خانواده هاي الگو در اسلام
اولياى دين (ع) به اين دو اصل يعنى اهميت پيروي از يك الگوي شخصيتى و رفتاري،(4) و اعتبار و وجاهت آن، توجه دارند و بر همين اساس مردم را به پيروى از الگوهاى مناسب دعوت مى كنند. يكى از اين الگوهاى مناسب رفتارى از ديدگاه قرآن، حضرت ابراهيم (ع) است.(5) افزون بر وي، خداوند در قرآن به افراد اعلام مى كند كه پيامبر اسلام (ص) الگويى نيكو براي پيروي است.(6) على (ع) كه از نزديك شاهد همه رفتارها و شيوه ي زندگى پيامبر (ص) بود، ايشان را بهترين سرمشق دانسته، كه همگان را براى همانندسازي در حدكمال كفايت خواهد نمود.(7) بر اساس آيات قرآن، پيامبر (ص)(8) و خانواده او داراي ويژگى هاى شخصيتى و رفتاري بسيار مناسب و به دور از هرگونه نابهنجارى رفتاري، شخصيتى و اخلاقى هستند.(9) خانواده پيامبر (ص) عبارت اند از: دختر ايشان - حضرت فاطمه (س) - و همسر او - على (ع) - و فرزندان آنها كه پيامبر (ص) در واقعه مهم مباهله - كه بر اساس آيات قرآن بحث مرگ و زندگى در آن مطرح است - آنان را به همراه خود آورد.(10) شواهد تاريخى بسياري نيز سلامت اخلاقى و مراتب كمال اين خانواده را تأييد مى كند و اهل سنت و شيعه به آن تصريح كرده اند.(11)
حضرت على (ع) در اين زمينه مى فرمايد. «مردم! به اهل بيت پيامبرتان بنگريد. از آن سو که گام بر مى دارند برويد؛ قدم جاى قدمشان بگذاريد؛ آنها هرگز شما را از راه هدايت بيرون نمى برند و به پستى و هلاكت باز نمى گردانند.»(12) بر اين اساس و از آن جا كه يكى از ابعاد مهم زندگى فرد رويارويى با ازدواج و خانواده است، ما به نمونه هاي رفتاري بزرگان دين اسلام (ع) اشاره مى كنيم تا زمينه اي براى پيروى از رفتار آنها و بهبود کارکرد خانواده ها فراهم شود.
1. رويارويي، با ازدواج
نكته دوم، بى اعتنايى به امور مادي و تكلفات و رويارويى آسان و معمولى آنان با ازدواج است، به گونه اى كه هم خود به آسانى ازدواج كردند(15) و هم در تزويج فرزندان از تكلف پرهيز مى نمودند.(16)
از نكات مورد توجه اولياى دين (ع) در ازدواج، ملاكهاي انتخاب همسر است. آنان به ملاكهاى تقوا، دانش، عقل و اخلاق اهميت مى دادند. اصل همانندي، در ازدواج اولياي دين (ع) مورد تأكيد بود، به گونه اي كه در ازدواج حضرت على (ع) و حضرت فاطمه (س) همانندى آنها اهميتى ويژه داشت(17) و در كلمات پيامبر گرامى اسلام (ص) آمده است: جز على (ع) كسى همانند فاطمه (س) نبود.(18) البته همانندي در طبقه ي اقتصادى و اجتماعى، در ازدواج اولياى دين (ع) ملاك نبود و آنان به اين اصل ملتزم نبودند(19) و ديگران را نيز به عدم توجه به ملاكهاي طبقاتى و اقتصادى توصيه مى كردند.(20)
يكى از شرايط ازدواج، مهريه است و اولياي دين (ع) در مورد مهريه روش متعادل و معقولى داشتند. مهريه حضرت فاطمه (ص) پانصد درهم و به قولى چهارصد مثقال نقره بود. دختران ديگر پيامبر (ص) نيز مهريه اي بيش از اين نداشتند.(21) نكته ي درخور توجه آن است كه اين مهريه براي تهيه جهيزيه يا وسايل عروس صرف مى شد كه در مورد حضرت فاطمه (س) وسايل در حد ضرورت زندگى تهيه گرديد. ساير ائمه (ع) نيز مهريه هايى به همسران خود مى دادند تا به اختيار خود هرچه براى زندگى نياز دارند، تهيه كنند. ائمه اطهار (ع) در منزل همسران خود زندگى مى كردند و با اشاره به اين اصل كه همسر در صرف مهريه اختياركامل دارد، به معترضان پاسخ مى دادند.(22) جشن، ابراز شادمانى و حضور ديگران در مراسم ازدواج از توصيه ها و شيوه هاي رفتاري اولياى دين (ع) در ازدواج بود.(23)
2. برخورد پيامبر (ص) با همسران
به گفته ي اصحاب پيامبر (ص)، هرگاه همسران از ايشان چيزي مى خواستند با آنها همراهى مى كرد و مردى آسانگير در خانواده بود.(26) از خود پيامبر (ص) روايت است كه فرمود: بهترين شما کسانى هستند كه به زنهاي خود مهربان تر باشند و من بيش از همه شما به زنانم خوبى مى كنم.(27) از ويژگى هاى مهم زندگى خانوادگى پيامبر اسلام (ص) برخورد و رفتار عادلانه با همسران حتى در شرايط حاد و استثنايى بود.(28) همسران پيامبر (ص) روحيات مختلفى داشتند(29) و برخورد محبت آميز و مداراى بسيار پيامبر (ص)، فضاي آرامى را در خانواده بزرگ پيامبر (ص) حاكم مى كرد. از روشهاي پيامبر (ص) گفتگوى نشاط بخش و شوخى با همسران بود، به گونه اي كه در جمع اعضاى خانواده مانند يك همسر معمولى ولى با شايستگى هاي رفتاري و اخلاقى حضور مى يافت.(30) پيامبر (ص) نه تنها با خانواده بلكه با مردم، نيز به طور دائم خوش رو، خوش برخورد و نرم خو بود و خشونت و درشت خويى بروز نمى داد.(31) قرآن با تأكيد بر اين ويژگى هاى ايشان، آن را ناشى از رحمت الهى دانسته و مى فرمايد: اگر پيامبر (ص) اين ويژگى ها را نداشت، مردم از دور او پراكنده مى شدند.(32)
3. برخورد پيامبر (ص) با فرزندان
برخورد رسول خدا (ص) با فرزندان خود و به طوركلى با همه كودكان به ويژه دختران در دوره اي كه به آنان محبت نمى شد و احترامى براى آنان قائل نبودند و زنده به گورشان مى كردند،(45) بسيار جالب توجه است. در روابط غيركلامى، ايشان كودكان خود را هر روز نوازش مى كرد(46) و مى بوسيد و ديگران را به اين رفتار توصيه مى نمود.(47) گاه با آنان هم بازي مى شد و با فرزندان خود و ديگر كودكان، بازي مى كرد.(48) هنگام نماز، كودكان بر دوش ايشان بالا مى رفتند و ايشان گاه سجده را به همين جهت طولانى مى كرد.(49) در برخورد با كودكان عدالت را رعايت مى نمود و در مسابقات و بازى ها هر دو طرف را تشويق مى كرد.(50) پيامبر اسلام (ص) با همه ي بزرگى شخصيت، فرزندان را بر پشت خود سوار مى كرد.