چکیده
در حالی که آمریکا به منظور مبارزه با گروه سلفی القاعده در یمن، از ائتلاف نظامی علیه این کشور حمایت می کند، اما تحقیقات جدید نشان می دهد که سازمان القاعده شبه جزیره (AQAP) نه تنها در سال های اخیر، تضعیف نشده است، بلکه این سازمان تحت حمایت نیروهای عربستانی و اماراتی می باشد و بر علیه حوثی ها می جنگند. به اعتقاد نویسنده، برخلاف تفسیرهای تحلیل گران، این سازمان اکنون با الگوبرداری از طالبان، استراتژی ها و تاکتیک های جدیدی را در پیش گرفته و به نظر می رسد که از شکست های خود در سه سال اخیر، درس های زیادی فرا گرفته است. اتخاذ استراتژی عملگرایانه با تکیه بر ساختار غیرمتمرکز بومی، از جمله مهمترین درس هایی است که این سازمان فرا گرفته است. به اعتقاد نویسنده، با توجه به اینکه عربستان و امارات چشمان خود را بر تحرکات این سازمان بسته اند، به نظر می رسد که آینده این سازمان در یمن محفوظ باشد.
تعداد کلمات : 1557 / تخمین زمان مطالعه : 7 دقیقه
در حالی که آمریکا به منظور مبارزه با گروه سلفی القاعده در یمن، از ائتلاف نظامی علیه این کشور حمایت می کند، اما تحقیقات جدید نشان می دهد که سازمان القاعده شبه جزیره (AQAP) نه تنها در سال های اخیر، تضعیف نشده است، بلکه این سازمان تحت حمایت نیروهای عربستانی و اماراتی می باشد و بر علیه حوثی ها می جنگند. به اعتقاد نویسنده، برخلاف تفسیرهای تحلیل گران، این سازمان اکنون با الگوبرداری از طالبان، استراتژی ها و تاکتیک های جدیدی را در پیش گرفته و به نظر می رسد که از شکست های خود در سه سال اخیر، درس های زیادی فرا گرفته است. اتخاذ استراتژی عملگرایانه با تکیه بر ساختار غیرمتمرکز بومی، از جمله مهمترین درس هایی است که این سازمان فرا گرفته است. به اعتقاد نویسنده، با توجه به اینکه عربستان و امارات چشمان خود را بر تحرکات این سازمان بسته اند، به نظر می رسد که آینده این سازمان در یمن محفوظ باشد.
تعداد کلمات : 1557 / تخمین زمان مطالعه : 7 دقیقه
نویسنده: میکائیل هورتون
مترجم: سید محمد حسن هاشمی
مترجم: سید محمد حسن هاشمی
بررسی اخیر توسط خبرگزاری آسوشیتد پرس نشان داد که سازمان القاعده در شبه جزیره (AQAP) ممکن است توسط امارات متحده عربی، عربستان سعودی و نیروهای یمنی، خریداری شده باشند که از آنها حمایت می کنند. این تحقیقات به نمونه هایی از قراردادها اشاره کرده است که بین سازمان القاعده در شبه جزیره عربستان، امارات متحده عربی و نیروهای نیابتی آنها، ایجاد شده است.
این تحقیقات همچنین به نکته ای اشاره کرده است که پیش از این به صورت گسترده در میان کسانی که اخبار یمن را دنبال می کردند، معروف شده بود که سازمان القاعده در شبه جزیره عربستان، در کنار برخی از نیروهای شبه نظامی تحت حمایت اماراتی ها و عربستانی ها در حال جنگ علیه حوثی ها، گروه زیدی شیعه که بخش زیادی از شمال غربی یمن را تحت کنترل خود دارند، می جنگند. برای بسیاری از این گروه های مسلح و احتمالا نیروهای عربستان سعودی و امارات متحده عربی که هر دو از متحدان نزدیک آمریکا هستند، جنگیدن بر علیه حوثی ها- دشمن قسم خورده سازمان القاعده در شبه جزیره- تبدیل به اولویت اول در نگرانی آنها شده و باعث همکاری آنها با القاعده گردیده است. تحقیقات آسوشیتد پرس که به نظر می رسد بر مبنای مصاحبه وسیع در کشور یمن صورت گرفته باشد، تصویری از سازمان القاعده در شبه جزیره، به عنوان سازمانی که هر زمان که امکانش باشد، ترسناک و مخوف است، ارائه کرده است.
