جهانی شدن و مهدویت، دو نگاه به آینده

این مقاله بر آن است تا دو دیدگاه در باب جهانی شدن، یعنی جهانی شدن لیبرالیسم و حكومت جهانی اسلام را مورد بررسی و مقایسه قرار دهد. مؤلف بر آن است كه هر چند كه اندیشة جهانی شدن لیبرالیسم، اندیشه و فرهنگ دینی را به چالش مي‌طلبد و امروزه از داعیه داران انحصاری جهاني‌شدن مي‌باشد، اما به لحاظ نظری و جامعه‌شناختی فاقد ظرفیت لازم برای جهانی شدن مي‌باشد. حكومت جهانی اسلام از بُعد نظری از ظرفیت لازم برخوردار است ولی با موانع خارجی و
سه‌شنبه، 2 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهانی شدن و مهدویت، دو نگاه به آینده
جهانی شدن و مهدویت، دو نگاه به آینده
جهانی شدن و مهدویت، دو نگاه به آینده

نويسنده:سید عبدالقیوم سجادی



چكیده

این مقاله بر آن است تا دو دیدگاه در باب جهانی شدن، یعنی جهانی شدن لیبرالیسم و حكومت جهانی اسلام را مورد بررسی و مقایسه قرار دهد.
مؤلف بر آن است كه هر چند كه اندیشة جهانی شدن لیبرالیسم، اندیشه و فرهنگ دینی را به چالش مي‌طلبد و امروزه از داعیه داران انحصاری جهاني‌شدن مي‌باشد، اما به لحاظ نظری و جامعه‌شناختی فاقد ظرفیت لازم برای جهانی شدن مي‌باشد. حكومت جهانی اسلام از بُعد نظری از ظرفیت لازم برخوردار است ولی با موانع خارجی و اجتماعی روبرو است .فراهم نمودن زمینه‌های اجتماعی و رفع موانع، تحقق ایده جهانی شدن را نوید خواهد داد.
غایت شناسی و فرجام تاریخ بشری یكی از حوزه‌های پژوهش است كه مكاتب و اندیشه‌وران در مورد آن به بحث و بررسی پرداخته‌اند. این بحث در حوزه‌های مطالعاتی مختلف قابل طرح است. از منظر فلسفة تاریخ با مسأله فرجام تاریخ و غایت زندگی بشری گره مي‌خورد و از منظر جامعه‌شناختی و سیاست‌شناسی با مسأله تكامل‌گرایی و ضدّ تكامل مربوط مي‌شود. در مباحث سیاسی و اجتماعی از دیرباز دو تفكر در مقابل هم مطرح بوده است: تكامل گرایان و ضدّ تكامل گرایان. در دیدگاه نخست، تاریخ بشری به سوی كمال، توسعه و ترقّی در حركت است؛ در حالی كه از دیدگاه دوم، غایت و فرجام تاریخ با انحطاط و زوال تحلیل مي‌شود. مكتب ترقّی گرایی دارای نگرش مثبت و خوش‌بینانه به فلسفه تاریخ و فرجام تاریخ بشری است؛ در حالی كه نظریة ضدّ ترقی گرایی نگرش كاملاً منفی و بدبینانه دارد كه غایت تاریخ را با انحطاط و زوال تحلیل مي‌كند. پرسش ما این است كه آیندة بشر چگونه وصف مي‌شود.
آیا آینده، شاهد جهانی شدن لیبرالیسم غربی خواهد بود؟ اگر اندیشة حكومت جهانی اسلام بیانگر فرجام و غایت تاریخ بشری است، این حكومت و جامعه دارای چه ویژگي‌هایی است و چگونه مجال جهانشمولی دارد؟ فرجام‌شناسی تاریخ از دیدگاه اسلام با تكامل و ترقّی جوامع بشری تحلیل مي‌شود و اصولاً اندیشة حكومت جهانی اسلام كه آیات قرآن و روایات معصومان‰ تحقّق قعطی آن را نوید داده است، متضمن اندیشة ترقّي‌گرایی و تكامل گرایانه است. این اندیشه پیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوش‌بینی به جریان كلّی نظام طبیعت و مسیر تكامل ملّی تاریخ و اطمینان به آینده و عنصر بدبینی به پایان كار بشر است كه طبق بسیاری از نظریه‌ها و فرضیه‌ها فوق‌العاده تاریك است.
شهید مطهری ضمن طبقه‌بندی دیدگاه‌های موجود در مورد آیندة بشر از دو دیدگاه ابزاری و فطری یاد مي‌كند. در اندیشة مطهری، مفهوم انتظار كه خود نوید‌دهندة امید به آینده است، صرفاً در چارچوب رویكرد فطری، مفهوم واقعی خود را باز مي‌یابد.
بحث از آیندة بشر با یك پرسش اساسی رو به رو است. این پرسش به ماهیت روابط اجتماعی در سطح فرد و سؤال از ماهیت فرایند بین‌المللی در سطح كلان ناظر است. سؤال از ماهیت روابط اجتماعی در تاریخ آینده بشر كم و بیش با دغدغه‌های امروزین بشر نیز ارتباط دارد. برای كلّیة جوامع بشری این پرسش جدّی مطرح است كه آیا تاریخ جوامع بشری به سوی صلح و عدالت در حركت است یا سرانجام دچار جنگ و تخاصم و بي‌عدالتی می شود. در صورت نخست، ساز و كار استقرار صلح و عدالت جهانی چیست؟ اگر حكومت و قانون را دو ركن انتظام‌بخش حیات بشری بدانیم، حكومت‌های موجود كه در چارچوب مرزهای جغرافیایی، خود را تعریف می كنند، فاقد چنین توانمندی هستند. نهایت حكومت و قانون ملّی در وضع مطلوب امنیت و صلح را در چارچوب مرزهای ملّی و برای عدّه‌ای از افراد بشر تأمین خواهد كرد. حكومت‌ها و قوانین ملّی استقرار صلح جهانی را نه وظیفة خویش مي‌دانند و نه دغدغة آن را دارند. حتی در صورت وجود چنین دغدغه‌ای از منظر قانون و سازوكار اجرا فاقد این توانمندی است؛ بنابراین، به صورت طبیعی پرسش از چگونگی استقرار صلح جهانی، به اندیشة حكومت جهانی مي‌انجامد؛ از این رو نظریة حكومت جهانی از دیرباز مورد توجّه اندیشه‌وران بوده است. (طاهری، 1374: ص 134).
