ترجمه و شرح (لا يسبق بقرابة في رحم)
ترجمه و شرح دعاي ندبه (18)
مجلد 9 بحار صفحه 69 (1) در تفسير اين آيه ي مبارکه «و هو الذي خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا»- فرقان آيه 54- (2) از ابن عباس نقل کرد گويد: «هنگامي که پيغمبر اکرم دخترش را به پسر عمويش علي عليه السلام تزويج کرد اين آيه نازل شد پس او دو قرابت است نسبي و سببي.
و اميرالمؤمنين عليه السلام از دو جهت با پيغمبر قرابت داشت يکي از جهت قرابت نسبي، چون عبدالله پدر پيغمبر با ابوطالب پدر علي از فرزندان عبدالمطلب و برادر بودند که پيغمبر صلي الله عليه با اميرالمؤمنين عليه السلام پسر عمو ميشوند، و ديگر قرابت سببي است که داماد پيغمبر است، و هيچ يک از صحابه اين دو جهت را با هم دارا نبودند.
البته اين نوع قرابت و خويشاوندي و انتسابات نسبي و سببي موجب قرب و مقامي نمي گردد، و ما هم آن را سبب فضيلت و برتري نمي دانيم، و ذکر اين قرابت نسبي و سببي حضرت علي عليه السلام با پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله فقط براي جمله ي «نسبا و صهرا» در آيه ي مبارکه و شأن نزول آن بوده.
بلکه آنچه سبب فضيلت و برتري شخص مي گردد همان فضائل و صفات نفساني انسان است که اثرات آن در خارج نمايان مي گردد چنانچه خدا مي فرمايد: «يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثي و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله أتقاکم»- حجرات آيه ي 13- اي مردم ما شما را از مرد و زن آفريديم و شما را تيره هاي بزرگ و کوچک قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد البته گرامي ترين شما نزد خدا با تقوي ترين شماست.
و روز قيامت هم اين گونه انتساب ها اثري ندارد و به حساب نمي آيد چنانچه فرمايد: «فاذا نفخ في الصور فلا أنساب بينهم يومئذ و لا يتسائلون»- مؤمنون آيه ي 101- پس آنگاه که نفخه صور دميده شود ديگر در آن روز نسبت خويشاوندي در ميانشان نيست و نپرسند. و همانطوري که قرآن مي فرمايد «يوم يفر المرء من أخيه و أمه و أبيه و صاحبته و نبيه»- عبس آيه ي 34- روز وانفسا است و اقارب و نزديکان از براد و پدر و مادر و همسر و اولاد از يکديگر فرار مي کنند و هر يک گرفتار عمل خود هستند، و قدرت بر رفع و دفع عقاب و رساندن ثواب را ندارند.
پس اين گونه انتسابات به حال کسي فائده ندارد، اگرچه حديثي به پيغمبر اکرم نسبت داده شده که فرمود: «کل سبب و نسب منقطع يوم القيامة الا سببي و نسبي» زيرا طبق روايات متعدده آن روايات و احاديثي را ميتوان قبول کرد که مخالف قرآن نباشد وگرنه مورد پذيرش قرار نخواهد گرفت (3) و ممکن است گفته شود که منظور از روايت منتسب به پيغمبر آن است که گناهکارانشان هم پيش از مردن موفق به توبه خواهند شد و با حال توبه از دنيا مي روند. (4)
(و لا بسابقة في الدين)
(و کسي در دين اسلام ( و ايمان) بر او پيشي نگرفته).
شرح- در کتاب کفاية الخصام باب 336 حدود چهل و هفت حديث از طريق عامه و خاصه نقل شده: که اول کسي که از مردان اسلام اختيار کرد و به پيغمبر اسلام ايمان آورد علي بن ابي طالب عليه السلام بود، از جمله ابن مغازلي شافعي در کتاب مناقب در آيه ي «السابقون السابقون»- واقعه آيه ي 10- از مجاهد از ابن عباس آورده که «در ايمان به موسي عليه السلام يوشع بن نون، و در ايمان به عيسي عليه السلام صاحب يس (يعني مؤمن آل يس)، و در ايمان به محمد صلي الله عليه و آله علي عليه السلام از ديگران سبقت گرفتند» (5)
و حديث 17 موفق بن احمد (اخطب خوارزم) به سند خود از محمد بن اسحق روايت کرده «اول کسي که از مردان به رسول خدا صلي الله عليه و آله ايمان آورد و تصديق نمود او را و به حق بودن آنچه از جانب خدا آورده است پذيرفت علي بن ابي طالب عليه السلام بود که در آن هنگام ده سال داشته».
