او وزيري داشت گبر و عشوه ده

کو بر آب از مکر بر بستي گره او وزيري داشت گبر و عشوه ده دين خود را از ملک پنهان کنند گفت ترسايان پناه جان کنند دين ندارد بوي مشک و عود نيست کم کش ايشان را که کشتن سود نيست
سه‌شنبه، 30 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
او وزيري داشت گبر و عشوه ده
او وزيري داشت گبر و عشوه ده
او وزيري داشت گبر و عشوه ده

شاعر : مولوي

کو بر آب از مکر بر بستي گره او وزيري داشت گبر و عشوه ده
دين خود را از ملک پنهان کنند گفت ترسايان پناه جان کنند
دين ندارد بوي مشک و عود نيست کم کش ايشان را که کشتن سود نيست
ظاهرش با تست و باطن بر خلاف سر پنهانست اندر صد غلاف
چاره‌ي آن مکر و آن تزوير چيست شاه گفتش پس بگو تدبير چيست
ني هويدا دين و نه پنهانيي تا نماند در جهان نصرانيي
بيني‌ام بشکاف و لب در حکم مر گفت اي شه گوش و دستم را ببر
تا بخواهد يک شفاعت گر مرا بعد از آن در زيردار آور مرا
بر سر راهي که باشد چارسو بر منادي‌گاه کن اين کار تو
تا در اندازم دريشان شر و شور آنگهم از خود بران تا شهر دور


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما