آمریکا پدر‌خوانده اسرائیل

آمریکا در کمک‌های عظیم مالی و نظامی خود به اسرائیل حد و مرزی نمی‌شناسد و هیچ شروطی را هم برای آن تعیین نمی‌کند. اگر این مساعدت‌ها به سایر کشورها به صورت اقساط سه‌ماهه صورت می‌گیرد
يکشنبه، 21 مرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آمریکا پدر‌خوانده اسرائیل
اسرائیل از نظر اقتصادی، نظامی، تسلیحاتی و بین‌المللی کاملاً تحت حمایت آمریکا است
 
چکیده
آمریکا در کمک‌های عظیم مالی و نظامی خود به اسرائیل حد و مرزی نمی‌شناسد و هیچ شروطی را هم برای آن تعیین نمی‌کند. اگر این مساعدت‌ها به سایر کشورها به صورت اقساط سه‌ماهه صورت می‌گیرد و اگر از آن‌ها خواسته می‌شود وجوه دریافت‌شده خود را در ایالات متحده هزینه کنند، اسرائیل از همه این قیود، رها است. طی چند دهه گذشته و به‌ویژه از زمان جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷، نقطه ثقل سیاست خاورمیانه‌ای ایالات متحده آمریکا، رابطه این کشور با اسرائیل بوده است.

تعداد کلمات 2661/ تخمین زمان مطالعه 13 دقیقه
 آمریکا پدر‌خوانده اسرائیل

مقدمه

ترکیب حمایت بی‌دریغ از اسرائیل و تلاش‌های مرتبط با گسترش «دموکراسی» در سراسر این منطقه، باعث برافروخته شدن افکار عمومی اعراب و دنیای اسلام شده و نه تنها امنیت آمریکا، بلکه بقیه جهان را هم به خطر‌انداخته است. این وضعیت در تاریخ سیاسی آمریکا معادلی ندارد. از زمان جنگ اکتبر سال ۱۹۷۳، واشنگتن از اسرائیل در سطح سایر متحدان خود حمایت می‌کرد. از سال ۱۹۷۶، این حمایت‌ها شامل پرداخت سالانه کمک‌های عظیم و مستقیم اقتصادی و نظامی شد و این در مجموع، بزرگ‌ترین کمکی بود که از زمان جنگ‌جهانی دوم صورت می‌گرفت و به راحتی بالغ بر ۱۴۰ میلیارد دلار می‌گردید. اسرائیل حدود سه میلیارد دلار کمک مستقیم را هر سال دریافت می‌کرد که تقریباً شامل یک‌پنجم بودجه کمک‌های خارجی و ارزش آن حدود ۵۰۰ دلار برای هر فرد اسرائیلی بود. این سخاوتمندی، زمانی برجسته می‌شود که بدانیم اسرائیل اکنون با درآمد سرانه تقریباً برابر با کره جنوبی یا اسپانیا، صنعتی و ثروتمند محسوب می‌شود.
کشورهای دریافت‌کننده کمک، پولشان را به صورت اقساط سه‌ماهه دریافت می‌کنند؛ اما اسرائیل تمام کمک‌ها را در آغاز هر سال مالی، یک‌جا دریافت می‌کند و بدین‌ترتیب، می‌تواند سود عظیمی را نیز نصیب خود کند. از بسیاری از دریافت‌کنندگان کمک‌های نظامی خواسته می‌شود که همه پول‌های دریافتی خود را در آمریکا خرج کنند، اما به اسرائیل اجازه داده می‌شود که تقریباً ۲۵ درصد این کمک‌ها را به یارانه بخش صنعتی صنایع دفاعی خود اختصاص دهد. اسرائیل تنها دریافت‌کننده کمکی است که مجبور نیست در مورد نحوه هزینه کردن آن توضیح دهد و همین امر سبب می‌شود که جلوگیری از صرف این پول‌ها در مواردی که ظاهراً آمریکا مخالف آن است، مثل شهرک‌سازی در کرانه باختری، عملاً غیرممکن گردد.
علاوه براین، آمریکا حدود سه میلیارد دلار برای توسعه سیستم‌های تسلیحاتی اسرائیل کمک می‌کند و زمینه را برای این رژیم جهت دست‌یابی به سلاح‌های فوق پیشرفته مثل هلیکوپترهای «بلک‌هاوک» و جت‌های «اف-۱۶» فراهم می‌سازد. بالاخره این‌که آمریکا به اسرائیل اطلاعات جاسوسی‌ای می‌دهد که از دادن آن به هم‌پیمانانش در ناتو نیز خودداری می‌نماید. آمریکایی‌ها حتی چشم خود را در مورد تلاش‌های اسرائیل برای دست‌یابی به سلاح‌های هسته‌ای نیز بسته است.
از سال ۱۹۸۲، آمریکا ۳۲ قطعنامه شورای امنیت که اسرائیل را محکوم می‌کرد، وتو نمود و این تعداد، بیش از مجموع وتوهایی است که توسط دیگر اعضای شورای امنیت صورت گرفته است. آمریکا جلوی تلاش‌های کشورهای عربی برای نام بردن از زرادخانه هسته‌ای اسرائیل در پیش‌نویس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را گرفت. ایالات متحده در زمان جنگ، درصدد نجات اسرائیل برمی‌آید و در مذاکرات صلح هم جانب اسرائیل را می‌گیرد. دولت نیکسون از اسرائیل در مقابل خطر مداخله شوروی، حمایت و در خلال جنگ اکتبر، به این رژیم کمک‌های تدارکاتی کرد. واشنگتن در مذاکراتی که به پایان این جنگ انجامید، وارد شد و نقش کلیدی را در مذاکرات قبل و بعد از پیمان اسلو در سال ۱۹۹۳ بازی کرد.
 در هرکدام از موارد بالا، اختلاف میان مقامات آمریکایی و اسرائیلی، لحظه‌ای بود و آمریکا پیوسته از موضع اسرائیل حمایت می‌کرد. یک آمریکایی شرکت‌کننده در مذاکرات کمپ دیوید سال ۲۰۰۰، بعداً گفت: «در بسیاری از مواقع، ما مثل وکیل اسرائیل عمل می‌کردیم.» بالاخره این‌که هدف جاه‌طلبانه دولت بوش در تغییر شکل خاورمیانه تا حدودی به تقویت جایگاه استراتژیک اسرائیل مربوط می‌شود.
به هر حال حمایت از اسرائیل در آن زمان چندان هم ارزان تمام نشد و روابط میان آمریکا و دنیای عرب را پیچیده کرد؛ برای مثال، تصمیم برای اعطای 2/2 میلیارد دلار به عنوان کمک نظامی اضطراری در خلال جنگ اکتبر به اسرائیل، باعث شد که اوپک دست به تحریم نفتی بزند و از این بابت خسارات قابل توجهی متوجه اقتصاد غرب شد. در همه این موارد، نیروهای مسلح اسرائیل در موقعیتی نبودند که از منافع آمریکا در منطقه حمایت کنند؛ برای مثال، در زمانی که انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ نگرانی‌هایی را درباره امنیت فرآورده‌های نفتی ایجاد نمود، آمریکا نمی‌توانست به اسرائیل اتکا کند و در عوض مجبور شد که خودش دست به استقرار نیروهای واکنش سریع بزند.از سال ۱۹۸۲، آمریکا ۳۲ قطعنامه شورای امنیت که اسرائیل را محکوم می‌کرد، وتو نمود و این تعداد، بیش از مجموع وتوهایی است که توسط دیگر اعضای شورای امنیت صورت گرفته است. آمریکا جلوی تلاش‌های کشورهای عربی برای نام بردن از زرادخانه هسته‌ای اسرائیل در پیش‌نویس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را گرفت. ایالات متحده در زمان جنگ، درصدد نجات اسرائیل برمی‌آید و در مذاکرات صلح هم جانب اسرائیل را می‌گیرد. دولت نیکسون از اسرائیل در مقابل خطر مداخله شوروی، حمایت و در خلال جنگ اکتبر، به این رژیم کمک‌های تدارکاتی کرد. واشنگتن در مذاکراتی که به پایان این جنگ انجامید، وارد شد و نقش کلیدی را در مذاکرات قبل و بعد از پیمان اسلو در سال ۱۹۹۳ بازی کرد.
جنگ نخست خلیج ‌فارس، وضعیتی را ایجاد نمود که می‌رفت تا اسرائیل تبدیل به یک وزنه استراتژیک شود. آمریکا نمی‌توانست از پایگاه‌های اسرائیل بدون آن‌که ائتلاف ضد عراق به هم بریزد استفاده کند و مجبور شده بود منابع را طوری به کار بگیرد (مثل موشک‌های پاتریوت) که اسرائیل را از انجام هر اقدامی که به ائتلاف علیه صدام حسین لطمه بزند، باز دارد.
