تداوم آداب ورسوم کهن (قسمت سوم)

امروزه که غالبا مرگ در بیمارستانها واقع می شود، جسد از آنجا به آرامگاه می رود. زمان تدفین نباید درگاه اوزیرن در بهار و تابستان پس از ساعت پانزده و در پاییز و زمستان پس از نیمروز و پس از آن و در شب انجام گیرد. بنابراین، احتمال دارد شب را جسد در سردخانه بیمارستان یا آرامگاه و خانه بماند.
يکشنبه، 9 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تداوم آداب ورسوم کهن (قسمت سوم)
تداوم آداب کهن در رسم‌های معاصر زرتشتیان در ایران
 
چکیده:
امروزه که غالبا مرگ در بیمارستانها واقع می شود، جسد از آنجا به آرامگاه می رود. زمان تدفین نباید درگاه اوزیرن در بهار و تابستان پس از ساعت پانزده و در پاییز و زمستان پس از نیمروز و پس از آن و در شب انجام گیرد. بنابراین، احتمال دارد شب را جسد در سردخانه بیمارستان یا آرامگاه و خانه بماند. آمبولانس حامل جسد گاهی از دم خانه شخص متوفی عبور داده میشود.
 
تعداد کلمات:1917 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
 
تداوم آداب ورسوم کهن (قسمت سوم)
نویسنده: کتایون مزداپور
 
دخمه گذاری و تدفین جسد
مهمترین تغییری که در آداب و رسوم زرتشتی ایرانی پدید آمده است، بر افتادن رسم نهادن جسد در دخمه (اصطلاح زرتشتی: دادگاه) و دخمه گذاری جسد مردگان است. ابتدا در تهران (تاریخ تأسیس آرامگاه قصر فیروزه: ۱۹۳۷ / ۱۳۱۵ ) و سپس در کرمان ( ۱۹۳/ ۱۳۱۸ ) و تداوم آداب کهن در آن گاه در شهر یزد ( ۱۹۵۷ / ۱۳۳۶ ) و چم آرامگاه ساخته شد. در تهران دخمه ای را که مانکجی صاحب ساخته بود، نتوانستند اداره کنند و تا زمانی که ارباب کیخسرو شاهرخ موفق به ساختن آرامگاه قصر فیروزه شد، دفن جسد در تهران، در املاک خصوصی زرتشتیان صورت می گرفت. بعدا در حدود دهه ۳۰-۴۰ برخی از این اجساد به آرامگاه قصر فیروزه انتقال یافت. پس از کرمان، در یزد ابتدا دخمه شهر و سپس دخمه های اله آباد و چم و شریف آباد بسته شد.
 
با واقعه مرگ، در دهان متوفی نیرنگ (بخش 1 خسرویانی، صص ۶۰۵-۶۰۹) می ریختند و اشم وهو و پنت و دعاهایی دیگر میخواندند و بر او می دمیدند. صمغ موسوم به اشتره (oStora)، یا بوی شک: (مزداپور، ۱۳۸۱، صص ۱۰۳-۱۰۵) را بر آتش می نهادند؛ اوستا می خواندند و آتش می افروختند. مردان به «جدا نهادن» جسد (دری زرتشتی vrun، «روان») و اوستا خواندن می پرداختند و او را به گوشه ای می بردند و براو پارچه سفید میکشیدند. زنان با خواندن اوستا، بوی خوش بر آتش می نهادند. جمع شدن در خانه «مرگمند» و روشن کردن آتش بخش اصلی مراسم بود. در تهران، این آداب و بویژه تابوهای مربوط به جسد دیگر رعایت نمی شود.
 اقوام یا اشخاصی خیر به شستشوی آن می پردازند. پس از شستشوی جسد و کفن کردن آن، رویش را با پارچه سفید می پوشانند و سیر و برگهای سداب وکشتی با او همراه میکنند. بر روی سنگی که در تالار مخصوصی با طرح دروازه «زاد و مرگ» (دو در، که روبروی هم باز می شود) ساخته شده است می گذارند. موبد نیایش می خواند آنگاه دو مرد که از همه با او نزدیکتر باشند، دو سر تابوت را میگیرند و تاگور حمل میکنند. در اطاق شستشو (= پاک شور خانه ) روی متوفی را برای آخرین بار می شود  دید.
امروزه که غالبا مرگ در بیمارستانها واقع می شود، جسد از آنجا به آرامگاه می رود. زمان تدفین نباید درگاه اوزیرن در بهار و تابستان پس از ساعت پانزده و در پاییز و زمستان پس از نیمروز) و پس از آن و در شب انجام گیرد. بنابراین، احتمال دارد شب را جسد در سردخانه بیمارستان یا آرامگاه و خانه بماند. آمبولانس حامل جسد گاهی از دم خانه شخص متوفی عبور داده میشود.
 
۱. سگدید کردن
رسم سگدید کردن، یعنی نشان دادن جسد به سگ، به منظور راندی دیو نسوش (nasus) از جسد بوده است (شایست ناشایست، ۱ / ۲). در آن البته عملا از هوش طبیعی سگ برای تشخیص مرگ هم استفاده می شده است، زیرا به تجربه ثابت شده بوده است و می دانستند که سگ می تواند مرده را از زنده تمیز دهد. رسم سگدید کردن قطعا تا ۱۹۵۰ / ۱۳۳۰ در یزد برگزار می شد و شاید هنوز هم در روستاهای آن متداول باشد. اما اصولا این رسم منسوخ شده است. حتی قبل از ۱۹۵۰ / ۱۳۳۰ هم رسم سگدید کردن تغییر شکل داده بود و به جای نشان دادن جسد به سگ و انواع جانوران شبیه به سگ (شایست ناشایست، ۲ / ۲)، تکه نانی را بر سینه مرده می نهادند و اگر سگ آن را بر می داشت و میبرد، شخص را مرده و مرگ را قطعی می دانستند.
 
۲. حمل جسد و شستشوی آن
حمل جسد تا قبل از ۱۹۵۰ / ۱۳۳۰ نسبت به آنچه در کتابها نوشته شده است (شایست ناشایست، ۶ / ۲-۱۱)، تغییر کرده بود. از آن پس هم کاملا عوض شده است و اینک جسد با آمبولانس حمل می شود. جسد را در تابوتی آهنی (gahin) می نهادند. دو نفر با خواندن دعای موسوم به «کم نامزدا» (یسن ۴۶، بند ۷: نیز اوستای نسا بکش کردن: خرده اوستاه چاپ ۱۲۷۰ یزدگردی: ۴۱۶-۴۱۵) آن را حمل می کردند. جسد را حتما از دو دروازه روبروی هم، موسوم به «زاد و مرگ» گذر می دادند. دم دخمه در جای مخصوص جسد را با شراب و گمیزگاو میشستند و کفن می پوشاندند. سپس بر روی سنگ موسوم به «کش و بنوم» ( ked - o - benum ) می نهادند و نیایش می خواندند. آنگاه «نساسالار» او را به دخمه می برد. در کرمان استفاده از گلاب برای شستشوی جسد بسیار زود مرسوم شد.

بیشتر بخوانید :جمعیت و جمعیت‌شناسی

اقوام یا اشخاصی خیر به شستشوی آن می پردازند. پس از شستشوی جسد و کفن کردن آن، رویش را با پارچه سفید می پوشانند و سیر و برگهای سداب وکشتی با او همراه میکنند. بر روی سنگی که در تالار مخصوصی با طرح دروازه «زاد و مرگ» (دو در، که روبروی هم باز می شود) ساخته شده است می گذارند. موبد نیایش می خواند آنگاه دو مرد که از همه با او نزدیکتر باشند، دو سر تابوت را میگیرند و تاگور حمل میکنند. در اطاق شستشو (= پاک شور خانه ) روی متوفی را برای آخرین بار می شود  دید.
 امروزه به جای استوفرید ایزدان و خواندن نیایش، به نظر می رسد که یکی از شیوه های زیر معمول است: به یکی از ایزدان (معمولا بهرام یا اشتاد و مهر ایزد)، یا به آتش بهرام، یا به یکی از پیرون (مثل پیر سبز و پیر نارستانه) متوسل می شوند یا نذر میکنند که سفره بکشند (سفره دختر شاه پریان، بی بی سه شنبه، بهمن امشاسپند، مشکل گشا و شاشتادایزد)، یا برای یکی از این سفره ها که دیگری آن را می کشد، چیزی ببرند. نذیر نخود مشکل گشا هم از جمله نذرهای رایج بوده است و اینک هم هنوز گویا هست. رفتن به زیارت، فرستادن پول و شمع و یا شیئی که نذر شده است، قربانی کردن گوسفند یا پختن آش نذری و سورگ (سیروگ، sirog بند ۹-۳)، و خریدن نخود مشکل گشا و دادن آن به مردم و خواندنی قصه آن از رسمهایی قدیمی است که هنوز هم رواج دارد.
۳. نیایشها و آداب غیر رسمی برای درگذشتگان
نیایشهایی که پس از مرگ باید در سه روز اول درگذشت به نام ایزد سروش برای درگذشتگان خوانده شود (شایست ناشایست، ۳ / ۱۷)، اینک در خانواده های مختلف با تفاوت بسیار برگزار می شود. روی هم رفته، بویژه خواندن دعای پتت (دری زرتشتی: patet دعای توبه از گناهان و طلب بخشایش: بند ۵-۴) در این ایام متداول است. اما از عصر روز سوم به بعد، مراسم صورت رسمی دارد و با شرکټ موبد برگزار می شود .جز این، در روزهای اول و دوم و سوم درگذشت، یعنی حتما قبل از سپیده دم روز چهارم، همه اشیای متعلق به شخص متوفی را پاکیزه و بین مردم تقسیم می کنند؛ قرضهایش را می پردازند؛ و اگر کسی از او رنجیده باشد، او را می بخشد. نشانه این بخشایش قلبی نهادن بوی خوش برای او بر آتش است. این کارها در کتابها ذکر نشده است و نمی دانیم در چه زمانی به آداب مرگ افزوده شده است. خانواده ها هنوز آن را کمابیش برگزار می کنند، ولی گاهی هم این آداب قدیمی را چندان جدی نمی گیرند یا بکلی فراموش کرده اند.
 
۴ . ریمنی جسد
اشیا و فضایی که بر اثر تماس با مرده نا پاک می شود (شایست ناشایست، ۱۲ / ۲ و جز آن)، و ریمنی (remanih)؛ (مزداپور، ۱۳۸۳، صص ۲۶۴-۲۰۹) و ناپاکی ناشی از این تماس، پس از سالهای ۱۹۵۰ / ۱۳۳۰ کمتر مورد توجه است. البته بستر و جامه را دور می اندازند. چون اغلب مرگ در بیمارستان رخ می دهد، این مسائل هر بار شکلی دیگر به خود می گیرد. گرایشی هم هست که اعتقاد به همه این ناپاکیها را اصولا زائد و بی معنی می نگارند، اما توده مردم این گرایش را چندان خوش ندارند و اصول قدیمی را در حد آشنایی و امکان خود رعایت می کنند.
 
نذر کردن
از شایست ناشایست (۸ / ۱۲ و ۹) برمی آید که هنگام نذر کردن و خواستن مراد و «حاجت» و به اصطلاح پهلوی ayaft ، به ایزدان متوسل می شده اند و هنگام رسیدن به مراد، موبدان در برگزاری آداب آن نقش داشته اند. به مجموع اینها ستوفرید ایزدان (ustofridi yazadan) میگفتند. بنا بر متون قدیمی، بویژه برای ایزد ماه نذر می کردند. در روایت پهلوی (فصل ۲۰، بند ۳) از هزینه نان و گل و می و شاهدانه در استوفرید سخن رفته است. همچنین آداب نذر در کتاب صددربندهش (صص ۱۱۵-۱۱۶) و به نقل از آن در روایات داراب هرمزیار (جلد اول، صص ۲۸۶-۲۸۵) آمده است.
 
امروزه به جای استوفرید ایزدان و خواندن نیایش، به نظر می رسد که یکی از شیوه های زیر معمول است: به یکی از ایزدان (معمولا بهرام یا اشتاد و مهر ایزد)، یا به آتش بهرام، یا به یکی از پیرون (مثل پیر سبز و پیر نارستانه) متوسل می شوند یا نذر میکنند که سفره بکشند (سفره دختر شاه پریان، بی بی سه شنبه، بهمن امشاسپند، مشکل گشا و شاشتادایزد)، یا برای یکی از این سفره ها که دیگری آن را می کشد، چیزی ببرند. نذیر نخود مشکل گشا هم از جمله نذرهای رایج بوده است و اینک هم هنوز گویا هست. رفتن به زیارت، فرستادن پول و شمع و یا شیئی که نذر شده است، قربانی کردن گوسفند یا پختن آش نذری و سورگ (سیروگ، sirog بند ۹-۳)، و خریدن نخود مشکل گشا و دادن آن به مردم و خواندنی قصه آن از رسمهایی قدیمی است که هنوز هم رواج دارد. رسمی که چندان امروزه رایج نیست، توبه کردن از خوردن نان و هر چیز که از گندم درست شده باشد در روزی چون اشتاد روز است. درباره نذر کردن نکات زیر قابل توجه است:
 
یک/ نسبت به آنچه در شایست ناشایست و کتاب صددربندهش (صص ۱۱۵-۱۱۶) دیده می شود، امروزه کمتر به ایزدان متوسل می شوند. از نذر برای ایزد ماه (شایست ناشایست، ۸۱۲) که هنگام خواستن مراد به او متوسل می شده اند، آثاری اندک بر جای ) است؛ مثلا اگر روز شنبه و ماه روز به هم می افتاد، آن را ماهشنبه می نامیدند و در آن روز آش نذری و سیروگ می پختند. امروزه بیشتر هنگامی که به ایزدان متوسل  میشوند، نیایشی (مثل بهرام یشت) را قبلا می خوانند برای گشایش کارها.
 
پختن آش و سیروگ در روز بهرام ایزد یا در پای آتش بهرام از این قاعده مستثنی است و رسمی رایج است. همچنین خواندن چهل بهرام یشت در چهل روز متوالی، یا سفارش دادن و پرداخت پول برای تلاوت بهرام یشت به این صورت را «نهادن چله بهرام یشت» می گویند. «نهادن چله بهرام یشت» برای گشایش امور و رسیدن به مراد و رهایی از مشکلات است. چنین نیت و رسمی در نقطه مقابل رسم منسوخ دیگری قرار میگیرد: تا پیش از سالهای ۱۹۵۰ / ۱۳۳۰ ، رسم بود که برخی برای بیمارانی که در بستر مرگ بودند و امید بهبودشان نمی رفت، به خواندن وندیداد می پرداختند و می گفتند که تلاوت وندیداد بهبود یا مرگ را سرعت می بخشد.
 
دو/ رفتن به زیارتگاهها و پیرون به علت بودن وسایل نقلیه مدرن بسیار بیش از قدیم متداول شده است. از زیارت پیربانوی پارس در روایات داراب هرمزیار (ج۲، ص ۱۵۹) نیز یاد شده است.
 
سه / کشیدن سفره های مقدس و نذر کردن برای آنها، بویژه حتی پس از آغاز جنگ، (۱۳۵۸ خ)، بسیار رونق گرفته است. موبدان و نیز بسیاری از اصلاحگران اجتماعی با نوعی اخم و تخم به این سفرهها نگاه میکنند.
 
چهار/ موبدان عموما در این مراسم نذر نقشی ندارند و آنها را چندان هم نمی پسندند. از آنان جز برای خواندن نیایش برای ایزدان دعوت نمی شود. قصه های سفره ها را اصولا زنها میگویند و اصولا بیشتر زنها هم نذر میکنند و هم آن که خود به مراسمی می پردازند که پس از برآورده شدن حاجت ضرورت دارد.
 
پنج/ خواندن بهرام یشت و آتش نیایش و افسون شاه فریدون برای بیماران یا به امید بهبود کسی که گرفتاری و رنجوری داشته باشد، تا سالهای ۱۹۵۰ / ۱۳۳۰ کاملا رواج داشت. این تلاوت در محیطی پاکیزه، در خانه یا آتشکده انجام میگرفت و موبد یا شخصی عام اوستا را به نام آن کس و اغلب در حضور او می خواند. ریختن آویشن و دانه های برنج یا جو و مخلوط با آن بر کسی که اوستا برایش خوانده می شد، همراه با نهادن شیرینی و گل گاوزبان در این مراسم و خوراندن آن شیرینی و جوشانده آن گل گاوزبان به وی، بخشی دیگر از این رسم بود. امروزه این رسم اگر برگزار هم می شود، رونقی ندارد.
 
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)

بیشتر بخوانید :
  زردشت و سقراط
  آینده گرایی در آیین زرتشت
  منجی در آیین زردشت

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.