چکیده
ازجمله مباحثی که بدان اشاره شد عبارت بود از: بُعد ادبی و عرفانی تصوف در قرن پنجم که با بروز شخصیتهایی چون خواجه عبدالله انصاری و حکیم سنایی همراه بود، مسئله تأسیس خانقاه، ایجاد رابطه پیر و مرادی و... . در این شماره به مهمترین رویدادهای تاریخی در قرن ششم و هفتم می پردازیم.
تعداد کلمات: 1474/ تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
ازجمله مباحثی که بدان اشاره شد عبارت بود از: بُعد ادبی و عرفانی تصوف در قرن پنجم که با بروز شخصیتهایی چون خواجه عبدالله انصاری و حکیم سنایی همراه بود، مسئله تأسیس خانقاه، ایجاد رابطه پیر و مرادی و... . در این شماره به مهمترین رویدادهای تاریخی در قرن ششم و هفتم می پردازیم.
تعداد کلمات: 1474/ تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
نویسنده: حمید حنائی نژاد
آزادی نسبی صوفیان در قرون ششم، هفتم و هشتم هجری.صوفیان پس از تحمل رنج و آزار شدیدی که در قرنهای گذشته متحمل شدند و بر اساس آن برخی متحمل حبس و برخی کشته یا تبعید شدند، در این دوران به آسایشی نسبی دست پیدا کردند که آن را مرهون برخی از سلسله ها و حکومتهای وقت مثل سلجوقیان و خوارزمشاهیان بودند.
آنچه باید در زمره جریانهای مهم قرن ششم قرار بگیرد پیگیری عرفان ادبی و ادبیات عرفانی توسط مشایخ و بزرگان تصوف اسلامی است. نکته دیگری که در این دوران حائز اهمیت است آزادی نسبی صوفیان در قرون ششم، هفتم و هشتم هجری است. صوفیان پس از تحمل رنج و آزار شدیدی که در قرنهای گذشته متحمل شدند و بر اساس آن برخی متحمل حبس و برخی کشته یا تبعید شدند، در این دوران به آسایشی نسبی دست پیدا کردند که آن را مرهون برخی از سلسله ها و حکومتهای وقت مثل سلجوقیان و خوارزمشاهیان بودند.
قوم مغول موجبات آوارگی و مهاجرت برخی از مشایخ را فراهم آورد.
این وضعیت تا زمان حمله مغولها در قرن هفتم ادامه پیدا کرد اما با این هجمه تعداد زیادی از شخصیتهای فرهنگی و علمیِ جهان اسلام یا کشته و تبعید شدند یا به حبس و زندان افتادند و قوم مغول موجبات آوارگی و مهاجرت برخی از مشایخ را فراهم آورد. در میان این افراد «نجم الدین کبری» و به نقلی «عطار نیشابوری» نیز به چشم می خورد که براثر حملات مغول کشته شدند. با انقراض خلافت عباسی و فتح بغداد به دست «هلاکوخان»، عالمان و بزرگان شیعی فرصت ابراز وجود و بیان آرا و عقاید خودشان را پیدا کردند، همچنین در این دوره حاکمان و پادشاهان از برخی از صوفیان حمایت کردند و این موجب شد تا تصوف رونقی پیدا کند.
یادآوری یک نکته ضروری است.بر اساس آنچه گفته شد می توان گفت که از همین دوران زمینه های بروز ارتباط تصوف و تشیع پیدا شد. نتیجه این ارتباط را در «ابن عربی» یعنی حوالی قرن هفتم مشاهده می کنیم.
در زمان حمله مغول به ایران از سویی ویرانی، مصیبت و آوارگی موجب شد تا مردم تصوف را به عنوان مهمترین پناهگاه روحی و فکری خودشان بیابند و عدة زیادی بدان روی بیاورند و با معنویت و تصوف و به دنبال آرامش و اطمینان قلبی باشند. از سوی دیگر در مدت زمانی کوتاه حاکمان ایلخانی مغول به دلیل وجود جاذبه های فراوانی و اخلاق پسندیده که در تصوف و مشایخ صوفیه بود و نیز وجود بعضی از صفات و کرامات انسانی و روحی و معنوی موجود در آنها جذب تصوف شدند. شخصیتهایی مثل «رشیدالدین فضل الله» متوفای 817 هجری قمری و پسرش «غیاث الدین» متوفای 837 هجری قمری ،وزرایی بودند که به مشایخ صوفیه و صوفیان احترام گذاشته و ابراز علاقه زیادی می کردند، تا جایی که درخواست کردند تا در تصوف کتابهایی نگاشته شود.کتابهایی مثل «شرح منازل السائرین» عبدالرزاق کاشانی و ... کتابهایی هستند که در مقدمه برخی از آنها آمده است این کتاب به توصیة فلان وزیر، مثلاً «رشیدالدین فضل الله» تألیف شده است.
تصوف در عصر تیموریان و صفویان.
همانگونه که قبلاً نیز اشاره شد دوران حکومت تیموریان نیز همچون حکومت سلجوقیان و هخامنشیان زمان آرام و فرصت خوبی را برای صوفیان فراهم ساخت تا آنان در فضایی آسوده به حیات خود ادامه دهند. این فضا تا دوران روی کار آمدن صفویه ادامه پیدا کرد ولی تغییری نسبی پیدا شد. پیش ازاین علایق شیعی فراوانی در میان مشایخ و بزرگان تصوف در دنیای اسلام به چشم می خورد و ما شاهد مبانی و اصول عرفانی مثل اندیشه ولایت در میان اندیشه های صوفیانه بودیم؛ ولی این رشد و بالندگی در دوران صفویه آنهم به سبب دلایلی افول پیدا کرد.
یادآوری یک نکته ضروری است.بر اساس آنچه گفته شد می توان گفت که از همین دوران زمینه های بروز ارتباط تصوف و تشیع پیدا شد. نتیجه این ارتباط را در «ابن عربی» یعنی حوالی قرن هفتم مشاهده می کنیم.
در زمان حمله مغول به ایران از سویی ویرانی، مصیبت و آوارگی موجب شد تا مردم تصوف را به عنوان مهمترین پناهگاه روحی و فکری خودشان بیابند و عدة زیادی بدان روی بیاورند و با معنویت و تصوف و به دنبال آرامش و اطمینان قلبی باشند. از سوی دیگر در مدت زمانی کوتاه حاکمان ایلخانی مغول به دلیل وجود جاذبه های فراوانی و اخلاق پسندیده که در تصوف و مشایخ صوفیه بود و نیز وجود بعضی از صفات و کرامات انسانی و روحی و معنوی موجود در آنها جذب تصوف شدند. شخصیتهایی مثل «رشیدالدین فضل الله» متوفای 817 هجری قمری و پسرش «غیاث الدین» متوفای 837 هجری قمری ،وزرایی بودند که به مشایخ صوفیه و صوفیان احترام گذاشته و ابراز علاقه زیادی می کردند، تا جایی که درخواست کردند تا در تصوف کتابهایی نگاشته شود.کتابهایی مثل «شرح منازل السائرین» عبدالرزاق کاشانی و ... کتابهایی هستند که در مقدمه برخی از آنها آمده است این کتاب به توصیة فلان وزیر، مثلاً «رشیدالدین فضل الله» تألیف شده است.
تصوف در عصر تیموریان و صفویان.
همانگونه که قبلاً نیز اشاره شد دوران حکومت تیموریان نیز همچون حکومت سلجوقیان و هخامنشیان زمان آرام و فرصت خوبی را برای صوفیان فراهم ساخت تا آنان در فضایی آسوده به حیات خود ادامه دهند. این فضا تا دوران روی کار آمدن صفویه ادامه پیدا کرد ولی تغییری نسبی پیدا شد. پیش ازاین علایق شیعی فراوانی در میان مشایخ و بزرگان تصوف در دنیای اسلام به چشم می خورد و ما شاهد مبانی و اصول عرفانی مثل اندیشه ولایت در میان اندیشه های صوفیانه بودیم؛ ولی این رشد و بالندگی در دوران صفویه آنهم به سبب دلایلی افول پیدا کرد.
بیشتر بخوانید: قرن هفتم و ظهور محی الدین عربی
قرن هفتم و ظهور محی الدین عربی.
گفتیم یکی از شاخصه ها و ویژگیهای قرن ششم در تاریخ تصوف ایجاد گرایشها و اعتقادات شیعی عرفانی در میان مشایخ صوفیه است. صوفیه ای که در فضایی سنی رشد کرده بود در این ایام تمایلات اعتقادی و عرفانی شیعی پیداکرده بود. این همبستگی و یکرنگی با بروز و ظهور شخصیتی همچون «محی الدین عربی» رنگی تازه و جامه ای نو در بر کرد تا جایی که تعداد قابل توجهی از مشایخ و اقطاب سلاسل متأثر از اندیشه های «ابن عربی»، به رواج این مکتب پرداختند. برخی مشایخ همچون: «شیخ شهاب الدین عُمر سهروردی»، «شیخ سعدالدین حمویه» یا «حِمَوی»، «شیخ اوحدالدین کرمانی» از نزدیک با «محی الدین» دیدار کرده و برخی با تدریس و شرح کتب و نوشته های او در عرفان به پویایی هر چه بیشتر این مکتب کمک رساندند. ازجمله کتابهای تأثیرگذار «ابن عربی» در ترویج و انسجام تصوف کتاب «فصوص الحکم» است. در این اثر دو مسئله مهم و محوری به چشم می خورد: توحید و موحد. وی در ذیل این دو عنوان کلی مباحثی چون: مسئله وحدت شخصیه وجود و توحید ذاتی، سلسله مراتب عالم هستی، انسان کامل، حضرات خمس الهیه که عبارت است از تعین اول، تعین ثانی، عالم ارواح و عقول، عالم مثال و عالم طبیعت ... را به بحث و گفتگو می گذارد.
محققان و پژوهشگرانِ تصوف، ابن عربی را موجب تقربِ هرچه بیشتر تشیع و تصوف و نیز فلسفه و عرفان می دانند.
محی الدین ابن عربی با دامن زدن و شرح و تفسیر مسئله ولایت و انسان کامل در عرفان اسلامی سخن از حجت و خلیفه الهی را با مسئله امامت و رهبری گره می زند. وی علت بقا و هستی عالم را وجود خلیفه الهی می داند که این امر قابل انطباق با احادیث و روایات شیعیان در مورد ائمه معصوم علیهم السلام است؛ آنچنان که در کتب روایی ما در باب الحجت بیان شده است. همگرائی تصوف و تشیع در اندیشه شخصیتی همچون سید حیدر آملی به خوبی بروز یافت.
«ابن عربی» در فرازی دیگر به سبب استفاده از روش و اصطلاحات فلسفی و نیز اشراف به مبانی فلسفی برای شرح و بسط اندیشه های عرفانی موجبات نزدیکی و تقارب فلسفه و عرفان را فراهم آورد. در حقیقت عرفان نظری به لحاظ ساختاری وامدار فکر فلسفی است چراکه در پی آن است تا اندیشه ها و مشاهدات عرفانی خود را بر اساس نظام عقلی-منطقی ارائه کند. این کار به عینه در آثار «محی الدین عربی» قابل مشاهده است؛ لذا در قرون بعدی شاهد همگرایی و هم اندیشی بالایی در سطح فلاسفه و عرفا هستیم که ازجمله آن می توان به شخصیتی همچون «ملاصدرا» اشاره کرد.
پس از محی الدین عربی شخصیتهای برجسته ای که مکتب او را ادامه و بسط دادند و خود به لحاظ سلوکی از مشایخ و برجستگان سلاسل صوفیه بودند.
از بین این بزرگان می توان «عبدالرزاق کاشانی» و «سعیدالدین فرغانی» را مثال زد که خود از مشایخ سهروردیه هستند، و «فخرالدین عراقی» که از مشایخ سلسله سهروردیه است. بزرگان مکتب ابن عربی همچنین «عبدالرحمن جامی» که از مشایخ نقشبندیه عبارت اند از: «صدرالدین قونوی»، «معین الدین جندی»، «سعیدالدین فرغانی»، «ابوحامد محمد ترکة اصفهانی»، «عبدالرزاق کاشانی»، «داود قیصری»، »صائن الدین تُرکة اصفهانی»، «عبدالرحمن جامی» و «قاضی حمزة فناری».
دوران حکومت صفویه ازجمله عصرهای سخت و نفسگیر تاریخی برای صوفیان.
صفویه که انتساب خود را به شیخ صفی الدین اردبیلی (متوفای 537 هجری) می دانست، از سال 609 هجری تا 1137 هجری یعنی حدود 226 سال بر ایران حکومت کرد. اینان که خود را مرشد کامل یا صوفی اعظم می دانستند موجبات افول صوفیه را در این عصر و دوره فراهم آوردند.
ازجمله علتها و اسباب تنزل صوفیان در این دوره را می توان به این عوامل اشاره کرد:
1 - خودسری و استبداد رأی در حکومتداری، سرکوب، مقابله و قتل و غارت مخالفان.
2 - انحصارطلبی در گرایشهای صوفیانه و طرد و ذمّ دیگر طریقتهای صوفی.
3 - سختگیری و تنگ کردن عرصه بر دیگر مشایخ و بزرگان از صوفیه که موجب مهاجرت برخی از آنان از ایران شد که از این نوع می توان به مهاجرت اقطاب و مشایخ نعمت اللهی به حیدرآباد دکن در هندوستان اشاره کرد.
4 - نفوذ برخی عالمان، فقها و اندیشمندان مخالف با تصوف در نظام حکومتی که با هرگونه نگاه باطنی و عرفانی به آموزه های دینی مخالف بودند.
ازجمله کسانی که دچار این ظاهرگرایی عالمانه شدند و بدین جهت مشکلات متعددی را متحمل شدند «ملاصدرای شیرازی»و «فیض کاشانی» بودند. «ملاصدرا» در کتاب کسر اصنام الجاهلیه خود به مذمت این عالمان دینی و اثبات تصوف حقیقی و پالایش آن از تصوف ظاهری و باطل تلاش کرده است. مرحوم فیض نیز هم دیدگاهش را در کتاب و رساله شرح صدر خود گوشزد می کند. با مطالعه این آثار به درستی می توان فضای حاکم در دوران حکومت صفویه را درک کرد. بزرگان دیگری نیز چون «شیخ بهایی»، «میرفندرسکی» و «میرداماد» نیز از این سفره ای که پهن شده بود بی نصیب نمانده و موردنقد و طرد واقع شدند.
5 - ظهور و بروز درویشان بی شریعت و لاابالی که تقیدی در مقابل شریعت برای خود قائل نبودند که ملاصدرا از آنها به جهله صوفیه یاد کرده است خود دلیل دیگری برای انحطاط جریان تصوف شمرده می شود.
ان شاء الله با شماره های بعدی مقاله در خصوص آشنائی با تصوّف و فرق آن همراه با ما باشید.
منبع: برگرفته از جزوات درسی گروه تصوف و عرفان اسلامی؛ آموزش مجازی دانشگاه ادیان و مذاهب قم؛ (استاد مرتضی کربلایی دستیار مرتضی خسروشاهی).
«ابن عربی» در فرازی دیگر به سبب استفاده از روش و اصطلاحات فلسفی و نیز اشراف به مبانی فلسفی برای شرح و بسط اندیشه های عرفانی موجبات نزدیکی و تقارب فلسفه و عرفان را فراهم آورد. در حقیقت عرفان نظری به لحاظ ساختاری وامدار فکر فلسفی است چراکه در پی آن است تا اندیشه ها و مشاهدات عرفانی خود را بر اساس نظام عقلی-منطقی ارائه کند. این کار به عینه در آثار «محی الدین عربی» قابل مشاهده است؛ لذا در قرون بعدی شاهد همگرایی و هم اندیشی بالایی در سطح فلاسفه و عرفا هستیم که ازجمله آن می توان به شخصیتی همچون «ملاصدرا» اشاره کرد.
پس از محی الدین عربی شخصیتهای برجسته ای که مکتب او را ادامه و بسط دادند و خود به لحاظ سلوکی از مشایخ و برجستگان سلاسل صوفیه بودند.
از بین این بزرگان می توان «عبدالرزاق کاشانی» و «سعیدالدین فرغانی» را مثال زد که خود از مشایخ سهروردیه هستند، و «فخرالدین عراقی» که از مشایخ سلسله سهروردیه است. بزرگان مکتب ابن عربی همچنین «عبدالرحمن جامی» که از مشایخ نقشبندیه عبارت اند از: «صدرالدین قونوی»، «معین الدین جندی»، «سعیدالدین فرغانی»، «ابوحامد محمد ترکة اصفهانی»، «عبدالرزاق کاشانی»، «داود قیصری»، »صائن الدین تُرکة اصفهانی»، «عبدالرحمن جامی» و «قاضی حمزة فناری».
دوران حکومت صفویه ازجمله عصرهای سخت و نفسگیر تاریخی برای صوفیان.
صفویه که انتساب خود را به شیخ صفی الدین اردبیلی (متوفای 537 هجری) می دانست، از سال 609 هجری تا 1137 هجری یعنی حدود 226 سال بر ایران حکومت کرد. اینان که خود را مرشد کامل یا صوفی اعظم می دانستند موجبات افول صوفیه را در این عصر و دوره فراهم آوردند.
ازجمله علتها و اسباب تنزل صوفیان در این دوره را می توان به این عوامل اشاره کرد:
1 - خودسری و استبداد رأی در حکومتداری، سرکوب، مقابله و قتل و غارت مخالفان.
2 - انحصارطلبی در گرایشهای صوفیانه و طرد و ذمّ دیگر طریقتهای صوفی.
3 - سختگیری و تنگ کردن عرصه بر دیگر مشایخ و بزرگان از صوفیه که موجب مهاجرت برخی از آنان از ایران شد که از این نوع می توان به مهاجرت اقطاب و مشایخ نعمت اللهی به حیدرآباد دکن در هندوستان اشاره کرد.
4 - نفوذ برخی عالمان، فقها و اندیشمندان مخالف با تصوف در نظام حکومتی که با هرگونه نگاه باطنی و عرفانی به آموزه های دینی مخالف بودند.
ازجمله کسانی که دچار این ظاهرگرایی عالمانه شدند و بدین جهت مشکلات متعددی را متحمل شدند «ملاصدرای شیرازی»و «فیض کاشانی» بودند. «ملاصدرا» در کتاب کسر اصنام الجاهلیه خود به مذمت این عالمان دینی و اثبات تصوف حقیقی و پالایش آن از تصوف ظاهری و باطل تلاش کرده است. مرحوم فیض نیز هم دیدگاهش را در کتاب و رساله شرح صدر خود گوشزد می کند. با مطالعه این آثار به درستی می توان فضای حاکم در دوران حکومت صفویه را درک کرد. بزرگان دیگری نیز چون «شیخ بهایی»، «میرفندرسکی» و «میرداماد» نیز از این سفره ای که پهن شده بود بی نصیب نمانده و موردنقد و طرد واقع شدند.
5 - ظهور و بروز درویشان بی شریعت و لاابالی که تقیدی در مقابل شریعت برای خود قائل نبودند که ملاصدرا از آنها به جهله صوفیه یاد کرده است خود دلیل دیگری برای انحطاط جریان تصوف شمرده می شود.
ان شاء الله با شماره های بعدی مقاله در خصوص آشنائی با تصوّف و فرق آن همراه با ما باشید.
منبع: برگرفته از جزوات درسی گروه تصوف و عرفان اسلامی؛ آموزش مجازی دانشگاه ادیان و مذاهب قم؛ (استاد مرتضی کربلایی دستیار مرتضی خسروشاهی).