یا تسلیم شوند یا ما را شکست دهند!

مقاله‌ی کنونی، انقلاب استقلال امریکا را به عنوان نخستین انقلاب اواخر سده هجدهم می‌شناسد و آن را دنباله‌ی انقلاب انگلیس می‌داند. در این مقاله کوشیده شده است مهم‌ترین رویدادهایی که به انقلاب استقلال امریکا از انگلیس انجامیدند، یاد شوند.
يکشنبه، 22 مهر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
یا تسلیم شوند یا ما را شکست دهند!

نگاهی به انقلاب استقلال امریکا
 

چکیده
مقاله‌ی کنونی، انقلاب استقلال امریکا را به عنوان نخستین انقلاب اواخر سده هجدهم می‌شناسد و آن را دنباله‌ی انقلاب انگلیس می‌داند. در این مقاله کوشیده شده است مهم‌ترین رویدادهایی که به انقلاب استقلال امریکا از انگلیس انجامیدند، یاد شوند.

تعداد کلمات: 1455 کلمه، زمان تخمین مطالعه: 8 دقیقه

یا تسلیم شوند یا ما را شکست دهند!

نویسنده: شیلا برنز 
مترجم: بهرام معلمی


 کشمکش در مستعمرات

ولتر حق داشت که می‌گفت انقلاب در راه است. ده سال پس از مرگ وی، توفان سرزمین خود وی فرانسه را در نوردید. اما نخستین انقلاب اواخر سده هجدهم در اروپا رخ نداد. این انقلاب در سیزده مستعمره‌نشین بریتانیا که در امتداد کرانه‌های اقیانوس اطلس در امریکای شمالی، نیو همپشایر تا جورجیا، امتداد می‌یافت، اتفاق افتاد.
مهاجرنشینان امریکایی از دیر باز مردمی مستقل بوده‌‌اند. بسیاری از آنان انگلستان را ترک گفته بودند تا از حاکمیت سختگیر و بی‌رحمانه‌ی شاه چارلز اول بگریزند. آنان در امریکا به اسکاتلندی‌ها، آلمانی‌ها و اهالی ناآرام کشورهای دیگر، که از سرزمین خود گریخته و به امریکا مهاجرت کرده بودند پیوستند. در ظرف چندین دهه، این مردم به اعتبار زندگی دشوار در سرزمینی با مرزهای ناآرام بر دامنه استقلال خود افزوده بودند.
در قسمت اعظم قرن هجدهم، بریتانیا با مهارت بر این سیزده مهاجرنشین حکم رانده بود. در واقع مستعمرات یاد شده بیشتر از مردم مستعمره در هر جای دیگری، از حکومت فردی برخوردار بودند. آن‌گاه، در 1763، در جنگی با فرانسه پیروز شد و به اعتبار این پیروزی کنترل تمامی امریکای شمالی را به دست گرفت. همراه با این پیروزی برخی تحولات در سیاستگذاری انگلیسی‌ها پدید آمد. جنگ بسیار پر هزینه تمام شده بود. از دیده‌ی بسیاری از رهبران بریتانیایی، مهاجرنشینان از منافع این پیروزی بهره‌مند شده بودند بدون اینکه قسمت قابل توجهی از هزینه‌ی آن را بپردازند. اکنون که جنگ پایان یافته بود، بریتانیا اعلام کرد ناگزیر است نیروهای نظامی‌اش را در امریکا نگه دارد تا مهاجرنشینان را در برابر یورش‌های سرخپوستان محافظت کنند. بسیاری از رهبران بریتانیایی حکم کردند که امریکایی‌ها باید مقداری از این هزینه‌ها را بپردازند.

