7 - نصب وكلا براى نواحى شيعه نشين در عصر غيبت صغرى
در عصر ((غيبت صغرى )) ، علاوه بر سفرا و ((نواب اربعه )) ، كه به عنوان وكلاى خاص حضرت مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مطرح مى باشند، وكلاى متعددى در نقاط مختلف شيعه نشين عالم اسلامى پراكنده بودند. كسانى كه مأمور بودند وظيفه وكالت را همانند وكلاى پيشين ائمه عليهم السلام انجام دهند و نهايتا براى كسب تكليف به نزد وكلاى خاص يا ((نواب اربعه ))مراجعه نمايند. همان گونه كه ذكر شد اين وكلا در نقاط مختلف عالم اسلامى ، و حتى طبق بعضى قرائن ، در ((بغداد)) ؛ يعنى محل اقامت ((نواب اربعه )) ، مشغول فعاليت بودند. طبيعى است كه در عصر ((غيبت صغرى ))با توجه به غيبت امام (عج الله تعالى فرجه الشريف ) و از سويى بيشتر شدن تعداد شيعيان و مناطق شيعه نشين ، لازم بود وكلا و نمايندگان ((سازمان وكالت ))به عنوان دستياران نواب خاص حضرت مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) وظيفه ارتباط شيعيان با ((بغداد)) را به عهده گيرند. قرائن موجود دال بر كثرت اين وكلا است . با اين كه قطعا تعداد اين وكلا در مناطق شيعه نشين زياد بوده ، ولى متأسفانه اسامى آنان به طور كامل در منابع رجالى و روايى و تاريخى ما ضبط نشده است . ((شيخ طوسى )) در كتاب ((الغيبة )) درباره وكلاى عام عصر ((غيبت صغرى ))چنين تعبير فرموده است :
و قد كان فى زمان السفراء المحمودين أقوام ثقات ترد عليهم التوقيعات من قبل المنصوبين للسفارة من الاصل .(749) سپس به ذكر نام تنها چند تن از آنان اكتفا نموده ، با اين كه در عبارت فوق تعبير أقوام به كار برده است كه نشانه فراوانى اين وكلا است .
به هر حال ، با توجه به اين كه وجود اين وكلا در اين عصر نيز، همچون اعصار پيشين ، براى پيشبرد اهداف ((سازمان وكالت ))ضرورى بوده ، امام عصر (عج الله تعالى فرجه الشريف ) اقدام به تعيين و نصب آنان مى نموده است . قرائن موجود حاكى از آن است كه خود امام (عج الله تعالى فرجه الشريف ) رأسا اقدام به اين كار مى كرده است ؛ شاهد بر اين سخن ، نصب ((محمد بن ابراهيم بن مهزيار اهوازى ))توسط حضرت حجت (عج الله تعالى فرجه الشريف ) به عنوان وكالت در ناحيه ((اهواز))به جاى پدرش است . در اين انتصاب ، حضرت طى پيامى به او فرمود: قد أقمناك مقام أبيك ؛ (750) يعنى تو را به عنوان وكالت به جاى پدرت نصب نموديم .
همان گونه كه گذشت ، اسامى اين وكلا به طور كامل در منابع ما وجود ندارد، ولى با جستجويى كه در منابع رجالى صورت گرفت نام تعدادى از آنان به دست آمد كه همراه با شرح اجمالى از شخصيت آنان در پى مى آيد:
ابوالحسين ، محمد بن جعفر الاسدى الكوفى الرازى
((شيخ طوسى ))در رجالش ، از او به عنوان ((أحدالابواب ))ياد كرده است . (751) و در كتاب ((الغيبة ))وى را جزء سفراى پسنديده عصر غيبت شمرده كه از ناحيه سفراى خاص براى آنان توقيعاتى وارد شده است . سپس به بيان رواياتى كه دلالت بر جلالت قدر وى نزد ((ناحيه مقدسه )) دارد، پرداخته است . و آنچه از بعضى از اين روايات قابل استفاده است اين است كه ، او به عنوان وكيل ارشد در ناحيه ((رى ))و كسى كه محل رجوع ساير وكلا بوده ، مطرح بوده است . از جمله اين روايات ، روايت ((صالح بن ابى صالح ))است كه مى گويد:
((در سال (290 ه -) برخى مردم از من طلب كردند كه وجوه مالى آنان را بگيرم . من در اين باره از ((ناحيه مقدسه ))كسب تكليف كردم ، پاسخ رسيد كه ، ((محمد بن جعفر))عربى در ((رى ))و از افراد مورد وثوق ما است وجوهات به او تحويل داده شود.))
اين روايت دلالت بر آن دارد كه ((ابوالحسن اسدى ))در دوران نيابت سفير دوم ؛ يعنى ((محمد بن عثمان عمرى ))به وكالت مشغول بوده است ، و نيز دلالت بر وكيل ارشد بودن او دارد. اين دو نكته از بيان سال (290 ه -) و از احاله ((صالح بن ابى صالح ))به ((أسدى ))توسط ((ناحيه مقدسه ))قابل استفاده است .
مطابق برخى ديگر از شواهد، وى كار نظارت بر عملكرد وكلاى نواحى شرقى ((ايران ))را نيز بر عهده داشته است . (752)
ابوعبدالله بن هارون بن عمران الهمدانى
او طبق آنچه ((شيخ طوسى ))در ((تهذيب ))آورده است ، از نخبگان و بزرگان شيعه بوده است .(753) بنا به تصريح ((نجاشى )) ، وى و پسرش در ناحيه ((همدان ))سروكيل و محل مراجعه وكلاى آن ناحيه بوده اند. تعبير ((نجاشى ))چنين است :
((در زمان ((قاسم بن محمد))در همدان ، به همراه وى ((ابوعلى ، بسطام بن على ))و ((العزيز بن زهير))كه يكى از ((بنى كشمرد)) بود، هرسه در يك موضع در همدان به وكالت مشغول بودند و در اين باره به ((ابومحمد، حسن بن هارون بن عمران همدانى ))مراجعه و كسب تكليف مى كردند. قبل از وى نيز به نزد پدرش ((ابوعبدالله بن هارون )) مراجعه ، و فرمان مى گرفتند. و ((ابوعبدالله ))و پسرش ((ابومحمد)) ، هر دو وكيل بودند.)) (754)
محمد بن صالح بن محمد الهمدانى
((شيخ طوسى ))در كتاب ((رجال )) ، او را جزء اصحاب امام عسكرى عليه السلام برشمرده است .(755) ((شيخ صدوق ))وى را از جمله وكلاى ((قائم ))(756) دانسته است كه موفق به ديدن آن حضرت شده و بر معجزات آن حضرت آگاهى يافته اند.
وى ضمن نامه اى به محضر حضرت حجت (عج الله تعالى فرجه الشريف ) درباره حديث خدامنا و قوامنا شرار خلق الله از آن حضرت سوال مى كند، و آن جناب نيز طى توقيعى مى فرمايند: پاسخ آن ، در ((كمال الدين ))اثر ((شيخ صدوق ))آمده است . (757)
ابواسحاق ، محمد بن ابراهيم بن مهزيار الاهوازى
او نيز جزء وكلا و ابواب معروف ((ناحيه مقدسه ))معرفى شده است ، و ((شيخ صدوق ))نيز وى را از وكلاى مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) و از كسانى كه موفق به ديدن آن حضرت و مشاهده معجزاتش شده اند برشمرده است . او پس از وفات پدرش ، كه از وكلاى ناحيه ((اهواز))بوده ، اموال مربوط به ((ناحيه مقدسه ))را به سمت ((بغداد))حمل و به باب امام (عج الله تعالى فرجه الشريف ) تحويل مى دهد و نهايتا توقيع از ((ناحيه مقدسه ))به دست او مى رسد كه در آن ، وى به جاى پدر نصب شده بود. از اين جريان ، وكالت پدرش براى امام عسكرى عليه السلام و نيز، براى ((ناحيه مقدسه ))قابل استنباط است ، افزون بر آن رجال شناسان تصريح به وكالت پدرش براى امام هادى عليه السلام نيز كرده اند. (758)
قاسم بن العلاء
او اهل ((آذربايجان ))و از وكلاى ((ناحيه مقدسه ))در اين منطقه بوده است . ((شيخ صدوق ))وى را از جمله وكلائى برشمرده است كه موفق به ديدن حضرت مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) و وقوف بر معجزاتش شده اند. ((شيخ طوسى ))در كتاب ((الغيبة )) ، جريان مفصلى را پيرامون كيفيت وفات وى نقل كرده كه مشتمل بر عنايت حضرت مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) نسبت به او است و از وفاتش ، 40 روز پس از دريافت نامه خبر مى دهد، كه نشانه جايگاه والاى او نزد آن حضرت مى باشد.(759)
حسن بن محمد بن قطاة صيدلانى
((حسن بن محمد))در عصر ((غيبت صغرى )) ، وكيل وقف در ((واسط))بوده است . آن گونه كه ((جعفر بن محمد بن متيل ))نقل نموده است ((ابو جعفر عمرى )) ، او را با مقدارى لباس و درهم به ((واسط))فرستاد، وقتى در آنجا با ((حسن بن محمد))ملاقات مى كند متوجه مى شود كه ((محمد بن عبدالله )) ، يكى از شيعيان (و احتمالا از وكلاى ) ((واسط)) ، از دنيا رفته و اين لباس و درهم براى تجهيز و دفن او فرستاده شده اند. اين جريان دلالت بر آن دارد كه وى در دوره نايب دوم به وكالت مشغول بوده است .(760)
محمد بن شاذان بن نعيم الشاذانى النيشابورى
او را نيز از وكلاى ((ناحيه مقدسه ))دانسته اند. مؤ يد وكالتش جريانى است كه خودش نقل كرده ، مى گويد: ((480 درهم نزد من جمع شد، 20 درهم نيز از نزد خود بر آن افزودم و به سوى ((أبوالحسن اسدى ))(در رى ) فرستادم و در مورد افزون 20 درهم چيزى ننوشتم . جواب رسيد كه 500 درهمى كه 20 درهم آن از مال تو بود، دريافت شد.))
اين جريان نشانگر وكالت او است ، چرا كه به گفته او، 480 درهم نزد او جمع شده بود و 20 درهم از خود افزوده بود، پس غير از آن 20 درهم ، اموال امام بوده كه مردم به او داده بودند. ((شيخ صدوق ))نيز نقل كرده كه وى از جمله وكلاى صاحب الامر (عج الله تعالى فرجه الشريف ) و اهل ((نيشابور))است كه او را ديده و بر معجزات او واقف شده است .
و از اين جمله و جريان فوق ، مى توان اين استنباط را نمود كه وى در ((نيشابور))به وكالت مشغول بوده و معاصر ((ابوالحسين اسدى ))و همچنين نايب دوم ، ((محمد بن عثمان )) ، بوده است . (761)
عزيز بن زهير
همان گونه كه ((نجاشى ))در ترجمه ((محمد بن على بن ابراهيم همدانى ))تصريح كرده است . ((عزيز بن زهير))از وكلاى ((ناحيه مقدسه ))در ((همدان ))بود كه در امر وكالت موظف به مراجعه نزد ((ابومحمد، حسن بن هارون ))بوده است .(762)
قاسم بن محمد بن على بن ابراهيم همدانى
((نجاشى ))در مورد او، پدر و جدش تصريح كرده كه آنان وكلاى ((ناحيه مقدسه ))در ((همدان ))بوده اند و وى در امر وكالت به ((حسن بن هارون ))مراجعه مى كرده است . ((علامه ))نيز تصريح به وكالت او از جانب ((ناحيه مقدسه ))نموده است .(763)
ابوعلى بسطام بن على
او نيز همان گونه كه از تصريح ((نجاشى ))و ((علامه ))استنباط مى شود، وكيل ((ناحيه مقدسه ))در ((همدان ))بوده و در امور وكالت از ((حسن بن هارون ))فرمان مى گرفته است .(764)
على بن الحسين بن على الطبرى
((على بن الحسين ))طبق تصريح ((شيخ ))در كتاب ((رجال )) ، از اهل ((سمرقند))و وكيل بوده است . گرچه تنها تعبير ((وكيل ))صريح در وكالت براى ائمه عليهم السلام نيست ، ولى از آنجا كه اطلاق وكيل در كتاب هاى رجالى ، ظهور در وكالت براى ائمه عليهم السلام دارد، وكالت او براى ائمه عليهم السلام استنباط مى شود. همين طور از گفته ((شيخ طوسى )) ، كه او از ((جعفر بن محمد بن مادلى ))و ((أبوالحسين أسدى ))نقل روايت مى كرده است . روشن مى شود كه وى معاصر او و نيز معاصر نايب دوم بوده است .(765) اين احتمال نيز وجود دارد كه وى در ((سمرقند))به وكالت مشغول بوده است .
ابوهاشم ، داود بن القاسم الجعفرى
((طبرسى ))در ((اعلام الورى ))او را نيز جزء سفرا و ابواب معروف عصر غيبت دانسته است . وى از عصر امام رضا عليه السلام تا عصر غيبت ، همه امامان را درك كرده است . و احاديث متعددى در مورد فضائل او نقل شده و خود نيز احاديث متعددى در بيان معجزات ائمه عليهم السلام دارد. وكالت او براى دو امام هادى و عسكرى عليهماالسلام نيز محرز است .(766)
حسن بن النضر القمى
از خبر صحيحى در ((الكافى ))چنين بر مى آيد كه او از وكلاى ((ناحيه مقدسه ))بوده ؛ چرا كه در اين خبر، اشاره به جمع اموال توسط وكلا در خانه ((حسن بن نضر))شده است تا باب حضرت حجت (عج الله تعالى فرجه الشريف ) بر آنان معلوم شود. او از جمله كسانى است كه موفق به ديدن حضرت مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) شده است .(767)
حاجز بن يزيد الوشّاء
او از جمله دستياران سفير اول و دوم در ((بغداد))بوده است . سفير اول به كمك وى ، ((احمد بن اسحاق ))و ((محمد بن احمد بن جعفر القمى القطّان ))امور دفتر ((سازمان وكالت ))در ((بغداد))را اداره مى كرده است . او در توقيعى ، از جانب حضرت مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مورد توثيق واقع شد.(768)
اينان تعدادى از وكلاى برجسته عصر ((غيبت صغرى )) بودند كه در نواحى مختلف اشتغال به وكالت داشته اند، و همان گونه كه گذشت تعداد وكلاى نواحى در اين عصر زياد بوده كه ذكر تمامى آنان در گنجايش اين مقال نيست .
... ادامه دارد.
پي نوشت :
749- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 257.
750- تنقيح المقال ، ج ، ش 218.
751- رجال ، شيخ طوسى ، ص 496.
752- ر. ك : تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 174.
753- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 257.
754- ر. ك : تنقيح المقال ، ج 3، ش 12757.
755- ر. ك : تنقيح المقال ، ج 1، ش 2752.
756- رجال ، شيخ طوسى ، ص 436.
757- كمال الدين و تمام النعمة ، ص 483.
758- ر. ك : تنقيح المقال ، ج 2، ش 10222.
759- تفصيل نقل شيخ را در تنقيح المقال ، ش 9588 مطالعه نمائيد.
760- ر. ك : كمال الدين ، ص 504؛ بحارالانوار، ج 51، ص 336.
761- ر. ك : تنقيح المقال ، ج 3، ش 10843.
762- همان ، ج 2، ش 7902.
763- همان ، ج 2، ش 9607.
764- همان ، ج 1، ش 1286.
765- همان ، ج 2، ش 8239.
766- همان ، ج 1، ش 2860.
767- رجال كشى ، ص 534، ح 1019؛ تنقيح المقال ، ج 2، ش 10615.
768- ر. ك : تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 149 - 150 و 170 - 171.
منبع: کتاب تاریخ عصر غیبت /س