اهمیت و جایگاه وقف در روایات

در این مقاله راسخون به اهمیت و جایگاه وقف در روایات شیعه و سنی اشاره ای خواهیم داشت.
شنبه، 13 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اهمیت و جایگاه وقف در روایات
مقدمه:
در این جا به جایگاه وقف در تفاسیر و روایات شیعه و اهل سنت به اختصار و گذرا می‏ پردازیم:

در باب وقف احادیثی که در آنها واژه صدقه و بر وارد شده است فراوان است و در کتب حدیثی، فقهی و اخلاقی شیعه و سنی زیاد به چشم می‌خورد.

از جمله در وسائل‌الشیعه جلد بیست و هشتم باب وقف، احادیث بسیاری هست که فقها به مضامین آنها فتوا داده‌اند. ولی احادیثی که کلمه‌ی وقف در آنهاآمده باشد اندک است.

تفاسیر
طبرسی در ذیل آیه‏ی کریمه‏ ی «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون»  می‏نویسد:اصل «بر» از سعه و گستردگی است و «بر» به معنای خشکی نیز از همین ماده است و فرق آن با خیر این است که: بر نفعی است که با قصد و اراده به دیگری برسد، اما خیر، نفع واصل به دیگری است هر چند از روی سهو باشد.

وی انفاق را در آیه‏ی کریمه دارای معنایی عام و گسترده می‏داند که شامل وقف هم می‏شود و می‏نویسد: قضیه‏ی وقف ابوطلحه‏ی انصاری بوستانش را و تصدق زید بن حارثه اسب مورد علاقه‏اش را و... به دنبال نزول این آیه‏ی کریمه رخ داده است .
 

روایات‏
در صدر اسلام، در اخبار و احادیث و عرف جامعه و وقفنامه­های به جا مانده از حضرت علی علیه السلام و سایر صحابه، به جای واژه وقف از واژه صدقه استفاده می­شده است و تنها برای تفکیک این دو از یکدیگر از واژه جاریه برای وقف استفاده کرده­اند. (دانش­پور، ۱۳۸۹: ص ۱۵۳)

بنابراین این سنت گرانقدر در احادیث با عنوان صدقه جاریه بیان شده است.  با بررسی دیدگاه­ها و نظرات فقها در این زمینه روشن می­شود که بسیاری از آن­ها این دو مفهوم ( صدقه جاریه و وقف) را به یک معنا تغسیر می­نمایند. (شیخ مفید، بی­تا: ص ۶۵۲ و ابن ادریس، ۱۴۱۰: ج ۳، ص ۱۵۹)

با این توصیف در ادامه به پاره­ای از احادیث جواز و حتی استحباب صدقه جاریه و وقفنامه­های مهم و معتبر به جا مانده از ائمه اطهار علیهم السلام اشاره خواهد شد.

1-امام صادق علیه‏السلام فرمود: «ست خصال ینتفع بها المؤمن، من بعد موته: ولد صالح یستغفر له و مصحف یقرأ فیه و قلیب یحفره و غرس یغرسه و صدقة ماء یجریها...)

«شش خصلت است که انسان بعد از مرگش از آنها بهره می‏برد؛ فرزند صالحی که برایش استغفار کند، قرآنی که قرائت شود، چاهی که (برای استفاده‏ی مردم) حفر کند، درختی که بنشاند، (قنات یا) چشمه‏ای که جاری سازد...»
2-امام صادق علیه‏السلام: «خیر ما یخلفه الرجل بعده ثلاثة: ولد بار یستغفر له و سنة خیر یقتدی به فیها و صدقة تجری من بعده»  «بترین بازمانده‏های انسان پس از او سه چیز است: نیکوکاری که برایش آمرزش بخواهد، شیوه‏ی نیکویی که از آن پیروی شود و صدقه‏ی جاریه‏ای که از او بازماند».

3-امام صادق علیه‏السلام: «لیس یتبع الرجل بعد موته من الاجر الا ثلاث خصال: صدقةاجرها فی حیاته فهی تجری بعد موته الی یوم القیامة و صدقة موقوفة لا تورث.... «بعد از مرگ انسان، بجز سه خصلت، هیچ پاداشی در پی او نخواهد بود (برایش سود نخواهد داشت):

الف -صدقه‏ای که در زمان حیاتش جاری ساخته است که تا روز قیامت جریان دارد.

ب -صدقه‏ی موقوفه‏ای که ارث برده نمی‏شود و...».4-امام باقر علیه‏السلام از آبای بزرگوارش نقل کرده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله به مردی برخوردند که در باغی برای خود درختی می‏کاشت، حضرت ایستاد و به او فرمود:

دوست نداری تو را به درختی راهنمایی کنم که از حیث پاکیزگی میوه و... مستحکمتر و با دوام‏تر از این درخت باشد؟ عرض کرد: بلی ای رسول خدا! پدر و مادرم به قربانت! حضرت فرمود: هر صبح و شام بگو: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر...

(رسول خدا صلی الله علیه و آله در واقع بدین وسیله وی را به انفاق و تصدق تشویق فرمود) آن مرد عرض کرد: ای رسول خدا، من شما را گواه می‏گیرم که این باغ من از این به بعد به عنوان صدقه‏ی مقبوضه (برگشت ناپذیر) برای مسلمانان فقیری که در «صفه» زندگی می‏کنند، خواهد بود.

به دنبال این عمل آیه‏ی کریمه نازل شد: «فاما من اعطی و اتقی و صدق بالحسنی فسنیسره للیسری» : «اما هر کس عطا و احسان کرد و خداترس شد و به نیکویی تصدیق کرد، ما هم البته کار او را سهل و آسان می‏گردانیم» 

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ به سؤال درباره زمینی از ثمغ: اصل آن را وقف کن و میوه آن را (برای کسانی که وقف آن­ها کرده­ای) واگذار. (متقی هندی، ۱۳۹۷: ح ۴۶۱۵۰)

حضرت علی علیه السلام ضمن وصیتی به امام حسن و امام حسین علیهم السلام به روش تنظیم وقفنامه اشاره نموده و آن را به صورت عینی آموزش داده­اند:

این دستورى است که بنده خدا على بن ابى طالب، امیر مؤمنان نسبت به اموال شخصى خود، براى خشنودى خدا، داده است، تا خداوند با آن به بهشتش در آورد، و آسوده‏اش گرداند.  [قسمتى از این نامه است‏] همانا سرپرستى این اموال بر عهده فرزندم حسن بن على است

، آنگونه که رواست از آن مصرف نماید، و از آن انفاق کند، اگر براى حسن حادثه‏اى رخ داد و حسین زنده بود، سرپرستى آن را پس از برادرش بر عهده گیرد، و کار او را تداوم بخشد.  پسران فاطمه از این اموال به همان مقدار سهم دارند که دیگر پسران على خواهند داشت،

من سرپرستى اموالم را به پسران فاطمه واگذاردم، تا خشنودى خدا، و نزدیک شدن به رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و بزرگ داشت حرمت او، و احترام پیوند خویشاوندى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را فراهم آورم.

 و با کسى که این اموال در دست اوست شرط مى‏کنم که اصل مال را حفظ کرده تنها از میوه و درآمدش بخورند و انفاق کنند، و هرگز نهال‏هاى درخت خرما را نفروشند، تا همه این سرزمین یک پارچه به گونه‏اى زیر درختان خرما قرار گیرد که راه یافتن در آن دشوار باشد. (نهج­البلاغه، نامه ۲۴)

مبرد در کتاب معروف خود با عنوان الکامل فی اللغه جریان وقف عین ابی­نیزر را این گونه بیان می­کند:

ابو محلّم محمد بن هشام برایم حدیثی نقل کرد که سلسله سند آن را ذکر نمود و در آخرش ابو نیزر قرار داشت و او یکی از شاهزادگان عجم بود و بعداً برایم معلوم شد که از فرزندان نجاشی بوده است .

و در خردسالی به اسلام متمایل شد و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و مسلمان شد و در خانه­های آن حضرت با ایشان به سر برد و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله درگذشت، پیش فاطمه علیها سلام و فرزندان او رفت.

