میشود؟ آیا عمل در حکمت نظری چه جایگاهی دارد؟ کسانی که علوم را به عقلی و نقی ردهبندی کردهاند و یا به دنیوی و اخروی و غیره، چگونه زیربخشهای آنها را تفکیک میکنند؟
و سؤالات دیگری که از چالشهای جدی و اساسی در بحث طبقهبندی علوم خبر میدهد.
پیشنهاد جدید برای طبقه بندی
بررسی درباره طبقهبندی و چالشهای آن، از پرسشهای بسیار اساسی و مهمی است که اگر به درستی به آن بپردازیم، محتمل است بخشی از درهم ریختگی موجود در طبقهبندیهای متعارف جهانی را حل کنیم. نگارنده بر آن گمان است که آن چه تاکنون در طبقهبندی میان علوم اتفاق افتاده، علاوه بر عدم انسجامِ ساخت یافته، نتوانسته اجماع اندیشوران را جلب کند. همین عدم توفیق در جلب نظر همگان، شاهد روشنی است که ادعای طبقهبندی جهانی بدون دلیل است. و با توجه به گسترش روزافزون دانش بشری و گرایشهای تخصصی علوم، شیوههای دوتایی، سهتایی و چهار وجهی و دهدهی و.... دیگر کارآمد و مطابق با واقع نیست؛ زیرا ما نمیتوانیم همه دانش بشری را ذیل دو، سه، چهار و یا ده طبقه تنظیم کنیم و هر آن چه غیر از این چند طبقه باشد، در فروعات آنها قرار دهیم. لازمه این عمل، ادغام کردن موضوعی در موضوع دیگر و در نتیجه، پنهان نمودن موضوعات در همدیگر است و طرح درست و مطابق با واقع آن است که محدودیت سازماندهی نداشته باشد، هر موضوع جدید باید بتواند در جایگاه منطقی و سلسله مراتبی خود – حتی در ردیف ردههای اصلی – قرار گیرد. هم چنین هر موضوع فرعی که به دلیل رشد و گرایشهای تخصصی و با مرور زمان، استقلال یافته، باید بتواند در ردیف طبقههای اصلی واقع شود. انعطاف ناپذیری این نوع طرحهای طبقهبندی، شبیه پازلهای بسته شدهای است که امکان جابه جایی قطعات را سلب کرده و گسترش نقشه را به طور کلی ممنوع کرده است. در حالی که دانش بشری، آن به آن رو به فزونی و گسترش است.باید توجه داشت که قانون اصلی در طبقه بندی این است که با کلیت دانش انجام شود (فصلنامه کتاب، دوره دوم، شماره 1- 4: 277) و سپس ردههای فرعی با رعایت نوع تقسیمپذیری تا مراحل آخر به طور کامل ادامه پیدا کند. اگر ما از اول خود را محدود در چند رده کرده باشیم، مانند دو رده یا سه رده و امثال آن، باید در هر مرحله از تقسیم بندی همان عدد را رعایت کنیم و این محدودیت را خود بر طبقهبندی تحمیل کردهایم. بیشتر طبقه بندیهای تأثیرپذیر از ارسطو، تقسیم بندی دو ارزش را برگزیدهاند. منشأ رقم دو، ابزار شناخت است؛ چون حصول شناخت در این مبنا، یا به وسیله ابزارهای حسی است و یا به وسیله عملیات ذهنی که نتیجه آن علم حصولی و علم حضوری است. طبق این تقسیم بندی دو ارزشی، اگر ارسطو علم را به علم نظری و علم عملی طبقهبندی کرده است، تا آخرین جزء علوم، همین روال در تمام مراحل تقسیم بندی رعایت میشود. (همان، 282) همان طور که امثال بیکن، نیروهای معنوی را منشأ تقسیم علوم قرار