(51) جالب اين كه ايشان با كودكان ديگر نيز به همين شيوه برخورد مى كرد.(52) بارها كودكان در دامن پيامبر (ص) ادرار مى كردند و ايشان اجازه نمى داد نوزاد را از آغوش او بگيرند و آنها را به نكته بهداشتى قطع ادرار توجه مى داد.(53) برخورد ايشان با دختران بسيار ملاطفت آميز بود(54) و در پرتو چنين برخوردي موفق شد نگرش منفى مردم آن زمان را نسبت به فرزندان دختر تا حد زيادى تغيير دهد. در سخن گفتن به كودكان احترام مى گذاشت(55) و به آنها سلام مى كرد.(56)
4. روش زندگى حضرت على (ع) و فاطمه (س)
روابط عاطفى در اين خانواده بسيار عميق بود، به گونه اى كه فاطمه زهرا (س) عشق و محبت خود به على (ع) را به سلمان ابراز مى دارد،(64) و در شرايطى به على (ع) مى گويد: «جان من فداى تو و حافظ تو؛ همواره با تو خواهم بود در خوبى و راحتى و سختى و بلاها»(65) از آن سو، على (ع) نيز عشق وافرى به همسر - فاطمه (س) - داشت، به گونه اي كه در شهادت او مى گويد: «صبرم كم شده و توان خويشتندارى برايم نمانده؛ كار هميشگي ام اندوه و شب بيداري است، تا آنكه در دار آخرت با تو باشم».(66) در طول زندگى، گفتگوى عاطفى و شوخى بين اين دو همسر جريان داشت و تفريح و سرگرمى بخشى از زندگى آنها بود.(67) اين جمله على (ع) عمق روابط عاطفى و سالم بين دو همسر به تصوير مي كشد: «به خدا سوگند! هيچگاه فاطمه (س) را خشمگين و مجبور به كارى ننمودم. او هم مرا خشمگين ننمود و هيچگاه از دستورم سرپيچى نكرد. دائما به او نظر مى كردم و از دلم نگرانى ها و غمها برطرف مى شد.»(68) فاطمه (س) در شرايط سخت اقتصادي، وضعيت همسر خويش را درك مى كرد و با صبر و تحمل، چيزى را بر او تحميل و درخواستى خارج از توان و قدرت على (ع) از او نمى كرد.(69)
در برخورد با فرزندان و پرورش آنها نيز شيوه هاى رفتارى اين خانواده سرمشق و نمونه بود. حضرت فاطمه (س) در برآورده كردن نيازهاى مادى فرزندان و مراقبت از آنها، نهايت سعى را داشت و در بسيارى موارد از نيازهاي خود چشم پوشى مى كرد.(70) در مورد نيازهاى عاطفى، اصل احترام و خطاب مهربانانه را رعايت و آنان را با عنوان «نور چشمان و ميوه ي دل»(71) صدا مى كرد. همه حركات و رفتار و حضور و غياب فرزندان را زير نظر داشت.(72) بازي با فرزندان در اين خانواده، مورد توجه بود.(73) فاطمه (س) و على (ع) با فرزندان كوچك خود هم بازى مى شدند و با وجود همه مسؤليتها و مشكلات اجتماعى، از ايجاد نشاط و شادمانى در كودكان غفلت نمى كردند. حضرت على (ع) نه تنها با فرزندان خود بازي مى كرد، بلكه با كودكان بى سرپرست نيز به بازي مى پرداخت(74) و اين در زمانى بود كه فرمان روايى يك كشور بزرگ را بر عهده داشت. برقرارى عدالت بين فرزندان نكته ديگر مورد توجه بود.