و در بحارالانوار مجلد 9 باب «انه السابق في القرآن» (6) اخبار زيادي است به اينکه اول کسي که ايمان آورد علي عليه السلام بوده، و ميتوان گفت که اين امر به حد تواتر رسيده و اجتماعي است و شکي در آن نيست. و با اين بسياري اخبار و اقوال فريقين اگر کسي در مقام انکار برآيد، حقا بايد گفت يا از نظر بي اطلاعي است و يا تعصب جاهي است. (7)
در مجلد 9 بحار ص 336 (8) روايتي از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل شده که مي فرمايد: «من و علي هر کدام با هم در سه خصلت ممتاز مشترکيم 1- من صاحب پرچم هستم و علي نگهدارنده آن. 2- من صاحب کوثرم و علي ساقي آن. 3- بهشت و دوزخ بدست من است و علي قيم آنست. و سه خصلت ديگري که علي داراست و من با او شرکت ندارم:- داشتن پسر عموئي مثل من (که داراي مقام نبوت است)، و داشتن همسري چون فاطمه، و فزرنداني مانند حسن و حسين».
و کسي را سزا نيست بگويد: ايمان علي به پيغمبر چون در زمان طفوليت (و به سن ده سالگي) و غير بالغي بوده ارزشي نداشته، براي اينکه شخص علي عليه السلام در آن سن و سال مميز بوده و اعمال خير و نيک طفل مميز مورد پذيرش است و داراي اجر و ثواب ميباشد، و لذا پيغمبر اکرم ايمان او را پذيرفت و به اين سبقت او در اسلام فضل او را اعلام نمود، و خود آن بزرگوار هم به اين مقام افتخار و در مجامع صحابه و تابعين که در ميانشان مخالفين و معاندين زياد بودند احتجاج مي نمودند کسي او را انکار نمي کرد. و در واقعه عاشورا ارباب مقاتل مي نويسند که حضرت سيدالشهداء عليه السلام هنگامي که خود شخصا آهنگ قتال نمود رجزي ميخواند و از جمله مي گفت:
فاطم الزهراء امي، و أبي
قاصم لاکفر ببدر و حنين
يعبد الله غلاما يافعا
و قريش يعبدون الوثنين
يعبدون اللات والعزي معا
و علي کان صلي القبلتين (9)
و به مقام پدر بزرگوارش که در حال غير بالغ بودن اسلام آورده و خداي يگانه را پرستش مي کرده فخر مينمود.
(و لا يلحق في منقبة من مناقبه)
(و کسي در مناقب و اصواف کمال به او نخواهد رسيد).
شرح- بدانکه آن حضرت داراي مناقب و امتيازات و فضائل بسياري است که اختصاص به خود او دارد:
1- اول کسي است از مردان که اسلام اختيار کرد و به پيغمبر اکرم ايمان آورد، و شرح آن گذشت.
2- قرابت و خويشاوندي نسبي و سببي با پيغمبر اسلام داشت که هم پسر عم او بود و هم دامادش و سابقا بيان کرديم.
3- تولد او در خانه کعبه اتفاق افتاد (10).
4- از دوره ي صباوت و کودکي در خانه ي پيغمبر و در مهد پرورش او بود چنانکه در اواخر خطبه قاصعه نهج البلاغه آمده، و مورخين اسلامي و سيره نويسان هم آن را ذکر کرده اند.
5- لقب «اميرالمؤمنين» که ا ختصاص به او دارد و قبلا آن را بيان کرديم.
6- رسول خدا او را برادر و به منزله نفس خود دانسته و بيان اين مطلب هم سابقا گفته شد.
7- فداکاري او در آن شبي که کفار قريش تصميم گرفته بودند که پيغمبر اسلام را به قتل برسانند، او براي حفظ جان پيغمبر صلي الله عليه و آله بجاي پيغمبر در بستر او شب را گذرانيد. و براي رضا و خوشنودي حق جان خود را در معرض هلاکت و خطر مرگ قرار داد و آيه ي «و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله»- بقره آيه ي 207- در شأن او نازل شد.
در کفاية الخصام در باب 112 يازده حديث از طريق عامه نقل کرده از جمله حديث سوم آنست که ثعلبي در تفسير خود از سدي از ابن عباس روايت کرده که آيه ي مبارکه ي «و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله» در شأن علي بن ابي طالب عليه السلام نازل شده، وقتي که پيغمبر اسلام از خوف مشرکين به غار ثور رفت و در آنجا پناهنده شد علي عليه السلام آن شب را در خوابگاه پيغمبر گذرانيد.
8- رد شمس است که در اين باره احاديث زيادي از عامه و خاصه نقل شده، و در کتاب کفاية الخصام حدود شش حديث از طريق عامه و هفده حديث از طريق خاصه آورده. (11)
9- صعود علي عليه السلام بر شانه پيغمبر صلي الله عليه و آله و رفتن به بام خانه کعبه در فتح مکه براي شکستن بتهائي که در آنجا قرار داشت و فرو ريختن آنها به زمين که داستان آن در فتح مکه است و سيره نويسان آن را در کتابهاي خود ذکر کرده اند. (12)
10- وصيت پيغمبر به او در انجام وصايتش که سابقا بيان شد.
11- حامل لواي حمد و ولي و ساقي حوض کوثر بودن است که شرح آن در جمله ي «و ساقي أوليائه من نهر الکوثر» خواهد آمد. و در اين باره يازده حديث از طريق عامه و نوزده حديث از طريق خاصه در کفاية الخصام آمده، و ما در اينجا به ذکر يکي از اين احاديث اکتفا مي کنيم: حديث ششم موفق بن احمد به سند خود از علي بن ابي طالب روايت کرده که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «يا علي پنج چيز از خدا سئوال کردم که به من عطاء فرمود، اول آنکه سؤال کردم که چون من سر از خاک بردارم تو با من باشي، به من عطاء فرمود. دوم آنکه چون مرا نزد ميزان باز دارند تو با من باشي، به من عطا فرمود. سوم آنکه درخواست کردم که تو را حامل لواي من گرداند و آن لواي بزرگ خداوند عزوجل است که همه رستگاران و پيروزمندان در زير آن لوا به سمت بهشت روند به من عطا فرمود، چهارم از پروردگار خود خواستم که تو امت مرا از حوض کوثر سيراب گرداني، به من عطا نمود. پنجم از پروردگار خود خواستم که تو را قائد امت من به سوي بهشت گرداند به من عطا کرد. پس حمد مي کنم خدا را که به اين عطايا بر من منت نهاد».
در مجلد 9 بحار ص 423 (13) از حضرت امير مؤمنان عليه السلام روايت شده که فرمود: «ده خصلت از طرف رسول خدا به من ابلاغ شده و به کسي پيش از من ابلاغ نشده و بعد از اين هم به کسي داده نمي شود؛ پيغمبر خدا به من فرمود: يا علي تو برادر مني در دنيا آخرت، و جايگاه تو در قيامت از سايرين به من نزديک تر است، و منزل من و تو در بهشت همانند دو برادر مجاور هم قرار دارد، و تو وصي و ولي و وزير مني، و دشمن تو دشمن من، و دشمن من دشمن خدا است، و دوست تو دوست من، و دوست من دوست خدا است».
پي نوشت :
1. 35 جديد ص 361 نقل از کنز الفوائد.
2. و اوست که از آب بشري آفريد و آن را صاحب نسب و پيوند قرار داد.
3. اين روايت در کتب اهل سنت از عمر نقل شده و اگر دقت شود نسبت سببي را بر نسبي مقدم داشته و اگر سبب بر نسب مقدم شود بايد معاويه و يزيد را مقدم بر حمزه سيدالشهداء دانست زيرا آنان از نظر سبب به وسيله ام حبيبه زوجه ي رسول خدا دختر ابوسفيان به رسول خدا نزديکترند (ناشر).
4. رواياتي از طاووس يماني نقل شده که چون حضرت سجاد (ع) را با حال تضرع و زاري به درگاه احديت مي بيند رحمانيت خداوند و شفاعت و قرابت با رسول خدا را به رخ او مي کشد آن بزرگوار در جواب او را به آياتي از قرآن پاسخ مي دهد از جمله درباره قرابت و خويشاوندي به اين آيه مبارکه «فاذا نفخ في الصور فلا أنساب بينهم يومئذ و لا يتساءلون» استشهاد مي کند و جواب مي دهد. و شايد نقل اين روايت نبوي که در تفسير مجمع البيان ذکر شده از طريق عامه باشد زيرا اين گونه روايات در کتب عامه آمده.
و البته اين نکته مسلم است و در جاي خود ثابت شده که نوع افکار و روحيات پدران و مادران در تکوين نطفه انتقال آن بي تأثير نيست که کم و بيش اخلاق و سجاياي آنان در اولاد و فرزندانشان اثر مي گذارد، و تکوين نطفه در اصلاب شامخه و ارحام مطهره با تکوين آن در اصلاب پست و پليد و ارحام کثيف و طرز انتقال برحم و پرورش آن فرق مي کند و به زبان علمي از آن تعبير به کيفيت نژادي و خوني مي شود. ممکن است آن روايت نبوي هم اشاره به اين نکته اساسي حياتي باشد لکن جمله «منقطع يوم القيامة» با اين بيان چندان سازگار نيست. والله أعلم.
5. اين روايت در کتاب بحار ج 35 ص 333 از کنز الفوائد و کشف الغمه نقل شده است.
6. 35 جديد ص 332.
7. و از علماي عامه کساني که گويند: اول کس ابوبکر بوده منظورشان مرداني است که مکلف شده و بزرگ باشند، وگرنه معلوم است اولين کس پس از خديجه علي (ع) بوده چنانکه در اواخر خطبه قاصعه هم بدان تصريح شده است.
8. 39 جديد ص 90 نقل از کتاب روضه و فضائل.
9. مادرم فاطمه زهراء و پدرم- خورد کننده کفر در واقعه بدر و حنين بود- و در حالي که پسر مميزي بود خدا را پرستش مي کرد- در صورتي که قريش دو بت را پرستش مي کردند و آنها لات و عزي را با هم مي پرستيدند و علي کسي است که به دو قبله نماز گذارده، يعني در مکه به کعبه و پس از هجرت تا مدتي به بيت المقدس.
10. از مجموع اخبار و رواياتي که درباره تولد آن بزرگوار از مرحوم مجلسي در مجلد 35 بحارالانوار و ساير مورخين و محدثين به دست مي آيد آنست که تولد آن حضرت در خانه کعبه اتفاق افتاده و البته ما هم آن را قبول کرده و بدان معتقديم.
اما کيفيت وقوع آن چگونه بوده است، روايات آن مختلف است، و به روايتي هم که سندش ضعيف باشد بدان اعتمادي نيست، و به هر حال تولد آن حضرت، هم در خانه کعبه اگرچه امتيازي است که به او نسبت داده مي شود ولي اين امتياز را نبايدبه حساب فضائل و مناقب معنوي او گذاشته شود زيرا:
اولا اگر اين امتيازي باشد رسول خدا صلي الله عليه و آله هم که برتر و والاتر از او بوده نداشتند چون پيغمبر اسلام در خانه کعبه متولد نشده است. ثانيا تولد در خانه کعبه اختصاص به او ندارد بلکه چنانکه همين مورخين گفته اند کساني ديگر هم که در عصر جاهليت نزديک به دوره بعثت در خانه کعبه متولد شده اند و از جمله حکيم بن حزام برادر زاده خديجه کبري نام مي بردند و مي گويند که او هم در خانه کعبه متولد شده است، و محمد بن حبيب بغدادي متوفي- 245 قمري در کتاب محبر ص 173، و ابن اثير جوري متوفي- 606 قمي در کتاب النهايه جلد اول ص 207 ذيل لغت «ثبر» آن را نقل کرده اند. هم چنانکه سابقا هم تذکر داده شد.
11. واقعه رد شمس حادثه ايست که به وسيله دعاي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم براي حضرت علي عليه السلام اتفاق افتاده است. و در اين باره روايات زيادي از عامه و خاصه نقل شده که جاي هيچگونه ترديدي در وقوع آن باقي نمي گذارد.
و گذشته از مرحوم مجلسي که در مجلد 21 بحارالانوار ص 166-191 (باب رد شمس) عده از آنها را نقل مي کند، مرحوم علامه ي اميني هم در مجلد 3 الغدير ص 126-142 (رد شمس) ابتدا حدود 56 نفر از علماي عامه را نام مي برد که در کتاب و رساله اي هم در وقوع آن نوشته اند، سپس بيش از 40 نفر از علماي اهل تسنن را که وقوع اين حادثه و روايات آن را در کتابهايشان نقل کرده اند ذکر مي کند.
با اين وصف به صرف استبعاد انکار آن نشايد، و اصل وقوع آن را نتوان انکار نمود، اما وقوع اين حادثه چگونه بوده است. و آنطوري که بعضي مي پندارند، و در بادي امر هم ممکن است به مخيله انسان خطور کند نيست؟! و بسيار مستبعد است، خصوصا با تکرار وقوع اين حادثه براي آن حضرت که اهل تسنن هم آن را نقل مي کنند، حتي بعضي از آنان وقوع اين گونه حادثه ها را نسبت به ديگران هم در کتابهايشان آورده اند و علامه ي اميني هم آن را در مجلد 5 الغدير صفحات 23 و 24 آورده است.
و اکنون ما براي کشف اين حقيقت و توجيه چگونگي وقوع آن لازم مي دانيم که از خود روايات منقول از معصوم استفاده نمائيم، تا استبعاد وقوع چنين حادثه از ميان برود و آن را انکار نکنيم.
مرحوم مجلسي در مجلد 58 بحارالانوار ص 166 روايتي از علل الشرايع صدوق نقل مي کند و ما اصل روايت و ترجمه آن را در اينجا مي آوريم تا در آن تأمل و دقت شود، و حقيقت روشن و آشکار گردد:
«قال العالم عليه السلام: علة رد الشمس علي علي اميرالمؤمنين و ما طلعت علي أهل الأرض کلهم، انه جلل الله السماء بالغمام لا الموضع الذي کان فيه أميرالمؤمنين عليه السلام و اصحابه فانه جلاه حتي طلعت عليهم» معصوم عليه السلام فرمود: علت رد شمس و نمايان شدن آن براي علي عليه السلام در حالي که براي اهالي زمين ظاهر و آشکار نشد چون خداوند سراسر آسمان را به ابرهاي تيره و تار پوشاند مگر آن موضعي که علي عليه السلام و همراهانش بودند، که ابر آن قسمت را برطرف ساخت و خورشيد در آن موضع طالع و نمايان شد» دقت شود.
12.در مجلد 2 تاريخ الخميس ص 87 پس از ذکر اين واقعه ذيلا اين اشعار هم از بعضي از شعراي عرب مي آورد.
قيل لي قل في علي مدحا
ذکره يخمد نارا مؤصده
قلت لا أقدم في مدح امريء
ضل ذواللب الي أن عبده
والنبي المصطفي قال لنا
ليلة المعراج لما صعده
وضع الله بظهري يده
فأحس القلب أن قد برده
و علي واضع أقدامه
في محل وضع الله يده
13. 39 جديد ص 337 نقل از خصال و امالي صدوق و در کتاب خصال سه روايت ديگر هم نقل شده که تعداد ده صفت کاملا در آنها مشخص شده.
/س