میدهد که منجر به تقسیم علم به نظام سه ارزشی تاریخ، هنر و فلسفه شده است. تا آن که دیویی به دلیل محدودیتهایی که این نوع گزینشها بر طبقهبندی به خصوص در ردهبندی انبوه کتابها تحمیل کرده بود، به اقتضای نیاز روز و بدون هیچ دلیل عقلی و پایه علمی، دانش را به ده طبقه تقسیم کرد. (همان، 252) او اساساً تقسیم بندی علوم نکرده است، فقط ده عنوان از موضوعات علوم را برگزیده است. (همان، 253) و هر عنوان را به ده بخش و هر بخش را باز به ده بخش فرعی دیگر تقسیم کرده است. از این رو، ردهبندی او را دهدهی میخوانند. او مجدداً به دلیل محدودیت این ردهها، به اعشار توسل جست و هم چنان فروع و جزئیات موضوعات را ادامه داد. به همین سبب طرح او را ردهبندی اعشاری نیز مینامند. طرح دیویی هم چون هر طرح دیگری قراردادی است و درباره آن سؤالات فراوانی وجود دارد. (همان، 146) مهمتر از همه این که آیا زندگی فکری انسان آن قدر ساده، محدود و بسته شده است که بتوان آن را در قالبهای از قبل ریخته شدهای (مانند ده، ده) طبقه بندی کرد، به شکلی که برای همیشه ثابت بماند و فقط در فروعات آن افزایش مجاز باشد. بنابراین شیوههای عددی یاد شده کارآمد و مطابق با واقع نیست، مگر بر یک تقسیم سازی توافق و تسالم شود و با عزمی فرا ملی و عاری از اهداف سیاسی و استعماری به اجرا درآید که آن وقت هم طبقه بندی منطقی حاصل نخواهد شد.
حقیقت آن است که آن چه بیشتر دغدغه طراحان طبقه بندیها بوده است، در ابتدا نظم دادن به آثار در اختیار و در نهایت تنظیم کتب و دانش مدون بشری است. نظم کتاب به عنوان یک رساله گروهی (همان، 41) و کتابخانه به عنوان نهادی که دانش مدون بشری را در بردارد و حیاتریترین عامل تبادل فکری است. از دیرباز مورد توجه دانشمندان بوده است؛ از این رو گرایش اصلی در طراحی طبقهبندیهای، نظم بندی کتابها و کتابخانههاست، زیرا بهترین کتاب و جامعترین اطلاعات وقتی قابل بهرهبرداری هستند که قابل دسترسی بوده و بازیابی آنها خالی از دشواری باشد. حال اگر حجم آثار علمی سرسامآور شود، دستیابی به مطلب مورد نظر کاری بس دشوار خواهد شد. اگر کتابخانه دسترسی آسان به انبوه دانش مدون بشری را ممکن کند، اثربخشترین وسیله تبادل فکری انسان است. امروز نیز معیار سنجش کتابخانه، بازیابی سریع اطلاعات است و هرچه آگاهیها سریعتر در اختیار مراجعان قرار گیرد، ارزش کتابخانه بالاتر است. (همان، 54)
بدیهی است که کتابخانهها صرفاً مخزن کتاب نیستند، بلکه نماد فرهنگ و تمدن بشری در هر جامعهای به شمار میآیند، از این رو آن چه مهم است، موضوعات، مسائل و محتوای نوشتههاست و نه قالب آنها. به دیگر سخن آثار علمی، کتب و نوشتهها را میتوان با معیارهای ظاهری و اتفاقی گروه بندی کرد و یا بر پایه موضوع و محتوا طبقه بندی نمود که حالت نخست را رده بندی کتابها (7) و حالت دوم را طبقه بندی دانش (8) مینامیم.
