یهودیان براساس کتاب مقدس خود دوران ظهور ماشیح را روزگاری مشحون از سعادت و شادی و امینت و رفاه ذکر میکنند. در کتاب تلمود در توصیف دوران ظهور آمده است: نیروی باروری طبیعت به میزانی شگفتانگیز و معجزهآسا فزونی خواهد یافت.
تعداد کلمات: 1209 / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
محققان تاریخ ادیان در اینباره گفتهاند: حکومت یهودا در سال 586 پیش از میلاد به وسیلۀ حکومت بابل سرنگون شد و بدین شکل، دومین مملکت از پادشاهیِ یکپارچۀ اسرائیل نابود گردید. در پی آن، همۀ سران حکومتی و نخبگان و بسیاری از مردم عادی دو سبط یهودا و بنیامین به اسارت به بابل برده شدند. اگرچه حکومت بابل با این اسیران چندان سخت نمیگرفت و به آنان آزادیهای سیاسی و حقوقی فراوانی داده بود، بسیاری از آنان از درد غربت ناراضی بودند و آرزو میکردند به سرزمین خویش برگردند و حکومت پیشین خود را بازیابند.[1] این یعنی جانگرفتن یک آرمان و تقویت یک آرزو.
این اسارت در سال 539 قبل از میلاد با فتح بابل توسط کورش کبیر پادشاه ایران و کسی که اشعیا او را مسیح خدا میداند،[2] پایان یافت و آنان به سرزمینهای خود بازگشتند. با این همه، علقههای فکری و اعتقادی عمیقی میان بنیاسرائیل ایرانیان و بابلیان پدید آمد. به همین دلیل، تغییراتی عمده در باورهای ایمانی این قوم شکل گرفت. ردپای شماری از این باورهای وارداتی هنوز هم در الهیات و ادبیات دینی یهود وجود دارد. برای مثال، داستان طوفان نوح آنگونه که در سفر پیدایش آمده، به داستان پِرنبشتیم که بر الواحی میخی حک شده، همانندیهای بسیاری دارد.
همچنین برخی معتقدند که اعتقاد به رستاخیز مردگان و حتی باور به منجی در شکل کنونیاش، از باورهای وارداتی قوم یهود[3] از ایرانیان است. این گرایش چنان پیش میرود که بخشهای پیش گفته شده از کتاب مقدس را از بخشهایی میداند که بعد از اسارت بابلی بر مجموعه کتب مقدس افزوده شده است.[4] نگارنده نمیخواهد موضع خود را درخصوص وارداتی یا غیروارداتی بودن آموزۀ موعودباوری یهود آشکار کند، ولی معتقد است که بیتردید وضعیت پیشآمده در دوران تبعید بابلی و قرون پس از آن تأثیرات فراوانی در بازخوانی دوبارۀ آموزۀ مسیحایی در یهودیت داشته است.
پس از اسارت بابلی و آنگاه که عزرای کاتب از سوی پادشاهان به زمامت ملت یهود برگزیده شد، سرنوشت دولت نوبنیاد یهود به دست کاتبان شریعت افتاد و از شهریاری آن کاسته شد.
عزرا تلاش بسیاری داشت که تمامی عقاید و اعمال در شریعت گنجانده شوند و با این شعار که «عمل، سه چهارم زندگی است»، تمام نیروی خود را به تأمین نیازهای عملی مردم طبق فهم خویش اختصاص داد[5] و آرمان مسیحایی، مثل دیگر اعتقادات یهود بیآنکه تحقیق و پژوهشی آرامش آن را بههم بزند و سکوتش را به آشفتگی بدل سازد، در ژرفای جان مردم جای گرفت.
از اتفاقات مهم این دوره آن بود که عمل به شریعت به منزلۀ شرط تحقق وعدۀ الهی، به آرمان مسیحایی افزوده شد: «توراتِ بندۀ من موسی را که آن را با فرایض و احکام به جهت تمامی اسرائیل در هوریب امر فرمودم، بهیاد آورید».[6]
اتفاق دیگر در تکون آرمان مسیحایی ملت یهود که در تأثیر باور وارداتی رستاخیر مردگان شکل گرفت، آن بود که با تأکید عزرا و یارانش بر اینکه افراد جامعه باید به دقایق تورات عمل کنند، مسئولیت فردی بنیاسرائیل در قبال دینداری خویش افزایش یافت. آنان برای اعتلای معبد رنج میکشیدند و با تعهد به آرمانهای قوم میمردند و معتقد بودند که پس از مرگ برای دیدن جلال آینده که با آمدن مسیحا شکل میگیرد، برخواهند خاست: «او قدوس خود را نخواهد گذاشت که فساد ببیند».[7] بدین شیوه، عقیده به رستاخیز با تلاش کاتبان به سیمای برجسته و جداییناپذیر آرمان مسیحایی بدل شد.[8]
آیا مسیحیان موعودباورند؛ یعنی معتقد به آمدن منجی در آخرالزمان هستند؟ نام منجی آنان چیست؟ آنان آمدن منجی را چگونه ترسیم میکنند؟
مسیحیان هم به عنوان یکی از ادیان ابراهیمی معتقدند در پایان این عالم یک نجاتدهنده خواهد آمد و آنها را به سعادت کامل میرساند. البته از نظر آنان منجی کسی نیست جز عیسی بن مریم8؛ یعنی همان کسی که دین مسیحیت منتسب به اوست. مسیحیان معتقدند همانگونه که عیسی یکبار برای نجات انسانها از گناه ظهور کرد، یکبار دیگر در آخرالزمان برای نجات نهایی مؤمنان مسیحی باز خواهد گشت. آنان در مورد بازگشت مسیح معتقدند:
عیسی که همان ماشیح بنیاسرائیل بود و نوید رهایی انسان را داده بود طولی نمیکشد که پس از آنکه بر صلیب شد، دوباره به جهان بازگردد تا ملکوتی را که از آن سخن گفته بود، برقرار سازد.[9]
برای پیروان او بسیار سخت بود که بپذیرند مراد و منجیشان به همین سادگی بر صلیب شود. به همین دلیل آنان در این زمینه موضع روشنی گرفتند و آن اینکه: «عیسی مسیح از میان مردگان برخاسته است». براساس این اعتقاد، عیسی پس از آنکه بر صلیب رفت و دفن شد، سه روز بعد از میان مردگان برخاست، مدت چهل روز بر روی زمین اقامت گزید و سپس به آسمانها صعود کرد.[10] به راحتی میتوان حدس زد که این اعتقاد فارغ از همۀ آنچه در پیرامون آن میتوان گفت، تا چه اندازه میتواند برای حواریون سرمستکننده و خوشایند باشد و تا چه اندازه میتواند ناامیدی را از آنها دور کند. برای همین بود که طولی نکشید این آموزه به کلیدیترین آموزۀ مسیحیت بدل شد. آموزهای که تمام ماهیت و معنای کلیسا بر آن استوار است. کتاب مقدس بیش از سیصدبار به این موضوع پرداخته است، و چندین باب کامل به تبیین این آموزه اختصاص یافته است که از آن جمله است: متی، ابواب 25 و 24؛ مرقس، باب 13؛ لوقا، باب21.
فراتر از آن، گاه رسالههایی صرفاً به بیان و توصیف این موضوع همت گماشتهاند، مانند: تسالونیکیان اول و دوم و مکاشفۀ یوحنا. با توجه به همین حقیقت است که میتوان ادعا کرد: رجعت مسیح مهمترین جزء تعالیم کتاب مقدس است.[11] علاوه بر آن بسیاری از مفاهیم مطرح شده در کتاب مقدس بدون درک مفهوم رجعت مسیح قابل فهم نیستند. مفاهیمی مانند کاهن و پادشاه بودن عیسی، نجات در آینده و شمار فراوانی از آموزههای کتاب مقدس تنها زمانی معنادار میشوند که آموزۀ رجعت عیسی پذیرفته شود. تعالیمی چون تعمید و عشاء ربانی با این آموزه پیوندی عمیق برقرار ساختهاند.[12] براساس این اعتقاد، عیسی خود بارها اعلام کرده که شخص اول[13] به صورت ناگهانی و بدون اطلاع قبلی[14] در جلال و هیبت پدر[15] و به همراه فرشتگان و همراه با پیروزی و فتح خواهد آمد. پرداختن به اشارات کتاب مقدس در مورد مسئلۀ بازگشت عیسی مسیح کار دشواری است و ارائۀ تنها فهرستی از تمام آیاتی که به این موضوع پرداخته، فهرست بلندی خواهد بود. در این آیات گاه عیسی خود وعدۀ بازگشت میدهد؛ مانند:
اما به شما میگویم که بعد از این از میوۀ مو دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را با شما در ملکوت پدر خود تازه آشامم.[16]
و گاه رسولان امید و انتظار را در جامعۀ مسیحی زنده میکنند:
ای حبیبان الآن فرزندان خدا هستیم و هنوز ظاهر نشده است آنچه خواهیم بود لکن میدانیم چون او ظاهر شود مانند او خواهیم بود.[17]
پی نوشت:
[1]. تاریخ جامع ادیان، جان بیناس، ص529.
[2]. اشعیا، 45: 1.
[3]. موسوعة الیهودیة و الصهیونیة، ج5، ص294.
[4]. نک: انتظار مسیحا در آیین یهود، ص19، پاورقی22.
[5]. همان، ص36.
[6]. ملاکی، 4:4.
[7]. مزامیر، 16: 10.
[8]. انتظار مسیحا در آیین یهود، ص36.
[9]. Encyclopedia Biblica, Vol 3, P 3058.
[10]. اعمال رسولان، 1: 1-12.
[11]. الاهیات مسیحی، هنری تیسن، ص327.
[12]. همان، ص328.
[13]. نک: یوحنا، 14: 13؛ 21: 22 - 23.
[14]. نک: متی، 24: 32 - 51؛ 25: 2 - 13؛ مرقس، 13: 33 - 37.
[15]. نک: متی، 16: 27 ؛ 19: 28 و 25: 13.
[16]. متی،26: 29.
[17]. اول یوحنا، 3: 2 و3.
منبع:
نرم افزار مرکز تخقیقات کامپیوتری علوم اسلامی