ابو نیزر می­گوید: من اداره دو مزرعه، یکی عین ابی­نیزر و دیگری بغیبغه را به عهده داشتم.  علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین علیه السلام نزد من آمد و . . .  (مبرد، بی­تا: ج ۲، ص ۱۷۳ و احمدی میانجی، بی­تا: ج ۲، ص ۱۸۹)

سپس کلنگ را برداشت و داخل چاه رفت و شروع به کندن زمین کرد، اما مدتی گذشت و به آب نرسید.  حضرت در حالی که عرق از پیشانیش می­چکید بیرون آمد و عرق پیشانی خود را پاک کرد و دوباره کلنگ را برداشت و درون چاه رفت و شروع به کندن کرد و زمزمه می­کرد.

 ناگهان آب مانند گردن شتر بیرون زد و علی به سرعت بالا آمد و فرمود: خدا را گواه می­گیرم که این صدقه است.  دوات و کاغذی برایم بیاور، ابونیزر می­گوید: من به سرعت دوات و کاغذ حاضر کردم و علی علیه السلام نوشت: (مبرد، بی­تا: ج ۲، ص ۱۷۳ و احمدی میانجی، بی­تا: ج ۲، ص ۱۸۹)

«به نام خداوند بخشنده مهربان.  بدین وسیله بنده خدا علی امیر مؤمنان دو مزرعه معروف به چشمه ابی­نیزر و بغیبغه را برای تهیدستان مدینه و در راه ماندگان صدقه قرار داد تا به وسیله این دو خداوند در روز قیامت جهره او را از گرمای آتش نگه دارد؛

نه فروختنی هستند و نه بخشیدنی تا این که خداوند آن­ها را به ارث برد و او بهترین وارثان است مگر این که حسن و حسین به آن­ها احتیاج پیدا کنند که در این صورت در اختیار آنان می­باشد و جز این دو، برای دیگری نمی­باشد. (مبرد، بی­تا: ج ۲، ص ۱۷۳ و احمدی میانجی، بی­تا: ج ۲، ص ۱۸۹)

محمد بن هشام می­گوید: امام حسین علیه السلام قرضی داشت و معاویه دویست هزار دینار برای او فرستاد تا چشمه ابی­نیزر را به او بفروشد،

امام حسین از فروختن آن امتناع ورزید و فرمود: آن را پدرم صدقه قرار داده است تا بدان وسیله خداوند چهره او را از گرمای آتش نگه دارد و من آن را به هیچ قیمتی نمی­فروشم. (مبرد، بی­تا: ج ۲، ص ۱۷۳ و احمدی میانجی، بی­تا: ج ۲، ص ۱۸۹)

امام باقر علیه السلام به نقل از پدران بزرگوارشان شأن نزول آیات ۵-۷ سوره لیل را وقف باغ یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیان داشته و این گونه فرموده­اند:

مرد عرض کرد: ای رسول خدا شاهد باش که من این باغم را وقف مسلمانان تهیدست اهل صفه کردم.  در این هنگام خداوند تبارک و تعالی این آیه را نازل فرمود: «و اما کسی که عطا کرد و تقوا داشت و (پاداش) نیکوتر را تصدیق کرد، به زودی راه آسانی پیش پای او خواهیم گذاشت. (مجلسی، ۱۴۱۲: ج ۱۰۳، ص ۱۸۲)

امام باقر علیه السلام جریان وقف یکی از باغات حضرت علی علیه السلام را این گونه بیان فرموده­اند:

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با سپاهی بیرون رفت، نیمروز به نزدیک ینبع رسید.  گرمای شدید ظهر آن حضرت را می­آزرد.  پس به درخت مغیلانی رسیدند و سلاح­های خود را به آن آویختند.  خداوند (در این جنگ) فتح و پیروزی نصیب آنان فرمود .


و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم محل آن درخت را سهم علی (از غنائم) قرار داد.  علی علیه السلام بعداً مقدار دیگری از آن زمین را خریداری کرد و به سهم خود افزود و به غلامش دستور داد برای آن اراضی چاه آبی حفر کردند و آب مانند گردن شتر فوران کرد.

 یک نفر به طرف علی دوید و این خبر را به آن حضرت مژده داد.  علی علیه السلام آن را صدقه قرار داد و چنین نوشت: «این صدقه­ایست برای خداوند متعال به خاطر روزی که در آن عدّه­ای رو سپید و عدّه­ای رو سیاه می­شوند،

تا خداوند به واسطه آن چهره مرا از آتش دور گرداند؛ صدقه­ایست قطعی و مسلم در راه خداوند متعال برای خویش و بیگانه، در زمان صلح و جنگ و برای یتیمان و مستمندان و آزادی بردگان. ”  (متقی هندی، بی­تا: ح ۴۶۱۵۸)

امام صادق علیه السلام ضمن بیان جریان وقف یکی از باغات حضرت علی علیه السلام به مصادیق وقف این گونه اشاره فرموده­اند:

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم غنایم را تقسیم کرد و یک قطعه زمین به علی علیه السلام رسید.  علی علیه السلام دستور داد در آن زمین چشمه­ای حفر کنند و چشمه به آب رسید و مانند گردن شتر از آن آب به آسمان فوران کرد، لذا حضرت آن را عین ینبع نامید.

 کسی آمد که به آن حضرت مژده دهد.  حضرت فرمود: وارث را بشارت ده! این صدقه­ایست قطعی و مسلم برای حاجیان خانه خدا و مسافران راه آن.  نه فروختنی است و نه بخشیدنی و نه ارث بردنی.  پس هر که آن را بفروشد یا ببخشد لعنت خدا و فرشتگان و مردم همه بر او باد و خداوند از او هیچ توبه و فدیه­ای نپذیرد. (شیخ طوسی، ۱۴۰۱: ج ۹، ص ۱۴۸ و فیض کاشانی، بی­تا: ج ۱۰، ص ۵۶۰ و مجلسی، ۱۳۶۳: ج ۲۳، ص ۹۰)

در صدر اسلام به قدری این سنت حسنه در جامعه جاری بود که جناب جابر در این خصوص می­فرماید:

هیچ توانگری از صحابه نبود، مگر این که چیزی وقف کرد. (ابن ابی جمهور، بی­تا: ج ۳، ص ۳۶۱)

با توجه به احادیث ذکر شده در سفارش به صدقه جاریه و نیز با توجه به وقفنامه­های به جای مانده از صدر اسلام این نکته به خوبی نمایان می­شود که منظور از صدقه جاریه در احادیث ائمه علیهم السلام همان وقف اصطلاحی امروز است و با صدقه به طور مطلق، متفاوت می­باشد.
 

تفاسیر و روایات اهل سنت

تفاسیر

غالب مفسران از جمله قرطبی ، سیوطی ، فخر رازی  سید قطبو... در ذیل آیه ‏یکریمه: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون» ضمن نقل داستان وقف و تصدق ابوطلحه‏ی انصاری و زید بن حارثه به بیان اهمیت مسأله‏ی وقف پرداخته‏ اند.

رشید رضا در ذیل همین آیه‏ی کریمه بعد از ذکر داستان ابوطلحه و زید بن حارثه می‏نویسد: منظور از انفاق در این آیه، غیر از زکات است، زیرا در زکات شرط نیست که آنچه پرداخت می‏شود از چیزهایی باشد که مورد محبت و علاقه‏ی پرداخت کننده است،

بلکه به عکس، از عاملان زکات خواسته شده تا از کرایم اموال مردم بپرهیزند و اموال مورد علاقه‏ی آنها را درخواست نکنند 
قبل از وی، فخر رازی نیز در مقام بیان اختصاص آیه به غیر از زکات این چنین استدلال کرده است البته چون فخر رازی مقدم بر رشید رضا است ممکن است. این مطلب را رشید رضا از وی گرفته باشد.
 

روایات

1-عن ابی‏هریرة عن النبی صلی الله علیه و آله قال: «اذا مات الانسان انقطع عنه عمله الا من ثلاثة: صدقة جاریة او علم ینتفع به او ولد صالح یدعو له». این حدیث بجز در صحیح بخاری 50 در دیگر صحاح اهل سنت نیز آمده است

2-از جابر بن عبدالله روایت شده است که:«لم یبق احد من اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله ممن له مقدرة الا وقد وقف»  «هیچ یک از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله نبود که توانایی داشته باشد مگر این که (مالی را) وقف کرده بود.»

3-ابن‏حسام هندی در کنزالعمال می‏نویسد: به طور کلی خداوند روحیه‏ی ایثار و انفاق و سخاوت را دوست دارد و وقف، خود شاخه‏ای مهم از سخاوت (و انفاق) است. آن گاه حدیث زیر را از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده است که در اولین خطبه‏ی خود فرمود:

ی مردم! همانا خداوند اسلام را به عنوان دین برای شما برگزیده است پس بیایید با سخاوت و حسن خلق به نیکویی اسلام را همراهی کنید. همانا! سخاوت درختی است از بهشت که شاخه‏هایش در دنیاست، و از شما هرکس سخاوتمند باشد همیشه به یکی از این شاخه‏ها متصل است تا به بهشت در آید...

4-ابن‏حجر عسقلانی در ذیل حدیث نبوی صلی الله علیه و آله در صحیح بخاری: علی کل مسلم صدقة، قالوا: یا نبی الله فمن لم یجد؟ قال: یعمل بیده فینفع نفسه و یتصدق، قالوا: فان لم یجد؟ قال یعین ذا الحاجة الملهوف، قالوا: فان لم یجد؟ قال: فلیعمل بالمعروف و لیمسک عن الشر فانها له صدقة.

(رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:) «بر هر مسلمانی صدقه (واجب) است، گفتند:ای پیامبر خدا! کسی که مالی نیابد؟

فرمود:با دست خود کار کند، خودش بهره برد و تصدق هم بنماید. گفتند اگر نتواند؟ فرمود: انسان نیازمند گرفتاری را کمک کند. گفتند: اگر نتوانست؟ فرمود: به نیکی رفتار کند و از کارهای شر بازایستد، که همین برای او صدقه است»، می‏نویسد:

از این حدیث برمی‏آید که باید با مال یا غیر آن با خلق خدا مهربان بود، و نیز این مطلب استفاده می‏شود که: صدقه و انفاق از کسانی که توانایی دارند از بقیه‏ی کارها در حق دیگران افضل است و مردم نیز از لفظ صدقه همان اعطا و انفاق را فهمیدند که پرسیدند: کسی که ندارد (چه کند)؟ 

وقف در کتب حدیثی اهل سنت
در کتب حدیثی اهل سنت کم‌تر حدیثی که لفظ وقف در آن آمده باشد یافت می‌شود. فقط دو یا سه حدیث است که فقهای ایشان از آنها وقف را استفاده کرده‌اند.

در موطأ نوشته‌ی مالک بن انس (207 - 257) تنها حدیث ابوطلحه را تحت عنوان «کتاب الصدقات» آورده است.[1]و قصه‌ی ابوطلحه هم عنوان وقف ندارد.

دارقطنی (306 - 385) در سنن خود تنها قصه‌ی وقف عمر بن الخطاب را که از زبان عبدالله عمر نقل شده است به چند سند آورده، و در آن هم کلمه‌ی وقف نیست و دارقطنی هم عنوان باب را «باب احباس» قرار داده.

در یک جا دارد که پیامبر اکرم فرمود:

«احبس اصلها و سبل ثمرها»،[2]

در جای دیگر دارد که حضرت فرمود: «ان شئت تصدقت به و امسکت اصله»،[3]

در نقل دیگر دارد که حضرت فرمود: «حبس اصلها و تصدق بثمرتها»[4].

در نقل دیگر دارد که عمر گفت: نذر کرده‌ام که مالم را تصدق نمایم. حضرت فرمود:

«احبس اصلها و سبل ثمرتها».[5]

در تمام اینها، اشاره به زمینی است که از غنیمت خیبر سهم عمر شده بود و آن زمینی باارزش بود. دارقطنی حدیثی دیگر نقل می‌کند که احتمال دارد جدای از حدیث زمین خیبر باشد.

عمر گفت: یا رسول‌الله مالی رد ثمغ دارم، چه کنم ؟ حضرت در یک نقل فرمود: «تصدق به، تقسم ثمره و تحبس اصله لایباع و لایورث».[6]

و در نقل دیگر فرمود:

«احبس اصلها و سبل ثمرتها».

در یک عنوان کلمه‌ی وقف را به کار برده و آن در وقف مساجد و آب انبارهاست که گفته است:

«باب وقف المساجد والسقایا».[7]

صاحب کتاب التاج الجامع للاصول که اخیرا در مصر نوشته شده و جامع احادیث چند کتاب حدیثی اهل سنت است، بابی را در آن کتاب باز نموده به عنوان «کتاب الوقف». در این باب ابتدا قصه‌ی وقف ابو طلحه را نقل کرده می‌گوید:

ابو طلحه باغ نخلی در مدینه مقابل مسجد «بیرحا» داشت در این باغ آب خوشگواری بود که هر وقت پیامبر اکرم (ص) می‌آمدند از آن آب می‌نوشیدند. تا آیه‌ی (لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون)[8] نازل گردید

. ابوطلحه در باغ خود کار می‌کرد، پیامبر اکرم بر او گذشتند. عرض کرد: می‌خواهم این زمین را وقف کنم، زمین در اختیار شما هر طور می‌خواهید عمل کنید. حضرت فرمود: مبارک زمین را به خویشانت اختصاص بده. ابوطلحه آن را بین خویشاوندان و پسر عموهایش تقسیم کرد.[9]

نویسنده‌ی کتاب مزبور سپس وقف عمر را نقل می‌کند که زمین باارزشی از خیبر سهم او شده بود. آمد خدمت رسول اکرم (ص) و عرض کرد: با آنکه خیلی این زمین را دوست دارم، می‌خواهم آن را تصدق کنم. شما چه می‌فرمایید ؟ حضرت فرمود:

«ان شئت حبست اصلها و تصدقت بها. فتصدق بها عمر، ان لایباع اصلها و لایبتاع و لایورث و لایوهب».[10]

یعنی خواستی می‌توانی اصل آن را حبس (وقف) کنی و ثمره‌اش را تصدق نمایی. عمر هم آن را تصدق قرار داد که در مصارف فقرا، خویشاوندانش، آزاد کردن بردگان و مسافران درمانده در راه و مهمانان به مصرف برسد. آن گاه عمر سند وقف را نوشت و به همان نحو که وقف کرده بود سند آن را تنظیم کرد و صاحب کتاب متن سند را از سنن ابوداوود نقل می‌کند که عمر گفت و نویسنده نوشت.[11]

دارقطنی در سنن خود از ابن عمر نقل می‌کند که اول تصدقی که به انجام رسید، همین تصدق عمر بود.[12]

پیشتر گفته شد که پیامبر اکرم (ص) و امامان اهل البیت نیز وقف و صدقات بسیاری داشته‌اند و سندهایی را تنظیم کرده‌اند که در این مقاله مجال سخن در این باره نیست. در موضوع وقف مسائل بسیاری از نظر اعتقادی، اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی مطرح است و جای سخن فراوان ولی ما در همین جا سخن کوتاه نموده و مقاله را به پایان می‌بریم.

پی نوشت:
[1]- تهذیب، ج 9، ص 150، حدیث 40.
[2]- جواهر، 2 ج 28، ص 74.
3]- موطأ، ج 2، ص 995، حدیث 2.
[4]- سنن دارقطنی، ج 4، ص 186.
[5]- همان مدرک.
[6] - همان مدرک..
[7]- همان مدرک
[8]- همان مدرک.
[9]- همان مدرک، ص 194.
[10] - سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 92.
[11] - التاج الجامع للاصول، نوشته ناصف علی ناصف، ج 2، ص 243 به نقل از صحیح بخاری، مسلم و ترمذی.
[12] - همان مدرک، ص 244 به نقل از بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود و ابن ماجه.
 
* این مقاله در تاریخ 1402/7/2 بروز رسانی شده است.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما