احمدشاه مسعود (1) از تولد تا جوانی
تهیه کننده : محمود کریمی
منبع : راسخون
منبع : راسخون
« ما برای آزادی می رزمیم زیرا زیستن در زیر چتر بردگی پست ترین نوع زنده گی است. برای حیات مادی همه چیز را میتوان داشت آب نان و مسکن. ولی اگر آزادی ما بر باد رفت، اگر غرور ملی ما درهم شکسته شد واگر استقلال ما نابود گشت، در آن صورت این زندگی برما کوچکترین لذت نخواهد داشت »
زادروز: ۱۱ سنبله (شهریور) ۱۳۳۲ برابر با ۲ سپتامبر ۱۹۵۳ میلادی زادگاه: قریهٔ جنگلک دره پنجشیر
تاریخ شهادت: ۱۸ شهریور ۱۳۸۱ محل شهادت: خواجه بهاءالدین ، تخار، افغانستان پستهای قبلی: فرمانده مجاهدین افغان ، بر ضد ارتش سرخ، وزیر دفاع دولت مجاهدین، فرمانده کل جبهه متحد برای نجات افغانستان بر ضد طالبان احمدشاه مسعود ملقب به "شیر پنجشیر" و "آمر صاحب" از فرماندهان و مجاهدین افغان بود که سالها با ارتش شوروی سابق که افغانستان را اشغال کرده بود جنگید و پس از آن هم درگیریهای نظامیای هم با گروه طالبان داشت. وی روز ۱۸ شهریورماه ۱۳۸۰ برابر نهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، بر اثر انفجار انتحاری دو تروریست عرب مظنون به ارتباط با شبکه القاعده که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند، در خواجه بهاء الدين ولايت تخار در کشور افغانستان کشته شد.
قبل از ادامه متن نکته ای را لازم به تذکر می بینم و آن این که از آنجا که تفاوت هایی میان فارسی ما و فارسی رایج در افغانستان وجود دارد، تا حد امکان سعی به اصلاح متون کرده ام. اما ممکن است در برخی جاها این اصلاح ها فراموش شده باشد. بنابراین از دیدن لغات و عبارات نا مأنوس نباید تعجب کرد.
مسعود حکايت مي نمود که از کودکي در درک اخبار و مسايل سياسي نسبت به ساير اعضاي خانواده اش استعداد نشان مي داد، و هر وقت که پدرش از مسجد، بعد از اداي نماز خفتن بر مي گشت، بهتر از ديگران اخبار راديو را به پدرش بازگو مي کرد،
پدر احمد شاه مسعود دگروال دوست محمد از افسران ارتش افغانستان در دوران سلطنت محمد ظاهر شاه بود. پدر بزرگش یحیی خان یکی از بزرگان مردم پنجشیر به حساب میرفت که در دوران پادشاهی امان الله خان به عنوان کارمند و مامور رسمی دولت وظیفهٔ خزانهدار نقدی را به عهده داشت. او همچنان در تشویق و جمعآوری مجاهدان و مبارزان از زادگاه خود، وادی پنجشیر برای کسب استقلال از استعمار بریتانیا در سلطنت شاه امان الله شخص فعال و پر تحرک محسوب میشد. دگروال دوست محمد مانند بسیاری از افسران ارتش و کارمندان دولت در سالهای کار رسمی بعد از هر چند سالی محل کار و وظیفه اش تغییر میافت. و از یک ولایت به ولایت دیگر منتقل میگردید. از این رو در سالهای کارش به حیث افسر ارتش یا صاحب منصب اردو در ولایات: ننگرهار، بدخشان، بغلان، غزنی، هرات و کابل وظایفی را به عهده داشتهاست.
او علاوه بر کار در ارتش که مربوط وزارت دفاع میشد گاهی در وزارت داخله (کشور) نیز وظایف رسمی را به انجام رسانیده است. آنچنانکه او در هرات چندسالی در بخش وزارت داخله سمت فرماندهی یا قوماندانی ژاندارم و پلیس هرات را به دوش داشت. بنابر این احمدشاه مسعود همراه با پدر و خانواده به ولایات مختلف رفت و دوران کودکی و نوجوانی را در مکاتب و مدارس بیرون از زادگاهش سپری نمود.
مسعود سالهاي آغاز کودکي را در زادگاهش دره ي پنجشير گذراند. در پنج سالگي شامل صنف اول مکتب (مدرسه) بازارک گرديد. قبل از آنکه صنف اول را به پايان برساند با خانواده به کابل رفت و در مکتب شاه دوشمشيره شامل شد. اما اندکي بعد پدرش در سمت قوماندان ژندارم و پوليس هرات به ولايت هرات رفت و احمدشاه مسعود صنوف دوم، سوم و چهارم را در مکتب مؤفق شهرهرات به درس و تعليم ادامه داد. در پايان صنف چهارم با پدرش که از هرات به کابل تبديل گرديد دوباره به شهر کابل بازگشت.
دوست محمد پدر احمدشاه مسعود سه بار ازدواج کرد. اين ازدواجها بنا برفوت خانم هايش صورت گرفت. او درنتيجه ي اين سه بار ازدواج صاحب يازده فرزند شد که شش تن آنها پسر و پنج تن دختر بودند.
احمدشاه مسعود باشش فرزند ديگر از خانم دوم و در ميان آنها سومين فرزند خانواده است. پيش از او يک خواهر و برادرش يحيي و بعد از او دو برادر ديگرش احمدضياء و احمدولي متولد شده اند. برادر بزرگ احمد شاه مسعود به اسم دين محمد از ازدواج اولي که افسر ارتش بود درسال 1366 (1988) از شهر پیشاور در پاکستان ناپديد شد.
در پایه دهم بعد از اينکه دو سوال ذهني را در ميان هم کلاسی ها پاسخ داد، مورد توجه استاد فرانسوي اش «ژيل» واقع شد و او را سخت مورد تشويق قرار داد.
احمد شاه مسعود مي گفت: تشويق آن استاد که سخت مورد احترام شاگردان بود، روحيهي او را دگرگون کرد و به مطالعه تشويقش نمود. و چنان به درس علاقه پیدا کرد که روزهاي تعطيل را نيز از رفتن با رفقايش از ياد برد و در خانه به مطالعه مي پرداخت و نتيجه آن شد که در پایه يازدهم مکتب از شاگردان ممتاز گرديد. با پشتکار و تلاش پيگير به اين مشکل فايق آمد و در رياضي چنان مهارت و لياقت کسب کرد که خود براي تدريس به شاگردان دوره ي ابتدايي دوره رياضي تشکيل داد و سالهاي بعد از محل اين دوره در جهت پيشبرد فعاليت هاي سياسي استفاده نمود.
احمدشاه مسعود پس از فراغت از ليسه ي استقلال مصمم و علاقمند به تحصيلات عالي در دانشگاه نظامي شد. اما او در اين علاقه و تصميم با مخالفت خانواده، به خصوص پدرش روبروگرديد. پدر و خانواده او را ترغيب کردند تا به جاي ورود به دانشگاه نظامي، علاقه و توجه خود را معطوف به رفتن فرانسه براي تحصيل بسازد. آن زمان کشور فرانسه به فارغ يا فارغان پيشتاز ليسه ي استقلال بورس ادامه تحصيل داده بود، که احمدشاه مسعود ازسوي ليسه ي مذکور يکي از کانديد هاي اين بورس تحصيلي بود. اما مسعود علاقه اي به رفتن به فرانسه نشان نداد و در امتحان کنکور ورود به دانشگاه در پايان سال 1349 مؤفق شد تا به انستيتو پلی تکنيک راه يابد. هرچند که در وهله ي نخست از راه يافتن به پلی تکنيک چندان راضي به نظر نمي رسيد اما بعداً با علاقمندي تحصيل خود را در حمل 1350 در پلی تکنيک آغاز کرد. اين انستيتو که توسط شوروي دایر شده بود مؤسسه ي عالي تحصيلي معادل دانشگاه کابل محسوب مي شد که دانشجويان در رشته هاي مختلف مهندسی در آن به تحصيل مي پرداختند. ولي احمدشاه مسعود كه به دلايل فعاليت سياسي مورد تعقيب دولت محمد داود قرار گرفت بيشتر ازدوسال نتوانست به تحصيلات خود در پلی تکنيک ادامه بدهد.
یکی از دوستان نزدیکش حکایت شیرین نقل می کند:
احمد شاه در کارته ی پروان همسایه ی ما بود. با آنکه یازده سال بیشتر نداشت، رفتار برازنده و تأثیر گذار داشت. روزی جمعی از دوستان دورتر از ساحه ی مسکونی خویش به تفریح و بازی پرداختیم. هنگام بازگشت برای آنکه زودتر به منزل برسیم وارد یک زمین کشاورزی شدیم، هنوز مسافتی را طی نکرده بودیم که صدای هیاهو و خشم مرد دهقان ما را به وحشت افگند. همه در یک استقامت می دویدیم و مرد نیز از تعقیب ما دست بردار نبود. ترسیده بودیم و نمی دانستیم چه باید بکنیم. ناگاه فریاد احمد شاه مسعود بلند شد که:
پراکنده شوید و هرکدام از یک سمت فرار کنید. اینطور او نمی داند که کدام مان را باید تعقیب کند. ما به فرمان احمد شاه مسعود از خشم مرد دهقان گریختیم و از آن پس او را به عنوان فرمانده گروه خود انتخاب کردیم و او نیز هر روز با انضباطی دقیق و دستورالعمل های محکم ما را تعلیم می داد.
