مولود رمضان
از خاطره هجرت پيامبر صلياللهعليهوآله سه سال و از ماه رمضان پانزده روز ميگذشت كه بشارت تولد نخستين شكوفه پيوند فرخنده علي و فاطمه عليهالسلام ، شهر مدينه را سرشار شادي و شور كرد؛ شكوفهاي كه نام مبارك چهارمين معصوم، حضرت حسن بن علي عليهالسلام را به سومين شاخه طوبي ميآويخت و عرشيان را با نغمههاي سرور بر سرير شكوهمند پيامبر صلياللهعليهوآله فرستاد تا بهترين شادباشهاي خود را در طبقهاي نور نثارش كنند. در آن هنگامه ارجمند، مولودي پا به عالم ناسوت گذاشت كه به رموز عالم لاهوت آشنا بود. برگزيدهاي كه علمش فراتر از تمام علوم و اعجازش فراتر از زمان و مكان بود.
لبريز از لبخند
در تولد شكوهمند امام مجتبي عليهالسلام عرش خدا جاريِ سرور، شهر مدينه سرشار شادي و خانه علي و فاطمه لبريز از لبخند بود. علي عليهالسلام ، هم بر تولد ميوه دلش حسن عليهالسلام و هم بر ولادت وصي و جانشين خود ـ كه حافظ آرمان رسول خدا بود ـ شادمان گشته بود. فاطمه عليهاالسلام از اينرو كه خانهاش روشني ديگري از نور امامت گرفته، لبخند ميزد و پيامبر صلياللهعليهوآله نيز بر تبسم علي و فاطمه متبسم بود؛ چرا كه خانهاي براي باغباني عدالت برافراشته بودند و فرزنداني در مقام امامتْ در سنگر حفاظت از رسالت تربيت ميكردند. امام حسن عليهالسلام نخستين ميوه اين بوستان بود كه از چهره رسولْ زينت و از درياي معطر بتولْ عطر گرفته بود. زيبا فرزندي كه صورتي آراسته و سيرتي مزين از اوصاف رسول مكرم داشت.
ولادت
از حريم فاطمه در نيمه ماه صيام چهره ماه حسن تابيد با وجه حسن پروردگار متعال در سال سوم هجرت از بحر نبوتْ گوهري گرانبها پديد آورد؛ اين گوهر تابناك، نخستين ثمره پيوند امامت و نبوت بود. ابومحمد حسن بن علي بن ابيطالب، پيشواي دوم شيعيان و چهارمين معصوم از چهارده معصوم است كه تولد آن حضرت بنابر گفته بيشتر مورخان، در مدينه و روز سهشنبه 15 رمضان رخ داده است. نامگذاري امام و آداب اسلامي مربوط به نوزاد از سوي پيامبر صلياللهعليهوآله انجام گرفت و نام «حسن» كه گويا تا آن زمان در ميان اقوام عرب رايج نبوده، انتخاب گرديد. كنيه آن حضرت «ابومحمد» و القاب آن بزرگوار «سيّد، سَبْط، امين، حُجّت، بِرّ، نقي، زَكي، مجتبي و زاهد» گفته شده است.
در آغوش نبي (صلياللهعليهوآله)
هنگامي كه پيامبر گرانقدر اسلام از سفر كوتاه خود به مدينه باز گشت، طبق شيوه هميشگياش نخست به خانه فاطمه آمد، ولي اين بار در خانه فاطمه و علي عليهالسلام با مژده مسرّت بخش ولادت نخستين ثمره وجود خود روبهرو شد. آنگاه از اسماء پرسيد كه فرزندم كجاست؟ اسماء به شتاب به سراغ نوزاد خجسته كه در پوششي زرد رنگ پوشانده شده بود، رفت. پيامبر نوزاد را در آغوش گرفت. آنگاه در گوش راستش اذان و در چپ اقامه خواند؛ اين نخستين صدايي بود كه به گوش نواده بزرگوار رسيد و در ژرفاي قلب و جانش دوانده شد، صداي نياي مهربانش كه ميخواند: اللّه اكبر، لا اله الااللّه و اللّه اكبر. اين واژههاي كوتاهِ پربار، سرود و شعار امام حسن مجتبي عليهالسلام در همه مراحل زندگياش گرديد و با همه وجود كوشيد تا آن را در اعماق دل جاي دهد و در گذر زمان، سرمشق زندگي مردمان باشد.
شرافت دودمان
حضرت امام حسن مجتبي عليهالسلام در شرافت دودمان و طهارت نسل، مقامي به بلنداي آسمان دارد. او از كانون وحي ريشه گرفت و حيات خويش را وامدار نيايي است كه سرچشمه فيض خداوندي و سرسلسله انبياي الهي است. او در جوار شكوه عظمت روح پدري باليده كه لياقت مدال پر افتخار وصايت الهي را داشت و از زلال محبت برترين مادر هستي سيراب گشته است. اين شكوهمندي و شرافت، روشنتر از آفتاب در همه اوراق تاريخ تجلّي يافته و روشندلان حقيقتجو را شيفته خود ساخته است.
برگي از افتخارات
امام مجتبي عليهالسلام به اَلْطَيِّب، تقي، زكي، ولي، سَبْط و مجتبي لقب يافت و ابومحمد كنيه گرفت. به اتفاق راويان حديث، سَرور جوانان بهشتي است و يكي از دو بزرگواري است كه خاندان پاك پيامبر بدانها منحصر گرديد. او يكي از چهار تن كساني است كه پيامبر خدا به آنان در برابر مسيحيان نجران مباهات كرد و از جمله چند تني است كه به آيه تطهير مطهر گشتهاند و از خويشانداني است كه خداوند فرمان به دوستي با آنها داده و اين كار را اجر رسالت خود دانسته است. او يكي از دو گرانمايهاي است كه هر كس بدانها چنگ زند، نجات يابد و هر كس از آنها روي گرداند، گمراهي و تباهي را براي خود به ارمغان آورده است. امام مجتبي عليهالسلام از اهل بيتي است كه خداوند آنان را به كشتي نوح تشبيه و دوستيشان را سفارش كرده است. درود و سلام خداوندي بر او و بر نياكان پاكش باد.
ولادت مبارك
ولادت امام حسن مجتبي عليهالسلام كه همزمان با سالهاي آغازين استحكام انديشههاي اسلامي در سرزمين حجاز بود، از چند جهت ويژگي داشت. اين مولود براي خاندان پيامبر صلياللهعليهوآله از آن رو كه نخستين نواده پيامبر صلياللهعليهوآله و ثمره پيوند نبوت و امامت بود، اهميت داشت. مسلمانان نيز مشتاق بودند نوادگان و بازماندگان پيامبر خود را ببينند و از استمرار نسل آن حضرت مطمئن باشند. همچنين اين ولادت مبارك، مُهر يأسي بود بر اذهان كفر پيشگاني كه دل به بيثمري خاندان نبوت و اميد به قطع سلسله امامت داشتند.
دوستي امام حسن عليهالسلام
شكوه وجود و مقام بلند امام حسن مجبتي عليهالسلام و محبت و دوستي آن امام همام در روايات بسيار، تأكيد شده است. ابوهُرَيْرِه كه از راويان مشهور و قابل اعتماد اهل سنت است، روايت كرده: من در يكي از كوچههاي مدينه به اتفاق پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله ميرفتم، ناگهان ايشان برگشت و سه بار فرمود: طفل خردسال [من] كجاست؟ حسن بن علي را بخوانيد. حسن بن علي برخاست و پيش آمد. پيامبر خدا فرمود: «بار الها به حقيقت من او را دوست دارم، پس دوست بدار هر كس كه او را دوست دارد».
ابوهريره ميگويد: «پس از اين گفتار پيامبر گرامي اسلام، هيچ كس را به اندازه حسن بن علي عليهالسلام دوست نداشتم».
دوستان و دشمنان
آنان كه اسلام راستين را راه زندگي برگزيدهاند و سيره رفتار خود را از كلام پيامبر خاتم و اهلبيت نوراني او وام ميگيرند، در دوستي و محبت و حتي در بغض و نفرتشان نيز رهرو راه آنانند؛ از اين رو مهرمندانه به اهل بيت پيامبر صلياللهعليهوآله ـ كه تاكيد بر محبتشان در كلام رسول خدا صلياللهعليهوآله موج ميزند ـ عشق ميورزند. سلمان فارسي، صحابي بزرگ پيامبر صلياللهعليهوآله روايت كرده است: رسول خدا صلياللهعليهوآله درباره حسن و حسين ميفرمود: «هر كس اين دو را دوست بدارد، من هم او را دوست ميدارم و هر كس را من دوست داشته باشم، خداوند نيز او را دوست ميدارد و هر كس را كه خدا دوست بدارد، داخل بهشت ميكند؛ هر كس اين دو را دشمن بدارد، من او رادشمن ميدارم و هر كس را من دشمن داشته باشم، خدا هم او را دشمن ميدارد و كسي را كه خدا دشمن بدارد، او را داخل جهنم ميكند و براي او عذاب آماده است».
وارث نبي صلياللهعليهوآله
امام مجتبي عليهالسلام مظهر زيباييهاي معنوي و صفات عالي الهي بود؛ چرا كه به شهادت راويان بسيار، صورت و سيرت را از برترين وجود هستي پيامبر خاتم به ارث برده بودو شبيهترين مردمان به ايشان بود. حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز وقتي دو فرزند دلبندش حسن و حسين عليهماالسلام را به ديدار پدرش رسول خدا آورد و فرمود: اي پدر بزرگوارم، اين دو فرزندان شما هستند، چيزي درباره آنان به يادگار بگذاريد كه هميشه يادآور شما باشد، پيامبر خدا صلياللهعليهوآله فرمودند: «امام حسن، پس هيبت و سيادتم نصيب او ميگردد و امام حسين عليهالسلام ، پس بخشش و شجاعتم نصيب اوست».
بر شانههاي نبي (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
امام حسن مجتبي عليهالسلام هفت سال از عمر شريفشان را در پرتو حيات گرانقدر نياي بزرگوارشان رسول خدا صلياللهعليهوآله سپري كردند. آنچه از تاريخنويسان در اين مدت بر جاي مانده، همه از عشق شديد و علاقهاي عجيب و فراتر از محبت عادي پدر و فرزندي بين پيامبر صلياللهعليهوآله و امام مجتبي عليهالسلام حكايت دارد. عايشه همسر رسول خدا صلياللهعليهوآله در اينباره ميگويد: «پيامبر صلياللهعليهوآله امام حسن عليهالسلام را بر شانههايش سوار ميكرد، مردي در اين حالت بر او گذشت و گفت: چه برتر مركبي سوار شدهاي كودك. پيامبر خدا صلياللهعليهوآله فرمود: و چه برتر سواري است او. گاهي نيز كه حضرت به سجده ميرفت، امام حسن عليهالسلام ميآمد و بر پشتش سوار ميشد و ايشان سجودشان را به درازا ميكشاندند. وقتي نماز به پايان ميرسيد، مسلمانان علت اين كار را ميپرسيدند، پاسخ ميفرمود: فرزندم بر من سوار بود و نميخواستم ناكامش گذارم».
تجلي رسول خدا صلياللهعليهوآله
توصيفكنندگان حقيقتخواهي كه به ترسيم سيماي آفتابگونه امام مجتبي عليهالسلام پرداختهاند، ايشان را در صورت و صلابت و در سيرت و قدرت، بيش از هر كسي به پيامبر خدا صلياللهعليهوآله شبيه دانستهاند. «غزالي» دانشمند بزرگ اهل سنت در كتاب احياءالعلوم ميگويد: «پيامبر صلياللهعليهوآله به او (حسن بن علي عليهالسلام) فرمود تو در صورت و سيرت، شباهت به من داري». و بنابر آنچه از «مالكبناَنس» گفته شده، هيچ كس از او به پيامبر شبيهتر نبود. امام مجتبي عليهالسلام افزون بر افتخار برگرفتن دانش و صفات پسنديده از نياي بزرگوارش پيامبر و پدر ارجمندش امام علي عليهالسلام ، صفات برجسته ديگري داشت كه در هيچ كس ديگر از مردمان فراهم نيامده بود. مسلمانان، اخلاق نيكو، صلابت در حق، فداكاري در راه خدا و نيك انديشي براي بشريت را در وي مييافتند. امام مجتبي عليهالسلام شخصيت رسول خدا صلياللهعليهوآله و پدر بزرگوارش را تجسم بخشيد و از هر نظر مسلمانان را به يادشان انداخت؛ از اين رو دوستش داشتند و گراميش ميدانستند.
پناهگاه مستمندان
امام مجتبي عليهالسلام نه تنها از نظر علم و زهد و تقوا مقامي برگزيده داشت، بلكه در بذل و بخشش و دستگيري از بيچارگان و درماندگان نيز زبانزد خاص و عام بود. وجود گرامي آن حضرت آرامبخش دلهاي دردمند، پناهگاه مستمندان و تهيدستان و نقطه اميد درماندگان بود. هيچ فقيري از در خانه آن حضرت نااميد برنميگشت و هيچ آزردهدلي شرح پريشاني خود را نزد آن بزرگوار بازگو نميكرد، جز آنكه مرهمي بر دل آزرده او مينهاد. گفتهاند روزي مردي اعرابي، به نياز به درگاه ايشان آمد حضرت فرمود هر چه در خانه هست به او بدهيد، بيست هزار درهم در خانه بود كه همه را به او دادند. اعرابي گفت: مولاي من، نميخواستي تا نيازم را بگويم؟ امام فرمودند: «ما مردمي هستيم كه بخشش فراواني داريم و همواره اميد و آرزو را برآورده ميكنيم. پيش از آنكه كسي از ما بخواهد، ميبخشيم؛ چون پاس آبروي سؤالكننده را ميدانيم».
همنشين دردمندان
روزي گذر امام مجتبي عليهالسلام بر گروهي از مستمندان افتاد كه روي زمين نشسته و مشغول خوردن ناني بودند كه همراه داشتند. آنان امام را دعوت به همراهي با خود كردند امام فروتنانه با ايشان نشست و فرمود: خداوند مستكبران را دوست ندارد وقتي كه نان خوردنشان پايان گرفت، آنان را دعوت به ضيافت خود كرد و خوراكشان داد و لباسشان پوشانيد و بر ايشان بخشش بسيار كرد.
يك بار ديگر بر فقرايي گذشت كه مشغول خوردن بودند، پس از مركبش پياده و با آنان همغذا شد. سپس آن مسكينان را به خانه برد و اطعام كرد و بخشش داد و فرمود: آنها كرم بيشتري دارند؛ زيرا هر آنچه داشتند در برابرم نهادند و ما به جز آنچه به ايشان داديم، داريم.
رفتار كريمانه
يكي از اهالي شام، از كساني كه معاويه آنان را آكنده از كين و نفرت نسبت به علي و آل علي عليهالسلام ساخته بود، بر امام حسن مجتبي عليهالسلام گذشت و ناروا و ناسزاي بسياري بر ايشان گفت. امام صبورانه سكوت كرد؛ چراكه ميدانست او علي و خاندانش را تنها از همان ديدي كه معاويه تصويرشان كرده ميبيند. وقتي مرد شامي سخنان درشت و بيادبانه خود را به پايان رساند، امام مهرمندانه بر او لبخندي زد و به شيوهاي آرام و برخاسته از بخشندگي و بزرگواري با وي سخن گفت و هر چه ديده يا شنيده بود، ناديده انگاشت و فرمود: اي مرد! اگر غريبهاي و راه به جايي نميبري به منزل ما بيا؛ اگر حاجتي داري، تو را ياري خواهيم كرد؛ اگر راهنمايي بخواهي، تو را راهنمايي ميكنيم؛ اگر گرسنهاي، بر منزل ما فرود آي؛ اگر بيپناهي، پناهت ميدهيم و به همين شيوه كه سرشار از عطوفت و مهرباني بود، به سخن گفتن با وي ادامه داد. مرد از اين رفتار كريمانه، سرشار شرم و آزرم شد و طلب عفو و بخشش كرد و ميگفت: خداوند ميداند كه رسالتش را در كجا بنهد.
آيينه جمال و جلال
خداوند متعال در وجود گرانقدر امام مجتبي عليهالسلام با قلم صنع خويش جمالي دلربا و جلالي شكوهمند را در هم آميخته و سيمايي دلپذير از آيت الهي خود را به تصوير كشيده بود. درباره امام مجتبي عليهالسلام روايت شده: چهره مباركش سرخ و سفيد بود، ديدههايش گشاده و بسيار سياه مينمود و به فرموده پدر بزرگوارش علي عليهالسلام ، از سيما و شمايل، شباهت بسيار به رسول خدا صلياللهعليهوآله داشت. گاه بر در خانه خويش بر زيراندازي مينشست. مردماني كه از آنجا ميگذشتند در تحيّر از جلال و عظمت آن بزرگوار ميايستادند تا آنكه راه كوچه از ازدحام مردم مسْدود ميشد. حضرت به خانه بر ميگشت و مردم پراكنده ميشدند. همچنين در راه حج، هر كس چشمش به جمال نوراني امام مجتبي عليهالسلام ميافتاد، از مركب پياده ميشد تا چهره زيبا و پرجاذبه ايشان را زيارت كند.
راوي نور
امام مجتبي عليهالسلام دوران كودكي را در دامان پر مهر و محبت جدّش رسول خدا ترببيت يافت و اسرار الهي را از آن حضرت آموخت. گاه آن حضرت در هنگام نزول وحي در كنار پيامبر بود و آيات الهي را از زبان ايشان ميشنيد و براي مادرش بازگو ميكرد. وقتي حضرت علي عليهالسلام به خانه ميآمد، ميديد همسرش حضرت زهرا عليهاالسلام از نزول آيات الهي آگاه است، وقتي از ايشان سؤال ميكرد، پاسخ ميشنيد كه فرزندم حسن عليهالسلام برايم بيان كرده است. قدرت حافظه و حفظ حديث امام مجتبي عليهالسلام به اندازهاي بوده است كه گاه روايات بسياري از آن حضرت، بدون واسطه از رسول خدا صلياللهعليهوآله نقل شده و در كتابهاي حديث آمده است.
گل خوشبوي پيامبر صلياللهعليهوآله
« ذَهبي» كه از دانشمندان بزرگ اهل سنت است، در كتاب معروف خود به نام تَذْكِرَةُالحُفّاظ از «ابيبكره» روايت كرده است كه: رسول خدا چنان بود كه هرگاه به نماز ميايستاد، حسن ميآمد و بر پشت و يا گردن آن حضرت بالا ميرفت و رسول خدا صلياللهعليهوآله او را به آرامي بلند ميكرد كه نيفتد و اين كار بارها اتفاق ميافتاد و چون نماز آن حضرت به پايان ميرسيد، مردم كه از رفتار پيامبر متعجب بودند، ميگفتند: اي رسول خدا! ما نديديم كاري را كه با حسن انجام دادي، با هيچ كس ديگري تكرار كني. آن حضرت ميفرمود: آري، به راستي كه او گل خوشبوي من در دنياست و به حقيقت كه اين پسر من، سيد و بزرگوار است.
حسن را دوست بداريد
در آيينه روايات از مقام بلند و عظمت وجود امام مجتبي عليهالسلام سخنهاي بسيار ميبينيم. اين روايات بيشمار كه راويان بسيار از اهل سنت نيز آن را آوردهاند هر يك از نگاهي راهگشا در دوستي و محبت آن امام همام تأكيد كردهاند. «زُهيرِبنِاَقْمَر» كه از راويان حديث است، ميگويد: پس از شهادت اميرمؤمنان علي عليهالسلام هنگامي كه فرزندش حسنبنعلي عليهالسلام سخنراني ميكرد، مردي گندمگون و بلند قامت از قبيله «اَزُد» برخاست و گفت: به راستي كه رسول خدا را ديدم كه حسن را بر گردن خود سوار كرده بود و ميفرمود: «هر كس مرا دوست دارد، بايد كه او را دوست بدارد. هر كه حاضر است، اين گفتار را به آنان كه غايبند برساند» و اگر اين دستور صريح رسول خدا نبود من براي شما آن را بازنميگفتم.
شفاعت
«ابنشهرآشوب»، دانشمند بزرگ جهان اسلام، در كتاب مشهور خود به نام مناقب از امام باقر عليهالسلام روايت كرده است مردي در زمان رسول خدا صلياللهعليهوآله مرتكب گناهي شد. او شرمزده و خجل از كرده خويش، خود را پنهان ساخت، تا آنكه روزي حسن و حسين (علیهم السّلام) را در كوچه خلوتي مشاهده كرد. آن دو را در آغوش گرفت و بر دوش خود سوار كرد و به نزد رسول خدا آورد و گفت: من به خداوند تعالي و به اين دو پناهنده شدهام. رسولخدا صلياللهعليهوآله كه زيركي آن مرد را ديد، آن قدر خنديد كه دست مباركش را جلوي دهان گرفت. سپس به آن مرد فرمودند: تو آزادي و به امام حسن و حسين نيز چنين گفتند: شما را درباره اين مرد شفيع قرار دادم. به دنبال اين واقعه اين آيه نازل شد: «... و اگر ايشان هنگامي كه به خود ستم ميكردند به نزد تو ميآمدند و از خدا طلب آمرزش ميكردند و پيامبر هم براي آنها استغفار ميكرد، خدا را توبهپذير و مهربان مييافتند».
شيرمردي بيمانند، خطيبي بي همآورد
امام مجتبي عليهالسلام تجلّي انسان كامل بود. آن امام علاوه بر آن كه قلههاي رفيع معنويت را در اوج زهد و تقوا فتح كرده بود، در ميدان رزم شيرمردي بي مانند و در مجلس سخن خطيبي بي همآورد بود. از گفتن حق، هراسي به دل راه نميداد و در برابر هر ناروايي، روحيه اعتراض و جوش و خروش داشت. در دوران خليفه سوم در ميان خون و آتش انقلابيون، در جنگ جمل در ميان تيرباران شديد هودجيان، در جنگ صفين در آن معركه عظيم بين سپاه اسلام و كفر و بالاخره در تمام صحنهها و كارزارها جوهر ذات خود را نشان داد و لياقت و شايستگي خويش را به منصه بروز رساند. شجاعت و تدبير امام چنان بود كه امام علي عليهالسلام انجام مأموريتهاي بزرگ جنگي و اجتماعي و سياسي را كه ازعهده اصحاب و فرماندهان بزرگي همچون مالك اشتر و ديگران برنميآمد، به فرزند شجاع و كاردانشْ امام مجتبي عليهالسلام ميسپرد.
دريايي از دانش
دانش زلال و بصيرت الهي امام مجتبي چنان گسترده و عميق بود كه همه دانشوران و مدعيان آگاهي خود را نيازمند بهرهگيري از خرمن علم امام ميدانستند و يقين داشتند كه خانه دانش امام، غنيترين منبعي است كه ميتواند به نيازهاي مختلف آنان پاسخ دهد. درياي علم امام حسن مجتبي عليهالسلام مظهر معارف قرآني بود و دانش دين به شفافترين و بهترين وجه در وجود شريفش تجلّي داشت. آنگاه كه امام مجتبي عليهالسلام دربارهمعارف وحي و امامت لب به سخن ميگشود، حتي امام علي (عليهالسّلام) كه خود دروازه شهر علم الهي بود به تحسين فرزندش برميخاست و ضمن بوسيدن ديدگان آن بزرگوار، از او به عنوان يادگار رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ياد ميكرد. `
منبع:http://www.bashgah.net /س