در کتابی که پر از حکایتهای تاریخی است؛ خواندهای که روزی کریمخان زند، به مردی برخورد کرد که سر و وضعی بسیار آشفته و کثیف داشت، به او گفت: «چه مدت یکبار حمام میروی؟»
گفت: «خان به سلامت باشد، دوبار. یک مرتبه موقع به دنیا آمدن، یک مرتبه هم موقع جان دادن و مردن!»
کریمخان گفت: «چهطور طاقت میآوری؟ من تا هفتهای دو سه مرتبه گرمابه نروم آرام نمیگیرم.» مرد خندید و گفت: «حضرتخان مرغابی تشریف دارند!»
این داستان شیرین تو را به یاد ضرورت پاکیزگی و آداب آن میاندازد؛ از جمله: استحمام به موقع، شانه زدن مو، شستن روزانهی پا و جوراب و...چه نیکو گفتهاند: پاکیزگی نشانهی ایمان است.
گفت: «خان به سلامت باشد، دوبار. یک مرتبه موقع به دنیا آمدن، یک مرتبه هم موقع جان دادن و مردن!»
کریمخان گفت: «چهطور طاقت میآوری؟ من تا هفتهای دو سه مرتبه گرمابه نروم آرام نمیگیرم.» مرد خندید و گفت: «حضرتخان مرغابی تشریف دارند!»
این داستان شیرین تو را به یاد ضرورت پاکیزگی و آداب آن میاندازد؛ از جمله: استحمام به موقع، شانه زدن مو، شستن روزانهی پا و جوراب و...چه نیکو گفتهاند: پاکیزگی نشانهی ایمان است.