 تاریخ دوباره در سال ۲۰۰۳ تکرار شد: هرچند اسرائیل مشتاق بود که به خاطر آمریکا به عراق حمله کند، اما بوش نمی‌توانست بدون آن‌که جبهه مخالفان عرب در هم ریزد، از اسرائیل درخواست کمک کند. بدین‌ترتیب، اسرائیل یک بار دیگر در کناری ایستاد. حمایت آمریکا از اسرائیل در آغاز دهه ۱۹۹۰ و حتی پس از ۱۱ سپتامبر، به صورتی گسترده‌تر و با این ادعا توجیه شد که هردو توسط گروه‌های‌تروریستی که ریشه در دنیای عرب و اسلام دارند، تهدید می‌شوند و «دولت‌های سرکش» از این گروه‌ها حمایت می‌کنند و در پی دسترسی به سلاح‌های کشتار جمعی هستند. موضع مذکور فقط بدین خاطراتخاذ نشد که واشنگتن دست اسرائیل را در برخورد با فلسطینی‌ها باز بگذارد و آن را تحت فشار بگذارد تا امتیاز بگیرد و همه مبارزان فلسطینی را زندانی کند یا بکشد، بلکه آمریکا می‌خواست به سمت کشورهایی چون ایران و سوریه هم برود. بدین‌ترتیب، به نظر می‌رسید که اسرائیل برای آمریکا در جنگ علیه ‌ترور، تبدیل به یک هم‌پیمان مهم شده است، زیرا دشمنان او دشمنان آمریکا هم بودند. در حقیقت، اسرائیل مدیون جنگ علیه ‌ترور و طالب برخورد گسترده‌تری با دولت‌های به اصطلاح سرکش بود.
اگرچه نقش لابی یهود و طرفداران غیر یهودی اسرائیل در آمریکا بسیار مهم، مؤثر و حتی در مقاطعی تعیین‌کننده بوده، اما به نظر می‌رسد که منافع استراتژیک آمریکا نیز نقش تعیین‌کننده‌ای در تداوم سیاست‌های آمریکا در قبال اسرائیل داشته است. اگر قدرت یهود تنها در قدرت مالی، تشکیلاتی و سیاسی طرفداران اسرائیل در آمریکا ریشه داشت، حمایت آمریکا از اسرائیل می‌بایست تابع قدرت لابی یهود در آمریکا می‌بود و متناسب با افزایش آن رشد می‌کرد، حال آن که در عمل چنین نبوده است.
کمک آمریکا به اسرائیل در طول اولین دهه تأسیس آن کشور، همان‌طور که دیده شده، بسیار‌اندک بود و شامل کمک‌های نظامی نمی‌شد. اگرچه روابط آمریکا و اسرائیل در دوره کندی تا حدی توسعه یافت، اما در واقع حمایت جدی و گسترده آمریکا از اسرائیل با فروش گسترده سلاح و کمک‌های چند میلیارد دلاری سالانه، به دوره «نیکسون» از حزب جمهوری‌خواه برمیگردد؛ یعنی رئیس‌جمهوری که بدون حمایت یهودیان بر سر کار آمده بود و مانند هر جمهوری‌خواه دیگر انتظار حمایت سیاسی و کمک انتخاباتی از یهودیان را نداشت.
زمان نیکسون، سیاست آمریکا درباره خاورمیانه در شرایطی متحول شد که پیشینیان او همواره کوشیده بودند به نوعی خود را در ارتباط با بحران خاورمیانه بی‌طرف نشان دهند و با هردو جانب دعوا، حفظ دوستی کنند. نیکسون اولین رئیس‌جمهوری بود که تلاش برای حفظ توازن در ارتباط با اعراب و اسرائیل را کنار گذاشت و برای اولین بار اسرائیل را یک دارایی استراتژیک برای آمریکا در دوره جنگ‌سرد توصیف کرد. در دوره او بود که آمریکا جای فرانسه را به عنوان بزرگ‌ترین تأمین‌کننده سلاح برای اسرائیل گرفت. کمک آمریکا به اسرائیل به سرعت رو به افزایش نهاد و از ۳۰۰ میلیون دلار به بیش از ۲ میلیارد دلار در سال رسیده و به این‌ترتیب اسرائیل به بزرگ‌ترین دریافت‌کننده کمک از آمریکا تبدیل شد.

 

بیشتر بخوانید: نقش امریکا در حمایت از جنبش صهیونیسم


چنین تحولاتی در دوره نیکسون، رابطه با اسرائیل را به موضوع مهمی در واشنگتن تبدیل کرد و در نتیجه آن حامیان آمریکایی اسرائیل به بازیگران مهمی در پایتخت آمریکا تبدیل شدند و امکانات بیشتری برای توسعه فعالیت‌های خود به دست آوردند؛ به عبارت دیگر یکی از فرصت‌های مطرح این است که تحول در سیاست خاورمیانه‌ای نیکسون، زمینه‌ساز افزایش قدرت لابی یهود شد و نه به عکس. بر اساس این فرض، آمریکا در دوره نیکسون بنا بر ملاحظات خاص خود در دوره جنگ‌سرد و الزامات ناشی از رقابت در اردوگاه رقیب، متمایل به اسرائیل شد و لابی یهود تنها نقش کمکی و فرعی در این ارتباط ایفا کرد. پس از پیروزی سریع اسرائیل به ارتش‌های کشورهای عربی که در آن وضعیت ارتش اسرائیل در مقایسه با مجموع ارتش‌های کشورهای عربی به نمایش گذاشته شد، کمک‌های آمریکا به آن کشور به میزان ۴۵۰ درصد افزایش یافت. ظاهرا بخشی از این افزایش به آمادگی اسرائیل به دادن نمونه‌هایی از سلاح‌های روسی به غنیمت گرفته شده از اعراب به آمریکا بود. پس از جنگ داخلی اردن در سال‌های ۱۹۷۱.۱۹۷۰ که طی آن قابلیت اسرائیل برای جلوگیری از رشد جنبش‌های انقلابی به نمایش گذاشته شد، کمک‌های آمریکا به اسرائیل ۷ برابر شد. پس از جنگ ۱۹۷۳ که آمریکا بی‌سابقه‌ترین پل هوایی برای کمک‌رسانی به اسرائیل را برپا کرد، کمک‌های آمریکا به اسرائیل ۸۰۰ درصد افزایش یافت. این کمک‌ها به موازات فروش گسترده تسلیحات به شاه ایران پس از خروج انگلیس از شرق سوئز روی داد. کمک‌ها به اسرائیل پس از سقوط شاه و انعقاد کمپ دیوید ۴ برابر شد. حمله اسرائیل به لبنان و امضای یادداشت تفاهم میان ۲ کشور درباره همکاری‌های استراتژیک در ۸۳ و ۸۴ و حمله عراق به کویت باز هم افزایش بیشتر کمک‌ها را در پی آورد.
تا مقطع جنگ ۶ روزه در ۱۹۶۷، یهودیان در آمریکا که جریان‌ها و عناصر متمایل به چپ هنوز میان آن‌ها از نفوذ قابل توجهی برخوردار بودند، عمدتا در سیاست داخلی آمریکا و امور اجتماعی و مدنی مانند رابطه دولت و کلیسا، مهاجرت، سقط جنین و... فعال بودند. جنگ ۶ روزه، یهودیان آمریکا را تکان داد و متوجه حمایت از اسرائیل کرد، اما سیاست نیکسون موجب تحولی در دستور کار جامعه یهودیان آمریکا شد و آن‌ها را در جهت ایفای نقش در جنگ‌سرد و حمایت از فعالان غیر یهودی در این جنگ سوق داد و موجب شد یهودیان آمریکا نقش مهمی در سیاست بین‌المللی ایفا کنند.
ایجاد اداره‌ای به وسیله دولت آمریکا برای دستگیری و اخراج جنایتکاران نازی در آمریکا، تبدیل مهاجرت یهودیان از شوروی به یکی از هدف‌های مهم سیاست خارجی آمریکا، کمک آمریکا به مهاجرت اقلیت‌های کوچک یهودی از سوریه و اتیوپی به خارج، ایجاد یک موزه جنایات آلمان علیه یهودیان با تصویب کنگره و یک بودجه ۱۶۸ میلیون دلاری در زمین اعطایی از سوی دولت فدرال و کمک‌های شهروندان در واشنگتن از جمله وقایع مهم در دهه‌های ۷۰ و ۱۹۸۰ بود که نقش یهودیان در جامعه آمریکا را دگرگون کرد.سایت «روزنامة العرب» چاپ لندن نوشت: لابی یهود در ایالات متحده از دهه ۶۰ تاکنون بیش از ۱۳۶ میلیارد دلار از این کشور دریافت و برای رژیم صهیونیستی ارسال کرده است. این موضوع قابل توجه است که بخش اعظم این کمک‌ها که به بیش از ۶۱ درصد می‌رسد به کمک‌های نظامی آمریکا به اسرائیل اختصاص یافته است.
روی هم رفته، رژیم صهیونیستی در دوره جنگ‌های شدید در منطقه، با مظلوم نمایی تحمل مشقات ادعایی زمان نازی‌ها و همچنین بزرگ نمایی محاصره خود توسط کشورهای مسلمان همجوار تا به امروز مبالغ هنگفتی از کمک‌های اقتصادی و نظامی را از یهودیان آمریکا و دولت ایالات متحده دریافت کرده است. سایت «رنز» وابسته به شبکه رادیویی رنز آمریکا چندی پیش با ارائه گزارشی به نقش مهم لابی اسرائیل در ایالات متحده و حمایت‌های آمریکا از اسرائیل پرداخت.

قانون «جکسون وانیک» که سال ۱۹۷۴ تصویب شد و روابط تجاری آمریکا با شوروی را مشروط به نحوه رفتار با اقلیت یهودیان آن کشور کرد، پدیده‌های بی‌سابقه در نوع خود بود که نفوذ یهودیان آمریکا از یک سو و منافع استراتژیک آمریکا از سوی دیگر آن را ممکن کرد. این قانون حتی پس از سقوط شوروی نیز به قوت خود باقی ماند و عملاً به جامعه یهود در آمریکا حق وتویی درباره روابط تجاری با روسیه داد. بی‌تردید، حفظ امنیت اسرائیل هرگز نمی‌توانسته تنها هدف روابط ویژه میان آمریکا و اسرائیل باشد؛ چرا که در غیر این صورت آمریکا می‌توانست به تلاش برای حفظ توازن نظامی و استراتژیک میان اسرائیل از یک سو و مجموعه کشورهای عربی از سوی دیگر بسنده کند. این در حالی است که دولت‌های مختلف در آمریکا از هردو حزب، همواره اتفاق نظر داشته‌اند که اسرائیل باید نسبت به کشورهای عربی از برتری کیفی در فناوری نظامی برخوردار باشد. در واقع ورای امنیت اسرائیل می‌بایست علت مهم‌تر حمایت‌های گسترده آمریکا از اسرائیل را در نقشی که اسرائیل همواره برای آمریکا در منطقه ایفا کرده، جستجو کرد. اسرائیل طی دهه‌های گذشته توانست با موفقیت، مانع پیروزی نهضت‌های رادیکال و ناسیونالیست عرب در کشورهای لبنان، اردن، فلسطین و یمن شود و سوریه را که همواره متحد شوروی بود، مهار کند. نیروی هوایی اسرائیل از تفوق کامل در منطقه برخوردار بوده و جنگ‌های مکرر اعراب و اسرائیل عرصه مناسبی برای آزمودن سلاح‌های آمریکا به خصوص در تقابل با سلاح‌های روسی به شمار رفته است.
خاتمه جنگ‌سرد موجب خاتمه اهمیت استراتژیک اسرائیل برای منافع آمریکا در خاورمیانه نشد؛ چرا که آمریکا همواره به همان ‌اندازه نگران حرکات ناسیونالیستی در کشورهای عربی و در سال‌های اخیر بنیادگرایی اسلامی بوده است؛ به عبارت دیگر، ارتش اسرائیل به عنوان یک ارتش باثبات در منطقه برای آمریکا مطرح بود و کمک به آن پیوسته در دستور کار قرار داشته است. طی این مدت در صحنه سیاست داخلی آمریکا نیز تحولاتی متناسب با روند افزایش حمایت از اسرائیل روی داد و از جمله شمار عربیست‌ها در وزارت خارجه و سیا به تدریج رو به کاهش نهاد. از طرفی با توجه به نیازهای سران کشورهای عربی به آمریکا و‌ تردیدهای آن‌ها نسبت به رادیکال‌های درون جامعه خود و حامی بالقوة خارجی آن‌ها، یعنی بلوک شرق، (و در مرحله بعد بنیادگرایان اسلامی)، فرض بر این بود که رژیم‌های عربی نیز چاره‌ای جز تمکین نسبت به سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا و همراهی با آن، در عمل ندارند.
با این حال ناتوانی ارتش اسرائیل در مقابله با انتفاضه و امکان ایجاد الگویی برای کشورهای منطقه، نگرانی‌هایی ایجاد کرد. همین انتفاضه بر سیاست جورج بوش در سال ۱۹۹۱ اثر گذاشت و به نوعی از ایستادگی در برابر دولت لیکود در اسرائیل انجامید که برای تقریبا یک نسل بی‌سابقه بود. اگرچه در عمل، کمک‌ها به اسرائیل ادامه یافت، اما دست‌کم در سخن، نوعی توازن در سیاست مدنظر آمریکا قرار گرفت. تلاش‌هایی نیز در جریان و پس از جنگ کویت برای برقراری نوعی همکاری استراتژیک با کشورهای عربی منطقه خلیج ‌فارس صورت گرفت که شامل فروش اسلحه و همکاری‌های نظامی و ایجاد پایگاه و... بود؛ اما به زودی روشن شد که این کشورها به علت ضعف‌های ساختاری نظام‌های سلطنتی در آن‌ها، بی‌اعتمادی آن‌ها به نیات آمریکا و نداشتن مزیت‌های اسرائیل در زمینه برخورداری از نیروی نظامی تعلیم دیده و پیشرفت تکنولوژیک و توانایی بسیج نیروهای انسانی و مادی و... نمی‌توانند در کمک به حفظ منافع منطقه‌ای آمریکا جایگزینی برای اسرائیل باشند.
درضمن، رژیم صهیونیستی و جامعه یهودیان آمریکا به دلیل اشتراکات مذهبی، ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. ویژگی مشترک قوی در آن‌ها، موضوع بنیادین ایدئولوژیک و اعتقاد به دین یهود است.
بررسی‌های مختلفی پیرامون این موضوع، تاکنون انجام گرفته است. کتاب تجسم اسرائیل نوشته آلن گل، مجموعه‌ای از مقالات ارائه‌شده در کنفرانسی است که بر مبنای این موضوع در دانشگاه بن گوریون به چاپ رسید. کتاب نام‌برده در مورد این‌که یهودیان آمریکا همراه با حمایت کاملاً مشخص سیاسی و مالی خود، یک نوع اسرائیل خاص را تجسم می‌کنند بحث می‌کند. همان‌طور که ایلان‌تروئن در کتاب متخصصین آمریکایی در طرح جامعه صهیونیستی نشان داده، آن‌ها در برنامه‌های مفصلی که برای توسعه اقتصادی این رژیم به اجرا در آمده است، همکاری داشته‌اند؛ از این رو، کمک‌های زیادی از یهودیان آمریکا، روانه اسرائیل شده است. در ادامه کتاب آمده است که در سال‌های ۱۹۴۸، کمک‌ها و وام‌های خارجی که عمدتاً از آمریکا به این رژیم تزریق می‌شد، ۲۵ درصد درآمد ملی اسرائیل را تشکیل می‌داد. امروزه لابی یهود در ایالات متحده کمک‌های مالی و نظامی زیادی برای بقا و تداوم رژیم غاصب صهیونیستی اعطا می‌کند.
سایت «روزنامة العرب» چاپ لندن نوشت: لابی یهود در ایالات متحده از دهه ۶۰ تاکنون بیش از ۱۳۶ میلیارد دلار از این کشور دریافت و برای رژیم صهیونیستی ارسال کرده است. این موضوع قابل توجه است که بخش اعظم این کمک‌ها که به بیش از ۶۱ درصد می‌رسد به کمک‌های نظامی آمریکا به اسرائیل اختصاص یافته است.
روی هم رفته، رژیم صهیونیستی در دوره جنگ‌های شدید در منطقه، با مظلوم نمایی تحمل مشقات ادعایی زمان نازی‌ها و همچنین بزرگ نمایی محاصره خود توسط کشورهای مسلمان همجوار تا به امروز مبالغ هنگفتی از کمک‌های اقتصادی و نظامی را از یهودیان آمریکا و دولت ایالات متحده دریافت کرده است. سایت «رنز» وابسته به شبکه رادیویی رنز آمریکا چندی پیش با ارائه گزارشی به نقش مهم لابی اسرائیل در ایالات متحده و حمایت‌های آمریکا از اسرائیل پرداخت.
 

منبع: اسرار شیطان ناگفته‌هایی از ایالت متحده آمریکا، صالح قاسمی، تهران، نشر سلمان پاک، چاپ دوم، زمستان 1395ش.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.