از کاغذهاي ضخيم، کلاه افسران و سربازان و ساير نشانهاي نظامي را مي ساخت و آنرا به سرو وسينه هاي شان مي آويخت و سپس فرمان تمرين و مانور نظامي مي داد. سرگرمي و تفريحات ديگر او در ايام تعليم و دوره ي نوجواني واليبال، فوتبال و کاراته بود. وي به خصوص علاقه ي زيادي به فوتبال داشت. در دوران ليسه کاپیتان، تيم فوتبالي در کابل بود. جالب این که تيم او با تيم فوتبال ديگري که داکتر نجيب الله آخرين رئيس دولت حزب دمکراتيک خلق در آن عضويت داشت به مسابقه پرداخت و در آن مسابقه ميان او و نجيب الله بر سرداوري، مشاجرات لفظي به وقوع پيوست. مسعود در سالهاي تعليم و تحصيل در ليسه استقلال و پلی تکنيک پيوسته به بازي فوتبال ادامه داد. و بعداً حتي در دوران جنگ عليه قواي شوروي در دهه ي 1980 مسيحي گاهي با مجاهدان همسنگرش به بازي فوتبال مي پرداخت. او در تمام سرگرمي ها با همبازان و همسالان خويش برخورد و رفتار صميمانه داشت و با آنها هميشه به زبان نيکو سخن مي گفت. او تيم و گروه همباز خود را از ميان بچه هاي با ادب و داراي اخلاق خوب انتخاب مي کرد، چون او از همان آغاز اخلاقيات و فضايل اخلاقي را در زندگي بسيار جدي مي گرفت.
کپی و استفاده از مطالب این مقاله با ذکر منابع اصلی و نقل از راسخون بلا مانع است.
شناسنامه
زادروز: ۱۱ سنبله (شهریور) ۱۳۳۲ برابر با ۲ سپتامبر ۱۹۵۳ میلادی زادگاه: قریهٔ جنگلک دره پنجشیر
تاریخ شهادت: ۱۸ شهریور ۱۳۸۱ محل شهادت: خواجه بهاءالدین ، تخار، افغانستان پستهای قبلی: فرمانده مجاهدین افغان ، بر ضد ارتش سرخ، وزیر دفاع دولت مجاهدین، فرمانده کل جبهه متحد برای نجات افغانستان بر ضد طالبان احمدشاه مسعود ملقب به "شیر پنجشیر" و "آمر صاحب" از فرماندهان و مجاهدین افغان بود که سالها با ارتش شوروی سابق که افغانستان را اشغال کرده بود جنگید و پس از آن هم درگیریهای نظامیای هم با گروه طالبان داشت. وی روز ۱۸ شهریورماه ۱۳۸۰ برابر نهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، بر اثر انفجار انتحاری دو تروریست عرب مظنون به ارتباط با شبکه القاعده که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند، در خواجه بهاء الدين ولايت تخار در کشور افغانستان کشته شد.
قبل از ادامه متن نکته ای را لازم به تذکر می بینم و آن این که از آنجا که تفاوت هایی میان فارسی ما و فارسی رایج در افغانستان وجود دارد، تا حد امکان سعی به اصلاح متون کرده ام. اما ممکن است در برخی جاها این اصلاح ها فراموش شده باشد. بنابراین از دیدن لغات و عبارات نا مأنوس نباید تعجب کرد.
