مطالعه مذهب ژاپنی از نظر تاریخی یا جامعه شناختی
چکیده:
معنای اصلی اصطلاح التقاط گرایی وقتی در مورد ژاپن به کار میرود، این است که در این کشور طی تاریخ دولت ها از سنت های دینی مختلف غالبة برای مشروعیت بخشیدن به یک دین به کمک دین دیگر استفاده کرده اند. نمونه این حکایت، که به درستی می توان آن را داستان مشروعیت بخشی متقابل خواند، زیاد است و این نوع مشروعیت بخشی با مفهوم غربی از مشروعیت، که به اعتبار بخشیدن به صورت عمودی متکی است، متفاوت است.
تعداد کلمات: 1269 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
معنای اصلی اصطلاح التقاط گرایی وقتی در مورد ژاپن به کار میرود، این است که در این کشور طی تاریخ دولت ها از سنت های دینی مختلف غالبة برای مشروعیت بخشیدن به یک دین به کمک دین دیگر استفاده کرده اند. نمونه این حکایت، که به درستی می توان آن را داستان مشروعیت بخشی متقابل خواند، زیاد است و این نوع مشروعیت بخشی با مفهوم غربی از مشروعیت، که به اعتبار بخشیدن به صورت عمودی متکی است، متفاوت است.
تعداد کلمات: 1269 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده : رونالد رابرتسون
برگردان : کمال پولادی
برگردان : کمال پولادی
مفهوم التقاط گرایی مفهوم بسیار لغزانی است. (مثل بسیاری از مفاهیمی که منشأ غربی دارد، روشنفکران ژاپنی با آن مخالفت می کنند. اما این مفهوم را با اندکی تسامح می توان برای دلالت بر آمیزش دو یا بیش از دو سنت دینی به کاربرد. از این حیث مذهب ژاپنیها آمیزش مدرج مذاهب هندی، چینی، کره ای و تا حد کمتری کشورهای مسیحی به اضافه گرایشهای مذهبی بومی است که از میان آنها مذهب شین تو و شمنیزم (بت پرستی) مهم تر از دیگرانند. با این حال، آنچه یکتایی «التقاط گرایی» دینی ژاپنی را مشخص میکند این است که در واقع خودش نوعی «گروش» و ایدئولوژی است، هر چند که واژه اخیر در حقیقت به کار نرود (به همان ترتیب که ما مثلا می توانیم بگوییم نوعی کثرت گرایی دینی در ایالات متحد مشاهده می شود که در لبنان امروز مشاهده نمی شود). معنای اصلی اصطلاح التقاط گرایی وقتی در مورد ژاپن به کار میرود، این است که در این کشور طی تاریخ دولت ها از سنت های دینی مختلف غالبة برای مشروعیت بخشیدن به یک دین به کمک دین دیگر استفاده کرده اند. نمونه این حکایت، که به درستی می توان آن را داستان مشروعیت بخشی متقابل خواند، زیاد است و این نوع مشروعیت بخشی با مفهوم غربی از مشروعیت، که به اعتبار بخشیدن به صورت عمودی متکی است، متفاوت است. در برداشت غربی از مشروعیت این مفهوم تا حد زیادی به تأیید و توجیه یک رژیم از دید بیرونی مردم معطوف است، اما شیوه مشروعیت بخشی ژاپنی به صورت مشروعیت دادن «افقی» است که در آن یک وجه از جامعه وجه دیگر را مشروع میکند و برعکس. بعد از نفوذ کنفوسیانیسم و بودائیسم در ژاپن یک مذهب بومی ژاپنی «کشف شد» که آن را شین تو یا «طریق خداوند» نامیدند. اما مفهوم «طریق» مسلما بیرونی بود و منشأ چینی داشت. تقریبأ بر همین روال به دنبال ورود بودایی گری به ژاپن، بودا حافظ ایزدان و نیروهای بومی قلمداد شد. در جهاتی بودا صاحب برتری بود و در جهات دیگر ایزدان و نیروهای روحانی کامی برتر انگاشته می شدند. نمونه متأخرتر را می توان در شیوه شین توی دولتی در دوره میجی یافت که اساسا برای مشروعیت دادن به اصول اخلاقی وفاداری کنفوسیانیسی است که در آن امپراتور در رأس هرم فرمانبرداری قرار دارد. این نمونه ها فقط جزء کوچکی از پدیده بزرگ مشروعیت بخشی متقابل در تاریخ ژاپن است.
بیشتر بخوانید : جهانی شدن،اهداف و عوامل انگیزه ساز
اما التقاط گرایی ژاپنیها جنبه مهم دیگری نیز دارد که مربوط می شود به زندگی افراد و خانواده ها. بارزترین این وجه آن است که فرد و خانواده ژاپنی غالبا به بیش از یک جهت گیری دینی بستگی دارد. گرچه جنبشهای انحصارطلب نیز وجود دارند (بیشتر جدید) که شرکت در امور و آیینهای جنبشهای دیگر را منع میکنند (معابد بودایی و زیارتگاه های شینتو) اما اکثریت مردم ژاپن در آنچه که بر حسب هر وضعیت خاص با انگاره آنها منطبق است؛ آزادانه شرکت میکنند و عقیده رایج آن است که مذاهب گوناگون مجموعه ای برای پاسخ گفتن به نیازهای گوناگون است.
ضرب المثل معروفی وجود دارد که میگوید شینتو برای زندگی و بودایی گری برای مرگ است. یک نمونه مهم تر اخلاقیات کنفوسیانیستی و اعتقادات جادوگرایی فرهنگ عامه است. جالب تر از آن ازدواج های ژاپنی است که هر روز بیشتر به شیوه مسیحی، اما به شکل غیردینی صورت میگیرد. در هر حال نکته مهم این است که خود ساخت دین ژاپنی ها به طور کلی و التقاط گرایی زندگی روزمره آن، هردو به این گرایش دارد که برای ساختن هویت از مآخذ مختلف استفاده کند، که خود آن مآخذ به لحاظ «بومی» و «خارجی» بودن متفاوتند. رواج ازدواج به شیوه مسیحی به طور آیینی نگاه گزینشگر ژاپنیها به غرب را نمودار می کند، در حالی که شرکت در مراسم بودایی گرایش آنها را بر وجوه عام و نوع بشر تأکید می کند.
یکی از وجوه مهم دیگر در شالوده دینی ژاپن برجستگی آیینهای پالایش در جامعه ژاپن است. این آیینها سرحد آنچه قدسی و آنچه دنیایی است را مشخص می کند و داخلی» و «خارجی» را از هم مجزا میکند. تمرکز این آیینها به مثابه پایه های دینی - فرهنگی ظرفیت آنها در رد برخی اندیشه های تولید شده در خارج و «پالودن» برخی دیگر است که باید وارد شود. بنابراین اندیشه هایی که بیش از همه در عصر میجی وارد شدند (1987 ,Westney) پالایش شدند و «از آلودگی پاک شدند». به این ترتیب ژاپنی ها در اخذ اندیشه های خارجی دست به گزینش زدند که شکلی از این گزینش امتناع از وارد کردن اندیشه های مربوط به نهادهای جدید از یک منبع واحد خارجی بود.
مزبور در طرح موضوع شالوده دینی ژاپنیها، من دانسته دیدگاه مذبور را در مقابل اصطلاح بسیار رایج مذهب مدنی قرار داده ام. در باره کارکرد شین توی دولتی و این که آیا این شین توی ملغاشده میتواند همچنان کارکرد سابق را داشته باشد حتا آیا این که باید دوباره به فرمان دولت استقرار یابد یا خیر بحثهای بسیاری صورت گرفته است. اما به عقیده من صرف نظر از مسائلی از این قبیل خود سرشت ترکیبی دین ژاپنی، بههر وهو من اینکه توه کامه چنان صلابتی دارد که هم برای وحدت جامعه ژاپن و هم مناسبات خارجی این کشور نقش تعیین کننده دارد. وجه اصلی شالوده دین ژاپنی اصل چندخدایی است . که ریشه اش در ژرفای تاریخ به اعتقاد باستانی به تعدد کامیها (نیروهای روحانی) برمی گردد و این اصل برداشت ابزاری و کارکردی از دین را ترغیب میکند (البته در این حکم که مفهوم چندخدایی در مورد دین ژاپنی مصداق دارد یا خیر دانشوران ژاپنی مناقشه خواهند کرد. واقعیت این است که دست کم از زمان ورود بودایی گری به ژاپن همواره سلسله ای از «سیاست های چندمذهبی» در ژاپن رایج بود که سنت بومی ژاپن را به شیوه های مختلف با دعاوی کلی سایر مذاهب و جهان بینی ها سازش میداد (1987 ,Kitagawa). این که از جنگ جهانی دوم به این سو نوعی آزادی مذهب حساب شده در ژاپن وجود داشته است، در این نکته تغییری ایجاد نمی کند، زیرا هر چند که نقش دولت در تنظیم رابطه بین ادیان کاهش چشمگیری پیدا کرد، اما فرد ژاپنی همچنان «مشی» مذبور را در زندگی روزمره ادامه میدهد. در هر حال نظر من این است که «چندخدایی» نهادینه شده در دین ژاپنی ها این نگرش را ترغیب می کند که جهان بینی های مختلف را می توان و باید با یکدیگر هماهنگ کرد، سازش داد و به کار برد.
یکی از وجوه مهم دیگر در شالوده دینی ژاپن برجستگی آیینهای پالایش در جامعه ژاپن است. این آیینها سرحد آنچه قدسی و آنچه دنیایی است را مشخص می کند و داخلی» و «خارجی» را از هم مجزا میکند. تمرکز این آیینها به مثابه پایه های دینی - فرهنگی ظرفیت آنها در رد برخی اندیشه های تولید شده در خارج و «پالودن» برخی دیگر است که باید وارد شود. بنابراین اندیشه هایی که بیش از همه در عصر میجی وارد شدند (1987 ,Westney) پالایش شدند و «از آلودگی پاک شدند». به این ترتیب ژاپنی ها در اخذ اندیشه های خارجی دست به گزینش زدند که شکلی از این گزینش امتناع از وارد کردن اندیشه های مربوط به نهادهای جدید از یک منبع واحد خارجی بود.
آنچه گذشت تأملی بود بر معمای خاص ژاپن که چگونه درهای کشور را به طور نظام مند به روی دنیای خارج گشوده یا بسته است و چگونه توانسته است اندیشه هایی با «آلودگی» کمتر وارد کند. برای تبیین این پدیده در داخل و خارج ژاپن تلاشهای مختلفی صورت گرفته است، اما من نظرم را به طور خاص بر دین متمرکز کردم. البته مدعی نیستم که تمرکز بر دین جای رویکردهای دیگر را پر می کند، اما عقیده دارم که به این رویکرد نیز باید به سهم خود توجه کرد. برای مطالعه جامع در مورد نقش پنداشت های دینی فرهنگی بر شیوه مشارکت در عرصه جهانی هنوز باید کارهای زیادی صورت گیرد. چنین مطالعاتی به ما کمک میکند تا نحوه شکل گیری جهان معاصر را بهتر درک کنیم و با دیدگاهی که میگوید عرصه جهانی معاصر صرفا نتیجه سرمایه داری، تجدد، امپریالیسم یا چیزهای دیگر است مقابله کنیم. ویژگی های داخلی» جوامع بر شکل مشارکت آنها در جهان تأثیر میگذارد و این ویژگی ها به یک معنا خود وجهی از عرصه کلی جهانی است. ژاپن در پیدایش انگاره خاصی از جهان نقش آفرین مهمی است.
منبع:
جهانی شدن (تئوری اجتماعی وفرهنگ جهانی) ، رونالد رابرتسون ، ترجمه کمال پولادی، نشر ثالث چاپ چهارم (1393)
ضرب المثل معروفی وجود دارد که میگوید شینتو برای زندگی و بودایی گری برای مرگ است. یک نمونه مهم تر اخلاقیات کنفوسیانیستی و اعتقادات جادوگرایی فرهنگ عامه است. جالب تر از آن ازدواج های ژاپنی است که هر روز بیشتر به شیوه مسیحی، اما به شکل غیردینی صورت میگیرد. در هر حال نکته مهم این است که خود ساخت دین ژاپنی ها به طور کلی و التقاط گرایی زندگی روزمره آن، هردو به این گرایش دارد که برای ساختن هویت از مآخذ مختلف استفاده کند، که خود آن مآخذ به لحاظ «بومی» و «خارجی» بودن متفاوتند. رواج ازدواج به شیوه مسیحی به طور آیینی نگاه گزینشگر ژاپنیها به غرب را نمودار می کند، در حالی که شرکت در مراسم بودایی گرایش آنها را بر وجوه عام و نوع بشر تأکید می کند.
یکی از وجوه مهم دیگر در شالوده دینی ژاپن برجستگی آیینهای پالایش در جامعه ژاپن است. این آیینها سرحد آنچه قدسی و آنچه دنیایی است را مشخص می کند و داخلی» و «خارجی» را از هم مجزا میکند. تمرکز این آیینها به مثابه پایه های دینی - فرهنگی ظرفیت آنها در رد برخی اندیشه های تولید شده در خارج و «پالودن» برخی دیگر است که باید وارد شود. بنابراین اندیشه هایی که بیش از همه در عصر میجی وارد شدند (1987 ,Westney) پالایش شدند و «از آلودگی پاک شدند». به این ترتیب ژاپنی ها در اخذ اندیشه های خارجی دست به گزینش زدند که شکلی از این گزینش امتناع از وارد کردن اندیشه های مربوط به نهادهای جدید از یک منبع واحد خارجی بود.
مزبور در طرح موضوع شالوده دینی ژاپنیها، من دانسته دیدگاه مذبور را در مقابل اصطلاح بسیار رایج مذهب مدنی قرار داده ام. در باره کارکرد شین توی دولتی و این که آیا این شین توی ملغاشده میتواند همچنان کارکرد سابق را داشته باشد حتا آیا این که باید دوباره به فرمان دولت استقرار یابد یا خیر بحثهای بسیاری صورت گرفته است. اما به عقیده من صرف نظر از مسائلی از این قبیل خود سرشت ترکیبی دین ژاپنی، بههر وهو من اینکه توه کامه چنان صلابتی دارد که هم برای وحدت جامعه ژاپن و هم مناسبات خارجی این کشور نقش تعیین کننده دارد. وجه اصلی شالوده دین ژاپنی اصل چندخدایی است . که ریشه اش در ژرفای تاریخ به اعتقاد باستانی به تعدد کامیها (نیروهای روحانی) برمی گردد و این اصل برداشت ابزاری و کارکردی از دین را ترغیب میکند (البته در این حکم که مفهوم چندخدایی در مورد دین ژاپنی مصداق دارد یا خیر دانشوران ژاپنی مناقشه خواهند کرد. واقعیت این است که دست کم از زمان ورود بودایی گری به ژاپن همواره سلسله ای از «سیاست های چندمذهبی» در ژاپن رایج بود که سنت بومی ژاپن را به شیوه های مختلف با دعاوی کلی سایر مذاهب و جهان بینی ها سازش میداد (1987 ,Kitagawa). این که از جنگ جهانی دوم به این سو نوعی آزادی مذهب حساب شده در ژاپن وجود داشته است، در این نکته تغییری ایجاد نمی کند، زیرا هر چند که نقش دولت در تنظیم رابطه بین ادیان کاهش چشمگیری پیدا کرد، اما فرد ژاپنی همچنان «مشی» مذبور را در زندگی روزمره ادامه میدهد. در هر حال نظر من این است که «چندخدایی» نهادینه شده در دین ژاپنی ها این نگرش را ترغیب می کند که جهان بینی های مختلف را می توان و باید با یکدیگر هماهنگ کرد، سازش داد و به کار برد.
یکی از وجوه مهم دیگر در شالوده دینی ژاپن برجستگی آیینهای پالایش در جامعه ژاپن است. این آیینها سرحد آنچه قدسی و آنچه دنیایی است را مشخص می کند و داخلی» و «خارجی» را از هم مجزا میکند. تمرکز این آیینها به مثابه پایه های دینی - فرهنگی ظرفیت آنها در رد برخی اندیشه های تولید شده در خارج و «پالودن» برخی دیگر است که باید وارد شود. بنابراین اندیشه هایی که بیش از همه در عصر میجی وارد شدند (1987 ,Westney) پالایش شدند و «از آلودگی پاک شدند». به این ترتیب ژاپنی ها در اخذ اندیشه های خارجی دست به گزینش زدند که شکلی از این گزینش امتناع از وارد کردن اندیشه های مربوط به نهادهای جدید از یک منبع واحد خارجی بود.
آنچه گذشت تأملی بود بر معمای خاص ژاپن که چگونه درهای کشور را به طور نظام مند به روی دنیای خارج گشوده یا بسته است و چگونه توانسته است اندیشه هایی با «آلودگی» کمتر وارد کند. برای تبیین این پدیده در داخل و خارج ژاپن تلاشهای مختلفی صورت گرفته است، اما من نظرم را به طور خاص بر دین متمرکز کردم. البته مدعی نیستم که تمرکز بر دین جای رویکردهای دیگر را پر می کند، اما عقیده دارم که به این رویکرد نیز باید به سهم خود توجه کرد. برای مطالعه جامع در مورد نقش پنداشت های دینی فرهنگی بر شیوه مشارکت در عرصه جهانی هنوز باید کارهای زیادی صورت گیرد. چنین مطالعاتی به ما کمک میکند تا نحوه شکل گیری جهان معاصر را بهتر درک کنیم و با دیدگاهی که میگوید عرصه جهانی معاصر صرفا نتیجه سرمایه داری، تجدد، امپریالیسم یا چیزهای دیگر است مقابله کنیم. ویژگی های داخلی» جوامع بر شکل مشارکت آنها در جهان تأثیر میگذارد و این ویژگی ها به یک معنا خود وجهی از عرصه کلی جهانی است. ژاپن در پیدایش انگاره خاصی از جهان نقش آفرین مهمی است.
منبع:
جهانی شدن (تئوری اجتماعی وفرهنگ جهانی) ، رونالد رابرتسون ، ترجمه کمال پولادی، نشر ثالث چاپ چهارم (1393)
بیشتر بخوانید :
جهانی شدن، مفاهیم و دیدگاه ها
جهانی شدن چیست؟
نظریههای جهانی شدن
عوامل جهانی شدن و ارتباط آن با فرایند توسعه