میان مكاتب و دانشمندان، آرای سیاسی مكتب جامعة‌جهانی هدی بال با طرح مفهوم شهروندان جهانی، بیش از دیگر نحله‌ها به تبیین و حكومت جهانی مي‌پردازد.
(see: Martin Greffiths, 2003, P.147). سن اگوستین از جمله متفكّرانی است كه اندیشة حكومت جهانی را به بحث مي‌گذارد. وی در كتاب شهر خدا از دو الگوی حكومتی یاد مي‌كند كه به اندیشة حكومت جهانی ناظر است. در حكومت جهانی این اندیشه‌ور تمام بشر از آن رو كه خویشتن را بندگان خدای واحد مي‌دانند، به زندگی مشترك و مسالمت‌آمیز مي‌رسند. مي‌گوید از آن‌جا كه خداوند انسان را مأمور كرد همسایه‌اش را مثل خویشتن دوست بدارد، به ناچار عین این محبت را به زن‌ها و بچه‌ها و دیگر اعضای خانواده و همچنین به تمام آفریدگان خدا نیز باید داشته باشد و چنین نگرشی با صلح و همزیستی با تمام جهانیان ارتباط خواهد داشت. در مجموع پشتوانة نظری اگوستین، حوزه‌های مسیحی است و تحقّق عینی این آموزه‌ها، ساز و كار امنیت و صلح جهانی در پرتو حكومت جهانی تلقّی مي‌شود. كانت از دیگر اندیشه‌ورانی است كه به طرح صلح جهانی از رهگذر همكاری و تأمین اخلاق انسانی مي‌پردازد. به نظر وی، صلح پایدار و جهانی فقط از طریق تشكیل دولت جهانی امكان‌پذیر است. در اندیشة برتراند راسل، اندیشة حكومت جهانی جهت استقرار صلح جهانی را چنین مي‌خوانیم: ایجاد سازمان جهانی كه بتواند از وقوع جنگ جلوگیری كند، امكان‌پذیر است. ... مهم‌ترین دلیلی كه برای تشكیل حكومت جهانی ذكر مي‌شود، آن است كه اگر این حكومت، آن‌گونه كه شاید تشكیل شود مي‌تواند از وقوع جنگ جلوگیری به عمل آورد (راسل، 1360: ص 144 ـ 155).
آرنولد توین بی، مورّخ و تمدّن‌شناس نیز از كسانی است كه در مورد حكومت جهانی اندیشیده و جهت تبیین و علل ظهور حكومت‌های جهانی كوشیده است. وی جهانی شدن حكومت‌ها را از منظر سیاست قدرت توضیح مي‌دهد و این نكته را یادآور مي‌شود كه داعیة جهانی بودن از یك سو به ادامة تسلّط مركز مشروعیت مي‌بخشد و از سوی دیگر امكان مي‌دهد كه حكومت‌های جهانی شده موضعی مستقل از دیگران داشته باشند. در این‌جا آموزه‌های دینی همانند جهانی شدن، دستاویزی است كه امپراتوری جهت توجیه قدرت و سلطة خویش از آن استفاده مي‌كند.
در دورة معاصر از آرا و مكاتبی كه داعیة حكومت جهانی و فراگیر را مطرح كرده است مي‌توان به ایدئولوژی ماركسیسم و لیبرالیسم اشاره كرد. نظریة انترناسیونالیستی و جهان وطنی ماركسیسم به جهانی شدن آموزه‌های سوسیالیستی و جهانگیر شدن حكومت پرولتاریا اشاره مي‌كند. از دیدگاه ماركسیست‌های ارتدوكس، همة جهان تحت حكومت واحد كمونیستی قرار خواهد گرفت. فروپاشی اتّحاد شوروی در جایگاه پرچمدار بلوك سوسیالیستی، ناكامی قطعی اندیشة حكومت جهانی پرولتاریا را اثبات كرد و به تدریج این قبیل مباحث از ادبیات سیاست بین‌المللی كنار نهاده شد.
اندیشة حكومت جهانی در اندیشة طرفداران لیبرالیسم از دیرباز وجود داشته است؛ امّا با فروپاشی بلوك سوسیالیستی، جان تازه یافت. مهم‌ترین استدلال طرفداران جهانی شدن لیبرالیسم را در این جمله‌ها مي‌توان تلخیص كرد.
1. لیبرالیسم یكی از الگوهای موفّق و كارآمد بشری در حوزة مدیریت سیاسی و نظام اقتصادی و فرهنگی است.
2. الگوهای رقیب لیبرالیسم با ناكامی و شكست روبه‌رو شده است.
3. پس از فروپاشی بلوك سوسیالیستی تا كنون الگوی جایگزین برای لیبرالیسم ارائه نشده است.