در اين خانواده مسائل معنوي، دعا و تربيت دينى فرزندان، و اسباب معنوي حل مشكلات و مسائل زندگي مورد اهتمام بود.(75) ايثار در خانواده و نسبت به ديگران، در اين خانواده در درجه بالا قرار داشت، تا آن جا كه خداوند در سوره انسان آنان را داراى مرتبه بالايى از درجارت دنيوي و اخروى معرفى مى كند و از خود گذشتگى آنها را ارج مى نهد: «آنان غذاى خود را با وجود نيازمندي، به مسكين و يتيم و اسير مى دهند و مى گويند: ما شما را به خاطر خدا اطعام مى كنيم و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمى خواهيم.»(76) فاطمه زهرا (س) در دعا كردن، ديگران را مقدم مى كرد و به فرزندان نيز اين را مى آموخت.(77) براي يك زن مهم ترين شب زندگى، شب عروسى است و توجه به لباس و زينت در آن شب، مهم ترين چيز است. فاطمه زهرا (س) در شب عروسى لباس نو خود را به فقيرى كه در خانه آمده بود، و پيراهن كهنه اى مى خواست، هديه داد(78) تا همه زنان را به خوشى ها و لذتهاى معنوي زندگى رهنمون سازد.
5. سيره خانوادگى ساير ائمه (ع)
بر اصل احترام به پدر و مادر و تأثير مهم جايگاه آنان در خانواده، در آيات قرآن و کلمات ائمه اطهار (ع) بسيار تأكيد شده است كه پيش تر گذشت. سيره و رفتار معصومين (ع) با والدين خود نيز درسهاي جالبى در بر دارد. پيامبر اكرم (ص) در كودكى والدين خود را از دست داد، ولى نسبت به فرزندان پدر و مادر شيرى خود، نهايت احترام را قائل بود و لباس خود را فرش زير پاى آنان قرار مى داد.(89) امام سجاد (ع) از غذا خوردن با مادر امتناع مى ورزيد، به اين عذر كه مى ترسم به لقمه اي دست ببرم كه او زودتر بخواهد بر دارد و به همين جهت از من برنجد.(90) ايشان وقتى فردي را مى بيند كه در حال راه رفتن بر دست پدر تكيه داده و احترام لازم را رعايت نمى كند، اظهار ناخرسندي كرده و ديگر با اين فرد صبحت نمي کند.(91)
پي نوشت :
1. «انکم لا تقدرون علي ذلک و لکن اعينوني بورع و اجتهاد و عفة و سداد» نهج البلاغه، نامه 45.
2. کديور، پروين، روان شناسي تربيتي،ص 128.
3. هرگنهان، بي، آر و...، مقدمه اي بر نظريه هاي يادگيري، ص 432.
4. امير مؤمنان علي (ع) در يکي از سخنان خود، به اين موضوع اشاره دارد: «و ان لکل ماموما امام يقتدي به» نهج البلاغه، نامه 45.
5. ممتحنه، 4.
6. «لقد کان لکم في رسول الله أسوة حسنة لمن کان يرجوا الله و اليوم الأخر...» احزاب، 21.
7. نهج البلاغه، خطبه 160.
8. «و انک لعلي خلق عظيم» قلم، 4.
9. «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت و يطهرکم تطهيرا» احزاب، 33 و «ما ضل صاحبکم و ما غوي و ما ينطق عن الهوي» نجم، 2 و 3.
10. «فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناء کم و نساء نا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الکذبين» آل عمران، 61.
11. محمدي ري شهري، محمد، اهل بيت (ع) در قرآن و حديث.
12. نهج البلاغه، خطبه 97 و 160.
13. «قال رسول الله (ص): ما بني في الاسلام بناء احب الي الله... من التزويج» حرعاملي، وسائل الشيعة، ج 14، ص 3.
14. از امام صادق (ع) در جواب زني که به بهانه زهد و معنويت ازدواج نمي کرد، روايت شده است: «انصرفي، فلو کان ذلک فضلا لکانت فاطمه احق منک» همان، ص 117.
15. براي آگاهي از نمونه اي از آسان گيري امام سجاد (ع) در ازدواج ر. ک: نوري، مستدرک الوسائل، ج 14، ص 187.
16. عبدوس، محمد تقي و محمد محمدي اشتهاردي، سيره امامان شيعه، ص 26 و 27.
17. مجلسي، بحارالانوار، ج 43، ص 105.
18. کليني، کافي، ج 1، ص 461.
