عصر غیبت (17) ویژگی وکلای ائمه
ه - ويژگى ها و شرايط لازم براى وكلاى ائمه عليهم السلام
1 - وثاقت يا عدالت
به نظر مى رسد ((وثاقت ))لازم در وكيل ، اعم از وثاقت مالى باشد. اگر امام كسى را به عنوان نماينده و وكيل خود، عازم منطقه اى كرده و از او به انه ثقتى و أمينى تعبير نمود، نمى تواند تنها ناظر به وثاقت مالى او باشد. حتى اگر وظايف وكلا را منحصر در دريافت و توزيع وجوه شرعى نيز بدانيم ، باز نمى توان پذيرفت كه امام عليه السلام كسى را كه از نظر شرعى ، دينى و عرف مردم ، فردى فاسق است را به خاطر دارا بودن وثاقت در دريافت و ارسال اموال به عنوان نماينده و وكيل فراگير خود در يك منطقه معرفى نمايد. بله ، اگر كسى در يك مورد جزئى و خاص به وكالت منصوب شده باشد نمى توان در چنين مواردى الزاما وكالت را ملازم وثاقت يا عدالت وى دانست .
در مواردى ، امامان عليهم السلام به عنوان رهبران ((سازمان وكالت )) ، وثاقت وكلاى خود را به شيعيان اعلان مى كردند تا جايگاه آنان براى شيعيان مشخص ، و شيعيان با اطمينان به آنان مراجعه كنند. در يك مورد، امام عسكرى عليه السلام ((احمد بن اسحاق )) ، ((على بن جعفر همدانى )) ، ((ايوب بن نوح ))و ((ابراهيم بن محمد همدانى ))را توثيق نمود. (514) و در مورد ديگر وثاقت ((عثمان بن سعيد))و جايگاه والاى او را به تعداد زيادى از سران شيعه كه حاضر در جلسه بودند اعلان فرمود. (515)
معمولا در مواردى كه امامان عليهم السلام وكيلى را به منطقه اى اعزام مى كردند، همراه با نامه اى كه به شيعيان منطقه مى نوشتند، اطمينان و اعتماد خود نسبت به وكيل اعزامى را نيز اعلام مى كردند. به عنوان نمونه ، مى توان به نامه امام عسكرى عليه السلام به شيعيان ((نيشابور))در معرفى ((ابراهيم بن عبده )) ، وكيل اعزامى به آن منطقه ، اشاره نمود. (516)
در عصر ((غيبت صغرى ))نيز وثاقت جانشين سفير، توسط سفير قبلى و به امر امام عليه السلام به شيعيان ابلاغ مى شد. به عنوان نمونه ، مى توان به معرفى جايگاه رفيع ((حسين بن روح ))توسط ((محمد بن عثمان عمرى )) ، سفير دوم ، به جمعى از سران شيعه اشاره كرد. (517)
2 - رازدارى و پنهان كارى
در عصر ((غيبت صغرى )) ، كه پنهان كارى در ((سازمان وكالت ))با توجه به حساسيت آن دوران در اوج خود بود و سفرا و وكلا در نهان كارى شديد به فعاليت مشغول بودند. دو سفير اول و دوم در قالب روغن فروشى فعاليت مى كردند. ((حسين بن روح نوبختى ))نيز، به زيركى در كار و شدت رازدارى و پنهان كارى معروف بوده است .
چنان كه گاهى براى رعايت جهات امنيتى ، پس از دريافت وجوه شرعى ، قبض و رسيدى تحويل نمى داد، و يا در يك مورد، دربان خود را به خاطر شماتت و بدگوئى نسبت به معاويه ، اخراج نمود. (519)
افزون بر آنچه گذشت ، ديگر صفات لازم در وكلاى ائمه عليهم السلام از اين قرارند:
زيركى ، كاردانى ، نظم در امور، امانتدارى ، دورى از دلبستگى به دنيا و غرور و تكروى ، دورى از حسادت ، شهرت طلبى ، خيانت ، غلو، جهل ، تعصب باطل و گرايش به باطل و ظلم ، زهد مضاعف ، احترام به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله ، شناخت امام عليه السلام ، حفظ تشكيلات سازمان وكالت ، هجرت به وقت لزوم ، علم به كتاب خدا و سنت و حقوق ائمه عليهم السلام ، و قدرت اعجاز و كرامت به وقت لزوم .
و - ساختار و شيوه هاى عملكرد سازمان وكالت
1 - رهبرى
2 - وكيل ارشد يا سروكيل
نخستين ناحيه ((بغداد)) ، ((مدائن )) ، ((قرائن سواد))و ((كوفه )) را شامل مى شد. ناحيه دوم شامل ((بصره ))و ((اهواز))بود. ناحيه سوم ((قم )) ، ((همدان ))و ((ساير مناطق جبال ))را در برمى گرفت ؛ و بالاخره ناحيه چهارم ((حجاز)) ، ((يمن ))و ((مصر))بود. هر ناحيه ، به يك وكيل مستقل واگذار مى شد كه كارگزاران محلى زير نظر او منصوب مى شدند.(521) به عنوان مثال : ((ابومحمد، حسن بن هارون ))و پدرش ((هارون بن عمران ))به عنوان ((سر وكيل ))ناحيه ((همدان ))در عصر ((غيبت صغرى ))و قبل از آن مطرح بوده اند. ((عبدالرحمن بن الحجاج )) وكيل ارشد ((عراق ))در عصر امام صادق و امام كاظم عليهم السلام ((على بن الحسين بن عبد ربه )) وكيل ارشد ((عراق ))در عصر امام هادى عليه السلام بودند. (522)
((ابوالحسين اسدى رازى ))در عصر ((غيبت صغرى )) ، كار نظارت بر فعاليت وكلاى نواحى شرقى ايران را بر عهده داشت . ((حاجز بن يزيد وشاء))نيز در ((بغداد))تحت نظارت سفير اول و دوم قرار داشت و خود نيز ناظر بر كار برخى از وكلاى ((ايران ))بود.(523)
3 - نماينده هاى سيار
اين جريان حاكى از وجود نمايندگانى است كه رابط بين دفتر مركزى ((سازمان وكالت ))و وكلاى نواحى مختلف بوده اند.
4 - بهره گيرى از اصل تقيه و پنهان كارى
همين طور ((محمد بن ابى عمير)) ، وكيل امام صادق عليه السلام در ((بغداد)) ، با وجود شكنجه هاى فراوان ، حاضر به فاش نمودن اسامى پيروان آن حضرت نشد.(527)
امام عسكرى عليه السلام در راستاى همين اصل بود كه در يك مورد براى ارسال نامه هايى به ((وكيل الوكلاى ))خود، (عثمان بن سعيد عمرى ) آنها را در درون يك چوب دايره شكل جاسازى نمود، و به ((داود بن الاسود))سپرد تا به ((عثمان بن سعيد عمرى ))برساند، در حالى كه حتى ((داود))نيز از محتويات درون چوب بى خبر بود.(528)
در عصر ((غيبت صغرى ))نيز، وقتى ((عبيد الله بن سليمان )) ، وزير عباسى ، از فعاليت مخفى وكلا آگاه شد با مشورت خليفه ، تصميم به شناسايى وكلا گرفت . لذا افرادى را به عنوان شيعيانى كه قصد پرداخت وجوه شرعى دارند به نزد كسانى كه احتمال وكالتشان مى رفت فرستاد، ولى در يك اقدام به هنگام ، توقيعى از سوى ((ناحيه مقدسه ))صادر، و همه وكلا از اخذ هرگونه وجهى از هر كسى منع شدند! از جمله اين وكلا ((محمد بن احمد قطان ))بود كه وقتى يكى از جاسوسان حكومتى به نزد او آمده و مدعى شد كه قصد تحويل وجوه مالى را دارد، در پاسخ گفت : ((اشتباه آمده اى من با اين امور سروكارى ندارم .))و تا زمان رفع كامل خطر، وكلا بدين منوال عمل مى كردند.(529)
در اين مقوله ، معروف بودن ((حسين بن روح )) ، سفير سوم حضرت مهدى عليه السلام ، به شدت تقيه ، و همين طور برگزيدن شغل روغن فروشى توسط ((عثمان بن سعيد))و پسرش ((محمد)) ، سفير اول و دوم حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در عصر غيبت ، به خاطر سرپوش نهادن بر فعاليت هاى وكالت ، و شواهد ديگر، از جمله موارد قابل طرح براى اثبات وجود اصل تقيه و پنهان كارى در ((سازمان وكالت ))است . (530) از اين رو است كه دكتر جواد على ، عنوان ((التنظيم السرى ))را براى تشكيلات وكالت به كار برده است . در عصر ((غيبت صغرى )) ، فعاليت هاى مخفى سفرا گاه بدان اندازه بود كه براى ملاقات با وكلا و كارگزاران سازمان ، خرابه هاى ((بغداد))را محل ديدار قرار مى دادند. بنا به نقل ((صدوق )) ، در يك مورد ((محمد بن عثمان سعيد عمرى ))براى ديدار با دستيارش ((متيلى )) ، و ارائه نامه حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) به او، خرابه هاى ((عباسيه بغداد))را به عنوان محل ديدار برگزيد و سپس نامه را پاره كرد. همين طور، تحويل ندادن هرگونه رسيدى به آورندگان وجوه شرعى ، و بهره گيرى از تاجران عادى براى حمل اموال ، از نمونه هاى رعايت اين اصل در عصر دومين سفير است .(531)
5 - بهره گيرى از وسايل ارتباطى مناسب
از ديگر ابزار ارتباطى در ((سازمان وكالت )) ، بهره گيرى از پيك ها و نمايندگان سيار است . البته گاه اين پيك ها خود از محتواى ماموريتشان بى اطلاع بودند، و گاه از افراد عادى و غير مرتبط با((سازمان وكالت ))در اين امر بهره گيرى مى شد. از نمونه هاى ارسال پيك براى ايجاد ارتباط، مى توان به پيك ((عراق ))اشاره كرد كه از سوى ((ناحيه مقدسه )) براى اعلام تاريخ درگذشت ((قاسم بن علاء))وكيل ((آذربايجان ))به اين ديار اعزام شد. و يا دو نماينده ارسالى به ((قم )) ، توسط امام جواد عليه السلام ، براى برقرارى ارتباط با ((زكريا بن آدم )) ، وكيل ((قم )) ، كه قبلا مورد اشاره واقع شد. (532) مراسم حج نيز، ديگر وسيله ارتباطى در ((سازمان وكالت ))بود كه وكلا در قالب آن با يكديگر ديدار مى كردند.
... ادامه دارد.
پي نوشت :
512- ر. ك : تنقيح المقال ، ج 3، ضرقم 12084.
513- ر. ك : مكتب در فرايند تكامل ، ص 22؛ معجم رجال الحديث ، ج 4، ص 74.
514- وسائل الشيعة ، ج 20، ص 114، و ج 18، ص 100؛ تنقيح المقال ، ج 2، ص 281، و ج 1 رقم 200، و ج 2، رقم 106.
515- رجال ، كشى ، ص 557 - 558، ح 1053.
516- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 217.
517- رجال ، كشى ، ص 509، ح 983.
518- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 226.
519- امام صادق عليه السلام ، معلى بن خنيس را به خاطر افشاى بعضى از اسرار، كه منجر به قتلش نيز شد، مورد نكوهش قرار داده و فرمود: ((خداوند معلى را بيامرزد، من انتظار اين را داشتم ؛ چرا كه او سر ما را فاش نمود و...، هركس اين اسرار ما را نزد غيراهلش فاش كند مبتلا به سلاح يا طناب دار مى شود.))(بحارالانوار، ج 75، ص 85).
520- كمال الدين ، ص 501، ح 28؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 237.
521- درباره تعيين وكالى نواحى ، به عنوان نمونه به نصب ابوعلى بن راشد به جاى على بن حسين بن عبدربه توسط امام هادى عليه السلام ، ر. ك : رجال ، كشى ، ص 513، ح 991، و درباره بررسى عملكرد وكلا، به جريان حسابرسى از يكى از وكلاى خائن توسط امام صادق عليه السلام (وسائل الشيعة ، ج 13، ص 291)، و در مورد معرفى شخصيت وكلا به شيعيان ، و معرفى عثمان بن سعيد عمرى به گروهى از شيعيان يمن توسط امام عسكرى عليه السلام (بحارالانوار، ج 51، ص 345)، و در مورد عزل وكلاى خائن ، جريان لعن و عزل ((فارس بن حاتم قزوينى ))توسط امام هادى عليه السلام و دستور كشتن وى توسط آن حضرت (رجال ، كشى ، ص 522، ح 1033 تا ح 1011)، در مورد معرفى جريانات دروغين وكالت و بابيت به نامه امام هادى عليه السلام ، به يكى از شيعيان ، و اعلام بى زارى از محمد بن نصير نميرى و حسن بن محمد بن باباى قمى (رجال ، كشى ، ص 520، ح 999)، و در مورد تعيين وظايف ، به نامه امام عسكرى عليه السلام - مبنى بر نصب ابراهيم بن عبده و تعيين وظايف او - توجه شود (رجال ، كشى ، ص 509، ح 982).
522- تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 137.
523- در اين موارد به تنقيح المقال ، ج 2، رقم 9607، و ج 1، رقم 1286؛ رجال نجاشى ، ص 243؛ و رجال ، كشى ، ص 513، ح 991 و ص 549، ح 1038، مراجعه شود.
524- ر. ك : تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 171.
525- رجال ، كشى ، ص 569، ح 1115.
526- تنقيح المقال ، ج 3، رقم 11994 ؛ معجم رجال الحديث ، ج 18، ح 237؛ بحارالانوار، ج 47، ص 81 و 342.
527- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 210.
528- رجال ، نجاشى ، ص 229؛ تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 135.
529- مناقب ، ابن شهرآشوب ، ج 4، ص 427 - 428.
530- ر. ك : بحارالانوار، ج 51، ص 310، ح 30.
531- براى توجيه بيشتر در اين مبحث به كتاب تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام از دكتر جاسم حسين ، ص 134 و 174 مراجعه شود.
532- كمال الدين و تمام النعمة ، ج 2، ص 498؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، 179.