الهیات پویش
چکیده:
الهیات پویش، به شکلی شیوا و فصیح علیه خداباوری سنتی اعتراضی مبتنی بر کتاب مقدس مطرح می کند و به خود، به عنوان بازگشت به نگرشی مبتنی بر کتاب مقدس می نگرد.
تعداد کلمات: 1022 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
الهیات پویش، به شکلی شیوا و فصیح علیه خداباوری سنتی اعتراضی مبتنی بر کتاب مقدس مطرح می کند و به خود، به عنوان بازگشت به نگرشی مبتنی بر کتاب مقدس می نگرد.
تعداد کلمات: 1022 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: تونی لِین
ترجمه: روبرت آسریان
ترجمه: روبرت آسریان
خدا به این معنی وجودی ابدی است؛ زیرا همواره وجود داشته و برای همیشه نیز وجود خواهد داشت. اما او با ما در طول زمان همگام است. در این لحظه، یعنی سال ۱۹۹۶، سال ۱۹۸۲ برای خدا، زمان گذشته و سال ۲۰۹۶ زمان آینده محسوب می شود. وی از آن جهت که همواره محبت می ورزد، تغییر ناپذیر است، اما تغییر ناپذیری وی بدین معنی نیست که محبت و دیگر صفات او ایستا و منفعلند. وی علت همه پدیده ها و امور است، بدین معنا که همه موجودات، هستی خود را از او دارند و متکی به او هستند. اما وی از خلقت خود تأثیر می پذیرد. وی به جهان مخلوق، آزادی واقعی ولی محدود عطا می کند تا اینکه ما تبدیل به علت و او تبدیل به معلول گردد. اگر من خدا را رد کنم او را محزون ساخته ام. بنابراین، ما نگرشی «دوقطبی» در مورد خدا داریم و او را، هم به عنوان علت و هم به عنوان معلول می نگریم.
نگرش پویشی، اغلب نگرش «وحدت وجودی» نامیده می شود و «خداباوری نو کلاسیک» نیز نام گرفته است. از نظر نگرش پویشی، خدا وجودی نیست که از جهان تأثیر نمی پذیرد (خداباوری سنتی)، با جهان هم یکسان نیست (فلسفه وحدت وجود)، بلکه هم بر جهان تأثیر می گذارد و هم از آن تأثیر می گیرد. هر آنچه اتفاق می افتد، در خدا اتفاق می افتد و جهان، بدن خدا محسوب می شود. رابطه بین خدا و جهان را می توان با رابطه ذهن و بدن مقایسه کرد. خدا و جهان در طی زمان با یکدیگر حرکت می کنند.
بیشتر بخوانید : مذهب رومانتیک
الهیات پویش، به شکلی شیوا و فصیح علیه خداباوری سنتی اعتراضی مبتنی بر کتاب مقدس مطرح می کند و به خود، به عنوان بازگشت به نگرشی مبتنی بر کتاب مقدس می نگرد. بسیاری از نکاتی که الهیات پویش علیه خداباوری سنتی مطرح کرده است نکاتی بجا و صحیح هستند و امروزه تفاوت تطبیق ناپذیر بین نگرش فلسفه یونان و کتاب مقدس در مورد خدا، امری است که مقبولیت عام یافته است. اما متأسفانه، الهیات پویش دچار همان خطای خداباوری سنتی می شود و اجازه می دهد تا پیش فرض های فلسفی آن، بر درک آن از خدا تأثیر گذارد. ذکر دو مثال، این موضوع را به روشنی نشان می دهد:
الهیات پویش، این امر را انکار می کند که خدا از آینده آگاه است و این نظر را بر اساس این پیش فرض مطرح می سازد که چون آینده هنوز وجود ندارد، خدا نمی تواند از آن آگاه باشد. از نظر الهیات پویش، خدا دانای مطلق است، اما این سخن بدان معناست که وی از هرآنچه وجود دارد و می تواند شناخته شود، آگاه است، و دانای مطلق بودن او بدین معنا نیست که وی از آنچه هنوز وجود ندارد آگاه است. هر کسی تصدیق می کند که خدای قادر مطلق نمی تواند از نام همسر هفتم پادشاه هنری هشتم آگاه باشد؛ زیرا چنین همسری هرگز وجود نداشته است. به همین شکل ناآگاهی خدا از آینده ( که هنوز وجود ندارد) دانای مطلق او را خدشه دار نمی سازد. اما کتاب مقدس، خدا را به گونه ای تصویر می کند که از آینده آگاه است. در ورای این امر، موضوع رابطه خدا با زمان مطرح است. اگر خداباوری سنتی دچار این خطا گشت که خدا را خارج از زمان در نظر گرفت، الهیات پویش خطایی در جهت عکس آن مرتکب شده و خدا را زندانی زمان ساخته است؛ زیرا بر اساس نگرش الهیات پویش خدا نیز همچون ما تحت تسلط زمان است و همراه با ما در طول زمان حرکت می کند. اگر ما همزمان بخواهیم به شکلی جدی به درون باشندگی و فراباشندگی خدا توجه کنیم باید هم او را در زمان فعال ببینیم و در عین حال، او را فراتر و متعال تر از زمان بدانیم. خدا را نمی توان با یک خودروی پلیس مقایسه کرد که در جاده همراه با ما حرکت می کند و نیز نباید او را با ماهوارهای مقایسه کرد که از فضای دوردست به ما می نگرد، بلکه باید او را با بالگردی مقایسه کرد که در طول جاده حرکت می کند، اما بالاتر از آن قرار دارد.
نگرش پویشی، اغلب نگرش «وحدت وجودی» نامیده می شود و «خداباوری نو کلاسیک» نیز نام گرفته است. از نظر نگرش پویشی، خدا وجودی نیست که از جهان تأثیر نمی پذیرد (خداباوری سنتی)، با جهان هم یکسان نیست (فلسفه وحدت وجود)، بلکه هم بر جهان تأثیر می گذارد و هم از آن تأثیر می گیرد. هر آنچه اتفاق می افتد، در خدا اتفاق می افتد و جهان، بدن خدا محسوب می شود. رابطه بین خدا و جهان را می توان با رابطه ذهن و بدن مقایسه کرد. خدا و جهان در طی زمان با یکدیگر حرکت می کنند.
الهیات پویش علیه نگرش خداباوری سنتی که جهان نمی تواند بر خدا تأثیر بگذارد، بدین شکل واکنش نشان میدهد که خدا را وابسته به جهان نشان می دهد. در الهیات پویش، اغلب این باور مطرح می شود که خدا به جهان نیاز دارد و نیز اینکه جهان ابدی است. اما کتاب مقدس خدا را همچون کسی معرفی می کند که بدون هیچ اجباری جهان را از نیستی، هستی بخشید. در حالی که کتاب مقدس خدایی را معرفی می کند که نسبت به جهان واکنش نشان می دهد و از آن تأثیر می گیرد (که الهیات پویش نیز به این امر باور دارد)، خدایی را نیز معرفی می کند که از جهان مستقل است و آنگونه که در تمثیل ذهن و بدن مطرح است، به جهان وابسته نیست.
الهیات پویش، رویکردی بدیع و نوین است که بر آموزه کتاب مقدس در مورد خدا پرتوی تازه می افکند. اما همین که الهیات پویش مفهومی را که از خدا داریم تحت تسلط خود گرفت و گزارش کتاب مقدس را در این مورد سانسور کرد، نقش آن شبیه نقش فلسفه یونان می شود که آموزه کتاب مقدس را در مورد خدا مخدوش ساخت.
از آنجایی که برای الهیات پویش، کل هستی «صیرورت» و «تأثیر پذیری» است و فرایندی است که شامل صیرورت همه موجودات می شود، خدا خود همچون مثال اصلی این مقولات باید به عنوان غایی ترین مورد صیرورت و تأثیر پذیری در نظر گرفته شود. اطلاق مفهوم صیرورت در مورد خدا، طریقی برای تأکید بر این امر است که خدا به شکلی ورای وقایع پی در پی زمان قرار نگرفته است که تاریخ برای او امری نامربوط باشد... اطلاق مفهوم تأثیرپذیری نیز در مورد خدا صادق است؛ زیرا وی به گونه ای با جهان ارتباط دارد که بین او و جهان نوعی «بده و بستان» جریان دارد و او از آنچه در جهان رخ می دهد تأثیر می پذیرد. (دبلیو. ان. پیشنگر، تصویر نمودۂ خدا، فصل چهارم )
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
الهیات پویش، این امر را انکار می کند که خدا از آینده آگاه است و این نظر را بر اساس این پیش فرض مطرح می سازد که چون آینده هنوز وجود ندارد، خدا نمی تواند از آن آگاه باشد. از نظر الهیات پویش، خدا دانای مطلق است، اما این سخن بدان معناست که وی از هرآنچه وجود دارد و می تواند شناخته شود، آگاه است، و دانای مطلق بودن او بدین معنا نیست که وی از آنچه هنوز وجود ندارد آگاه است. هر کسی تصدیق می کند که خدای قادر مطلق نمی تواند از نام همسر هفتم پادشاه هنری هشتم آگاه باشد؛ زیرا چنین همسری هرگز وجود نداشته است. به همین شکل ناآگاهی خدا از آینده ( که هنوز وجود ندارد) دانای مطلق او را خدشه دار نمی سازد. اما کتاب مقدس، خدا را به گونه ای تصویر می کند که از آینده آگاه است. در ورای این امر، موضوع رابطه خدا با زمان مطرح است. اگر خداباوری سنتی دچار این خطا گشت که خدا را خارج از زمان در نظر گرفت، الهیات پویش خطایی در جهت عکس آن مرتکب شده و خدا را زندانی زمان ساخته است؛ زیرا بر اساس نگرش الهیات پویش خدا نیز همچون ما تحت تسلط زمان است و همراه با ما در طول زمان حرکت می کند. اگر ما همزمان بخواهیم به شکلی جدی به درون باشندگی و فراباشندگی خدا توجه کنیم باید هم او را در زمان فعال ببینیم و در عین حال، او را فراتر و متعال تر از زمان بدانیم. خدا را نمی توان با یک خودروی پلیس مقایسه کرد که در جاده همراه با ما حرکت می کند و نیز نباید او را با ماهوارهای مقایسه کرد که از فضای دوردست به ما می نگرد، بلکه باید او را با بالگردی مقایسه کرد که در طول جاده حرکت می کند، اما بالاتر از آن قرار دارد.
نگرش پویشی، اغلب نگرش «وحدت وجودی» نامیده می شود و «خداباوری نو کلاسیک» نیز نام گرفته است. از نظر نگرش پویشی، خدا وجودی نیست که از جهان تأثیر نمی پذیرد (خداباوری سنتی)، با جهان هم یکسان نیست (فلسفه وحدت وجود)، بلکه هم بر جهان تأثیر می گذارد و هم از آن تأثیر می گیرد. هر آنچه اتفاق می افتد، در خدا اتفاق می افتد و جهان، بدن خدا محسوب می شود. رابطه بین خدا و جهان را می توان با رابطه ذهن و بدن مقایسه کرد. خدا و جهان در طی زمان با یکدیگر حرکت می کنند.
الهیات پویش علیه نگرش خداباوری سنتی که جهان نمی تواند بر خدا تأثیر بگذارد، بدین شکل واکنش نشان میدهد که خدا را وابسته به جهان نشان می دهد. در الهیات پویش، اغلب این باور مطرح می شود که خدا به جهان نیاز دارد و نیز اینکه جهان ابدی است. اما کتاب مقدس خدا را همچون کسی معرفی می کند که بدون هیچ اجباری جهان را از نیستی، هستی بخشید. در حالی که کتاب مقدس خدایی را معرفی می کند که نسبت به جهان واکنش نشان می دهد و از آن تأثیر می گیرد (که الهیات پویش نیز به این امر باور دارد)، خدایی را نیز معرفی می کند که از جهان مستقل است و آنگونه که در تمثیل ذهن و بدن مطرح است، به جهان وابسته نیست.
الهیات پویش، رویکردی بدیع و نوین است که بر آموزه کتاب مقدس در مورد خدا پرتوی تازه می افکند. اما همین که الهیات پویش مفهومی را که از خدا داریم تحت تسلط خود گرفت و گزارش کتاب مقدس را در این مورد سانسور کرد، نقش آن شبیه نقش فلسفه یونان می شود که آموزه کتاب مقدس را در مورد خدا مخدوش ساخت.
از آنجایی که برای الهیات پویش، کل هستی «صیرورت» و «تأثیر پذیری» است و فرایندی است که شامل صیرورت همه موجودات می شود، خدا خود همچون مثال اصلی این مقولات باید به عنوان غایی ترین مورد صیرورت و تأثیر پذیری در نظر گرفته شود. اطلاق مفهوم صیرورت در مورد خدا، طریقی برای تأکید بر این امر است که خدا به شکلی ورای وقایع پی در پی زمان قرار نگرفته است که تاریخ برای او امری نامربوط باشد... اطلاق مفهوم تأثیرپذیری نیز در مورد خدا صادق است؛ زیرا وی به گونه ای با جهان ارتباط دارد که بین او و جهان نوعی «بده و بستان» جریان دارد و او از آنچه در جهان رخ می دهد تأثیر می پذیرد. (دبلیو. ان. پیشنگر، تصویر نمودۂ خدا، فصل چهارم )
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
بیشتر بخوانید :
بیداری روحانی
مسیحیت چیست؟
انسان کامل کیست؟