تاریخ عصر غیبت (22) اختلافات فرقه ای
4 - ويژگى هاى دوره غيبت صغرى
دوره ((غيبت صغرى ))كه از زمان شهادت امام حسن عسكرى عليه السلام ؛ يعنى آغاز امامت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) شروع و با درگذشت سفير چهارم آن حضرت ؛ يعين ((ابوالحسن على محمد سمرى ))پايان پذيرفت ، ويژگى هايى دارد كه به آن اشاره مى گردد:
الف - زمان ((غيبت صغرى ))محدود است و از نظر زمانى نزديك به هفتاد سال طول كشيد. به خاطر همين محدوديت و كوتاهى زمان ، از آن به ((غيبت صغرى ))تعبير نموده اند، بر خلاف ((غيبت كبرى ))كه زمانش طولانى است و مدت آن را جز خداوند كسى نمى داند.
ب - در دوره ((غيبت صغرى )) ، امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) به كلى از ديده ها پنهان نبود، بلكه با وكلا و سفيران خاصش در تماس بود، و گاهى سفيران آن حضرت سفيران آن حضرت ملاقات برخى از افراد را با امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) ترتيب مى دادند.(664)
مردم پرسش هاى خود را به وسيله سفيران چهارگونه ، با امام (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در ميان مى گذاشتند و پاسخ هاى خود را دريافت مى كردند. در اين دوره توقيعاتى از ناحيه مقدسه و با واسطه سفيران چهارگانه براى شيعيان صادر مى شد.(665)
اما در دوره ((غيبت كبرى ))و بعد از درگذشت ((سمرى )) ، اين رابطه قطع شد. امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) چند روز قبل درگذشت ((سمرى )) ، مرگ قريب الوقوع او را به وى خبر مى دهد و آنگاه بيان مى دارد كه ، اين ارتباطهاى 70 ساله ، در دوره ((غيبت كبرى )) وجود نخواهد داشت .
اين توضيح امام (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در بحث هاى آينده (سفير چهارم ) خواهد آمد.
ج - در دوره ((غيبت صغرى ))امام (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، 4 وكيل و يا 4 نماينده داشت كه براى تك تك آنان و يكى پس از ديگرى ، حكم وكالت صادر نمود و ديگر نمايندگان حضرت از سوى اين 4 نفر مامويت داشتند. اما بعد از پايان اين دوره ، فرد خاصى به عنوان نائب ويژه آن حضرت وجود ندارد، بلكه به فرموده ائمه عليهم السلام هركس شرايط وكالت را داشته باشد، مى تواند وكيل و نماينده عام آن حضرت باشد. بنابراين ، دوره بعد از ((غيبت صغرى ))را مى توان به ((دوره رهبرى ، يا وكالت فقيهان ))معرفى نمود.
د - در دوره ((غيبت صغرى ))ممكن بود برخى از افراد، آن حضرت را ببينند و امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) را بشناسند، ولى در دوره ((غيبت كبرى ))كسى او را نمى بيند و اگر هم ببيند او را نمى شناسد.(666)
اگر هم برخى از خواص ، حضرت را ببينند و بشناسند اجازه ندارند آن را براى ديگران بازگو نمايند، (667) مگر با اجازه خود حضرت و يا به افراد مورد اطمينان .
5 - اختلافات فرقه اى پس از رحلت امام عسكرى عليه السلام
حاكمان عباسى پيوسته از پايگاه اجتماعى محروم ، ولى امامان شيعه عليهم السلام پيوسته به پايگاه اجتماعى بيشترى نايل مى شدند.
اين روند كه براى حكمرانان ستم پيشه عباسى سخت ناگوار و شكننده بود، چاره را در فزونى ستم و جو اختناق ديدند، آنان همواره بر امامان شيعه ستم روا مى داشتند تا جايى كه خانه امام حسن عسكرى عليه السلام در كنترل حكومت عباسيان قرار داشت ، و شيعيان نمى توانستند آزادانه با آن حضرت در ارتباط باشند. آنان درصدد بودند تا اگر براى امام عسگرى عليه السلام فرزندى متولد شود، او را به شهادت رسانند.
طبيعى است كه اين جو اختناق و سياست عباسيان موجب گردد تا امام يازدهم عليه السلام راه احتياط، تقيه و رازدارى را بيش از پيش ، به كار برد. آرى در زمان امام عسكرى عليه السلام احتياط و تقيه به اوج خود رسيد و آن حضرت بيش از ديگر امامان عليهم السلام به كتمان امور پرداختند كه از جمله آنها، مخفى داشتن ولادت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) است .
زمينه پيدايش فرقه هاى جديد شيعى بعد از رحلت امام عسكرى عليه السلام
اختفاى ولادت و زندگى امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) از يك سو، و ادعاى امامت ((جعفر))از سوى ديگر موجب شد تا شيعيان در اين عصر پريشان شوند. با وجود اين پريشانى فكرى و عقيدتى ، ديگر مذاهب اسلامى با شدت هرچه تمامتر شيعه اماميه را كوبيدند، ((معتزله )) ، ((اصحاب حديث )) ، ((زيديه )) ، و به ويژه ((عباسيان ))در كوبيدن شيعه اماميه از هيچ كارى دريغ نكردند.
در واقع بعد از رحلت امام عسكرى عليه السلام از جهت شك و ترديد و تفرقه در مذهب ، دوره اى براى شيعه يافت شد كه در تاريخ ، بى نظير يا كم نظير بود. به همين جهت مى توان اين عصر را ((عصر آشفتگى و حيرت شيعيان ))نامگذارى كرد.
اما به مجرد آن كه شيعيان آن حضرت از راههاى گوناگون و افراد موثق ، از ولادت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) مطمئن شدند، تمامى آنان به امامت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) گرويدند و همه فرقه هايى كه در اين مقطع زمانى پديد آمده بودند، (جزو مذهب اماميه اثناعشرى ) نابود شدند؛ امروزه براى اين فرقه ها هيچ پيروى وجود ندارد و تنها در كتاب ها به عنوان يك رويداد تاريخى از آن يادى به ميان آمده است ، حتى در زمان ((شيخ مفيد))نيز اين فرقه ها وجود خارجى نداشتند. شيخ مفيد در اين باره مى نويسد: در اين سال (373 ه -) و در زمان ما، ديگر هيچ اثرى از اين گروهها باقى نمانده است و همه از بين رفته اند.(670)
مهمترين فرقه هايى كه بعد از شهادت امام عسكرى عليه السلام يافت شد بدين قرار است :
اعتقاد به امامت جعفر، پسر امام هادى عليه السلام
1 - عده اى گفتند: ((جعفر))برادر امام عسكرى عليه السلام ، امام است ، اما نه اين كه برادرش امام حسن عسكرى عليه السلام وصيت كرده باشد كه بعد از او ((جعفر))امام است ، بلكه به اين دليل كه برادرش ، امام عسكرى عليه السلام پسرى نداشت ، پس به ناچار امامت به برادرش ((جعفر)) مى رسد و او امام دوازدهم است .
2 - برخى معتقد بودند: ((جعفر))امام است به دليل اين كه برادرش امام حسن عسكرى عليه السلام وصيت كرد و او را جانشين خود قرار داد. اين فرقه هم ، مانند فرقه قبلى ((جعفر))را به عنوان امام دوازدهم پذيرفتند.
3 - برخى نيز بر اين باور بودند كه ((جعفر))امام است و او اين امامت را از پدرش به ارث برده است ، نه از برادر، بلكه امامت برادر، امام حسن عسكرى عليه السلام باطل بود، چرا كه امام عسكرى عليه السلام فرزندى نداشت ، و امام بايد فرزندى داشته باشد تا امر امامت استمرار يابد. آنها مى گويند: از اين كه امام حسن بن على عليه السلام پسرى ندارد، مى فهميم كه بعد از امام هادى عليه السلام امامت به ((حسن ))نرسيده است ، بلكه به پسر ديگر امام هادى عليه السلام ، يعنى ((محمد))نيز نرسيده است ، چرا كه ((محمد))در زمان حيات پدر درگذشت . بنابراين ، به ناچار بايد پذيرفت كه امامت بعد از امام دهم عليه السلام به ((جعفر))رسيده است و او امام يازدهم شيعيان است .
4 - عده اى ديگر بر اين امر پافشارى كردند كه ، ((جعفر))امامتش را از برادرش ((محمد))به ارث برده است . اين گروه بر اين باور بودند كه پسر امام هادى عليه السلام ، ((ابوجعفر، محمد بن على ))كه در روزگار پدرش درگذشت ، به وصيت پدر امام بود، و به اسم و رسم ، او را به امام تعيين كرده بود، و چون هنگام مردن ((محمد))فرا رسيد بر آن شد كه براى جانشينى خود كسى را پيدا كند تا امر امامت را به وى بسپارد، ناچار راز امامت را با غلامى خردسال به نام ((نفيس ))كه خدمتگزار او بود، در ميان گذاشت ، و كتاب ها، دانش ها، جنگ افزار و آنچه را كه امت اسلامى بدان نيازمند بود، به وى سپرد و به او وصيت كرد كه هرگاه مرگ پدرش ؛ يعنى امام هادى عليه السلام فرارسيد، همه آنها را به برادرش ((جعفر))بسپارد.
اين گروه امامت امام حسن عسكرى عليه السلام را قبول نداشتند و مى گفتند كه پدرش او را جانشين خود قرار نداده بود، بلكه ((محمد بن على ))امام يازدهم بود و بعد از او ((جعفر))امام شد.
اعتقاد به امامت فرزند ديگرى از امام عسكرى عليه السلام
1 - برخى بر اين باور بودند كه امام حسن عسكرى عليه السلام پسرى داشت كه او را ((على ))ناميد و امر امامت را به او وصيت نمود. بنابراين ((على بن حسن ))امام دوازدهم و ((مهدى قائم ))است .
2 - عده اى گفتند: از امام عسكرى عليه السلام 8 ماه بعد از رحلتش پسرى متولد شد كه او امام دوازدهم است .
3 - گروهى معتقد شدند كه از امام حسن عسكرى عليه السلام پسرى به يادگار مانده است كه به امر خداوند هنوز متولد نشده است ، او در رحم مادر قرار دارد و هيچ مانعى ندارد كه صدها سال در رحم مادر باشد و سپس به امر خداوند متولد گردد.
اعتقاد به استمرار امامت امام حسن عسكرى عليه السلام
1 - گروهى گفتند: حسن بن على عليه السلام زنده است و مهدى ، منتظر و قائم است ؛ چون كه او هيچ فرزندى ندارد، امام غايب و زنده است ، چرا كه زمين نبايد از حجت باشد.
اين گروه معتقد بودند: اگر امام در هنگام مردن فرزندى نداشته باشد، او ((مهدى قائم ))است و روا است كه بر زنده بودن او درنگ نمود، و شيعيان او ناچارند چشم به راه وى باشند تا باز گردد؛ زيرا امام بى فرزند و بدون جانشين را مرده نتوان پنداشت و بايد گفت : او غايب شده است .
2 - گروه دوم بر اين باور شدند كه حسن بن على ، امام عسكرى عليه السلام رحلت نمود، سپس زنده شد و زندگى خويش را از سر گرفت ، او مهدى و قائم است ؛ زيرا بنا به روايتى ، ((قائم ))كسى است كه پس از مرگ برخيزد و قيام كند و فرزندى از او نمانده باشد. اگر او فرزندى داشت به ناچار مرگ او درست است و بازگشتى براى وى نيست ، و امامت از او به فرزندش منتقل مى شود. حسن بن على عليه السلام درگذشت و در مردن او گفت و گويى نيست ، و از آنجا كه براى او فرزندى نبود و جانشينى نداشت و كسى را به جاى خود برنگزيد. او پس از مرگ ، زندگى را از سر گرفت و اكنون از ديده ها پنهان است و سرانجام آشكار خواهد شد و جهان پر از عدل و داد خواهد نمود.
فرق بين اين گروه با گروه قبلى در اين است كه ، اين گروه مى گفتند: او مرده و سپس زنده شده است و در پس پرده غيبت قرار گرفته است ، در حاليكه گروه قبلى مى گفتند: آن حضرت بدون اين كه رحلت نمايد، از ديده ها پنهان شده است .
اعتقاد به امامت محمد بن على ، برادر امام حسن عسكرى عليه السلام
امامت ((جعفر))روا نيست به اين دليل كه او كردارى ناشايست داشت و در خور شأن امامت نبود. وى عادل نبود، و اين خود دليل بارزى است كه ((جعفر))نمى تواند امام باشد.
امام امامت ((حسن بن على ))روا نيست چون كه امام بايد فرزندى داشته باشد تا امامت به او منتقل شود، در حاليكه او فرزندى نداشت . بنابراين ، امامت اين دو برادر روا نيست ، بلكه امامت به برادر ديگر، ((محمد بن على )) ، مى رسد. او، هم فرزند داشت و هم رفتارش پسنديده بود. به ناچار او امام ، مهدى و قائم است . او زنده است و پيشوايى وى را بايد پذيرفت و گرنه بايستى قائل به بطلان اصل امامت شد و اين درست نيست .
اعتقاد به توقف امامت
اعتقاد به دوره فترت
آنها مى گفتند: خالى بودن زمين از حجت هيچ مانعى ندارد، چنانكه در فاصله زمان حضرت عيسى عليه السلام تا زمان پيامبر صلى الله عليه و آله زمين از وجود پيامبر و يا امام خالى بود و رسول گرامى اكرم صلى الله عليه و آله بعد از فترتى كه روى داد، به رسالت مبعوث شد.
اين گروه مى گفتند: رحلت امام حسن عسكرى عليه السلام به راستى اتفاق افتاد، در اين هيچ شك و شبهه اى وجود ندارد و مى توان گفت كه پس از او، امامى نيست همان گونه كه مى توان گفت : با رحلت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله پيامبر ديگرى وجود ندارد.(672)
در هر صورت همانگونه كه يادآور شديم ، تمامى اين گروهها و فرقه هايى كه بعد از رحلت امام عسكرى عليه السلام به وجود آمدند، با روشن شدن وجود فرزند براى امام يازدهم عليه السلام همه به امامت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) گردن نهادند، و ديگر از اين گروهها اثرى جز در كتاب هاى پيشينيان نيست .
... ادامه دارد.
پي نوشت :
664- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 216.
665- ر. ك : ((كمال الدين و تمام النعمة ))شيخ طوسى ، ج 2، ص 482 - 522.
666- پژوهشى پيرامون زندگانى نواب خاص امام زمان عليه السلام ، على غفارزاده ، ص 33.
667- ر. ك : مجله حوزه ، ش 71 - 70 ويژه بقية الله الاعظم ، ص 72 - 122.
668- فرقه هايى كه پس از درگذشت امام حسن عسكرى عليه السلام به وجود آمدند، در كتاب ((فرق الشيعة ، نوبختى ))14 فرقه بيان شده است و در كتاب بحارالانوار، علامه مجلسى ، جلد 37، والفصول المختاره ، شيخ مفيد نيز همان 14 فرقه بيان شده است . اما سعد بن عبدالله در كتاب المقامات و الفرق ، تعداد آن را به 15 فرقه رسانده است .
669- مسعودى در مروج الذهب مى نويسد: پس از وفات حسن بن على عليه السلام پيروان وى اختلاف كردند و 20 فرقه شدند و ما دلايل هر فرقه را درباره عقيده مذهبى كه دارد و آنچه درباره غيبت مى گويند در كتاب ((سير الحيات ))و كتاب ((المقدمات فى اصول التديانات ))آورده ايم . (مروج الذهب ، مسعودى ، ج 2، ص 572).
670- الفصول المختاره ، ص 321، مجله حوزه ، ش 71 - 70، ص 70.
671- دوره فترت به دوره اى مى گويند كه در آن دوره ، پيامبر و يا امامى نباشد. در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است :
ان الفترة هى الزمان الذى لا يكون فيه رسول و الامام
((همانا فترت زمانى است كه در آن پيامبر و يا امامى نباشد.))
672- اقتباس از: بحارالانوار، ج 37، ص 20 - 34؛ فرق الشيعة ، نوبختى .