نتیجه آن كه لیبرالیسم،‌ واپسین تجربة بشری و پایان ایدئولوژی سازی است؛ بنابراین، پایان جنگ سرد، پایان تاریخ نیز به شمار مي‌رود. فوكویاما كه تز پایان تاریخ را مطرح كرده، این نكته را چنین باز مي‌گوید: آن‌چه شاهد هستیم، صرفاً پایان جنگ سرد یا گذر از دورة ویژه‌ای از تاریخ پس از جنگ نیست؛ بلكه پایان تاریخ نیز هست؛ یعنی نقطة پایان تطوّر ایدئولوژیك بشر و جهانی شدن دموكراسی لیبرال غربی به شكل نهایی دولت بشری (Fukuyama Francis, 1992).
در این تلقّی، جهانی شدن دموكراسی لیبرال امری محتوم است؛ پس تشكیل حكومت واحد جهانی مهم‌ترین دستاورد برای بشر خواهد بود. لیبرالیسم كمالی است كه در معنای آن گنج بشر مي‌تواند به نحو حقیقی آشكار شود و از سوی دیگر تحقّق این امر با توجّه به امكانات موجود در اختیار كشورهای لیبرال كاملاً عملی است؛ بنابراین، رهبران دنیای لیبرالیسم باید مسؤولیت كنونی خویش را در جهت تشكیل حكومت جهانی درك كننند و دیگر جریان‌ها و منتقدان روند موجود باید این نكته را درك كنند كه هر نوع مخالفت و مقاومت در برابر این جریان عظیم تاریخی، مقاومتی محكوم به شكست خواهد بود. به این ترتیب، امروزه مكتب لیبرالیسم داعیه‌دار اصلی جهانی شدن است و صاحب‌نظران متعدّدی در جهت تبیین نظری و ایجاد مبانی فلسفی و نظری این امر مي‌كوشند (لاریجانی، 1374: ص 269). تئوری پایان تاریخ فوكویاما، دهكدة جهانی مك‌لوهان، موج سوم‌الوین تافلر و نظریه برخورد تمدن‌های هانتینگتن هر یك از منظرهای مختلف به انجام این مهم مي‌پردازند.
به هر ترتیب، مرور اجمالی بر سیر نظریه‌پردازی اندیشه‌وران و فیلسوفان سیاسی این نكته را آشكار مي‌كند كه اندیشة حكومت جهانی از دیرباز مورد توجه آنان قرار داشته است. برخی از منظر جهانشمولی آموزه‌های دینی به تبیین این مقوله پرداخته‌اند؛ در حالی كه عدّه‌ای از منظر صلح پایدار جهانی، ایجاد حكومت جهانی واحد را به صورت ساز و كار استقرار صلح جهانی مطرح كرده‌اند.
امروزه، داعیه‌دار اصلی جهانی شدن، لیبرالیسم غربی است؛ امّا در مقابل، اندیشة حكومت جهانی در فرهنگ و اندیشة اسلامی از آ‎غاز ظهور تا امروز مطرح بوده و بر اساس نوید منابع دینی تحقّق آن حتمی و تردیدناپذیر خواهد بود. پرسشی كه این‌جا اهمیت دارد، این است كه لیبرالیسم تا چه اندازه ظرفیت درونی و توانمندی جهت جهانی شدن را دارد و حكومت جهانی اسلام با چه موانعی روبه‌رو است؟ پرسش اصلی لیبرالیسم سؤال از وجود مقتضی و شرایط لازم جهت جهانگیر شدن است؛ در حالی كه پرسش اساسی اندیشة اسلام به سؤال از موانع موجود ارجاع داده مي‌شود.
اگر قوانین و آموزه‌های عام بشری را در اندیشة لیبرالیسم مستدل كنیم تا اندازه‌ای شرایط مقتضی و لازم فراهم خواهد شد؛ امّا آیا آموزه‌ها و قوانین لیبرالیسم مبتنی بر مقتضیات و خواست‌های معقول بشری است و مي‌تواند جنبه عام و جهانی داشته باشد؟
در این زمینه احتمالاً یگانه استدلال این خواهد بود كه الگوی لیبرال، تجربة موفّق تاریخ بوده كه بشر طی سال‌ها تلاش بدان دست یافته است؛ امّا آیا این تجربة موفّق كه در حوزة جغرافیایی خاص به منصة ظهور رسیده و بر فرهنگ و سنن تاریخی و فرهنگی جامعه خاص مبتنی است، برای همة جوامع بشری قابل تقسیم و پذیرش است؟ طرفداران جهانی شدن لیبرالیسم به این امر نمي‌پردازند یا به آن از طریق تز برخورد تمدّن‌ها پاسخ مي‌دهند.
این تز، متضمّن این نكته است كه لیبرالیسم با استفاده از امكانات و توانمندي‌های اقتصادی و سیاسی مي‌تواند خود را جهانشمول سازد؛ در حالی كه درون این تفكّر، نوعی نابرابری وجود دارد كه برای بیش‌تر جوامع و فرهنگ‌ها غیر قابل تحمّل جلوه مي‌كند؛ بنابراین، هم به لحاظ نظری و هم از نظر تجربی و عینی تعمیم لیبرال دموكراسی به جوامع دیگر با مقاومت‌هایی روبه‌رو خواهد بود. تشدید گرایش‌های قومی و ترویج نظریة منطقه‌گرایی (Regionalism) و باز خیزش جنبش‌های مذهبی فقط بخشی از واكنش‌ها و مقاومت‌ها در برابر جهانی سازی لیبرالیسم است. افزون بر این، آن گونه كه جیمز روزنابه درستی ابراز مي‌دارد، دموكراسی لیبرال بر مبنای حاكمیت ملّی و ستفایعایی استوار، شد و در چارچوب مرزهای ملّی غرب بارور شده؛ از این رو زمانی كه به تسرّی برون‌مرزی روی مي‌آورد، دچار بحران مي‌گردد (جیمز روزنا، 1382).