19. ازدواجهاي پيامبر (ص) و علي (ع)، حسن (ع) و حسين(ع) و بقيه فرزندان آنها شاهدي بر اين واقعيت است که آنان با زناني از طبقات اجتماعي و اقتصادي متفاوت ازدواج مي کردند (عبدوس و...، سيره ي امامان شيعه، ص 6 - 17). نمونه ديگر، ازدواج پيامبر(ص) با زينب، همسر پيشين پسر خوانده خود، است که بنابر آيات قرآن (احزاب، 37 و 38) براي تسهيل در امر ازدواج صورت گرفت.
20. ازدواج جوبير از اين نمونه است که به توصيه پيامبر اسلام (ص) انجام شد (کليني، کافي، ج 5، ص 347).
21. معروف حسيني، هاشم،زندگي دوازده امام (ع)، ص 83 - 84.
22. «انا نتزوج النساء فنعطيهن فيشترين ما شئن، ليس لنا منه» کليني، فروع کافي، ج 6، ص 476 و 448.
23. مجلسي، بحارالانوار، ج 43، ص 115 و 106، معروف حسيني، زندگي دوازده امام (ع).
24. تحريم، 1.
25. تحريم، 4.
26. «عن جابر: کان رسول الله رجلا سهلا اذا هويت (عائشه) الشيء تابعها عليه» مسلم بن الحجاج القشيري، صحيح مسلم، ج 4، ص 160.
27. «انا خيرکم لنسائي» قدوف، من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 425.
28. براي نمونه، در حجة الوداع، هر روز و شب را به يکي از همسرانش اختصاص مي داد (تهذيب، ج 2، ص 89) و حتي در زمان بيماري نيز به همه همسرانش سرکش مي کرد (فيطاف به بينهن) (همان، ج 3؛ ص 121).
29. عبدالله ناصح علوان، تعدد الزوجات في الاسلام، ص 61، 75، 81، 82 و 85، همچنين برخي آيات قرآن به اين مسئله اشاره دارد؛ از جمله: احزاب، 28 و 29؛ تحريم 1 - 4.
30. «مالاعبتک اهلهک فانه من السنة» تهذيب، ج 2، ص 87؛ طباطبايي، محمد حسين، سنن النبي (ص)، ص 98؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 100، ص 353.
31. دلشاد تهراني، مصطفي، سيره ي نبوي، ص 15 و 37.
32. «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک» آل عمران، 159.
33. دلشاد تهراني، سيره نبوي، ص 15 - 22.
34. «واخفض جناحک للمؤمنين» حجر، 88؛ طباطبايي، تفسير الميزان، ج 15، ص 328.
35. آيه 199 سوره اعراف «خذ العفو و أمر بالعرف و أعرض عن الجهلين» شاهدي بر اين امر است.
36. متقي هندي، کنز العمال، ج 3، ص 33.
37. طباطبايي، سنن النبي(ص)، ص 35.
38. همان، ص 53.
39. همان، ص 41 و 73.
40. همان،ص 48 و 90 - 97.
41. همان، ص 98 - 99.
42. همان، ص 96، 146 و 147.
43. همان، ص 150.
44. احزاب، 53، 35 و 27.
45. قرآن در آيه 59 سوره نحل به اين قضيه اشاره کرده است.
46. مجلسي، بحارالانوار، ج 104، ص 99.
47. حسيني زاده، سيره تربيتي پيامبر (ص) و اهل بيت (ع)، ج 1، ص 79.
48. همان، ص 110.
49. مجلسي، بحارالانوار، ج 42، ص 384.
50. حسيني زاده، سيره تربيتي پيامبر(ص) و اهل بيت (ع)، ص 109.
51. مجلسي، بحارالانوار، ج 42، ص 384.
52. حسيني زاده، سيره تربيتي پيامبر (ص) و اهل بيت (ع)، ص 111.
53. همان، ص 105.
54. حرعاملي، وسائل الشيعة، ج 15، ص 100.