این برخلاف ارزیابی هایی است که توسط امارات متحده عربی، عربستان سعودی و برخی از تحلیل گران یمنی مطرح گردیده است که معتقدند سازمان القاعده در شبه جزیره، یک سازمان شکننده است که به طور گسترده ای در عملیات ضد شورشی تحت حمایت ائتلاف در جنوب یمن تضعیف گردیده است. این دیدگاه از سازمان القاعده در شبه جزیره به عنوان سازمانی ضعیف و شکننده، ممکن است منعکس کننده فهم غلط از این استراتژی های این سازمان در یمن باشد. بیش از اینکه این سازمان ضعیف و شکننده باشد، سازمان القاعده در شبه جزیره، از شکست و موفقیت ها در شش سال گذشته درس فرا گرفته است.
مهمترین درس میان این درس ها این است که استراتژی عملگرایانه ای اتخاذ می کند که شامل یک ساختار گرهی یا غیرمتمرکز می باشد. این چنین حرکتی که از متمرکز شدن دوری می کند، می تواند به راحتی برای شکنندگی اشتباه باشد. در هر صورت، احتمال بیشتری وجود دارد که سازمان القاعده در شبه جزیره، صرفا از مزایای کانون های در حال تغییر در جنگ سه ساله یمن، سود می برد.
رهبری سازمان القاعده در شبه جزیره، بر مزاحمت
کج- خودش با جوامع محلی شناسایی شده بود که برای گسترش نفوذ خود و تضمین بقای بلند مدت، کلیدی بود. حداقل در برخی سطوح، از زمان شروع خود، اینگونه بوده است. در هر صورت تمرکز بر مزاحمت بعد از شکست نزدیک آنها در سال 2012 در حمله ترکیبی توسط ارتش یمن و شبه نظامیان معروف بدست آمد.
سازمان القاعده در شبه جزیره، درس های فراوانی را سال فاجعه آمیز، فرا گرفت. اولا، آنها یک رویکرد تدریجی را برای تقویت تفسیر رادیکال خود از شریعت و قوانین اسلام، اتخاذ کردند. ثانیا آنها بر بومی سازی سازمان خود تمرکز کردند. جنگجویان خارجی که بسیاری از آنها اهل سومالی بودند، به رده های خود ملحق شده بودند، باعث خشم شدند و سازمان القاعده در شبه جزیره را ترک کردند که اتهام وجود نیروهای خارجی در موردشان وجود داشت.
سازمان القاعده شبه جزیره از اشتباهات خود درس گرفت و همچنین از اشتباهات القاعده مرکزی نیز درس های لازم را فرا گرفت. القاعده حداقل برای چندین سال در بومی ساختن نیروهای خود شکست خورده بود و خود را در زمینه سیاسی اجتماعی کشور میزبان، گیر انداخته بود.
سازمان القاعده شبه جزیره و دیگر گروه های شبه نظامی جدید سلفی، به نظر می رسد بیشتر تمایل به مدل طالبان دارند، تا القاعده مرکزی.
طالبان با ساختار بسیاری از جامعه افغان، در آمیخته شده و آنها اولین و جلوترین سازمانی هستند که با صبوری اهداف استراتژیک بلند مدت خود را دنبال می کنند.
این تحقیقات همچنین به نکته ای اشاره کرده است که پیش از این به صورت گسترده در میان کسانی که اخبار یمن را دنبال می کردند، معروف شده بود که سازمان القاعده در شبه جزیره عربستان، در کنار برخی از نیروهای شبه نظامی تحت حمایت اماراتی ها و عربستانی ها در حال جنگ علیه حوثی ها، گروه زیدی شیعه که بخش زیادی از شمال غربی یمن را تحت کنترل خود دارند، می جنگند. برای بسیاری از این گروه های مسلح و احتمالا نیروهای عربستان سعودی و امارات متحده عربی که هر دو از متحدان نزدیک آمریکا هستند، جنگیدن بر علیه حوثی ها- دشمن قسم خورده سازمان القاعده در شبه جزیره- تبدیل به اولویت اول در نگرانی آنها شده و باعث همکاری آنها با القاعده گردیده است. تحقیقات آسوشیتد پرس که به نظر می رسد بر مبنای مصاحبه وسیع در کشور یمن صورت گرفته باشد، تصویری از سازمان القاعده در شبه جزیره، به عنوان سازمانی که هر زمان که امکانش باشد، ترسناک و مخوف است، ارائه کرده است.
این برخلاف ارزیابی هایی است که توسط امارات متحده عربی، عربستان سعودی و برخی از تحلیل گران یمنی مطرح گردیده است که معتقدند سازمان القاعده در شبه جزیره، یک سازمان شکننده است که به طور گسترده ای در عملیات ضد شورشی تحت حمایت ائتلاف در جنوب یمن تضعیف گردیده است. این دیدگاه از سازمان القاعده در شبه جزیره به عنوان سازمانی ضعیف و شکننده، ممکن است منعکس کننده فهم غلط از این استراتژی های این سازمان در یمن باشد. بیش از اینکه این سازمان ضعیف و شکننده باشد، سازمان القاعده در شبه جزیره، از شکست و موفقیت ها در شش سال گذشته درس فرا گرفته است.
مهمترین درس میان این درس ها این است که استراتژی عملگرایانه ای اتخاذ می کند که شامل یک ساختار گرهی یا غیرمتمرکز می باشد. این چنین حرکتی که از متمرکز شدن دوری می کند، می تواند به راحتی برای شکنندگی اشتباه باشد. در هر صورت، احتمال بیشتری وجود دارد که سازمان القاعده در شبه جزیره، صرفا از مزایای کانون های در حال تغییر در جنگ سه ساله یمن، سود می برد.
رهبری سازمان القاعده در شبه جزیره، بر مزاحمت
کج- خودش با جوامع محلی شناسایی شده بود که برای گسترش نفوذ خود و تضمین بقای بلند مدت، کلیدی بود. حداقل در برخی سطوح، از زمان شروع خود، اینگونه بوده است. در هر صورت تمرکز بر مزاحمت بعد از شکست نزدیک آنها در سال 2012 در حمله ترکیبی توسط ارتش یمن و شبه نظامیان معروف بدست آمد.
سازمان القاعده در شبه جزیره، درس های فراوانی را سال فاجعه آمیز، فرا گرفت. اولا، آنها یک رویکرد تدریجی را برای تقویت تفسیر رادیکال خود از شریعت و قوانین اسلام، اتخاذ کردند. ثانیا آنها بر بومی سازی سازمان خود تمرکز کردند. جنگجویان خارجی که بسیاری از آنها اهل سومالی بودند، به رده های خود ملحق شده بودند، باعث خشم شدند و سازمان القاعده در شبه جزیره را ترک کردند که اتهام وجود نیروهای خارجی در موردشان وجود داشت.
سازمان القاعده شبه جزیره از اشتباهات خود درس گرفت و همچنین از اشتباهات القاعده مرکزی نیز درس های لازم را فرا گرفت. القاعده حداقل برای چندین سال در بومی ساختن نیروهای خود شکست خورده بود و خود را در زمینه سیاسی اجتماعی کشور میزبان، گیر انداخته بود.
سازمان القاعده شبه جزیره و دیگر گروه های شبه نظامی جدید سلفی، به نظر می رسد بیشتر تمایل به مدل طالبان دارند، تا القاعده مرکزی.
طالبان با ساختار بسیاری از جامعه افغان، در آمیخته شده و آنها اولین و جلوترین سازمانی هستند که با صبوری اهداف استراتژیک بلند مدت خود را دنبال می کنند.
بیشتر بخوانید : ایدئولوژی
محاصر صنعا، پایتخت یمن توسط حوثی ها در سپتامبر 2014 و تهاجم پس از آن که به سرعت عدن و دیگر بخش های یمن جنوبی را اشغال کردند، تیری در بازو برای سازمان القاعده شبه جزیره بود. تهاجم حوثی ها و به دنبال آن تهاجم امارات و عربستان، عملیات « طوفان قاطع» را رقم زد که در مارس 2015 شروع شد و فضای عالی را برای سازمان القاعده شبه جزیره فراهم کرد تا رویکردها و استراتژی های جدیدی را در بسیاری از جنبه ها آزمایش کند که منعکس کننده استراتژی های طالبان بود.
در همان ماهی که عربستان سعودی، امارات متحده عربی و دیگر شرکای ائتلاف نظامی عملیات «طوفان قاطع» را شروع کردند، سازمان القاعده شبه جزیره، بخشی از موکالا، پنجمین شهر بزرگ یمن را محاصره کردند. سازمان القاعده شبه جزیره شهر را از طریق پروکسی ها و نیابت اشغال و سپس بر آن حکمرانی کرد. در آوریل 2016، نیروهای نظامی به رهبری امارات متحده شهر را از سازمان القاعده شبه جزیره، بدون جنگ تصرف کردند.
اشغال و حکمرانی یک ساله سازمان القاعده شبه جزیره بر یکی از بزرگ ترین شهرهای یمن در بسیاری از روش ها، یک موفقیت برای سازمان بود. این سازمان یاد گرفت که حکمرانی و عملیات از طریق نیابت، یک استراتژی موفقیت آمیز و قابل دوام است که پوشش مورد نیاز سیاسی و تاکتیکی را برای آن فراهم می کند.
از همه مهم تر، این چنین استراتژی به این سازمان اجازه داد که به صورت کامل عملیات خود را در زمینه های محلی مخصوص، درگیر سازد. در همین زمان که سازمان القاعده شبه جزیره در حال اشغال موکالا بود، جنگجویان این سازمان به مناطقی اعزام شدند که نیروهای مختلف بر علیه حوثی ها در حال جنگ بودند.
این امر در خط مقدم جنگ با حوثی ها است که سازمان القاعده شبه جزیره، واقعا جای پای خود را پیدا کرده است. در بسیاری از نقاطی که به شدت متضرر شدند مثل شهر تائیز و استان البیداء، عملیات ها و سربازان پیاده سازمان القاعده شبه جزیره، عمیقا در جنگ علیه حوثی ها درگیر شدند که به دلیل نظم و مهارت جنگی نیروهای این سازمان بود. همانند استراتژی که این سازمان در موکالا به کار برد، سازمان القاعده شبه جزیره، اولویت بندی خود از تاکید بر اجرای شریعت و جهاد متعالی را به نفع وارد کردن خود به زمینه های گوناگون سیاسی- اجتماعی و نظامی تغییر دادند.
سازمان القاعده شبه جزیره، استراتژی خود را سازمانی جاه طلب، غیرسازگار و غوغایی حداقل تا درجاتی به یک سازمان جهانی در چشم انداز خود، به سازمانی که به شدت محلی و نسبتا آرام و عملگرا است، تغییر داد.اشغال و حکمرانی یک ساله سازمان القاعده شبه جزیره بر یکی از بزرگ ترین شهرهای یمن در بسیاری از روش ها، یک موفقیت برای سازمان بود. این سازمان یاد گرفت که حکمرانی و عملیات از طریق نیابت، یک استراتژی موفقیت آمیز و قابل دوام است که پوشش مورد نیاز سیاسی و تاکتیکی را برای آن فراهم می کند.
این باعث می شود که این گروه به نظر برسد که یک سازمان شکننده و در حال تضعیف می باشد. اما بیشتر از اینکه شکننده باشد، احتمال بیشتری دارد که سازمان القاعده شبه جزیره، ساختار گرهی را اتخاذ و به کار گرفته است که از تصدی و تصمیم سازی متمرکز، اجتناب می کند.
زمانی که این چنین ساختاری در جنگی به پیچیدگی جنگ یمن، به کار گرفته می شود، باعث می شود که تشخیص اینکه چه کسی عضو سازمان القاعده شبه جزیره است و چه کسی نیست را دشوار می سازد.
در همین زمان، یمن میزبان اعضای در حال گسترش شبه نظامیان سلفی است که پایه های ایدئولوژیکی آنها تقریبا از پایه های ایدئولوژیکی سازمان القاعده شبه جزیره، غیر قابل تشخیص است. این موضوع با تلاش دیگر سازمان القاعده شبه جزیره ترکیب گردیده است که در پاسخ به کمپین هوایی بدون سرنشین به رهبری آمریکا که به شدت متکی بر سیگنال های اطلاعاتی است.
جنگ در یمن، زیرساخت های این کشور را ویران کرده است، کشوری که قبلا فقیرترین کشور در خاورمیانه بود را فقیرتر کرده است، و تسلیحات پیشرفته بر سر این کشور سرازیر شده است.
بعید است که یک سازمان شبه نظامی مانند سازمان القاعده شبه جزیره که خود را به عنوان سازمانی ارتجاعی و انطباق پذیر، ثابت کرده است، در بهره برداری از این فضا، به هر طریقی شکست بخورد.
به این مطلب، این احتمال کاملا واقعی را نیز اضافه کنید که در سطح پائین تر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی، چشمان خود را بر روی سازمان القاعده شبه جزیره بسته اند و قطعا آینده این سازمان در کشور یمن، محفوظ خواهد بود.
برگفته از سایت: https://nationalinterest.org/