دوران کودکی و نوجوانی
مسعود حکايت مي نمود که از کودکي در درک اخبار و مسايل سياسي نسبت به ساير اعضاي خانواده اش استعداد نشان مي داد، و هر وقت که پدرش از مسجد، بعد از اداي نماز خفتن بر مي گشت، بهتر از ديگران اخبار راديو را به پدرش بازگو مي کرد،
پدر احمد شاه مسعود دگروال دوست محمد از افسران ارتش افغانستان در دوران سلطنت محمد ظاهر شاه بود. پدر بزرگش یحیی خان یکی از بزرگان مردم پنجشیر به حساب میرفت که در دوران پادشاهی امان الله خان به عنوان کارمند و مامور رسمی دولت وظیفهٔ خزانهدار نقدی را به عهده داشت. او همچنان در تشویق و جمعآوری مجاهدان و مبارزان از زادگاه خود، وادی پنجشیر برای کسب استقلال از استعمار بریتانیا در سلطنت شاه امان الله شخص فعال و پر تحرک محسوب میشد. دگروال دوست محمد مانند بسیاری از افسران ارتش و کارمندان دولت در سالهای کار رسمی بعد از هر چند سالی محل کار و وظیفه اش تغییر میافت. و از یک ولایت به ولایت دیگر منتقل میگردید. از این رو در سالهای کارش به حیث افسر ارتش یا صاحب منصب اردو در ولایات: ننگرهار، بدخشان، بغلان، غزنی، هرات و کابل وظایفی را به عهده داشتهاست.
او علاوه بر کار در ارتش که مربوط وزارت دفاع میشد گاهی در وزارت داخله (کشور) نیز وظایف رسمی را به انجام رسانیده است. آنچنانکه او در هرات چندسالی در بخش وزارت داخله سمت فرماندهی یا قوماندانی ژاندارم و پلیس هرات را به دوش داشت. بنابر این احمدشاه مسعود همراه با پدر و خانواده به ولایات مختلف رفت و دوران کودکی و نوجوانی را در مکاتب و مدارس بیرون از زادگاهش سپری نمود.
مسعود سالهاي آغاز کودکي را در زادگاهش دره ي پنجشير گذراند. در پنج سالگي شامل صنف اول مکتب (مدرسه) بازارک گرديد. قبل از آنکه صنف اول را به پايان برساند با خانواده به کابل رفت و در مکتب شاه دوشمشيره شامل شد. اما اندکي بعد پدرش در سمت قوماندان ژندارم و پوليس هرات به ولايت هرات رفت و احمدشاه مسعود صنوف دوم، سوم و چهارم را در مکتب مؤفق شهرهرات به درس و تعليم ادامه داد. در پايان صنف چهارم با پدرش که از هرات به کابل تبديل گرديد دوباره به شهر کابل بازگشت.
خانواده
دوست محمد پدر احمدشاه مسعود سه بار ازدواج کرد. اين ازدواجها بنا برفوت خانم هايش صورت گرفت. او درنتيجه ي اين سه بار ازدواج صاحب يازده فرزند شد که شش تن آنها پسر و پنج تن دختر بودند.
احمدشاه مسعود باشش فرزند ديگر از خانم دوم و در ميان آنها سومين فرزند خانواده است. پيش از او يک خواهر و برادرش يحيي و بعد از او دو برادر ديگرش احمدضياء و احمدولي متولد شده اند. برادر بزرگ احمد شاه مسعود به اسم دين محمد از ازدواج اولي که افسر ارتش بود درسال 1366 (1988) از شهر پیشاور در پاکستان ناپديد شد.
دوران تعليم و تحصيل
در پایه دهم بعد از اينکه دو سوال ذهني را در ميان هم کلاسی ها پاسخ داد، مورد توجه استاد فرانسوي اش «ژيل» واقع شد و او را سخت مورد تشويق قرار داد.
احمد شاه مسعود مي گفت: تشويق آن استاد که سخت مورد احترام شاگردان بود، روحيهي او را دگرگون کرد و به مطالعه تشويقش نمود. و چنان به درس علاقه پیدا کرد که روزهاي تعطيل را نيز از رفتن با رفقايش از ياد برد و در خانه به مطالعه مي پرداخت و نتيجه آن شد که در پایه يازدهم مکتب از شاگردان ممتاز گرديد. با پشتکار و تلاش پيگير به اين مشکل فايق آمد و در رياضي چنان مهارت و لياقت کسب کرد که خود براي تدريس به شاگردان دوره ي ابتدايي دوره رياضي تشکيل داد و سالهاي بعد از محل اين دوره در جهت پيشبرد فعاليت هاي سياسي استفاده نمود.
احمدشاه مسعود پس از فراغت از ليسه ي استقلال مصمم و علاقمند به تحصيلات عالي در دانشگاه نظامي شد. اما او در اين علاقه و تصميم با مخالفت خانواده، به خصوص پدرش روبروگرديد. پدر و خانواده او را ترغيب کردند تا به جاي ورود به دانشگاه نظامي، علاقه و توجه خود را معطوف به رفتن فرانسه براي تحصيل بسازد. آن زمان کشور فرانسه به فارغ يا فارغان پيشتاز ليسه ي استقلال بورس ادامه تحصيل داده بود، که احمدشاه مسعود ازسوي ليسه ي مذکور يکي از کانديد هاي اين بورس تحصيلي بود. اما مسعود علاقه اي به رفتن به فرانسه نشان نداد و در امتحان کنکور ورود به دانشگاه در پايان سال 1349 مؤفق شد تا به انستيتو پلی تکنيک راه يابد. هرچند که در وهله ي نخست از راه يافتن به پلی تکنيک چندان راضي به نظر نمي رسيد اما بعداً با علاقمندي تحصيل خود را در حمل 1350 در پلی تکنيک آغاز کرد. اين انستيتو که توسط شوروي دایر شده بود مؤسسه ي عالي تحصيلي معادل دانشگاه کابل محسوب مي شد که دانشجويان در رشته هاي مختلف مهندسی در آن به تحصيل مي پرداختند. ولي احمدشاه مسعود كه به دلايل فعاليت سياسي مورد تعقيب دولت محمد داود قرار گرفت بيشتر ازدوسال نتوانست به تحصيلات خود در پلی تکنيک ادامه بدهد.
سرگرمي وتفريح
یکی از دوستان نزدیکش حکایت شیرین نقل می کند:
احمد شاه در کارته ی پروان همسایه ی ما بود. با آنکه یازده سال بیشتر نداشت، رفتار برازنده و تأثیر گذار داشت. روزی جمعی از دوستان دورتر از ساحه ی مسکونی خویش به تفریح و بازی پرداختیم. هنگام بازگشت برای آنکه زودتر به منزل برسیم وارد یک زمین کشاورزی شدیم، هنوز مسافتی را طی نکرده بودیم که صدای هیاهو و خشم مرد دهقان ما را به وحشت افگند. همه در یک استقامت می دویدیم و مرد نیز از تعقیب ما دست بردار نبود. ترسیده بودیم و نمی دانستیم چه باید بکنیم. ناگاه فریاد احمد شاه مسعود بلند شد که:
پراکنده شوید و هرکدام از یک سمت فرار کنید. اینطور او نمی داند که کدام مان را باید تعقیب کند. ما به فرمان احمد شاه مسعود از خشم مرد دهقان گریختیم و از آن پس او را به عنوان فرمانده گروه خود انتخاب کردیم و او نیز هر روز با انضباطی دقیق و دستورالعمل های محکم ما را تعلیم می داد.
از کاغذهاي ضخيم، کلاه افسران و سربازان و ساير نشانهاي نظامي را مي ساخت و آنرا به سرو وسينه هاي شان مي آويخت و سپس فرمان تمرين و مانور نظامي مي داد. سرگرمي و تفريحات ديگر او در ايام تعليم و دوره ي نوجواني واليبال، فوتبال و کاراته بود. وي به خصوص علاقه ي زيادي به فوتبال داشت. در دوران ليسه کاپیتان، تيم فوتبالي در کابل بود. جالب این که تيم او با تيم فوتبال ديگري که داکتر نجيب الله آخرين رئيس دولت حزب دمکراتيک خلق در آن عضويت داشت به مسابقه پرداخت و در آن مسابقه ميان او و نجيب الله بر سرداوري، مشاجرات لفظي به وقوع پيوست. مسعود در سالهاي تعليم و تحصيل در ليسه استقلال و پلی تکنيک پيوسته به بازي فوتبال ادامه داد. و بعداً حتي در دوران جنگ عليه قواي شوروي در دهه ي 1980 مسيحي گاهي با مجاهدان همسنگرش به بازي فوتبال مي پرداخت. او در تمام سرگرمي ها با همبازان و همسالان خويش برخورد و رفتار صميمانه داشت و با آنها هميشه به زبان نيکو سخن مي گفت. او تيم و گروه همباز خود را از ميان بچه هاي با ادب و داراي اخلاق خوب انتخاب مي کرد، چون او از همان آغاز اخلاقيات و فضايل اخلاقي را در زندگي بسيار جدي مي گرفت.
کپی و استفاده از مطالب این مقاله با ذکر منابع اصلی و نقل از راسخون بلا مانع است.
منابع سلسله مقالات احمد شاه مسعود:
با تشکر فراوان از عوامل سایت احمد شاه مسعود
www.ahmadshahmassoud.com
www.fa.wikipedia.org
www.massoudhero.com
www.irdiplomacy.ir
www.azmoone-melli.com
www.ebtekarnews.com
کتاب احمد شاه مسعود شهيد راه صلح و آزادي، مجيب الرحمن رحيمي،بنياد شهيد مسعود، 1۳۸۲