یک طرح طبقه بندی، برای این که در عمل مفید و مؤثر افتد، باید به طبقه بندی دانش بپردازد؛ یعنی موضوعات علوم را شناسایی کند و روابط میان موضوعات را نشان دهد و این جز از طریق سازمان دهی فکری و مفهومی و مبتنی بر نظم درونی شاخههای دانش، که عموماً از نظام وارهای منطقی و درخت وارهای منتظم برخوردارند، حاصل نمی شود. (9) در آن صورت است که رده بندی کتابخانهها نیز خودسرانه نخواهد شد و خدمت رسانی به گروههای مخاطبان بر اصولی علمی استوار گشته و با منطق ذاتی موضوعات که نمودار واقعیتهای نهفته در علوم و روابط معناشناختی (10) میان موضوعات و مسائلی است که در فرم اصطلاحات علوم متبلور میشوند، مطابقت خواهد داشت، و مسیر ارتقا و تولید علم را باز خواهد کرد. بدون سازمان دهی دانش، رده بندی علمی در کتابخانهها نیز میسر نخواهد شد. همان طور که «سه یرز» میگوید: به اعتقاد گروه بزرگی از کتابداران، «ردهبندی در کتابخانه باید صرفاً یک ردهبندی فلسفی باشد که ردههای شکلی، نشانهها و نمایههای لازم به آن اضافه شده است.» (همان، 146)
از این رو ما باید از پایین به بالا حرکت کنیم؛ چرا که نمیشود به طبقه هم دست یافت مگر طبقههای پیشین آن را طی کنیم. اگر به طبقه بندی منطقی و ساختارمند درون علوم دست یافتیم، پلههای اولی در طبقهبندی علوم را به درستی کشف کردهایم. در آن صورت ممکن است عناوین علوم را در یک نظامی سازوار، تنظیم نموده و با تلفیق میان معیارهای طبقهبندی، راهی مناسبتر برای طبقه بندی علوم پیدا کنیم.
پینوشتها:
1. عضو هیئت علمی مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی – پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
2. تاریخ اصول کتابداری، جیمز تامسون، ترجمه: محمد حقیقی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1366، چاپ اول، ص 137.
3. فهرستهای نخستین و تنظیم کتب براساس موضوع در قرون وسطی تا قبل از قرن پانزدهم مورد توجه بود، ولی در قرن پانزدهم وقفهای در آن به وجود آمد و از قرن شانزدهم به بعد نظام نوین ردهبندی توسعه یافت. از این رو طرحهای جدید ردهبندی در غرب از دوره کنراد کنسر (1545 م) به بعد مطرح میشود. تاریخ اصول کتابداری، همان ص 135 – 128 و 150 به بعد.
4. اسپنسر علوم را به سه دسته انتزاعی و نیمه انتزاعی و عینی تقسیم کرده و عینی را در آخر جدول و آن دو را به ترتیب اول و دوم ذکر کرده است.
5. در برخی طبقهبندیها مباحث طبیعی بر متافیزیک تقدم یافتهاند، مثل تقسیم ارسطو؛ و در برخی دیگر الهیات و فلسفه قبل از هر علمی قرار میگیرد.
6. Mortimery. J. Adler
7. Classification of books
8. Classification of knowledge
9. اصطلاحنامهها، تزاروسها (Thesaurus) بهترین استانداردهای موجود برای کمک به سازماندهی دانش و ردهبندی علمی به شمار میآیند.
10. Semantic
1. آخوند خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، با حاشیه آیتالله مشکینی، قم انتشارات اسلامی
2. ابرامی، هوشنگ، 1379، شناختی از دانش شناسی، تهران، نشر کتابدار
3. ابن حزم اندلسی، علی بن احمد بن حزم، تحقیق احسان عباس، ترجمه: محمدعلی خاکساری، 1369، مراتب العلوم، مشهد، بنیاد پژوهشهای آستان قدس
4. البنهاوی، محمد امین، التصنیف العملی للمکتبات، مصر، تاریخ اصول کتابداری
5. تامسون، جیمز، ترجمه: حقیقی، محمود، 1366، تاریخ اصول کتابداری، تهران، مرکز نشر دانشگاهی
6. طاهری عراقی، احمد، تقسیم بندی از نظر غزالی، تهران کتابخانه ملی
7. مان، مارگارت، ترجمه: هوشنگ، ابرامی، اصول فهرست نویسی و طبقه بندی، تهران، دانشگاه تهران، مؤسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی، مرکز خدمات کتابداری، فرانکلین
8. مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، صدرا، ج 1
گروه نویسندگان؛ (1394)، مجموعه مقالات نخستین کنگره بینالمللی علوم انسانی و اسلامی، تهران: انتشارات آفتاب توسعه، چاپ اول.