55. مجلسي، بحارالانوار، ج 37، ص 71.
56. طباطبايي، سنن النبي (ص)، ص 42.
57. حرعاملي، وسائل الشيعه، ج 14، باب 124 از ابواب مقدمات نکاح.
58. دشتي، محمد، نهج الحياة، ص 164 - 167.
59. براي نمونه، در مسئله مهمي، فاطمه (س) به علي (ع) مي گويد: «خانه، خانه توست و من همسر تو هستم؛ هر آنچه مي خواهي انجام بده» مجلسي، بحارالانوار، ج 44، ص 70.
60. معروف حسيني، زندگي دوازده امام (ع)، ص 85.
61. در آيه 61 سوره آل عمران تعبير «انفسنا» به معناي «جان ما» آمده است.
62. قال النبي (ص): «... الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة...» صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص420.
63. آيه تطهير و نيز سوره هاي کوثر، انسان و احزاب.
64. دشتي، نهج الحياة، ص 145.
65. همان، ص 147.
66. نهج البلاغه، خطبه 202.
67. نيلي پور، مهدي، فرهنگ فاطميه، ص 187 و 189.
68. همان، ص 186.
69. دشتي، نهج الحياة، ص 22.
70. براي نمونه، در تاريخ آمده است که بارها فاطمه (س) خود گرسنه مي ماند و فرزندانش را با غذاي خود سير مي کرد (نيلي پور، فرهنگ فاطميه، ص 77).
71. همان، ص 180.
72. انصاري، عذرا، جلوه هاي رفتاري حضرت زهرا(س)، ص 37.
73. همان.
74. مجلسي، بحارالانوار، ج 41، ص 52.
75. نيلي پور، فرهنگ فاطميه، ص 181 - 182 و 76.
76. انسان، 8 - 9.
77. محمدي ري شهري،اهل بيت (ع) در قرآن و حديث، ج 1، ص 398.
78. نيلي پور،فرهنگ فاطميه، ص 157 - 158.
79. عبدوس، سيره امامان شيعه، ج 2، ص 8.
80. کليني، کافي، ج 6، ص 480.
81. عن ابي عبدالله (ع): «کان ابي (ع) اذا حزنه امر جمع النساء و الصبيان ثم دعا و أمنوا» همان، ج 2، ص 487.
82. امام حسن (ع) به دست همسرش - جعده - و امام جواد (ع) به دست همسرش ام الفضل مسموم شدند. زندگي دوازده امام (ع)، ج 1، ص 610 و ج 2، ص 467.
83. امام باقر(ع): «فتزينت لي علي ان اترين لها کما تزيينت لي» کليني، کافي، ج 6، ص 448، 475 و 480.
84. محمدي ري شهري، اهل بيت (ع) در قرآن و حديث، ص 459.
85. واکنش امام صادق (ع) در مرگ ناگهاني فرزند خود، شاهدي بر اين موضوع است؛ اهل بيت در قرآن و حديث، ص 456.
86. حسيني زاده، سيره تربيتي پيامبر (ص) و اهل بيت (ع)، ج 1، ص 77 - 137؛ کريمي نيا، محمد علي، رفتارهاي اجتماعي پيشوايان اسلام، ص 55 - 77.
87. کريمي نيا، رفتارهاي اجتماعي پيشوايان اسلام، ص 93 - 118.
88. امام رضا (ع) در پاسخ به کساني که از ايشان مي خواستند خانواده خود را امر و نهي کند، فرمود: در نصيحت. خشونت نهفته است «النصيحة خشنة» (حسيني زاده، سيره تربيتي پيامبر (ص) و اهل بيت (ع)، ج 1، ص 138).
89. طبرسي، فضل بن حسن، اعلام الوري، ص 120.
90. طبرسي، ابونصر، مکارم الاخلاق، ص 221.
91. کليني، اصول کافي، ج 4، ص50.