عصر غیبت (15) سازمان وکالت
ج - بررسى محدوده زمانى و جغرافيايى فعاليت سازمان وكالت
بنابراين ، گرچه مسأله وكالت و وجود وكيل يا وكلا براى معصومين عليهم السلام سابقه اى ديرين داشته است و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، امام على عليه السلام و ديگر ائمه هدى عليهم السلام تا عصر امام صادق عليه السلام ، هر يك داراى نمايندگانى بوده اند كه به منظور انجام امور خاصى تعيين مى شدند، ولى واقع مطلب آن است كه نصوص تاريخى و قرائن موجود در زمينه هاى حاكم بر عصر ائمه عليهم السلام تا عصر امام صادق عليه السلام ، به هيچ وجه ، مؤ يد وجود ((سازمان وكالت ))در اين دوره ها نمى باشد.
اما اين كه شروع به كار اين سازمان از عصر امام صادق عليه السلام است يا از عصر امام كاظم عليه السلام ، بين محققان در اين زمينه اتفاق نظر ديده نمى شود. برخى معتقدند: آغاز به كار اين سازمان با برنامه اى نسبتا گسترده ، مربوط به عصر امام كاظم عليه السلام است و لذا، حتى وجود وكلايى براى امام صادق عليه السلام (به معنى اصطلاحى آن در بحث حاضر) را منكرند؛ به عنوان مثال : ((عبدالرحمن بن الحجاح ))كه در ((الغيبة ))از ((شيخ طوسى ))جزء وكلاى مورد ستايش امام صادق عليه السلام نام برده شده را جزء وكلاى امام كاظم عليه السلام دانسته اند، (436) و يا ((معلى بن خنيس )) را كه به جرم وكالت براى امام صادق عليه السلام به شهادت رسيد، تنها به عنوان وكيل مالى حضرت قلمداد كرده اند.(437)
از سوى ديگر، برخى از محققان تأكيد بر آن دارند كه اولين امامى كه اقدام به تشكيل ((سازمان وكالت ))نمود، امام صادق عليه السلام بوده است . گرچه منكر آن نيستند كه توسعه و گسترش فعاليت اين سازمان مربوط به دوره هاى بعد، به خصوص عصر امام كاظم عليه السلام بوده است .(438)
به نظر مى رسد با توجه به نصوص و شواهد موجود بتوان با نظر دوم موافقت نمود؛ چرا كه در منابع ما به نام وكلايى براى امام صادق عليه السلام تصريح شده است ؛ وكلايى نظير ((عبدالرحمن بن الحجاج )) ، ((معلى بن خنيس )) ، ((نصربن قابوس لخمى ))و غير آنها(439) . از سوى ديگر، نگاهى به وضعيت سياسى آن عصر مؤ يد اين معنا است كه امام صادق عليه السلام زمينه هاى لازم براى تشكيل چنين سازمانى را داشته است ؛ چرا كه آن عصر حضرت از نظر فشارهاى سياسى ، دشوارتر از عصر امام كاظم عليه السلام نبود، و ما در عصر امام كاظم ((سازمان وكالت ))را داراى فعاليتى در سطح گسترده مى يابيم . شيعيان نيز هر چند ممكن است در عصر امام كاظم عليه السلام روبه فزونى نهاده باشند، ولى طبيعتا نمى تواند تعدادشان تفاوت زيادى با عصر امام صادق عليه السلام داشته باشد. مجموعه امور اجتماعى نيز ما را بر آن رهنمون مى سازد كه امام صادق عليه السلام اقدام به چنين كارى كرده باشد تا از سويى ، وجوه مالى كه عناوين مختلفى ؛ مانند زكوات ، نذورات ، هدايا و اوقاف داشت ، توسط وكلا جمع آورى شوند و از سوى ديگر، كسانى وجود داشته باشند كه در صورت فقدان دسترسى به امام عليه السلام نيازهاى دينى ، فكرى ، سياسى و... شيعه را از آن طريق مرتفع سازد. همچنين برخى نصوص روايى - تاريخى ، گواه بر ارتباط مالى امام عليه السلام با شيعيان در دورترين نقاط است . به عنوان نمونه ، مى توان به توطئه ((منصور عباسى ))در فرستادن يك جاسوس به عنوان يكى از شيعيان ((خراسان ))به نزد امام صادق عليه السلام و برخى سران ((علويين ))اشاره كرد تا به ظاهر با دادن وجوه شرعى ، و اخذ رسيد، مستمسكى را براى اقدامات ((منصور)) ، برضد امام عليه السلام و ((علويان ))فراهم كند.(440)
پس مى توان نقطه آغازين فعاليت ((سازمان وكالت ))را عصر امام صادق عليه السلام دانست . اين سازمان به طور مستمر با افت و خيزهايى به فعاليت خود ادامه داد؛ به اين معنا كه كار آن ، در عصر هيچ يك از ائمه بعدى عليه السلام به تعطيل كشيده نشد. و عصر ((غيبت صغرى ))يكى از حساسترين و مهم ترين دوران فعاليت اين سازمان بود؛ چرا كه با غيبت امام معصوم عليه السلام تنها پناهگاه و مرجع شيعيان ، وكلا و نواب آن حضرت بودند. بنابراين ، ((سازمان وكالت ))با قدرت ، و در مقياس وسيع به كار خود ادامه داد.
اين فعاليت تا سال (329 ه -) كه مقارن با تاريخ وفات چهارمين سفير و نايب حضرت حجت عليه السلام است ، ادامه داشت . در اين سال با شروع دوران ((غيبت كبرى ))و قطع ارتباط حضرت با شيعيان ، به واسطه ((سفرا)) و ((ابواب )) ، كار ((سازمان وكالت ))به يك معنا به اتمام رسيد؛ چرا كه اين سازمان تا اين زمان متشكل از كسانى بود كه به طور مستقيم توسط خود امام معصوم عليه السلام به عنوان وكيل امام عليه السلام انتخاب مى شدند، ولى با شروع عصر ((غيبت كبرى ))وظايف وكلا بر دوش فقهاى ((جامع شرايط)) سپرده شد، و چنين نبود كه فقهاى خاصى توسط امام عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) به عنوان وكيل يا وكلاى آن حضرت تعيين شوند. لذا اگر چه وكالت امام عليه السلام به معناى عام ، براى فقها در عصر غيبت وجود دارد، ولى تحت مباحث مربوط به ((سازمان وكالت )) نمى گنجد. پس مى توان از نظر زمانى ، محدوده فعاليت اين سازمان را از عصر امام صادق عليه السلام تا پايان عصر ((غيبت صغرى ))دانست .
درباره محدوده جغرافيائى فعاليت اين سازمان بايستى اذعان داشت كه ، با توجه به حضور شيعيان در دوران فعاليت اين سازمان در دورترين نقاط جهان اسلام مانند؛ ((خراسان بزرگ )) ، ((مناطق جبال ))تا ((همدان ))، و از ((اهواز))تا ((بصره )) ، ((كوفه )) ، ((بغداد)) ، ((سامرا))، ((مدائن )) ، ((قراى سواد))و از ((مدينه ))تا ((يمن )) ، ((مصر))و احتمالا ((مغرب )) ، طبيعى به نظر مى رسد كه اين سازمان محدوده فعاليت خود را به تمامى اين مناطق گسترده باشند؛ چرا كه هرچه مناطق شيعه نشين از دسترس مركز استقرار رهبرى و امامت دورتر بودند، امكان دسترسى و ملاقات با امام كمتر، و ضرورت وجود نماينده يا وكيلى از جانب امام عليه السلام در آن مناطق ، بيشتر خودنمايى مى كرد. بنابراين ، با قطع نظر از شواهد تاريخى نيز، بايستى انتظار داشته باشيم كه اين سازمان ، فعاليت خود را به پهناى مناطق شيعه نشين و مراكز تجمع شيعيان ، گسترده باشد. وقتى به نصوص تاريخى مربوط نيز بر مى خوريم گزارش هاى مؤ يد اين حدس را مشاهده مى كنيم ؛ چرا كه در ناحيه خود به فعاليت مشغول بوده اند. اكنون با توجه به شواهد موجود، به ذكر اين نواحى و برخى از وكلاى فعال در آن ها، مى پردازيم :
1 - حجاز
با توجه به اين كه مركز اصلى سكونت امامان شيعه عليهم السلام ، مدينة النبى صلى الله عليه و آله بوده است و اين بزرگواران جز از سر ناچارى و يا به اجبار، از اين شهر به جاى ديگر منتقل نمى شدند، بايد ريشه هاى تشكيل ((سازمان وكالت ))را در آنجا نمود. ((معلى بن خنيس ))و ((نصر بن قابوس )) ، وكلاى امام صادق عليه السلام ، در ((مدينه ))و اطراف آن بوده اند. ((معلى بن خنيس ))به همين جرم توسط))داودبن على )) ، رئيس شرطه حكومت عباسى ، دستگير و به شهادت رسيد. به گفته ((ابن طاووس )) ، او از بهترين و مشهورترين وكلاى امام صادق عليه السلام بوده است كه اموال فراوانى توسط شيعيان به وى تحويل داده مى شد.(441)
((نصر بن قابوس ))نيز بنا به نقل ((شيخ طوسى )) ، حدود 20 سال وكيل امام صادق عليه السلام بود، در حالى كه وكالتش بر كسى (جز خواص ) معلوم نبود.(442)
در عصر امام كاظم عليه السلام ، ((يونس بن يعقوب ))(443) و ((مفضل بن عمر جعفى ))را مى توان به عنوان وكلاى آن حضرت در ((مدينه )) يادآور شد. ((مفضل بن عمر))نقش وكيل ارشد را داشت . و بنا به امر حضرت ، ساير وكلا مأمور به مراجعه نزد او بودند. از وى به عنوان باب امم كاظم عليه السلام نيز ياد شده است .(444)
در عصر امام رضا عليه السلام ((هشام بن ابراهيم عباسى همدانى راشدى ))وكيل ارشد حضرت در ((مدينه ))بوده است .(445)
در عصر ((غيبت صغرى ))نيز ((ابوعلى محمد بن احمد بن حماد مروزى محمودى ))به عنوان وكيل ((ناحيه مقدسه )) ، مشغول به كار بوده است .(446)
مكه
((مكه ))نيز از مناطق تحت پوشش ((سازمان وكالت ))بوده است . ((على بن جعفر همانى ))وكيل برجسته امام هادى عليه السلام ، پس از آزادى از حبس ((متوكل )) ، راه مكه را در پيش گرفت و مقيم آنجا شد،(447) و طبيعى است كه فعاليتهاى وكالت را در آنجا ادامه داده باشد. در ابتداى عصر ((غيبت صغرى ))نيز، يكى از وكلاى ((مصر)) ، به ((مكه )) آمد و ضمن ملاقات با وكلاى حاضر در آنجا، شخصى را به ((سامرا)) فرستاد تا از اوضاع آنجا خبر بياورد.(448) در ايام حج نيز ((مكه )) ، محل ملاقات وكلاى نواحى مختلف با يكديگر، در پوشش و قالب اعمال حج بود.
يمن
طبق شواهدى ، ((يمن ))نيز محل استقرار شيعيان ، و مرتبط با ((سازمان وكالت ))بود. احتمال وكالت ((حسن بن فضل يمانى ))و برخى ديگر در اين ناحيه مى رود.(449) علاوه بر اين ، گاهى اهالى ((يمن ))با سفر به محل استقرار رهبرى ((سازمان وكالت )) ، مستقيما اموال و وجوه شرعى خود را به امامان شيعه عليهم السلام يا ((وكيل الوكلاى ))آنان تقديم مى داشتند. به عنوان نمونه ، مى توان به جريان ملاقات گروهى از اهالى يمن با امام عسكرى عليه السلام اشاره كرد كه حضرت در اين ملاقات ، ((عثمان بن سعيد عمرى ))را به آنان معرفى و تأكيد فرمود كه اموال را به وى تحويل دهند و از آن پس با او در ارتباط باشند. (450)
2 - عراق
((كوفه ))به عنوان يكى از مهمترين مناطق شيعه نشين ، همواره ميزبان وكلاى ائمه عليهم السلام بوده است . و وكلايى نظير ((عبدالرحمن بن الحجاج )) ، ((على بن يقطين )) ، ((على بن ابى حمزه بطائنى )) ، ((حيان سراج )) ، ((زياد قندى )) ، ((ايوب بن نوح ))و ((عاصمى ))در طول دوران حيات ائمه عليهم السلام در اين منطقه ايفاى نقش مى نمودند.(451)
بغداد
((عبدالرحمن بن الحجاج )) ، تا عصر امام جواد عليه السلام در اين منطقه فعاليت داشته است . (452) در عصر امام هادى عليه السلام ، ابتدا ((على بن الحسين بن عبد ربه ))و پس از او ((أبوعلى بن راشد)) ، وكلاى ارشد ايشان در ((بغداد)) ، ((مداين ))و ((قراى سواد))بودند.(453)
در عصر امام عسكرى عليه السلام ، ((عروة بن يحيى ))معروف به ((دهقان )) ، به عنوان وكيل ارشد آن حضرت در ((بغداد))مشغول به كار بوده است ، ولى بعدها راه خيانت در پيش گرفت . (454)
((بغداد))در طول دوران غيبت صغرى ، به عنوان مركز اقامت ((نواب اربعه )) ، همواره محل رفت و آمد و سكونت شيعه و فعاليت وكلاى ((ناحيه مقدسه ))بود. اولين سفير آن ناحيه ، به امر امام عليه السلام محل فعاليت خود را به ((بغداد))منتقل كرد. او در آنجا همراه 3 تن از دستيارانش به نام هاى ((محمد قطان )) ، ((حاجز بن يزيد))و ((احمد بن اسحاق )) ، امور سازمان را اداره مى كرد. پس از وى ، فرزندش ((محمد بن عثمان ))نيز، ((بغداد))را به مركز رهبرى سازمان تبديل كرد و به همراه 10 تن دستيار در ((بغداد)) ، فعاليت وكلاى نواحى را كنترل و هدايت مى كرد. ((حسين بن نوح )) ، يكى از اين دستياران بود كه به امر امام عصر عليه السلام پس از سفير دوم به رهبرى سازمان منصوب شد. او نيز در ((بغداد))فعاليتهاى مخفى سازمان را ادامه داد. پس از وى سفير چهارم نيز در آن شهر ادامه فعاليت داد.(455)
سامرا
در عصر دو امام عسكرى عليه السلام ، ((سامرا))به محل سكونت ، و از سويى به محل كنترل فعاليت هاى سازمان توسط اين دو امام بزرگوار عليه السلام تبديل شد. ((فارس بن حاتم قزوينى ))كه بعدها راه خيانت در پيش گرفت ، و همين طور ((على بن جعفر همانى ))از وكلاى امام هادى عليه السلام در اين شهر بوده اند. ((فارس بن حاتم )) ، كه مدتى در ((سامرا))مى زيسته ، اهالى ((جبال ))(قسمتهاى مركزى ايران تا همدان )، اموال و وجوه شرعى را به واسطه او به امام مى رساندند. وى سپس با ((على بن جعفر همانى )) ، ديگر وكيل امام عليه السلام درگير شد و راه انحراف را در پيش گرفت و لذا مورد طرد و لعن امام هادى عليه السلام قرار گرفت .(456)
((سامرا))تا اوايل عصر ((غيبت صغرى ))نقش خود را به عنوان محل فعاليت دو امام هادى و عسكرى عليه السلام حفظ نمود، ولى وجود علل و اسبابى موجب شد محل فعاليت ((نواب اربعه ))از ((سامرا))به ((بغداد))منتقل شود، گرچه در بخشى از عصر ((غيبت صغرى )) ، كه امام عصر عليه السلام در ((سامرا))مى زيست ، فعاليت هاى سازمان همواره از اين شهر كنترل مى شد.
واسط
((واسط))نيز از مناطقى است كه وكلاى ائمه عليهم السلام در آنجا حضور داشته اند. وكلايى ؛ مانند: ((حسن بن قيامه ))(457) وكيل امام كاظم عليه السلام ، و ((حسن بن محمد بن قطاة صيدلانى ))وكيل وقف در عصر ((غيبت صغرى )) ، در اين منطقه مشغول فعاليت بوده اند.(458)
بصره
گرچه ((بصره ))تحت قلمرو وكيل ((اهواز))قرار داشته ، ولى برخى از وكلا طبق شواهدى ، مستقيما براى وكالت ((بصره ))منصوب شده اند. به عنوان نمونه : ((ابوعمرو حذّاء)) ، در ((باب كلتا))در ((بصره )) ، به وكالت منصوب شده است . (459)
3 - ايران
خراسان بزرگ
((خراسان )) آن زمان شامل مناطق مختلف شيعه نشين ؛ مانند ((نيشابور)) ، ((بيهق )) ، ((سبزوار)) ، ((بخارا)) ، ((سمرقند)) ، ((هرات ))و نقاط ديگر بود، ولى منابع تاريخى بسيار كم راجع به اسامى وكلاى ائمه عليهم السلام تا عصر دو امام عسكرى عليهم السلام در ((خراسان ))آن عصر سخن گفته اند. بعضى از وكلاى ساكن در ((خراسان بزرگ ))كه در منابع به نامشان تصريح شده است از اين قرارند:
((فضل بن سنان ))كه وكيل حضرت رضا عليه السلام در ((نيشابور)) بوده است . (460) و ((ابراهيم بن عبده ))كه از سوى امام عسكرى عليه السلام به عنوان وكيل ارشد در ((نيشابور)) و ((بيهق )) و ساير ((نواحى مجاور))منصوب شد.(461) همين طور ((ايوب بن ناب ))كه به عنوان وكيل آن حضرت به ((نيشابور))روانه شد.(462)
در عصر ((غيبت صغرى )) ، ((محمدبن شاذان بن نعيم شاذانى )) وكيل در ((نيشابور))، و ((على بن الحسين بن على الطبرى )) وكيل در ((سمرقند))بوده اند. (463) و ((حسين بن على بن محمد قمى )) معروف به ((ابوعلى بغدادى )) وكيل ((ناحيه مقدسه )) در ((بخارا)) بوده است .(464)
قم و آوه
با توجه به مركزيت ((قم ))براى شيعيان و سابقه ديرين آن در تشيع ، ((سازمان وكالت ))در اين منطقه از فعاليت چشمگيرى برخوردار بوده است ، و وكلاى ائمه عليهم السلام در اين منطقه ، حلقه اتصال بسيار شايسته اى براى شيعيان ساكن در نواحى ((قم ))و اطراف آن ، با ائمه عليهم السلام بودند. اين وكلا، مطابق آنچه منابع بدان تصريح كرده اند، عبارتند از:
((عبدالعزيز بن المهتدى ))كه وكيل امام رضا عليه السلام در ((قم )) بوده است .(465) ((زكريا بن آدم ))كه به عنوان وكيل مقيم از طرف امام جواد عليه السلام در اين شهر مشغول وكالت بوده و جلالت قدر او و مصاحباتش با چند تن از ائمه عليهم السلام مشهور است . (466) همين طور ((يحى بن عمران ))كه بنا به نقل ((ابن شهرآشوب ))و بعضى قرائن ، وكيل در ((قم ))بوده است . (467)
((محمد بن احمد بن جعفر القمى العطار))كه وكيل امام عسكرى عليه اسلام در آنجا بوده است . (468) ((احمد بن اسحاق قمى ))كه وكيل امام عسكرى عليه السلام ، و در عصر غيبت صغرى ، وكيل ((ناحيه مقدسه )) در امور اوقاف ((قم ))بوده است . (469) و ((احمد بن حمزة بن اليسع القمى ))همگى از وكلاى ((ناحيه مقدسه ))اين شهر در عصر ((غيبت صغرى ))و به عنوان باب حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در اين منطقه مطرح بوده اند. (470)
((آوه ))نيز از مناطق شيعه نشين نزديك ((قم ))و مرتبط با ((سازمان وكالت ))بوده است . گرچه حضور مستقل وكلا در اين ناحيه معلوم نيست و احتمالا وكلاى ((قم ))ناظر بر اين منطقه نيز بوده اند؛ ولى شواهدى ، گواه بر ارتباط اهالى اين منطقه با دفتر مركزى سازمان در ((سامرا))و ((بغداد))است . (471) رى
در مورد اين منطقه ، با وجود اهميت آن و كثرت شيعيان ، منابع تاريخى نسبت به اسامى وكلاى ساكن در آن تا عصر ((غيبت صغرى ))خاموشند. در عصر ((غيبت صغرى ))((ابوالحسين ، محمدبن جعفر اسدى )) وكيل ارشد از سوى ((ناحيه مقدسه ))در ((رى ))و فردى والامقام بوده است كه توقيعاتى نيز از طريق او خارج شده است ؛ (472) مطابق روايت ((صدوق )) ، ((بسامى ))از جمله وكلاى ((ناحيه مقدسه ))در ((رى ))در عصر ((غيبت صغرى ))است كه ، موفق به ديدن سيماى دل آراى حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) شده است . (473)
قزوين
قبلا بيان شد كه ((فارس بن حاتم قزوينى )) ، وكيل امام هادى عليه السلام بود. او علاوه بر ((سامرا)) ، احتمالا در ((قزوين ))نيز مدتى فعال بوده است . در متون تاريخى ، از ((ابوجعفر، عبدالله ابى غانم قزوينى ))به عنوان ((باب المهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در ((قزوين )) ياد شده است و از جانب ((ناحيه مقدسه ))به نام او، توقيع صادر شده است .(474)
همدان
((همدان ))از مناطق مهم شيعه نشين ((ايران ))بوده و طبعا وكلاى ائمه عليهم السلام در اين ناحيه نيز حضور داشته اند. خاندان ((ابراهيم بن محمد همدانى ))از وكلاى معروف اين منطقه ، از عصر امام رضا عليه السلام تا عصر امام عصر عليه السلام بوده اند. خود او از وكلاى چيره دست امام جواد عليه السلام در ((همدان ))بوده و بر فعاليت وكلاى بعضى مناطق ديگر نيز نظارت داشته است . بنا به نقل ((نجاشى )) ، در عصر نواده وى ، ((قاسم بن محمد بن على بن ابراهيم بن محمد)) ، كه وكيل ((ناحيه ))در ((همدان ))بوده ، ((ابوعلى ، بسطام بن على ))و ((عزيز بن زهير))نيز در اين ناحيه به وكالت مشغول بودند، و همگى مامور به مراجعه نزديك وكيل ارشد به نام ((حسن بن هارون ))بوده اند. قبل از او نيز، پدرش ((هارون بن عمران ))به عنوان وكيل ارشد در اين ناحيه فعال بوده است . (475)
در عصر امام حسن عسكرى عليه السلام و عصر غيبت ، ((محمد بن صالح ))و پدرش ، به عنوان وكيل در اين ناحيه مشغول فعاليت بوده اند. (476)
آذربايجان
((قاسم بن العلاء)) ، وكيل برجسته امام عصر عليه السلام در منطقه آذربايجان بوده و برخى از توقيعات به واسطه او به شيعيان رسيده است . وى تا عصر ((ابن روح ))در اين ناحيه ادامه فعاليت داده است ،(477) و پس از رحلت او، وكالت به پسرش منتقل گرديده است . (478)
قرميسين
از ((احمد بن الحسن المادرائى ))به عنوان وكيل ناحيه مقدسه در اين منطقه نام برده شده است . (479)
اهواز
از تعدادى از شيعيان ائمه عليهم السلام به عنوان وكلاى آن بزرگواران در منطقه ((اهواز))نام برده شده است ؛ مانند: ((عبدالله بن جندب )) وكيل ارشد امام كاظم عليه السلام و امام رضا عليه السلام در اهواز، (480) و ((على بن مهزيار اهوازى ))كه از سوى (امام رضا، امام جواد و امام هادى عليهم السلام ) به عنوان وكيل ارشد در اين منطقه منصوب شد. (481) ((ابراهيم بن مهزيار))ديگر وكيل اين منطقه و شخصى جليل القدر بوده است . او از عصر امام هادى عليه السلام تا عصر غيبت صغرى به كار وكالت در ((اهواز))مشغول بود. پس از او فرزندش ((محمد بن ابراهيم ))در عصر غيبت صغرى عهده دار مقام پدر شد.(482)
سيستان - بست
به گفته برخى محققان ، ((سازمان وكالت ))در اين منطقه نيز فعاليت داشته است ؛ چرا كه اين منطقه نيز جزء مناطق شيعه نشين بوده است و شواهدى گواه بر ارتباط مالى شيعيان اين مناطق با ائمه عليهم السلام مى باشد. (483)
4 - مصر
بدين ترتيب ، با بحث گذرايى كه پيرامون محدوده جغرافيايى فعاليت ((سازمان وكالت ))صورت گرفت مشخص مى شود كه اين سازمان ، با وجود مخفى بودن ، محدوده وسيعى را تحت پوشش داشته ، و با هماهنگى و انسجام ، ارتباط شيعيان نواحى مختلف با مركز استقرار رهبرى سازمان در ((مدينه )) ، ((سامرا))و يا ((بغداد))برقرار مى شد.
... ادامه دارد.
پي نوشت :
436- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 210.
437- ر. ك . مكتب در فرايند تكامل ، دكتر ححسين مدرسى ، ص 20.
438- ر. ك . تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 134.
439- ر. ك . الغيبة ، شيخ طوسى ص 209 - 210.
440- الخرائج و الجرائح - قطب الدين راوندى ، ج 2، ص 721.
441- ر. ك : تنقيح المقال ، ج 3، رقم 11994؛ معجم رجال الحديث ، ج 18، ص 237؛ بحارالانوار، ج 47، ص 181. بنابر بعضى روايات ، قاتل وى ؛ يعنى داود بن على ، پس از اين كار توسط امام صادق عليه السلام مورد مؤ اخذه واقع شد و چون به استهزا پرداخت همان شب مورد نفرين حضرت واقع و به هلاكت رسيد.
442- ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 210؛ تنقيح المقال ، ج 3، رقم 12451، رجال ، شيخ طوسى ، ص 324، و خلاصة الاقوال ، علامه حلى ، ص 175.
443- رجال ، نجاشى ، ص 311.
444- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 210؛ و بحارالانوار، ج 47، ص 342.
445- تنقيح المقال ، ج 3، رقم 12846.
446- رجال ، كشى ، ص 511، ح 988؛ تنقيح المقال ، ج 2، رقم 10319.
447- رجال كشى ، ص 607، ح 1129.
448- الكافى ، ج 1، ص 523، ح 19.
449- همان ، ج 1، ص 520، ح 13.
450- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 216.
451- در اين باره به كتاب تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 78 و 134؛ همچنين به رجال كشى ، ص 493، ح 946، و رجال نجاشى ، ص 74 مراجعه شود.
452- اثبات الوصية ، ص 213 - 215.
453- اين نكته از نامه امام عليه السلام خطاب به موالى مقيم اين مناطق قابل استفاده است كه در آن ، جانشينى ((على بن راشد))را به جاى ((على بن الحسين ))اعلام نموده و آنها را مامور مراجعه نزد او كرده است . اين اقدام حضرت در پى دستگيرى هايى بود كه توسط متوكل عباسى نسبت به شيعيان صورت گرفت . در اين باره ، ر. ك : رجال ، كشى ، ص 513، ح 991 و 992؛ تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 136 - 139، در ضمن مراد از قراى سواد، مناطق اطراف كوفه است . اين كه بر آنها اطلاق سواد شده ، به خاطر منظره اين مناطق از دور بوده است ؛ چرا كه اين مناطق ، ناقطى حاصل خير، و كشاورزى در آنها متداول بوده و سطح زمين براى اعرابى كه از حجاز وارد عراق مى شدند، به رنگ سياه جلوه مى نموده است .
454- رجال ، كشى ، ص 579، ح 1088، و ص 573، ح 1086؛ رجال ، شيخ طوسى ، ص 433 و 420؛ معجم رجال الحديث ، ج 11، ص 150.
455- در اين باره ر. ك ؛ تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 149 - 151، 170 - 172 و 195 - 200.
456- رجال كشى ، ص 526، ح 1008؛ رجال ، نجاشى ، ص 219 (نجاشى از او با عنوان ((نزيل العسكر)) ياد كرده است ).
457- - تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 135.
458- كمال الدين و تمام النعمة ، ص 504، ح 35؛ بحارالانوار، ج 51، ص 336.
459- الكافى ، ج 5، ص 316؛ بحار الانوار، ج 92، ص 328؛ مستدرك الوسائل ، ج 4، ص 361.
460- تنقيح المقال ، ج 2، رقم 9470.
461- حضرت ، طى نامه اى به عبدالله بن حمدويه بيهقى چنين فرمود: ((و بعد، فقد نصبت لكم ابراهيم بن عبده ليدفع النواحى و اهل ناحيتك حقوقى الواجبة عليكم اليه و جعلته ثقتى و أمينى عند موالى هناك )) . ر. ك : رجال ، كشى ، ص 580، ح 1089.
462- او به خاطر گرايش به مذهب ارتفاع ، غلو و تفويض ، از سوى ((فضل بن شاذان ))- يكى از بزرگان نيشابور - مورد بى مهرى واقع شد و حضرت با توقيعى ، به غائله خاتمه دادند. ر. ك : رجال ، كشى ، ص 542، ح 1027.
463- كمال الدين و تمام النعمة ، ص 442؛ تنقيح المقال ، ج 3، رقم 10843.
464- تنقيح المقال ، ج 2، رقم 2820.
465- بحارالانوار، ج 51، ص 341. او در عصر حسين بن روح ، سفير سوم حضرت مهدى عليه السلام مى زيسته و به نزد وى مراجعه مى كرده است .
466- رجال ، كشى ، ص 483، ح 910؛ بحارالانوار، ج 2، ص 251.
467- رجال ، كشى ، ص 596، ح 1115؛ بنا به نقل كشى ، او با مشاهده اختلاف بين دو تن از وكلاى سيار امام جواد عليه السلام ، در قم از تحويل دادن وجوه شرعى به آنها امتناع مى ورزد، ولى با دستور امام عليه السلام آنها را به اين دو وكيل تحويل مى دهد.
468- مناقب ، ابن شهرآشوب ، ج 4، ص 397؛ الخرائج و الجرائح ، ج 2، ص 717؛ اثبات الهداة ج 6، ص 182؛ بصائر الدرجات ، ص 262؛ بحارالانوار، ج 5 ص 370.
469- تنقيح المقال ، ج 3، ش 10304، ابوحامد مراغى در وصف وى گفته است : ((ليس له ثالث فى الارض فى القرب من الاصل يصفناالصاحب الناحيه عليه السلام .))
470- تنقيح المقال ، ج 1، ص 50؛ رجال ، نجاشى ، ص 67؛ مستدرك الوسائل ، ج 1 ص 347؛ جامع الرواة ، ج 1، ص 41. او طبق گفته طبرسى ، از وكلاء و سفراى معروفى بوده كه اماميه در جلالت قدر و وكالت آنها ترديد و اختلافى ندارند. (ر. ك : اعلام الورى ، ج 2 ص 259).
471- اعيان الشيعه ، ج 2، ص 48؛ جامع الرواة ، ج 1، ص 49.
472- ر. ك : الكافى ، ج 1 ص 523، ح 20؛ بحارالانوار، ج 51، ص 299؛ كشف الغمة ، ج 3، ص 350.
473- شيخ طوسى در كتاب غيبت خود درباره او چنين آورده : وكان فى زمان السفراء المحمودين أقوام ثقات ترد عليهم التوقيعات من قبل المنصوبين للسفارة من الاصل منهم أبوالحسين محمد بن جعفر الاسدى . و باز طبق نقل شيخ طوسى ، شخصى به نام صالح بن أبى صالح در سال 290 ه - از سوى ناحيه مقدسه ، مأمور مى شود كه وجود شرعيه را از مردم دريافت و در ((رى ))به ابوالحسين اسدى تحويل دهد. به كتاب غيبت شيخ ، ص 257؛ تنقيح المقال ، ج 2، ص 92؛ جامع الرواة ، ج 2، ص 83، و كمال الدين و تمام النعمة ، ص 509، ح 38 و ص 522 مراجعه شود.
474- كمال الدين و تمام النعمة ، ص 442 ح 16؛ تنقيح المقال ، ج 3، ص 470 از فصل القاب .
475- ضيافة الاخوان ، ص 66.
476- پس از او، در وكالت به فرزندانش يكى پس از ديگرى ، منتقل شد. فرزندش على و فرزند او محمد و فرزند او قاسم ، همگى به مقام وكالت نائل شدند و در جلالت قدر آنها ترديدى نيست . ر. ك : رجال ، كشى ، ص 611، ح 1136؛ رجال ، نجاشى ، ص 242؛ تنقيح المقال ، ج 2، رقم 9607 و ج 1، رقم 2752.
477- كمال الدين ، ص 483، ح 2 ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 297. جريان جالبى در مورد استرداد اموال امام عصر عليه السلام توسط محمد بن صالح همدانى در منابع آمده است .
478- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 189.
479- بحارالانوار، ج 51، ص 300، ((قرميسين ))بنا به گفته صاحب المسالك و الممالك ، ص 41 و 198، شهرى است كوچك در استان جبل كه در حدود سى و يك فرسخ از همدان فاصله دارد.
480- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 210 - 211؛ تنقيح المقال ، ج 2، رقم 6794.
481- رجال ، كشى ، ص 549، ح 1038، 1039، 1040؛ رجال ، نجاشى ، ص 177؛ وسائل الشيعه ، ج 12، ص 342، و الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 211.
482- تنقيح المقال ، ج 2، رقم 10222، و ج 1، رقم 218. طبرسى در حق وى گفته : انه من الابواب المعروفين الذين لا تخلف الاماميه القائلون بامامة الحسن بن على عليه السلام فيهم (اعلام الورى ج 2، ص 259)؛ الارشاد، شيخ مفيد، ص 351؛ رجال ، كشى ، ص 531، ح 1015؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 171؛ بحارالانوار، ج 51، ص 310. تاريخ الغيبة الصغرى ، ص 459.
483- ر. ك : تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 78.
484- همان ، ص 71، الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 43.
485- طبق اين نقل ، مردى از اهل مصر، نزد امام عسكرى عليه السلام به خاطر ظلم وكيل آن ناحيه شكايت مى كند و حضرت با نامه اى توبيخ آميز سبب رفع ظلم از آن فرد مى شود ؛ گرچه در اين نقل تصريح نشده كه آن وكيل ، وكيل حضرت بوده ، ولى قرائنى نظير تظلم آن فرد نزد حضرت نه نزد حكومت نه نزد حكومت ، و پيام صريح حضرت به آن وكيل رفع ظلم ، حكايت از آن دارند كه آن شخص ، وكيل امام عسكرى عليه السلام بوده است . ر. ك : به الكافى ، ج 1، ص 11، ح 19 ؛ مناقب ، ابن شهر آشوب ، ج 4، ص 432 - 433 ؛ بحارالانوار، ج 4، ص 432 - 433 ؛ بحارالانوار، ج 50، ص 284.