ویژگي‌های حكومت جهانی اسلام

حكومت جهانی اسلام چه ویژگي‌هایی برای جهانشمولی و جهانی شدن دارد؟‌ این‌جا به این نكته استدلال مي‌شود كه فرهنگ و اندیشة اسلامی، افزون بر ظرفیت و توانمندی درونی جهت جهانشمولی، از نظر عینی نیز دارای ویژگي‌هایی است كه نارسایي‌های موجود در الگوهای بشری را جبران مي‌كند. دیدگاه نظری، اندیشة حكومت جهانی اسلام بر آموزة جهانشمولی اسلام مبتنی است و این امر با فطرت و خواسته‌های معقول بشری ارتباط دارد كه جهاني‌سازی اندیشة اسلامی را از حالت تحمیلی خارج و كلّیة جوامع بشری را اقناع مي‌كند. آموزه‌های اسلامی از آن‌رو كه خواسته‌های معقول و فطری بشر را مورد توجّه دارد، از زمینه‌ها و مقتضیات مناسبی جهت فراگیر شدن و جهانگیر شدن بهره‌مند است. آموزه‌های دینی به یك نكتة مشترك میان تمام جوامع بشری باز مي‌گردد و آن خواست فطری و ماندگار بشر است. قوانین و دستورالعمل‌های اسلامی نیز دارای ماهیت فرا زمانی و فرامكانی است و از ابتدا به گونه‌ای تنظیم و تدوین شده كه خواست فطری و معقول بشر را در چارچوب فكری و فرهنگی متفاوت و متنوّعی مورد توجّه قرار داده است؛ از این‌رو منابع دینی، دینداری را امر فطری و غیر قابل دگرگونی یاد مي‌كنند؛ بنابراین، قوانین اسلامی واجد صلاحیت و مقتضیات لازم برای جهانی شدن است.
از جانب دیگر، حكومت جهانی اسلام اوصاف و ویژگي‌هایی دارد كه در صورت فقدان مانع، این الگو را نزد بشر جذّاب و گیرا مي‌سازد. مهم‌ترین این ویژگي‌ها را در محورهای ذیل مي‌توان مطرح كرد:

1. توحید محوری

از مهم‌ترین ویژگي‌های حكومت جهانی اسلام است. كلّیة قوانین و تدابیر اجرایی در این حكومت بر محوریت توحید استوار است. توحید سرچشمة وحدت قانونگذاری و محور مشترك تمام جوامع بشری در جایگاه بندگان خدای یكتا است. حكومت جهانی اسلام به صورت تجلّی ارادة الاهی، بالاترین ساز و كار مدیریتی و اجرایی است. بر اساس اندیشة توحیدی، نابرابري‌های طبقاتی و نژادی رنگ مي‌بازد و همگان در صف واحد، پیرو این دین واحد و فرمانبردار قانون الاهی شناخته مي‌شوند. بدون تردید نابرابري‌های طبقاتی،‌ نژادی و خانوادگی یكی از آسیب‌های زیانبار جامعة مستقل و سالم شمرده مي‌شود. در جامعه‌ای نابرابر كه امكانات و برخورداري‌های مادّی و معنوی در اختیار طیف و طبقه خاص قرار دارد، دچار بي‌عدالتی و تبعیض خواهیم بود و وجود تبعیض و نابرابری، حكومت‌ها را با چالش مشروعیت و مقبولیت و سرانجام عدم ثبات سیاسی روبه‌رو مي‌سازد؛ امّا در جامعة جهانی اسلام، برابری همگان در پیشگاه قانون و برخورداری برابر از امكانات موجود بر محوریت اندیشة توحیدی محوری به ایجاد قانون واحد و روش واحد قانونگرایی و قانونگذاری مي‌انجامد و جامعة‌ چندپاره را به وحدت و یكرنگی مي‌رساند.
در همین زمینه امام صادق این حكومت را چنین معرفی مي‌كند: ای مفضّل سوگند به خدا كه او [مهدی (عج)] اختلاف میان ملت‌ها و ادیان را بر مي‌چیند و دین، "واحد" مي‌شود؛ همان‌گونه كه خدا فرموده است دین حقیقی نزد خدا اسلام است (مجلسی: ج 3، ص 45)؛
البتّه وحدت ادیان و قوانین، نیازمند تكامل و رشد افكار بشری است و زمانی كه بشر به بلوغ و رشد فكری و معنوی برسد، به صورت قهری از قوانین و ادیان متشتّت سرخورده و مأیوس خواهد شد و به دین واحد و جهانی روی خواهد آورد.
و این هدف همانا هدف مشترك میان جوامع بشری است كه كلّیة انسان‌ها را به دور از تعلّقات مادّی و اعتباری بر محوریت "توحید" به هم مي‌رساند.
پرسشی كه امروزه در این مورد وجود دارد آن است كه این ایجاد یكرنگی و حاكم ساختن ساختار سیاسی و قوانین واحد بر همة جهانیان تا چه اندازه ماهیت دمكراتیك دارد. به عبارت دیگر، آیا حاكمیت اسلام بر سراسر جهان، منافی تنوّع و تكثّر آرا و احترام به آرای دیگران نیست؟ پاسخ این پرسش را به اختصار در دو نكته مي‌توان طرح كرد:
1. منتقدان حكومت جهانی اسلام، پرسش مزبور را در چارچوب جهانی شدن لیبرالیسم چگونه پاسخ مي‌دهند. مگر نه این است كه استدلال مي‌شود لیبرالیسم، یگانه الگوی موفّق و مناسب شأن و حال جوامع بشری است كه به ناچار تمام انسان‌های خردمند آن را سودمند مي‌دانند. این استدلال در حالی صورت مي‌گیرد كه سودمندی همگانی لیبرالیسم همچنان در هالة ابهام و چون و چرا قرار دارد! وجود بحران‌های فكری و معنوی در جهان لیبرال، تشدید فقر و نابرابری در سایة حاكمیت لیبرالیسم و ظهور بحران معنا و هویت، ادّعای مزبور را با تردیدهای جدی روبه‌رو مي‌سازد (ر.ك: آنتونی گیدنز، 1376)؛ اما در مورد حاكمیت جهانی اسلام بحران‌ها و پرسش‌های مزبور به صورت معقول مورد توجّه قرار گرفته است و به پاسخ روشن مي‌رسد؛ بنابراین مي‌توان ادعا كرد كه حكومت جهانی اسلام به دلیل ماهیت انسانی و مورد توجّه قرار دادن مقتضیات فطری و معقول بشر با اقبال رضایتمندانة توده‌های مردم روبه‌رو خواهد شد و در این حالت شاعبه‌ای از تحمیل و اجبار وجود ندارد؛ در نتیجه، توده‌های مردم رضایتمندانه از این الگو استقبال خواهند كرد؛ زیرا آن روز یگانه راه نجات و پناهشان را مي‌یابند.
2. از سوی دیگر،دقّت در زمینه‌های تحقّق حكومت جهانی اسلام به خوبی بیانگر اهتمام اسلام به عفو و رضایت و ارادة آزاد توده‌ها است. منابع دینی اسلام، زمینه‌های تحقّق حكومت مهدی را از یك‌سو با سرخوردگی بشر از الگوهای به ظاهر فریبا و جذّاب بشری مرتبط مي‌سازد و از سوی دیگر، رشد و كمال عقلانی انسان را مطرح مي‌كند. بشر تشنة صلح و عدالت ممكن است برای مدتی سراب را جای آب گیرد و گمشدة خویش را در الگوی بشری نظیر لیبرال دموكراسی غرب بجوید؛ امّا سرانجام این تجربه به فرجام تلخ و ناكامی در ایجاد عدالت و صلح جهانی رو‌به‌رو خواهد شد و بشر درمانده را به جست و جوی پناهگاه و مأمن جدید هدایت خواهد كرد. این‌جا است كه بشر رضایتمندانه از الگوی حكومت جهانی اسلام استقبال خواهد كرد.

