نقدي بر نگاه محافل سياسي عرب به نقش منطقهاي ايران (4)
نويسنده: طلال عتريسي
مترجم: اسماعيل اقبال
مترجم: اسماعيل اقبال
راهبرد تدافعي ايران در برابر سلطهجويي منطقهاي آمريكا
نگارنده با تكيه بر دلايل محكم خود، اشعار ميدارد كه حركت ديپلماتيك ايران در سطح منطقه، حتي اگر بتوان نام «طرح» بر آن نهاد، اصولاً طرحي دفاعي است. آخرين قسمت مقاله «طلال عتريسي» در پي از نظر خوانندگان گرامي روزنامه اطلاعات ميگذرد:
بدين ترتيب، طبيعي است كه هنگامي كه بر شيعيان اعمال فشار ميشود و از آزادي بيان يا دستيابي به حقوق خود منع ميشوند، جنبشهاي شيعي با تمامي تضادهايي كه دارند، ناگهان رشد شتاباني پيدا كنند. اين رويداد غيرمنتظره را كه برخي به عنوان «صعود شيعه» مطرح ميكنند، نبايد صرفاً به گردن ايران گذاشت، بلكه بايد در فراهم كردن زمينه اين جنبشها، نقش منفي تمامي دولتهاي عربي را نيز مؤثر دانست.
اين حكومتها نتوانستهاند يا نخواستهاند كه شيعيان چون ساير شهروندان اين كشورها بدون هيچ تبعيض و استثنايي از حقوق برابر برخوردار گردند. با اين فرض، هنگامي كه شاهديم يك نوع احساس همدردي ميان ايران و شيعيان اين كشورها وجود دارد، يا شيعيان به سوي ايران جذب ميشوند، نبايد ايران را ملامت كنيم. شيعيان اين كشورها را نيز نبايد متهم كرد، چون ايران را دوست يا متحد خود به حساب ميآورند. بدين ترتيب بايد خلأ ناشي از وخامت اوضاع سياسي شيعيان در اين كشورها را مشابه همان خلأيي دانست كه در عراق پس از سقوط رژيم صدام حاصل شد.
«طرح ايران» چيست
طرح ايران، زماني به عنوان يك طرح تهاجمي از سوي محافل افراط گراي سياسي عرب مطرح شد كه در عراق و ساير كشورهاي عربي، يك نوع خلأ سياسي عربي حاصل شد، حزبالله به عنوان جنبش مقاومت بر ضد رژيم اشغالگر به پيروزيهايي دست پيدا كرد، طرح سازش در فلسطين با شكست مواجه شد، يا بدين علت كه آمريكا نتوانست اهدافي را كه در منطقه دنبال ميكرد، محقق سازد.
در اينجا بحثي وجود دارد كه ميگويد در ناكامي منطقهاي آمريكا، ايران و متحدين او نقش مهمي را ايفاء كردهاند، اما واقعيت امر اين است كه طرح ايران تا به امروز، اساساً يك طرح دفاعي بوده است. نظام اسلامي پس از پيروزي انقلاب تا به امروز در محاصره و در معرض تهديد بوده وتحريم ها عليه اين كشور تاكنون متوقف نشده است. جلوگيري از دستيابي ايران به فنآوريهاي پيشرفته همچنان ادامه دارد. اعتراف به نقش منطقهاي ايران، متناسب با ظرفيت و جايگاهش تاكنون حاصل نشده است. آمريكا در طول سالهاي گذشته، ميان برنامه هستهاي ايران و يك حمله نظامي كه هم برنامههاي هستهاي اين كشور و هم نظام حاكم بر آن را هدف گرفته، ارتباط برقرار كرده است.
اسرائيل نيز تهديدهاي مشابهي را عليه نظام ايران مطرح كرده است يا تلويحاً از انجام عمليات نظامي براي نابودي تأسيسات هستهاي ايران سخن ميگويد. نظام حاكم بر ايران درگير جنگ هشتسالهاي بوده است كه رژيم سابق عراق آن را آغاز كرد. با جنگي كه آمريكا عليه تروريسم به راه انداخت، ايران در محور شرارت قرار گرفت، در حاليكه پيش از آن نيز به عنوان حامي تروريسم مطرح ميشد.
اگر به تمامي آنچه كه در بالا به آن اشاره شد، حضور نظامي آمريكا در دو كشور افغانستان و عراق به عنوان همسايههاي ايران و ساير كشورهاي آسياي ميانه را نيز اضافه كنيم و تلاشهاي آمريكا را براي بر هم زدن ثبات داخلي ايران از طريق حمايت از اقليتهاي نژادي و ديني در اين كشور مورد توجه قرار دهيم، ميتوان به فرضيه «بعد دفاعي سياست ايران» رسيد، حتي اگر اين بعد از سياست ايران در قبال برخي رژيمهاي اسرائيل، خواه در سطح سياسي (دعوت به محو اسرائيل از عرصة روزگار يا سختگيري در ادامه برنامة هستهاي) و خواه در سطح نظامي (قدرت نمايي از طريق برگزاري مانورها و رژه با سلاحهاي پيشرفته) حالت تهاجمي به خود بگيرد.
در مقايسه با ساير كشورهاي منطقه خاورميانه، ايران تنها كشوري است كه از خارج تهديد ميشود، در حالي كه به نظر ميرسد كشورهاي ديگر، بيشتر از داخل و بوسيله كودتاها يا شورشهاي مردمي در معرض تهديد قرار دارند.
اوضاع منطقهاي و بينالمللي از سال 2001 تا 2005 با تهاجم گسترده و همه جانبه آمريكا دگرگون شده است. محال است چنين تهاجمي، با تئوري تلاش ايران براي سلطه و نفوذ، يكسان تلقي شود. در حالي كه بقيه كشورهاي جهان به جنگ آمريكا عليه عراق اعتراض داشتند، نتوانستند مانع چنين تهاجمي شوند.
آنچه ايران در شرايط محاصره و تحريمها با وجود حضور نظامي آمريكا در كشورهاي همسايهاش (عراق و افغانستان) انجام داد، صرفاً يك دفاع استراتژيك از خود، نظام و امنيت ملي تهديد شدهاش بود. اين دفاع استراتژيك تا حد زيادي با اصول ثابتي كه اين كشور در استقلال از سياستهاي آمريكا و در دشمني با رژيم صهيونيستي به آن پايبند است، همخواني دارد.در اين چارچوب دفاعي، ايران تلاش كرده است تا جبهة متحدي را در خاورميانه از سوريه تا لبنان و از عراق تا فلسطين تقويت كند. به اين جبهه عنوان «محور پيشگيرانه» دادهاند و اين نامگذاري در محتوا يك عنوان دفاعي است .
چارچوب دفاعي
بدينترتيب بايد به طور خلاصه گفت، تلاشهايي كه ايران در سالهاي گذشته پيش از اشغال عراق و پس از آن به عمل آورده، پيمانهايي را كه با ساير كشورها منعقدو تكنولوژي پيشرفتهاي كه كسب كرده است، مانورهايي كه برگزار ميكند و حتي گفتگوهايي كه تاكنون با آمريكا داشته، جملگي تلاشهايي در راستاي راهبرد دفاعي ايران است. اين سلطهگري نيست، چون رويارويي با آمريكا در عرصههاي ديپلماتيك و نظامي در خاورميانه، هدف ايران نيست. حتي متحدين ايران نيز در منطقه در برابر آمريكا موضع دفاعي دارند، چون همواره در معرض تهديد بودهاند.
سوريه همواره در معرض تلاشهايي از سوي آمريكا براي سرنگوني حكومت دمشق بوده است، بويژه از زماني كه نيروهايش را از لبنان در سال 2005 عقب كشيد همواره در معرض بيثباتي و ناامني بوده است. از سوي ديگر، حزبالله لبنان نيز در تابستان سال 2006 در جنگ 33 روزه از سوي اسرائيل تهديد به نابودي و خلع سلاح شد. جنبش حماس نيز ابتدا محاصره شد و بعد اسرائيل، جنگي را با هدف نابودي آن جنبش آغاز كرد. همه كشورها و جنبشهاي متحد ايران نيز از خود دفاع ميكنند و تلاش دارند تا طرحهاي آمريكايي ناكام بماند.
چنانچه ايران موفق شود تا حد زيادي با كمك متحدين خود در «محور پيشگيرانه» تهاجم آمريكا را تضعيف يا اسرائيل را پس از جنگ ژوئيه 2006 تضعيف كند، به اين معنا نيست كه به اسراتژي تهاجمي روي آورده است، حتي اگر اعراب چنين نگاهي داشته باشند، چون آمريكا هنوز در وضعيت تهاجمي قرار دارد و به يك نيروي دفاعي در منطقه تبديل نشده است.
ارزيابي توان يك كشور بدين شكل، با توجه به محاسبات كنوني موازنه قواي منطقهاي و بينالمللي درست نيست. اگر ايالات متحده در رسيدن به اهداف خود در منطقه شكست خورده، به اين معنا نيست كه ايران تبديل به قدرتي تهاجمي شده است، بلكه ايران توانسته به پايداري خود ادامه دهد و به خوبي از خود حراست و دفاع كند. آنچه كه ايران انجام داده، تدوين يك طرح دفاعي است كه بسياري از عناصر قدرت و قابليت مانور را براي اين كشور محقق ساخته است، عناصري كه ساير كشورهاي منطقه كه به منظور دفاع از خود به طرح آمريكا پيوستهاند، فاقد آن هستند. اين مساله كه نقش تهاجمي ايران را در خاورميانه بسيار بزرگ جلوه ميدهند و ايران را توانمندتر از آمريكا و اسرائيل براي سلطه بر منطقه قلمداد ميكنند، به اين علت است كه راه را بر روي هرگونه تلاشي به منظور نزديك شدن اعراب و ايران به طوركلي و كشورهاي حوزه خليج فارس و ايران به طور خاص، ببندند.
از سوي ديگر با تبليغات گسترده در مورد نقش تهاجمي ايران، ميخواهند از اتحاد خود با آمريكا دفاع و با معرفي ايران به عنوان دشمن هميشگي اعراب، طرحهاي جديد سازش عربي ـ اسرائيلي را كه خطرناكتر از طرحهاي قبلي است، توجيه كنند.
با يك نگاه واقعبينانه به طرح دفاعي ايران در منطقه (در مقايسه با استراتژي تهاجمي و توسعهطلبانه ساير كشورها به خصوص آمريكا و اسرائيل) بايد در جهت ساختن آيندهاي بهتر براي روابط اعراب و ايران كوشيد و تغييرات زيادي در نگرش اعراب، ايجاد كرد.
منبع:روزنامه اطلاعات /س