میرحسین موسوی و فراما سون ها
نگاهی به جریان نفوذ در اوایل انقلابانقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی در عصر حاضر تنها منجی مستضعفین جهان در برابر استعمارگران بود. حکومت های استکباری، تحت نفوذ جریان فراماسونری در دنیا برای مقابله با انقلاب اسلامی، افراد نفوذی را در کالبد انقلابیون وارد جریان انقلاب کردند که از طریق آنها بتوانند مسیر انقلاب را به انحراف بکشانند. میرحسین موسوی، شخصی که قبل از انقلاب هیچ گونه فعالیت مبارزاتی ندارد در مدت سه سال مهمترین پستها را در جمهوری اسلامی کسب می کند.
تعداد کلمات 1000 / تخمین زمان مطالعه : 5 دقیقه
نویسنده رامین حشمدار
میر حسین موسوی خامنهای در زمستان 1320 در روستای خامنه نزدیک به تبریز در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. پدرش اسماعیل موسوی از تجار چای تبریز بود. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در تبریز گذراند و در سال 1339 در کنکور دانشگاه ملی شرکت کرد و در رشتهی معماری دانشگاه تهران قبول شد. در آن روزگار موسوی بیشتر به نقاشی علاقمند بود و در گالریهای تهران به ویژه «گالری قندریز» نمایشگاه برگزار میکرد در یکی از این نمایشگاه ها با خانم زهره کاظمی که بعد از انقلاب نام خود را به زهرا رهنورد تغییر داد ازدواج نمود. در آن سالها میرحسین جزو کسانی بود که هر هفته در جلسات سخنرانی دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد حضور پیدا میکرد. موسوی به همراه دوستانش آرم حسینیه ارشاد را طراحی کردند. شاید این کار بتوان تنها ترینکار مبارزاتی موسوی قبل از انقلاب دانست. او به دلیل ارتباط با دو تن از اعضای نهضت آزادی بنام عبدالعلی بازرگان وحسن آلادپوش در سال ۵۱ توسط ساواک دستگیر شد. بازرگان و آلادپوش 7-8 ماه زندانی شدند اما میرحسین بعد از ۱۵ روز آزاد شد. او در هنرستان کارآموز که توسط مهندس بازرگان تاسیس شده بود. مشغول به تدریس شد و تا مدتها انشا درس میداد. او به دعوت دکتر پیمان به گروه «جنبش مسلمانان ایران» پیوست و فقط در حد دادن چند بیانیه کار کرد. در اواخر سال 56 میرحسین همراه با همسرش برای اقامت به کشور آمریکا مهاجرت کردند اما با شعله ور شدن انقلاب اسلامی در ایران، در تابستان 57 به تهران بازگشت.
عضویت در حزب جمهوری اسلامی
بعد ازپیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 و تشکیل حزب جمهوری اسلامی به دعوت دکتر باهنر موسوی به عضویت شورای مرکزی حزب در آمد. او که ذوق هنری و ادبی داشت به عنوان سردبیر روزنامهی «جمهوری اسلامی» انتخاب شد.موسوی به مناسبت سالگرد فوت دکتر مصدق در 14 اسفند 58 در سرمقالهای با عنوان « مصدق، فرزند رشید خلق» راه مصدق را ادامه راه امام حسین و شهدای کربلا عنوان کرد. او همچنین به مناسبت قیام 30 تیر 1331 مصدق را عاشق «فرهنگ اصیل اسلامی» معرفی کرد. او به دنبال این بود که انقلاب اسلامی را تحت تاثیر از قیام 30 تیر به رهبری مصدق نشان دهد .در صورتی که مصدق هیچ نسبتی با انقلاب دینی امام نداشت . به گونهای که امام حتی او را مسلمان نمیدانست. این خط فکری موسوی باعث شد بعضی از اعضای شورای حزب جمهوری اسلامی مانند دکتر دیالمه، کاشانی و دکتر آیت با او به مخالف بپردازند. بعد از فرار بنی صدر، شهید رجایی برای تشکیل کابینه خود، موسوی را برای پست وزارت امور خارجه معرفی کرد. اما دکتر آیت و کاشانی که هر دو از اعضای مرکزی حزب جمهوری بودند با این انتخاب مخالفت کردند. آنها اعتقاد داشتند میرحسین، مصدق را که به آیتالله کاشانی تهمت ها زد و خیانتهای بسیاری را مرتکب شد را فردی ضد استعمار و عدالت خواه قبول دارد در حالی که سیاست مصدق، سیاست فراماسونری بوده و کسی میتواند وزیر امور خارجه بشود که سیاست ضد فراماسونری را اعمال کند، نه کسی که نسبت به خط مصدق این طور حساسیت و گرایش داشته باشد. با تمامی مخالفتهای دکتر آیت ، اعضای حزب جهوری با موسوی به عنوان وزیر امورخارجه موافق کردند. در آن جلسه دکتر آیت به اعضای حزب میگوید من در مجلس مخالفت خود را اعلام میکنم. در روز 14 مرداد سال 60 قرار بود شهید باهنر کابینه خود را برای گرفتن رای اعتماد به مجلس معرفی کند. اما صبح همان روز دکتر آیت توسط منافقین به ضرب 60 گلوله به شهادت رسید.
ارتباط با جریان فراماسونری
شهید آیت در روز قبلش گفته بود فردا در مجلس اسنادی از موسوی ارائه می دهم که باعث شود کسی به او رای اعتماد ندهد و در روز ترور کیف دستی آیت که حاوی اسناد بود ناپدید میشود. آیت اسنادی داشت که نشان می داد زهرا رهنورد همسر موسوی با خانم لیلی ارجمند، بهایی و فراماسونر در دانشکده هنرهای زیبا ارتباط داشته است و به محافل ماسونی وارد شده و توانسته بود موسوی را هم وارد تشکیلات ماسونی کند. زهرا رهنورد یا زهره کاظمی کسی بود که قبل از انقلاب دارای تفکرات مذهبی نبود و خیلی آزاد زندگی میکرد و عضو تیم بسکتبال بود و در پارتی های مختلف حضور داشت اما بعد از انقلاب یک شبه تغییر میکند و اسم خود را به زهرا رهنورد تغییر میدهد. او شروع می کند در محافل انقلاب تفسیر قرآن کردن و در رابطه با اسلام و قرآن کتاب نوشتن. رهنورد در زمانی که موسوی سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی است مقالات مذهبی خود را در روزنامه چاپ میکند و از این طریق می تواند خود را به عنوان یک روشنفکر مذهبی نشان دهد.
شهید دیالمه یکی از مخالفان سرسخت زهرا رهنورد بود که به تفاسیر و برداشت او از اسلام اعتراض میکرد و میگفت کسی تا قبل از انقلاب سابقه دین داری نداشته است چگونه یک شبه ، بعد ازانقلاب مفسر قرآن میشود!! او در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی از سوی سازمان مجاهدین خلق کاندید و وارد مجلس خبرگان شد. او بعد از وارد شدن در مجلس خبرگان قانون اساسی نمایندگان را مکتبی نمی دانست و اعتقاد داشت در انتخابات تقلب شده است . چند روز بعد از 30 خرداد سال 60 وقتی مجاهدین دست به مبارزه مسلحانه بر علیه جمهوری اسلامی زدند عزت شاهی شروع به دستگیری اعضای مجاهدین خلق کرد. در همان روزها در کمیته تصمیم گرفتند رهنورد را دستیگر کنند. عزتشاهی در خاطراتش مینویسد: « در کمیته تصمیم گرفته بودیم رهنورد را دستگیر کنیم که همان موقع آقای موسوی وزیر امورخارجه شد. از مسئولان بالا گفتند تعقیب و دستیگری را متوقف کنید.» موسوی در ایام وزارت خارجه در رابطه با کسانی که به همسرش اعتراض میکردند گفت: «او نه تنها مثل من بلکه خیلی بیشتر از من در خط امام و عاشق امام است.» بعد برای مخالفان همسرش خط ونشان کشید و گفت: «هرگونه توهینی به او، توهین به من است، چون ما هر دو سعی میکنیم از حق پیروی کنیم و تنها تفاوت ما این است من عضو حزب جمهوری اسلامی هستم و او نیست.» با انفجار دفتر نخست وزیری و کشته شدن شهید رجایی و باهنر راه برای نخست وزیری موسوی همراه شد.
عضویت در حزب جمهوری اسلامی
بعد ازپیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 و تشکیل حزب جمهوری اسلامی به دعوت دکتر باهنر موسوی به عضویت شورای مرکزی حزب در آمد. او که ذوق هنری و ادبی داشت به عنوان سردبیر روزنامهی «جمهوری اسلامی» انتخاب شد.موسوی به مناسبت سالگرد فوت دکتر مصدق در 14 اسفند 58 در سرمقالهای با عنوان « مصدق، فرزند رشید خلق» راه مصدق را ادامه راه امام حسین و شهدای کربلا عنوان کرد. او همچنین به مناسبت قیام 30 تیر 1331 مصدق را عاشق «فرهنگ اصیل اسلامی» معرفی کرد. او به دنبال این بود که انقلاب اسلامی را تحت تاثیر از قیام 30 تیر به رهبری مصدق نشان دهد .در صورتی که مصدق هیچ نسبتی با انقلاب دینی امام نداشت . به گونهای که امام حتی او را مسلمان نمیدانست. این خط فکری موسوی باعث شد بعضی از اعضای شورای حزب جمهوری اسلامی مانند دکتر دیالمه، کاشانی و دکتر آیت با او به مخالف بپردازند. بعد از فرار بنی صدر، شهید رجایی برای تشکیل کابینه خود، موسوی را برای پست وزارت امور خارجه معرفی کرد. اما دکتر آیت و کاشانی که هر دو از اعضای مرکزی حزب جمهوری بودند با این انتخاب مخالفت کردند. آنها اعتقاد داشتند میرحسین، مصدق را که به آیتالله کاشانی تهمت ها زد و خیانتهای بسیاری را مرتکب شد را فردی ضد استعمار و عدالت خواه قبول دارد در حالی که سیاست مصدق، سیاست فراماسونری بوده و کسی میتواند وزیر امور خارجه بشود که سیاست ضد فراماسونری را اعمال کند، نه کسی که نسبت به خط مصدق این طور حساسیت و گرایش داشته باشد. با تمامی مخالفتهای دکتر آیت ، اعضای حزب جهوری با موسوی به عنوان وزیر امورخارجه موافق کردند. در آن جلسه دکتر آیت به اعضای حزب میگوید من در مجلس مخالفت خود را اعلام میکنم. در روز 14 مرداد سال 60 قرار بود شهید باهنر کابینه خود را برای گرفتن رای اعتماد به مجلس معرفی کند. اما صبح همان روز دکتر آیت توسط منافقین به ضرب 60 گلوله به شهادت رسید.
ارتباط با جریان فراماسونری
شهید آیت در روز قبلش گفته بود فردا در مجلس اسنادی از موسوی ارائه می دهم که باعث شود کسی به او رای اعتماد ندهد و در روز ترور کیف دستی آیت که حاوی اسناد بود ناپدید میشود. آیت اسنادی داشت که نشان می داد زهرا رهنورد همسر موسوی با خانم لیلی ارجمند، بهایی و فراماسونر در دانشکده هنرهای زیبا ارتباط داشته است و به محافل ماسونی وارد شده و توانسته بود موسوی را هم وارد تشکیلات ماسونی کند. زهرا رهنورد یا زهره کاظمی کسی بود که قبل از انقلاب دارای تفکرات مذهبی نبود و خیلی آزاد زندگی میکرد و عضو تیم بسکتبال بود و در پارتی های مختلف حضور داشت اما بعد از انقلاب یک شبه تغییر میکند و اسم خود را به زهرا رهنورد تغییر میدهد. او شروع می کند در محافل انقلاب تفسیر قرآن کردن و در رابطه با اسلام و قرآن کتاب نوشتن. رهنورد در زمانی که موسوی سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی است مقالات مذهبی خود را در روزنامه چاپ میکند و از این طریق می تواند خود را به عنوان یک روشنفکر مذهبی نشان دهد.
شهید دیالمه یکی از مخالفان سرسخت زهرا رهنورد بود که به تفاسیر و برداشت او از اسلام اعتراض میکرد و میگفت کسی تا قبل از انقلاب سابقه دین داری نداشته است چگونه یک شبه ، بعد ازانقلاب مفسر قرآن میشود!! او در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی از سوی سازمان مجاهدین خلق کاندید و وارد مجلس خبرگان شد. او بعد از وارد شدن در مجلس خبرگان قانون اساسی نمایندگان را مکتبی نمی دانست و اعتقاد داشت در انتخابات تقلب شده است . چند روز بعد از 30 خرداد سال 60 وقتی مجاهدین دست به مبارزه مسلحانه بر علیه جمهوری اسلامی زدند عزت شاهی شروع به دستگیری اعضای مجاهدین خلق کرد. در همان روزها در کمیته تصمیم گرفتند رهنورد را دستیگر کنند. عزتشاهی در خاطراتش مینویسد: « در کمیته تصمیم گرفته بودیم رهنورد را دستگیر کنیم که همان موقع آقای موسوی وزیر امورخارجه شد. از مسئولان بالا گفتند تعقیب و دستیگری را متوقف کنید.» موسوی در ایام وزارت خارجه در رابطه با کسانی که به همسرش اعتراض میکردند گفت: «او نه تنها مثل من بلکه خیلی بیشتر از من در خط امام و عاشق امام است.» بعد برای مخالفان همسرش خط ونشان کشید و گفت: «هرگونه توهینی به او، توهین به من است، چون ما هر دو سعی میکنیم از حق پیروی کنیم و تنها تفاوت ما این است من عضو حزب جمهوری اسلامی هستم و او نیست.» با انفجار دفتر نخست وزیری و کشته شدن شهید رجایی و باهنر راه برای نخست وزیری موسوی همراه شد.
منبع
کتاب آخرین نخست وزیر
کتاب اسرار آیت
کتاب سازمان جاهدین خلق از پیدایش تا فرجام
خاطرات عزت شاهی