2. عدالت محوری

عدالت در اندیشة سیاسی اسلام جایگاه اصل اساسی را دارد. اهمّیت این مقوله از نظر اسلام به گونه‌ای است كه قرآن كریم عدالت را یكی از اهداف ارسال رُسل و انزال كتاب معرفی مي‌كند (حدید (57): 31)؛ امّا اسلام در ایجاد و استقرار عدالت همواره با موانع جدی از سوی طبقاتی كه قرآن آنان را ملأ و مترف معرّفی مي‌كند، روبه‌رو است. عدالت خواست فطری و همگانی است؛ امّا این امر فطری منافع طبقات زیاده‌خواه و خود كامگان را به خطر انداخته، در نتیجه، آنان را در صف مقابل خود قرار مي‌دهد. اندیشة لیبرالیسم از منظر عدالت اجتماعی با چالش جدیدی روبه‌رو است. زیرا اصل اساسی لیبرال پذیرش نابرابری است و جهت ایجاد رقابت اقتصادی به تشویق نابرابری و ترویج آن مي‌پردازد.
دموكراسی لیبرال، توسعة اقتصادی و رفاه اجتماعی را به ارمغان مي‌آورد؛ امّا این همه مواهب در اختیار تعدادی از انسان‌ها و بخشی از جوامع بشری قرار دارد. افزایش رفاه اقتصادی و توسعة مادّی در پناه دموكراسی لیبرال كه به صورت بخشی صورت مي‌گیرد، با افزایش بي‌عدالتی و فقر جمعیت فراوانی از افراد بشر روبه‌رو خواهد بود. در چنین حالتی، زمینه‌های بهتر و مناسبی جهت استقرار عدالت اجتماعی در حوزة اسلامی ایجاد مي‌شود. از ویژگي‌های مهم و قابل توجّه حكومت جهانی اسلام، توسعه و رفاه اقتصادی عدالت محور است. این‌جا عدالت اصل اساسی است كه رفاه و توسعه بر اساس آن استوار مي‌شود.
روزی كه مهدی موعود ـ عجل الله تعالی فرجه ـ قیام كند، به عدالت حكومت مي‌كند. در دوران حكومت او، روی زمین از ستم اثری یافت نمي‌شود؛ راه‌ها امن خواهد شد؛ زمین بركات خود را خارج مي‌سازد؛ هر حقّی به صاحبش بر مي‌گردد و روی زمین پیرو هیچ دینی باقی نمي‌ماند، مگر این‌كه اسلام مي‌آورد و به ایمان اعتراف مي‌كند (شیخ مفید، 1378: ص 343 و 344).
مرحوم شهید صدر در مورد ویژگي‌ها و زمینه‌های این حكومت مي‌گوید:
با مطالعة آیات قرآن و روایات معصومان به این نكته مي‌رسیم فقط زمانی پیام اسلام به صورت كامل تحقّق مي‌یابد كه اندیشة بلند حكومت جهانی اسلام تحقّق یابد. تمام غایت‌های دروغین و موهوم رخت بر بندد؛ آن‌گاه فقط اسلام، دین حقیقی و بي‌بدیل، آیین همة مردم در شرق و غرب عالم شود؛ بی عدالتی، ظلم و نابرابری از بین برود و در مقابل، عدالت و برابری ناموس آفرینش عالم، سراسر جهان را فرا گیرد؛ حاكمیت خلفای الاهی در جای جای عالم برقرار شود و نور هدایت الاهی تابیدن گیرد و زمین از آن صالحان شود (محمدباقر صدر ).