در سال 1765، پارلمان [انگلستان] دو قانون را به همین مضمون از تصویب گذراند. بنابر یکی از آنها امریکایی‌ها ناگزیر بودند محل، وسایل حمل و نقل، و پشتیبانی نیروهای بریتانیایی را تأمین کنند. بنابر قانون دوم، مشهور به قانون تمبر (1)، مقرر می‌شد که روزنامه‌ها و سایر مطالب چاپ‌شده‌ای که در مستعمرات (مهاجرنشین‌ها) مصرف می‌شدند، تمبردار باشند. پولی که امریکایی‌ها بابت خرید این تمبرها می‌پرداختند باید برای پشتیبانی از نیروی نظامی بریتانیا به مصرف می‌رسید.
امریکایی‌ها پس از کوتاه زمانی به عنوان اتباع انگلیسی بر حقوق خود تأکید ورزیدند. آنان شکوه می‌کردند که بدون هیچ اعتراضی دارند مالیات می‌پردازند. این فریاد مهاجرنشینان برخاست که: «وضع مالیات بدون حضور و توافق نمایندگان مردم، استبداد است.» این واکنش رهبران بریتانیایی را چندان مضطرب کرد که عقب نشستند. در سال 1766 پارلمان قانون تمبر را ملغی کرد. مهاجرنشینان امریکایی از دیر باز مردمی مستقل بوده‌‌اند. بسیاری از آنان انگلستان را ترک گفته بودند تا از حاکمیت سختگیر و بی‌رحمانه‌ی شاه چارلز اول بگریزند. آنان در امریکا به اسکاتلندی‌ها، آلمانی‌ها و اهالی ناآرام کشورهای دیگر، که از سرزمین خود گریخته و به امریکا مهاجرت کرده بودند پیوستند. در ظرف چندین دهه، این مردم به اعتبار زندگی دشوار در سرزمینی با مرزهای ناآرام بر دامنه استقلال خود افزوده بودند.
هفت سال بعد قانون دیگری از تصویب پارلمان گذشت که سبب ناآرامی دامنه‌دارتری شد. در سال 1773 پارلمان به کمپانی هند شرقی اجازه داد چای را مستقیماً به بازرگانان در مهاجرنشین‌ها بفروشد. معنی این کار آن بود که مهاجرنشین‌ها می‌توانستند چای را نسبت به قبل ارزان‌تر خریداری کنند. اما این معنی را هم داشت که واردکنندگان امریکایی بخشی از کسب و کار خود را از دست می‌دادند. مهاجرنشین‌ها اعتراض کردند، و زمینه برای شورش تمام عیاری آماده شد.
در اواخر سال 1773، سه فروند کشتی انگلیسی حامل چای ارزان به امریکا وارد شد. در بوستون برخی مهاجرنشینان داخل کشتی‌ها شدند و بار آنها را به دریا ریختند. بسیاری از امریکایی‌ها این اقدام را خیلی تندروانه و افراطی ارزیابی کردند، اما با ایده‌ها و نظرهای هدایت‌گر این اعمال موافق بودند. تقریباً در تمامی بندرها و باراندازهای امریکا، از پذیرش بار چای امتناع ورزیدند.
شاه جورج سوم و دولتش خشمگینانه واکنش بروز دادند. راه و روش آنها قبلاً این بود که با مهاجرنشینان امریکایی با احتیاط رفتار کرده بودند. عقیده آنان این بود که از حق جمع‌آوری مالیات از امریکایی‌ها برخوردارند. اما آنان در برابر اعتراض‌های امریکایی‌ها - جز اعتراض آنان در مورد چای - تسلیم شده بودند. تا آنجا که به آنان (حکومت بریتانیا) مربوط می‌شد، آن اختلاف‌نظر تمرد و سرپیچی از قوانین را توجیه نمی‌کرد.

دولت بریتانیا تصمیم گرفت اعتراض‌ها را سرکوب کند. دولت چندین لایحه به پارلمان ارائه داد. بر پایه‌ی یکی از آنها بندر بوستون به روی همه‌ی فعالیت‌های بازرگانی بسته می‌شد - بنابر لایحه‌ی دیگر نظارت بر دولت محلی ماساچوست سخت‌گیرانه‌تر می‌شد.
پارلمان درگیر مباحثه‌های پر شوری بود. چند تن از نمایندگان به این لوایح اعتراض کردند. لرد نورث، نخست وزیر، این سوآل را از اعضای پارلمان پرسید: «هنوز هم با خاطری آسوده اینجا خواهید نشست در حالی که مستعمره به اتباع شما حمله و قوانین‌تان را نقض می‌کند؟» لوایح مربوط به بوستون و ماساچوست با اکثریت آراء به تصویب رسیدند.
در این میان، گروهی از مردم بوستون گرد هم جمع شده بودند. آنان پیشنهاد کردند که غرامت چای از بین رفته را بپردازند. اما وقتی اخبار بریتانیا را شنیدند، پیشنهاد خود را پس گرفتند.
اخبار مربوط به تصویب دو لایحه در سرتاسر سیزده مهاجرنشین امواج خشم برانگیخت. مجلس ویرجینا پیشنهاد همدردی با ماساچوست را تصویب کرد. فرماندار کل بلافاصله این مجلس را منحل کرد، اما اعضای آن در مهمانخانه‌ای مجاور آنجا گرد هم آمدند. آنان نامه‌هایی به سایر مهاجرنشینان فرستادند، و پیشنهاد کردند که نمایندگان تمامی این سیزده مهاجرنشین برای بحث کردن درباره‌ی مسائل خود، با هم دیدار کنند.

 

بیشتر بخوانید: جنگ‌های استقلال آمریکا


مجلس نمایندگان ماساچوست نیز همین نظر را داشت. در تمامی مهاجرنشینان، اکثر امریکایی‌ها اکنون از روحیه‌ی همکاری برخوردار بودند. دولت بریتانیا آنها را تا فواصل گسترده از خود رانده بود. در اوایل سپتامبر 1774، پنجاه و شش مرد در فیلادلفیا گرد هم آمدند. از جمله این مردان جورج واشنگتن اهل ویرجینا و جان آدامز اهل ماساچوست را می‌توان بر شمرد. نخستین کنگره‌ی قاره‌ای در شرف برگزاری بود.
در ماه اکتبر همان سال، این کنگره با اعلامیه‌ی حقوق موافقت کرد. این کنگره اعلام داشت که امریکایی‌ها بر پایه‌ی «قوانین طبیعت» از آزادی برخوردارند. کنگره از بریتانیا خواست به بسیاری از نظارت‌هایش بر مستعمرات و مهاجرنشین‌ها پایان دهد. و این کنگره با اعلام این موضوع که مهاجرنشینان خریدن کالاهای بریتانیایی را تحریم کنند، از درخواست‌های یاد شده حمایت کرد.
اعلامیه‌ی حقوق درست پیش از کریسمس به لندن رسید. پارلمان بعد از تعطیلات سال نو درباره‌ی آن به بحث پرداخت و در این مورد هم مباحثات، داغ و پرشور بود. برخی اعضای تأثیرگذار و برجسته چون ادموند برک، خطیب نام‌آور، به هواداری از امریکایی‌ها سخن گفتند. آنان می‌گفتند که بسیاری از مطالبات امریکایی‌ها را می‌توان و باید برآورده کرد. در بیرون از پارلمان، دادخواست‌ها و عریضه‌هایی با خود حمل می‌کردند که در آنها آرامش در مستعمره‌نشین‌ها خواسته شده بود.

حکومت بریتانیا تمایل به جنگ نداشت. جورج سوم گفت: «نمی‌خواهم دست به اقدامات شدید بزنم.» اما، در ضمن افزوده: «نباید عقب بنشینم. مستعمره‌نشینان یا باید تسلیم شوند یا ما را شکست دهند.» 
اکثریت پارلمانی با این نظر موافق بود. بریتانیایی‌ها عقب ننشستند و مهاجرنشینان تسلیم نشدند. اکنون چه اتفاقی باید می‌افتاد؟ یکی از اعضای پارلمان دیدگاه خود را چنین ابراز می‌دارد: «در ظرف چند سال، امریکایی‌های مستقل می‌توانند جشن‌های پیروزی انقلاب شکوهمند سال 1775 را برگزار کنند، همان کاری که ما در سال 1688 انجام دادیم.» 
نخستین جرقه‌های آتش جنگ در 1775 زده شد. در آگوست 1776، اعلامیه‌ی دیگری که کنگره‌ی قاره‌ای صادر کرده بود به لندن رسید. این اعلامیه با این کلمات آغاز می‌شد: «وقتی در مسیر رویدادهای انسانی...» و ادامه می‌یافت با «تمامی انسان‌ها برابر خلق شده‌‌اند...» و با این گزاره ختم می‌شد: «این مهاجرنشینان متحد، ایالت‌های آزاد و مستقل هستند، و باید از این حق برخوردار شوند.» 

اعلامیه‌ی استقلال امریکا در تاریخ امریکا نقطه‌ی عطفی به شمار آمد. صدور این اعلامیه به آن معنا بود که مهاجرنشینان نمی‌توانند به عقب برگردند. در 1778 امریکایی‌ها در ساراتوگا، نیویورک، به پیروزی عمده‌ای دست یافتند. اکنون فرانسه هم در جنگ علیه دشمن دیرینه‌اش، بریتانیا، به جنگ پیوسته بود، اما جنگ باز هم ادامه یافت.
سپس، در اکتبر 1781، نیروهای بریتانیا در یورک تاون، ویرجینا، به دام افتادند. ژنرال بریتانیایی، لرد کورن والیس، تسلیم شد. سرانجام، در سوم سپتامبر 1783، بریتانیا پیمان پاریس را امضاء کرد. در این پیمان سیزده مهاجرنشین در حکم یک جمهوری جدید، ایالات متحده امریکا، به رسمیت شناخته شد.
رهبران امریکایی پس از آن به تشکیل دولتی اقدام کردند که چندان قدرتمند باشد که این سیزده ایالت را در کنار هم و متحد نگه دارد. در ماه مه 1787، یک مجمع (گردهمایی) قانون اساسی در فیلادلفیا منعقد شد. این گردهمایی، با پیروی از نمونه‌ای که در انقلاب انگلستان شکل گرفت، یک قانون اساسی مکتوب تنظیم کرد. این قانون اساسی نظامی فدرالی را طراحی کرد که طی آن ایالت‌ها مقداری از قدرت خود را به دولت مرکزی تفویض می‌کردند. این قانون اساسی همچنین نظامی را ایجاب می‌کرد که در آن یک قوه‌ی حکومت قدرت قوای دیگر را محدود کند. این ترتیب را نظام نظارت‌ها و توازن‌ها می‌نامند.

 

پی‌نوشت:
1. Stamp Act

منبع مقاله: برنز، شیلا ؛ (1387)، عصر اروپا، ترجمه: بهرام معلمی، تهران: نشر اختران، چاپ اول.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط