مترجم: سهیلا حاجیزاده
همهی ما از فقر موجود در جهان آگاهی داریم و از وجود این پدیده اعلام نارضایتی میکنیم، اگر هر یک از ما از فقر تنفر داریم پس چرا هنوز این پدیده در اقتصاد جهانی شایع میباشد و تلاش جهت ریشه کن شدن آن صورت نگرفته است؟ کاهش فقر در جهان کار چندان سادهای نیست و نیازمند تدوین یک برنامهی 5 ساله برای مشاهدهی پیشرفتهای قابل توجه در این زمینه میباشد، عوامل زیادی وجود دارد که در بروز پدیدهی فقر نقش دارند. تمرکز بیشتر بر رشد اقتصادی به عنوان ابزاری جهت پایان دادن به فقر میتواند دولت را مجبور به سرمایه گذاری بیشتر در بخش اقتصادی از طریق انجام اقداماتی ناامید کننده مانند صنعتی شدن سریع در غیاب نوآوری به منظور افزایش میزان تولید، ارائهی قسطهای غیر مجاز، تمرکز بر روی صنایع مبتنی بر کشاورزی به جای بخش تولید، ایجاد وابستگی به واردات به جای تلاش در جهت خودکفایی و تجارت در یک بازار آزاد کند. شما نمیتوانید تنها با دادن پول به افراد فقیر جهان را از شر این پدیده خلاص کنید. به نظر میرسد که فقر تقریبا در هر اقتصادی رو به افزایش میباشد. سال گذشته، حدود 6/2 میلیون آمریکایی قربانی شیوههای اقتصادی و اجتماعی نادرست دولت شدند. فقر از زمانهای بسیار دور و شاید از شروع اولین تمدن قانون گذاری شده در جامعه غالب گشت. در حالیکه قبل از آن، کل جامعه به دلیل فقدان منابع جهت زنده ماندن با مشکل فقر روبرو بودند، اما جامعهی مدرن امروزی به صورت ساختاری تکامل یافته درآمده که در آن طبقاتی از افراد ثروتمند وجود دارد که هرگز در معرض فقر قرار ندارند.
یک اختلاف نظر عمده در مورد فقر این است که هر اقتصادی تعریف متفاوتی از خط فقر دارد. این تفاوت به خصوص بین کشورهای توسعه یافته، کشورهای در حال توسعه و کشورهای توسعه نیافته گسترده میباشد. با اینحال، همهی کشورها فقر را در مقیاسهای مختلفی تجربه میکنند. مفهوم مشترک فقر در همهی کشورها این است که نرخ رشد بهتر اقتصاد پاسخی به کاهش فقر میباشد، بنابراین کشورهای مختلف برای رشد اقتصادی مثبت خود تلاش میکنند. چنین ارزیابی اغلب ناقص بوده و نمیتواند نتایج مطلوبی را ارائه دهند. طراحی یک برنامهی مناسب برای پایان دادن فقر بسیار ضروری میباشد.
تمرکز بیشتر بر رشد اقتصادی به عنوان ابزاری جهت پایان دادن به فقر میتواند دولت را مجبور به سرمایه گذاری بیشتر در بخش اقتصادی از طریق انجام اقداماتی ناامید کننده مانند صنعتی شدن سریع در غیاب نوآوری به منظور افزایش میزان تولید، ارائهی قسطهای غیر مجاز، تمرکز بر روی صنایع مبتنی بر کشاورزی به جای بخش تولید، ایجاد وابستگی به واردات به جای تلاش در جهت خودکفایی و تجارت در یک بازار آزاد کند. با این وجود، این روشهای بقاء تنها در کوتاه مدت اجراء شده و اغلب با بروز مشکلات بیشتر اجراء این روشها متوقف میگردد.
برای اقتصادی که به طور موفقیت آمیزی از شر فقر رهایی یافته، باید هزینههای مربوط به ارائهی مسکن، غذا، پوشاک و ایجاد فرصتهای شغلی به بخش جمعیت زیر خط فقر را بپرازد. همچنین، هزینهی تامین امکانات آموزشی و پزشکی نیز باید افزایش یابد. به منظور تامین بودجهی مورد نیاز برای این اهداف، مالیات دهندگان با افزایش هزینهی آموزش، غذا و کاهش درآمد دریافتی بار این هزینهها را متحمل میشوند که این موضوع در مجموع باعث آشفتگی اقتصادی در طولانی مدت میگردد.
تقریبا 4/1 میلیارد نفر در جهان روزانه کمتر از 1 دلار درآمد دارند و مردم بسیاری از کشورها زیر خط فقر زندگی میکنند. برخی از کشورهای آسیایی مانند مالزی و تایلند در ریشه کن کردن فقر در عرض 20 سال موفق بودهاند. به نظر میرسد که ویتنام و چین نیز به دنبال ریشه کن کردن فقر در کشور خود هستند. برزیل میزان فقر را تا 15 درصد همراه با کاهش نابرابرای اقتصادی در طی 6 سال کاهش داده است. این کشورها ثابت کردهاند که کاهش فقر ممکن است با چالشهایی روبرو شود، اما انجام این کار و غلبه بر چالشهای موجود غیر ممکن نیست.
منبع مقاله : برگرفته از سایت اپینیون فرانت
یک اختلاف نظر عمده در مورد فقر این است که هر اقتصادی تعریف متفاوتی از خط فقر دارد. این تفاوت به خصوص بین کشورهای توسعه یافته، کشورهای در حال توسعه و کشورهای توسعه نیافته گسترده میباشد. با اینحال، همهی کشورها فقر را در مقیاسهای مختلفی تجربه میکنند. مفهوم مشترک فقر در همهی کشورها این است که نرخ رشد بهتر اقتصاد پاسخی به کاهش فقر میباشد، بنابراین کشورهای مختلف برای رشد اقتصادی مثبت خود تلاش میکنند. چنین ارزیابی اغلب ناقص بوده و نمیتواند نتایج مطلوبی را ارائه دهند. طراحی یک برنامهی مناسب برای پایان دادن فقر بسیار ضروری میباشد.
تمرکز بیشتر بر رشد اقتصادی به عنوان ابزاری جهت پایان دادن به فقر میتواند دولت را مجبور به سرمایه گذاری بیشتر در بخش اقتصادی از طریق انجام اقداماتی ناامید کننده مانند صنعتی شدن سریع در غیاب نوآوری به منظور افزایش میزان تولید، ارائهی قسطهای غیر مجاز، تمرکز بر روی صنایع مبتنی بر کشاورزی به جای بخش تولید، ایجاد وابستگی به واردات به جای تلاش در جهت خودکفایی و تجارت در یک بازار آزاد کند. با این وجود، این روشهای بقاء تنها در کوتاه مدت اجراء شده و اغلب با بروز مشکلات بیشتر اجراء این روشها متوقف میگردد.
به چه دلیل ما قادر به کاهش فقر نیستیم؟
هنوز فقر به یک رخداد جهانی تبدیل نشده و این پدیده به عنوان یک مشکل تنها در کشورهای جهان سوم و حتی کشورهای در حال توسعه در سه دههی گذشته مورد توجه قرار گرفته است. حذف علل بروز فقر نیازمند تلاش گستردهی اقتصادهای جهانی میباشد.• رشد ناکارآمد
فقدان الگوی رشد ناپایدار با یک روند روبه رشد و سریع نیز به ناتوانی در جهت کاهش قابل توجه فقر کمک میکند. رشد و فقر به هم مرتبط هستند. در صورتیکه فقر کاهش نیابد، هر گونه رشد قابل توجه اقتصادی به یک رویای دست نیافتنی تبدیل خواهد شد. در حالیکه، اگر فقر روند رو به کاهشی را نشان دهد، رشد اقتصادی افزایش خواهد یافت. با اینحال، نرخ رشد اقتصادی یک کشور ممکن صرفنظر از روند فقر به دلیل کاهش بیکاری افزایش یابد. فقر مرتبط با رشد آهسته در درآمد همراه با افزایش جمعیت نیز میباشد.بیشتر بخوانید: نقش سازمان های غیردولتی در کاهش فقر
• فقر یک اولویت ملی نیست
کاهش فقر ممکن است همیشه در اولویت اصلی برنامههای دولت قرار نگیرد. در حال حاضر بسیاری از مسائل اقتصادی و سیاسی وجود دارد که به نظر میرسد نسبت به موضوع کاهش فقر اهمیت بالاتری دارند. وضعیت فعلی امور اقتصادی تحت مدیریت رئیس جمهور اوباما یک مثال مناسب در این زمینه میباشد. صرفنظر از وعدههای داده شده، این دولت نمیتواند بر چالشهای موجود در زمینهی کاهش فقر غلبه کند. دولت همیشه دارای وظایف مختلفی مانند ارائهی خدمات مراقبتهای بهداشتی و آموزش، تثبیت بازارهای مالی، ایجاد شغل، توسعهی زیرساختها و همچنین کاهش فقر میباشد. جالب توجه است که، اکثر اقتصادهای جهانی با مشکلات مربوط به کاهش بودجه روبرو هستند. در سپتامبر 2011، ادارهی آمار آمریکا دادههایی را منتشر کرد که نشان میداد فقر در آمریکا به نرخ 1/15 درصد رسیده است. با اینحال، بر اساس گزارشات ارائه شده میزان فقر واقعی در این کشور به حدود 16 درصد رسیده است.برای اقتصادی که به طور موفقیت آمیزی از شر فقر رهایی یافته، باید هزینههای مربوط به ارائهی مسکن، غذا، پوشاک و ایجاد فرصتهای شغلی به بخش جمعیت زیر خط فقر را بپرازد. همچنین، هزینهی تامین امکانات آموزشی و پزشکی نیز باید افزایش یابد. به منظور تامین بودجهی مورد نیاز برای این اهداف، مالیات دهندگان با افزایش هزینهی آموزش، غذا و کاهش درآمد دریافتی بار این هزینهها را متحمل میشوند که این موضوع در مجموع باعث آشفتگی اقتصادی در طولانی مدت میگردد.
• جمعیت بیشتر، بیکاری بیشتر
بیکاری یک پدیدهی قابل کنترل نیست، چون این پدیده وابسته به طیف وسیعی از عوامل بوده که باعث بروز این پدیده میگردد. هنگامی که بخشی از جمعیت بیکار باشد، بدین معنی است که لزوما این افراد از زندگی پایداری برخوردار نیستند. به عبارت سادهتر، هیچ نوع منبع مالی برای حفظ یک زندگی صحیح وجود ندارد. بنابراین، بسیاری از مردم بی خانمان و گرسنه خواهند ماند. صرفنظر از رکود اقتصادی، با افزایش سالانهی جمعیت نیروی کار بالای 18 سال، نرخ بیکاری اقتصادی نیز در جامعه افزایش مییابد.• افزایش قیمت مواد غذایی
کمبود مواد غذایی باعث افزایش قیمت این مواد میگردد. قیمت مواد غذایی در طول چند دههی گذشته افزایش قابل توجهی یافته و مصرف کنندگان را مجبور به پرداختن پول بسیار زیادی برای خرید همان اقلام غذایی کرده که در طول 30 سال گذشته با هزینهی بسیار پایینتری خریداری میکردند. این موضوع ممکن است به افزایش استانداردها و هزینهی زندگی نسبت داده شود. دولتها با انتشار برچسپهای غذایی، ارائهی غذاهایی ارزانتر و دادن یارانههای برای خرید مواد غذایی خانوادههای فقیر سعی در مدیریت چنین شرایطی دارند.• فقدان کسب و کارهای جدید
در صورتی که بیشتر مردم به جای تولید کننده به مصرف کننده تبدیل شوند، کمبود عرضه جهت تحقق تقاضا و همچنین کمبود فرصتهای شغلی جهت افزایش اشتغال ایجاد خواهد شد. برای دولت ایجاد شغلهای کافی به صورت سالانه جهت تحقق نیازهای شغلی همهی افراد جامعه غیر ممکن میباشد. به منظور حل این مشکل، نیاز به ارائهی کارافرینی جهت به کار گیری افراد بی سواد یا افراد دارای تحصیلات پایین وجود دارد.• کاهش هزینههای دولت
کاهش هزینههای دولت به این معنی است که بودجهی کمتری برای رفاه عمومی موجود خواهد بود. بیثباتی سیاسی ناشی از چنین رویدادهای نامطلوب اقتصادی منجر به کاهش بیشتر سرمایه گذاران میگردد. سرمایه گذاریها شاهراهی برای جریان کوتاه مدت سرمایه میباشد. این موضوع باعث شده تا دولت کمکهایی را از طریق وامهای خارجی دریافت کند.• فساد
به غیر از عوامل ذکر شده در بالا که به عنوان یک چالش در برابر کاهش فقر مطرح میباشد، جنبههای حیاتی دیگری وجود دارد که مانع از ریشه کن شدن کامل فقر میشود و یکی از این جنبهها فساد میباشد. حرص و استثمار منجر به توزیع نابرابر درآمد و بدتر شدن وضعیت کشورهای فقیر میگردد. فساد در جامعه باعث ایجاد یک محیط ناسالم برای کسب و کار شده و اعتماد مردم به سیستم حقوقی و قانونی کشور از بین میرود.• رشد اقتصادی و فقر: یک رابطهی جدایی ناپذیر
اگرچه بسیاری از اقتصاددانان وجود ارتباطاتی بین رشد اقتصادی و فقر را مطرح کردهاند، اما این ارتباط کاملا واقعی نیست. یک اقتصاد میتواند حتی در صورتیکه نرخ فقر افزایش یابد، باز هم رشد کند. حتی با نرخ بالای اشتغال، باز هم لزوما فقر ممکن است به صورت قطعی در یک جامعه کاهش پیدا نکند، چون درآمد افراد شاغل ممکن است برای تحقق نیازهای اساسی افراد یا خانواده کافی نباشد. در صورتیکه نابرابری درآمد در یک اقتصاد شایع باشد و توزیع یکنواختی در افزایش درآمد افراد وجود نداشته باشد، هر گونه استراتژی کاهش فقر ناموفق خواهد بود. با اینحال، بسیاری از مردم از این موضوع ابراز تعجب و نارضایتی میکنند که چرا با وجود افزایش نرخ رشد اقتصادی باز هم فقر به صورت رضایت بخشی در جامعه کاهش نمییابد.تقریبا 4/1 میلیارد نفر در جهان روزانه کمتر از 1 دلار درآمد دارند و مردم بسیاری از کشورها زیر خط فقر زندگی میکنند. برخی از کشورهای آسیایی مانند مالزی و تایلند در ریشه کن کردن فقر در عرض 20 سال موفق بودهاند. به نظر میرسد که ویتنام و چین نیز به دنبال ریشه کن کردن فقر در کشور خود هستند. برزیل میزان فقر را تا 15 درصد همراه با کاهش نابرابرای اقتصادی در طی 6 سال کاهش داده است. این کشورها ثابت کردهاند که کاهش فقر ممکن است با چالشهایی روبرو شود، اما انجام این کار و غلبه بر چالشهای موجود غیر ممکن نیست.
منبع مقاله : برگرفته از سایت اپینیون فرانت