3. رفاه و توسعة اقتصادی عدالت محور

بر اساس پیش‌بینی روایات رهبری دینی، عصر ظهور و حكومت جهانی اسلام با توسعه و رشد اقتصادی چشمگیری همراه است؛ امّا همان‌گونه كه آمد، این توسعه بر مبنای عدالت استوار است و تمام جوامع از این موهبت بهره‌مند می شوند. امام باقر†
در حدیثی مي‌فرماید:
به محض قیام مهدی، رحمت‌ها و بركت‌های الاهی، پروا پیشگانی را كه خِرَدشان در پی آن انقلاب آسمانی كمال مي‌یابد، فرا مي‌گیرد (صافی گلپایگانی : ص 428).
تحلیل و توضیح رفاه و توسعة همه جانبه این عصر را مي‌توان با مورد توجّه قرار دادن دو عامل مهم مطرح كرد: از یك‌سو بشر از نظر فن‌آوری و استخدام مواهب طبیعی به اوج ترقی و كمال مي‌رسد و از سوی دیگر، به فعلیت رسیدن ظرفیت‌ها و استعدادهای نهفته طبیعت و زمین در این دوره است كه به تعبیر احادیث؛ زمین كلّیة ذخایر، اندوخته‌ها و داشته‌های خود را بیرون مي‌ریزد. در حدیثی این نكته چنین مطرح شده:
حكومت او شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و گنجینه‌های زمین برای او ظاهر می شود و در سرتاسر جهان جای ویرانی باقی نخواهد ماند، مگر این كه آن را آباد خواهد ساخت (ناصر مكارم شیرازی، 1380: ص 266).
بحث آبادانی زمین كه بیانگر اوج توسعه و رفاه اقتصادی است، از طریق مهار و تخریب نیروهای ویرانگر و نیز استخدام همه جانبة طبیعت و استخراج ذخیره‌ها و منابع طبیعی صورت مي‌گیرد.

4. توسعه علم و فن‌آوری

امروزه توسعة‌ علم و فن‌آوری یكی از شاخص‌های اساسی توسعه به شمار مي‌رود؛ امّا آن‌چه در نگرش پوزیتویستی مدرن و پست مدرن در تعریف علم قرار مي‌گیرد، بیشتر به علوم تجربی و علم به مفهوم Sience ناظر است. این علم گرایی یا علم محوری به طور عمده بر امور تجربی و دنیایی ناظر است و الزاماً علوم عقلی و غریزی را مدّ نظر قرار نمی دهد. در این چارچوب، رشد عقلانیت انسان نیز در مفهوم عقلانیت ابزاری مورد توجّه است. توسعة علم و فن‌آوری كه یكی از ویژگي‌های جامعة عصر ظهور به شمار مي‌رود به توسعه و رشد همه جانبه علم، عقلانیت و آگاهی ناظر است كه علم و‌آگاهی به ارزش‌ها و باورهای علوم انسانی كه در فطرت او ریشه دارد نیز در این حوزه مورد توجّه است. مي‌توان گفت: ورود بشر به این عرصه، بیانگر تحوّل فكری همه‌جانبه است كه از شرایط تحقّق ظهور و تشكیل حكومت جهانی اسلام به شمار مي‌رود. حدیثی در این زمینه جالب توجّه است كه بر اساس آن تمام داشته‌های علمی بشر فقط بخش اندكی از معارف و دانشی است كه جوامع عصر ظهور بدان دست مي‌یازند. از امام صادق† چنین نقل شده:
دانش 27 حرف یا 27 شعبه است. تمام آن‌چه پیامبران الاهی برای مردم آورده‌اند، دو حرف بیش نبود و مردم تا كنون جز آن‌دو حرف را نشناخته‌اند؛ امّا هنگامی كه خاتم ما قیام كند، 25 حرف (25 شاخه) دیگر را آشكار، و میان مردم منتشر مي‌سازد و دو حرف را به آن ضمیمه مي‌كند تا 27 حرف كامل و منتشر شود
(مجلسی: ج 52، ص 336).
بنابر حدیث مزبور جامعة عصر ظهور از نظر علم و فن‌آوری با رشد و توسعة فزاینده‌ای روبه‌رو است كه در تاریخ تلاش‌های علمی بشر بي‌سابقه است. اگر بپذیریم كه ناآگاهی بشر ریشة بیشتر نابساماني‌ها و مشكلات اجتماعی است، در چنین جامعه‌ای ریشه و علل اصلی نابهنجاري‌های اجتماعی از جا كنده خواهد شد.
دانشمندان علوم اجتماعی و سیاسی انسان را كارگزار خردمند و دارای كنش عقلانی مي‌دانند؛ امّا آیا به راستی بشر كنونی به گونه‌ای كاملاً عقلانی رفتار مي‌كند؟ تا چه اندازه از عقل جمعی تأمین كننده نفع همگان برخوردارند؟ رفتار قدرتمندان و صاحبان ثروت بیانگر آن است كه حضور انسان با برخی رفتارهایی در حوزه اجتماع رو‌به‌رو است كه عقلانیت آن مورد تردید قرار دارد؛ امّا در جامعة عصر ظهور، عقلانیت موجود به طور كامل در پناه كمال عقل آدمی تأمین مي‌شود. احتمالاً صلح و امنیت همگانی، رعایت قوانین به دور از ساز و كار كنترل كننده‌ای چون دولت پلیسی، عدم تعدّی به حقوق دیگران و سرانجام احترام به حقوق دیگران و رفتار بر اساس عدالت اجتماعی در پناه كمال عقول آدمیان در این عصر قابل فهم خواهد بود؛ زیرا در روایات داریم كه هنگام قیام قائم، عقول آدمیان كامل و افكارشان پرورش مي‌یابد و تكمیل مي‌شود (همان، ص328).

خلاصه و نتیجه

گفته شد كه اندیشة حكومت جهانی اسلام، تصویری است از حاكمیت اندیشة اسلام در آیندة بشری و این امر در آموزه‌های فطری اسلام ریشه دارد كه این دین را دین جهانشمول و جهانی معرّفی مي‌كند. هرچند جهانی شدن لیبرالیسم اندیشه و فرهنگ دینی را به چالش مي‌طلبد و امروزه از داعیه داران انحصاری جهانی شدن است، به لحاظ نظری و جامعه‌شناختی، لیبرالیسم فاقد ظرفیت لازم برای جهانی شدن است. در مقابل، جامعیت اسلام و اندیشة حكومت جهانی اسلام بیانگر توانمندی و ظرفیت درونی اسلام برای عالم‌گیر شدن است؛ امّا اسلام برای تحقیق این اندیشه با موانع عینی و اجتماعی روبه‌رو می شود. فراهم آمدن زمینه‌های اجتماعی و رفع موانع، تحقّق اندیشة جهانی شدن اسلام را نوید خواهد داد. اگر صلح و عدالت را گمشدة تاریخی و مشترك جوامع بشری در نظر بگیریم، لیبرالیسم غرب تا كنون در تأمین این خواست ناكام بوده و فاقد تمهیدات نظری لازم جهت استقرار آن در آینده است. ناكامی الگوی بشری و سرخوردگی جوامع از الگوهای مزبور یكی از زمینه‌های تحقّق حكومت جهانی اسلام است كه در منابع دینی مورد اشاره قرار گرفته است.
در این نوشتار،‌ همچنین به برخی از مهم‌ترین ویژگي‌های حكومت جهانی اسلام كه آن را در سطح عام بشری جذابیت بخشیده و مقبول جلوه مي‌دهد، اشاره شد. توحید محوری، توسعه و رفاه، عدالت محوری، رشد علم و عقلانیت از ویژگي‌های جامعة عصر ظهور بر شمرده شد. مطالعة تطبیقی این شاخص‌ها در مورد لیبرالیسم، بیانگر آن است كه فقدان ویژگي‌های مزبور در این ایدئولوژی، آن را از ظرفیت و توانمندی لازم جهت جهانگیر شدن محروم مي‌سازد؛ بنابراین، هر چند امروزه لیبرالیسم داعیة جهاني‌سازی دارد و هر چند تكنولوژی به صورت عامل جهاني‌سازی به طور عمده در اختیار طرفداران اندیشة لیبرالیسم قرار دارد، فقدان ویژگي‌های نظری مزبور در این تفكّرآن را از جذابیت همگان و اقبال عمومی در سطح جوامع بشری محروم مي‌سازد.
منابع و مآخذ
1.ابن طاووس، رضي‌الدین علی بن موسی، الملاحم و الفتن فی ظهور الغایب المنتظر، مؤسسة الاعلمی بیروت، 664ق.
2.راسل، برتراند، آیا بشر آینده‌ای هم دارد، منصور محمود، تهران. مروارید، 1360.
3.شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ترجمه رسولی محلاتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378.
4.صافی، شیخ لطف‌الله، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، كتابخانه صدر، تهران، بي‌تا.
5.صدر، سید محمدباقر، بحث حول المهدی، قم، المركز الغدیر للدراسات الاسلامیة، 1996.
6.لاریجانی، صادق، كاوش‌های نظری در سیاست خارجی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1374.
7.مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، دارالكتب الاسلامیة، 1363.
8.مكارم شیرازی، ناصر، حكومت جهانی مهدی(عج)، انتشارات نسل جوان، یازدهم، قم، 1380.
9.Fukuyama Francis, The End of history and The last man, Loundon, 1992.
برگرفته از : فصلنامه قبسات ، شماره 32
منبع: سایت شهید آوینی





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط