نویسنده: یعقوب جعفرینیا
(فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لاَ شَرْقِیَّةٍ وَ لاَ غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ )؛ (نور، آیه 35)
«خداوند نور آسمانها و زمین است. مَثَل نور او همانند چراغدانی است که در آن چراغی است. آن چراغ در بلوری است و آن بلور گویا ستارهای فروزان است که از درخت پر برکت زیتونی افروخته میشود که نه شرقی و نه غربی است. نزدیک است که روغن آن بدرخشد هر چند که به آن آتشی نرسد، نوری بالای نوری، خداوند هر کس را که بخواهد به سوی نور خود هدایت میکند و خدا برای مردم این مَثَلها را میزند و خدا به هر چیزی آگاه است». نور یکی از اسماء الله است و در چند روایت معتبر آمده است. در این روایتها که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده، برای خداوند نود و نه اسم معرفی شده که یکی از آنها نور است.
لغت و اعراب
1. «مشکوة» چراغدان، محلی در دیوار خانه که چراغ را در آنجا قرار میدادند. گفته میشود که این کلمه یک واژه حبشی است که معرّب شده است.«مشکوة» از نظر رسمالخط در ردیف کلماتی چون «صلوة»، «زکوة»، «حیوة» و مانند آنهاست که در قرآن با واو نوشته میشود؛ 2. «زجاجه» آبگینه، بلور، شیشه، قندیل؛ 3. وجود الف و لام در «المصباح» و «الزجاجه» برای عهد است و به جای ضمیر ربط به کار رفته است؛ 4. «درّی» فروزان، درخشان، همانند درّ. این کلمه یا منسوب به درّ است که یکی از سنگهای قیمتی درخشان است و یا از «درء» مشتق شده است که به معنای دفع است و منظور این است که تاریکی را برطرف میسازد؛ 5. «زیتونه» بدل یا عطف بیان از شجره است و تاء آن برای وحدت است، مانند شجر و شجرة.
تفسیر
1. نور مطلق و نور مضاف
این آیه که به آیه نور معروف است، از فاخرترین آیات قرآن است. در این آیه خداوند به عنوان نور آسمانها و زمین معرفی شده است. نور یکی از اسماء الله است و در چند روایت معتبر آمده است. در این روایتها که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده، برای خداوند نود و نه اسم معرفی شده که یکی از آنها نور است. (1)«نور» را چنین تعریف کردهاند: آنچه به خودی خود آشکار است و باعث آشکار شدن غیر خود است (الظاهر فی نفسه و المظهر لغیره) و این، صفت برجسته واجب الوجود است.
با این وجود در این آیه شریفه کلمه نور به عنوان یکی از اسماء الله به کار برده نشده، چون نور در این آیه به سماوات و ارض اضافه شده است. و از آن مهمتر بار دوم به ضمیری اضافه شده که به خدا برمیگردد. آنچه یکی از اسماء الله است نور مطلق و بدون اضافه است، به خصوص این که در اضافه دوم یعنی در «مثل نوره» اضافة الشیء الی نفسه لازم میآید که باطل است.
بنابراین، باید نور را در این آیه به عنوان یکی از صفات افعالی خداوند مانند خالق و رازق بدانیم؛ زیرا صفات افعالی اضافه پذیرند و میتوان گفت: خداوند خالق السماوات و الارض و یا رازق الناس است.
در این صورت باید نور را در این آیه طوری معنا کرد که به صفت فعل مربوط باشد؛ مانند این که بگوییم نور در اینجا به معنای هدایت و یا هدایتگری و یا روشنی بخشی است. پس معنای آیه شریفه چنین میشود که خداوند هدایتگر آسمانها و زمین است. این صفت، صفتی متفاوت با صفت آفرینندگی است؛ یعنی خداوند که آسمانها و زمین را آفرید، آنها را به سوی آنچه شایستگی آن را دارند هدایت کرد، نظیر:
(قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى)؛ (طه، آیه 50) «(موسی (علیه السلام) گفت: پروردگار ما کسی است که به هر چیزی آفرینش آن را داد، سپس هدایت کرد».
(سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ * الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى)؛ (اعلی، آیه 1 و 2) «نام پروردگارت را تنزیه کن، آن که آفرید و سامان بخشید و آن که اندازه کرد و هدایت نمود».
با توجه به این معنا، میتوان وجود پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و یا قرآن و معصومان (علیهم السلام) را مظهر این صفت فعلی خداوند دانست؛ یعنی اینها هم همان خاصیت هدایتگری را دارند؛ از این رو، در قرآن در موارد فراوانی از وجود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان نور یاد شده است، همچنین در چندین روایت از معصومان (علیهم السلام) نور در این آیه شریفه به معنای «هادی» آمده است. امام رضا (علیه السلام) در تفسیر آیه (اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ) فرمود: «هدایت کننده اهل آسمانها و زمین است». (2)
همچنین در روایتهای زیادی، «نور»، «مشکوة»، «زجاجه» و «مصباح» با وجود پیامبر، فاطمه، علی، حسن و حسین (علیهم السلام)، و علم آنان تأویل و یا تطبیق داده شده که بیانگر همان معنای هدایتگری و از باب جری و تطبیق یا تمثّل است. (3)
بیشتر بخوانید: نگاهی به آسمان از منظر قرآن
2. تمثیلی برای نور مضاف الهی
در ادامه آیه برای نشان دادن ارزش و اعتبار این نور الهی، تمثیلی را بیان میکند. توجه کنیم که ذات خداوند مثل و مانند ندارد، بلکه منظور بیان مَثَل و صفت است و مهمتر این که این مَثَل، مَثَلی برای ذات او نیست؛ بلکه مَثَلی برای یک صفت فعلی اوست که همان هدایتگری است. همان گونه که صفت آفرینندگی و روزیدهندگی هم که صفات فعلی خداوند است قابل مثل زدن است؛ زیرا غیر خدا هم میتواند رازق و خالق باشد و خدا بهترین آنهاست همان گونه که فرمود:(... فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ)؛ (مؤمنون، آیه 14) «مبارک است خداوند که بهترین آفرینندگان است».
در آیهای از قرآن کریم برای خداوند «مَثَل اعلی» نسبت داده شده که منظور از مثل در این آیه نشانهها و آیات تکوینی خداوند است و منظور از آن تشبیه و تمثیل نیست:
(... وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ....)؛ (روم، آیه 27) «و برای اوست مثل والا در آسمانها و زمین».
به هر حال، مثلی که در آیه مورد بحث برای نور خدا زده شده، یک چراغ پر فروغ است که از تمام جهتها زمینه برای روشنایی بیشتر آن فراهم است.
هر چند که در این آیه نور خدا به چراغدان «مشکات» مثل زده شده، ولی معلوم است که آنچه مورد نظر است نور چراغی است که در آن چراغدان قرار دارد. «مشکات» که در این آیه آمده، در اصل به معنای شکاف مخصوصی است که در قدیم در دیوار خانه ایجاد میکردند تا چراغ را در آن قرار دهند و برای نورانیت بیشتر، در اطراف آن، شیشه یا آینه قرار داده میشد که نور چراغ را منعکس میکرد.
آیه با تعبیرهایی لطیف و گوش نواز این مثل را اینچنین شرح میدهد:
«مَثَل نور او همانند چراغدانی است که در آن چراغی است. آن چراغ در بلور و آبگینهای است و آن بلور گویا ستارهای تابناک است که از درخت پر برکت زیتونی افروخته میشود که نه شرقی و نه غربی است. روغن آن میدرخشد هر چند که آتشی بدان نرسد، نوری بالای نور است و خدا هر کس را که بخواهد به سوی نور خود هدایت میکند».
روغن این چراغ بسیار صاف و زلال و ناب است و آن از درخت پر برکت زیتون است. درختی که نه شرقی و نه غربی است؛ یعنی این درخت در طرف شرق و یا غربِ حایلی مانند دیوار یا کوه قرار ندارد که نور کمتری به آن بتابد؛ بلکه در جایی است که همواره و از اول طلوع آفتاب تا غروب آن، نور خورشید نوازشگر آن است.
مفسران، عبارت «لاشرقیة و لا غربیة» را به همین صورت معنا کردهاند که گفته شد؛ ولی به نظر میرسد که منظور از آن، بیمانند بودن آن درخت در دنیاست، درختی که مانند ندارد؛ زیرا در توصیف آن گفته شده که روغن آن بدون این که آتش به آن برسد شعلهور میشود و ما در دنیا چنین روغنی نداریم. بنابراین، درخت مورد نظر یک درخت فرضی است که در مقام تمثیل ذکر شده است، مانند تشبیه به ماه بیغروب یا سرو بیخزان.
این درخت، درختی رشید و استوار است که صافترین روغنها از آن به دست میآید. روغن آن، چنان زلال است که خود به خود و بیآنکه شعلهای به آن برسد، روشن است. معلوم است که وقتی فتیله چراغی با این روغن خالص شعلهور شود، نور صاف و خالصی ایجاد میکند و به دود و جرقه آلوده نیست. در واقع چراغی که در این محل خاص و با این روغن خالص روشن شود، نوری بالای نور است.
این که در این آیه خداوند در بیان فروغ نور خویش، نور چراغ را مثل میزند و نور خورشید را که به مراتب از آن نورانیتر است مثل نمیزند، شاید بدان جهت باشد که نور خورشید پس از طلوع، تاریکی را به تدریج و نامحسوس از میان میبرد، ولی نور چراغی که در تاریکی شب روشن میشود، تاریکی را یکباره از بین میبرد و این محسوستر است. دیگر این که نور چراغ نوری است که بشر خودش آن را ایجاد میکند، ولی نور خورشید چنان نیست؛ از این رو، نور چراغ برای او مأنوستر است.
بلافاصله پس از آوردن این مثل میفرماید: «خداوند هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت میکند.» منظور از این نور همان ایمان است و خداوند افرادی را که خود را در معرض این نور قرار دهند، هدایت میکند.
در ادامه آیه آمده است: «خداوند این مثلها را برای مردم میزند و خداوند به همه چیز داناست»؛ یعنی زدن این مثلها برای مردم، فهم مطلب سخت را آسان میسازد و معقول را همچون محسوس میکند، که برآمده از علم گسترده خداوند است.
پینوشتها:
1. شیخ صدوق، التوحید، ص 195 و 220.
2. شیخ صدوق، التوحید، ص 155.
3. این روایت را در: البرهان فی تفسیر القرآن، ج7، ص 79 به بعد ببینید.
جعفرینیا، یعقوب، (1394)، تفسیر آیات مشکل قرآن، قم: پژوهشگاه بینالمللی المصطفی، چاپ اول.