نگاهی به مباحث عرفانی در باب خرابات و خراباتیان
چکیده
تاریخ تصوف و عرفان اصیل اسلامی در جهان خصوصاً ایران کهن، همیشه حکایتگر و ستایشگر آزادی و آزادگی بزرگ مردان و بزرگ زنانی از جنس ایمان حقیقی و عشق زلال آسمانی و زمینیِ متکی به رنگ و بوی خدایی بوده و هست، آنهایی که با چشمانی تیزبین در مسیر زندگی و بندگی حضرت حق، با اعتماد بر الطاف کارساز خداوندی، حقیقت را بر مجاز و واقعیتبینی را بر مصلحتاندیشی ترجیح دادند و پسندیدند آنچه را جانان پسندید! باتوجه به موضوع مقاله در نوشتار حاضر و بهدلیل وجود بار منفی معنائی که کلمه خرابات و خراباتنشینان از نظر لغوی داراست، سعی نمودم فیالجمله تعریفی از خراباتیان و خرابات عرفانی در دیدگاه عرفان اسلامی ارائه کنم تا مخاطبان علاقهمند به مباحث جذاب و دلنشین عرفانی به نزد سخنان عارفان مسلمان و محققان سرشناس بنشینند و ضمن آشنائی با اصطلاحات عرفانی، همسفر این مبحث شیرین شده و راه و رسم به خرابات رفتن را آموخته و در زمرهی خراباتیان عرفانی وارد شوند.
«شستشویى کن و آنگه به خرابات خرام» «تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده»
تعداد کلمات 1057/ تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
تاریخ تصوف و عرفان اصیل اسلامی در جهان خصوصاً ایران کهن، همیشه حکایتگر و ستایشگر آزادی و آزادگی بزرگ مردان و بزرگ زنانی از جنس ایمان حقیقی و عشق زلال آسمانی و زمینیِ متکی به رنگ و بوی خدایی بوده و هست، آنهایی که با چشمانی تیزبین در مسیر زندگی و بندگی حضرت حق، با اعتماد بر الطاف کارساز خداوندی، حقیقت را بر مجاز و واقعیتبینی را بر مصلحتاندیشی ترجیح دادند و پسندیدند آنچه را جانان پسندید! باتوجه به موضوع مقاله در نوشتار حاضر و بهدلیل وجود بار منفی معنائی که کلمه خرابات و خراباتنشینان از نظر لغوی داراست، سعی نمودم فیالجمله تعریفی از خراباتیان و خرابات عرفانی در دیدگاه عرفان اسلامی ارائه کنم تا مخاطبان علاقهمند به مباحث جذاب و دلنشین عرفانی به نزد سخنان عارفان مسلمان و محققان سرشناس بنشینند و ضمن آشنائی با اصطلاحات عرفانی، همسفر این مبحث شیرین شده و راه و رسم به خرابات رفتن را آموخته و در زمرهی خراباتیان عرفانی وارد شوند.
«شستشویى کن و آنگه به خرابات خرام» «تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده»
تعداد کلمات 1057/ تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
نویسنده: حمید حنائی نژاد
خرابات و خراباتی، در لغت و اصطلاح عرفانی
خرابات در لغت به این معانی آمده است؛ خرابات: 1- جمع خرابه؛ ویرانهها (غم.) 2- شرابخانه، میکده... (معین، فرهنگ فارسی، 1383، ص 411).همچنین محمد علی تهانوی متوفای 1158 هجری قمری در باب تعریف خرابات از نظر لغوی و اصطلاحی مینویسد:
«خرابات در لغت به معنى شرابخانه است و در اصطلاح صوفیه عبارتست از خراب شدن صفات شرعیه و فانى شدن وجود جسمانى و روحانى و خراباتى مرد کامل که از او معارف الهیه بىاختیار صادر شود». (تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، مکتبة لبنان ناشرون، ص 740).
خرابات و خراباتی، از منظر عارف لاهیجی
محمد اسیری لاهیجی متوفای 912 هجری قمری در کتاب مفاتیح الإعجاز در شرح کتاب گلشن راز شبستری در تعریف خرابات و خراباتی از نظر علم عرفان نظری مینویسد:«خرابات اشاره به وحدت است اعم از وحدت افعالى و صفاتى و ذاتى و ابتداء آن عبارت از مقام فناى افعال و صفاتست و خراباتى سالک عاشق لاابالى است که از قید رؤیت و تمایز افعال و صفات واجب و ممکن خلاصى یافته افعال و صفات جمیع اشیاء را محو افعال و صفات الهى داند و هیچ صفتى به خود و دیگران منسوب ندارند و نهایت این خرابات مقام فناء ذات است که ذوات همه را محو و منطمس[1] در ذات حق یابد که «و الیه یرجع الامر کله» و در این اشارت بیان همه خواهد نمود و اِمعان نظر[2] و اِصغاء سمع[3] باید کرد تا هر یکى را در محل خود دریابد. چون در حقیقت خراباتى آنست که از خودى فراغت یافته خود را به کوى نیستى درباخته باشد فرمود که
خراباتى شدن از خود رهائیست
خودى کفر است اگر خود پارسائیست
بیشتر بخوانید: تعریف عرفان، تصوف و زهد
یعنى خراباتى شدن که ارباب حال ادعاى آن نموده به خود منسوب داشتهاند آن است که سالک ناسک به ترک رسوم و عادات و قیود احکام کثرات گفته از خود رهائى و خلاصى یابد و خودىخود را مطلقا باز گذارد چه خودى که اضافه فعل و صفت هستى به خود نمودن است به حقیقت کفر است زیرا که کفر پوشیدن حق بتعین و هستى خود و غیر است به آن معنى که وجود یا صفت یا فعل را به غیر حق منسوب داردخرابات ممدوح، خرابى و تغییر رسوم و عادات طبیعت و خویشتن نمائى و خودبینى است و خرابات مذموم، احوالی است که دین و دل در آن خراب باشد. پس حق را پوشانیده باشد و اظهار آن غیر نموده و پارسائى عبارت است از اعراض از مقتضیات طبیعى و شهوى یعنى اگر این پارسائى که از صفات مستحسنه است موجب خودبینى و هستى گردد سالک هنوز از مقام کفر نگذشته است و همچنان حق را در خود پوشانیده و صفت خراباتیان ندارد». (لاهیجی، مفاتیح الإعجاز فی شرح گلشن راز، 1312، ص 191).
خرابات ممدوح، خرابى و تغییر رسوم و عادات طبیعت و خویشتن نمائى و خودبینى است و خرابات مذموم، احوالی است که دین و دل در آن خراب باشد.
یکى از منابع مهم تصوف اسلامى در بیان سیر و سلوک باطنى کتاب «أوراد الأحباب و فصوص الآداب» اثر فارسى ابوالمفاخر باخرزى (متوفى 763ق) است، نویسنده در مورد خرابات می نویسد:
«خرابات و مصطبه عبارت و کنایت است از خرابى و تغییر رسوم و عادات طبیعت و ناموس و خویشتن نمائى و خودبینى و ظاهرآرائى و تبدیل اخلاق بشریّت به اخلاق اهل مودّت و محبّت و خرابى حواسّ به طریق حبس و قید و منع او از عمل خویش».(باخرزی، اوراد الأحباب و فصوص الآداب، 1383، ص 250).
و در جای دیگر، باخرزی خرابات مذموم را چنین تعریف میکند:
«امّا خرابات مذموم، وجودى را گویند که از شراب غرور مست غفلت باشد و تقلید و عادات درو ثابت و راسخ و رسوم حقایق و احوال دین و دل درو خراب و محبّت دنیا و اغیار به کمال و مطربان شهوات با نغمات طول امل بر کار، چنانک حال زار ماست، نعوذ باللّه من خراب السر».(همان، ص 251).
احوال خراباتى
صائن الدین علی بن ترکه متوفای 835 هجری قمری است، وی در اثری از خود که «شرح گلشن راز» شبستری است در خصوص احوال سالک خراباتی مینویسد:«سائل پرسیده بود که «خراباتى شدن آخر چه دعوى است» شیخ [شبستری] جواب مىفرماید که:
خراباتى شدن از خود رهایى است خودى کفر است اگر چه پارسایى است!
از خود رهایى یافتن در مقام فناى بشریت بودن است، از بهر آنکه خرابات عبارت از فناى بشریت است و پارسایى عبارت از تنزه و تقدس مقتضاى بشریت، اگر مقید خود باشد کفر باطل لازم آید، کفر باطل حق مطلق را به خود پوشیدن است، پس خراباتى شدن آن است، که سالکى از خودى خود منزه شود، این عین توحید است و عین اسقاط اضافات. یعنى در نظر اهل خرابات تعین و بشریت خود را و عالَم ظاهر نمودى بیش نیست... یعنى گروهى از سالکان در ره دعوى فناى بشریت و نیستى سلب اختیار بالا و پستى از خود کرده و به ایمان حقیقى رسیده و نارسیده و از مرشد کامل ارشاد نیافته، میزان و ممیّز به دست نیاورده و به مقام اطمینان قلب نارسیده، دعوى تجلیات ربانى و معارف سبحانى کردهاند!... یعنى مشغول تجلیات ربانى شدهاند بىارشاد کامل مکمل، چنانکه گفته شد».(ابن ترکه، دزفولیان، شرح گلشن راز، 1375، صص 209-210).
پیرخرابات و کوی خرابات از دیدگاه امام خمینی(ره)
پیرخرابات عبارت از مرشد کاملی است که مرید را به ترک رسوم و عادات فرامىخواند و به راه فقر و فنا رهسپار مىسازد.(امام خمینی، دیوان امام، 1388، ص 322)؛ و کوی خرابات یا کوی میکده؛ مراد، مقام فنا و بىخودى است.(همان، ص 336).
منابع:
1- معین، فرهنگ فارسی، ایران، تهران، انتشارات ساحل، چاپ اول، 1383ش.
2 - تهانوی، خالدی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، مکتبة لبنان ناشرون، بی تا.
3 - لاهیجی، مفاتیح الإعجاز فی شرح گلشن راز، هندوستان، بمبئی، 1312.
4 - باخرزی، افشار، اوراد الأحباب و فصوص الآداب، ایران، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1383.
5 - ابن ترکه، دزفولیان، شرح گلشن راز، ایران، تهران، انتشارات نشر آفرینش، 1375.
6 - امام خمینی، دیوان امام، ایران، تهران، انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1388، چاپ چهل ودوم.
[1]. نیست و محو شونده.
[2]. دوراندیشی، نگاه با زیرکی و فراست و عاقبت اندیشی، نیکو نگریستن و تحقیق و دقت نظر در مطلبی.
[3]. گوش داشتن بسخن کسی.