اهمیت آثار فردید جوان
چکیده:
شاید بتوان کلیة آرا و عقاید حکیم معاصر فرانسه، هانری برگسن، را فرع بر سه قول اصلی او به شمار آورد: یکی قول به تجدد ذاتی و حرکت جوهری که اصل فکر از ایران قدیم (به استنباط بعضی) و هندوستان نشئت می گیرد و سپس به هراقلیطوس زهراکلیتوس یونانی منتقل می گردد.
تعداد کلمات: 1458 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
شاید بتوان کلیة آرا و عقاید حکیم معاصر فرانسه، هانری برگسن، را فرع بر سه قول اصلی او به شمار آورد: یکی قول به تجدد ذاتی و حرکت جوهری که اصل فکر از ایران قدیم (به استنباط بعضی) و هندوستان نشئت می گیرد و سپس به هراقلیطوس زهراکلیتوس یونانی منتقل می گردد.
تعداد کلمات: 1458 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
نویسنده: پیژن عبد الکریمی
بعد از نخستین مقاله فردید جوان درباره برگسن و فلسفه برگسنی، «سیر فلسفه در قرن بیستم» دومین مقاله وی در حوزه فلسفه است. این مقاله از جهت فرضیه ای که نگارنده در مورد نحوه ورود هایدگر به ایران دنبال می کند بسیار اهمیت دارد. در این مقاله فردید می کوشد تا به بیان گزارش مختصری از سیر فلسفه در قرن بیستم و مهم ترین و معروف ترین جریان های فلسفه» در این قرن بپردازد. به بیان خود فردید در این مقاله، شاید بتوان مهم ترین و معروف ترین جریان های فلسفه را در قرن بیستم به ده بخش زیر تقسیم نمود:
1. علم الاجتماع در فرانسه، ۲. فلسفه صلاح عملی پراگماتیسم در آمریکا، ۳. عرفان و تصوف هانری برگسن، ۴. نمودشناسی (پدیدارشناسی در آلمان، ۵. مذهب اصالت وجود عینی در انگلستان، ۶ تجدید حکمت مشاء و کلام، ۷. فلسفه عملی در فرانسه، ۸ بحث و انتقاد در اجزای علوم (مبادی و موضوعات و مسائل)، 9. فلسفه انتقادی و مذهب اصالت وجود ذهنی، ۱۰. علم النفس و فلسفه. این تقسیم بندی به خوبی نشان میدهد که در ذهن فردید جوان هنوز هایدگر به منزله متفکری مستقل و برجسته جای نداشته، بلکه در میان این ده جریان فلسفی، یگانه فیلسوفی که از او، آن هم به منزله یک جریان مستقل فلسفی نام برده شده هانری برگسن است که «عرفان و تصوف» او در دوران ما مسیری جدید و متفاوت با سایر جریانات تلقی شده است. این امر را ممکن است بتوان ناشی از آن دانست که فردید در نوشتن این مقاله از منابع فلسفی فرانسوی سود جسته و لذا، ناخودآگاه اسیر نوعی روحیه ناسیونالیستی نویسنده فرانسوی در اهمیت قائل شدن بیش از اندازه برای فیلسوف فرانسوی، یعنی برگسن، شده است. اگر چه نکته مذکور را نمی توان بعید دانست، ولی کاربرد تعابیر «عرفان و تصوف» برای توصیف تفکر هانری برگسن حکایتگر نوعی همدلی فردید با اوست، به خصوص که عبارات بسیار تأیید آمیز فردید در باره این فیلسوف فرانسوی در مقاله «هانری برگسن و فلسفه برگسنی»، بر این همدلی صحه می گذارد. این عبارات به هیچ وجه قابل مقایسه با تعابیر انتقادی تند و رادیکالی نیست که از زبان فردید در خصوص «غرب زدگی عرفان برگسون»، «حیوان لایعلم و صاحب رساله مسخره ای به نام خنده»، «برگسون یهودی» یا «لجنزار تفکر برگسون» اظهار می شود. به هر تقدیر، آنچه روشن است این است که فردید، در این مرحله از حیات فکری خود هنوز تفکر هایدگر را، آن گونه که بعدها تلقی می کند، راهی کاملا یگانه و مستقل ندانسته، بلکه به این تفکر صرفا در ذیل جریان کلی نمودشناسی در آلمان» اشاره می کند و هایدگر را ادامه دهنده مسیر پدیدارشناسی هوسرل میداند. فردید در این مقاله صرفا به بیان یک بند سرد و بی روح درباره هایدگر اکتفا می کند که در آن به هیچ وجه از آن همدلی شورانگیزی که فردید بعدها با این حکیم آلمانی» پیدا می کند خبری نیست:
بیشتر بخوانید : هایدگر، انسانگرایی و تخریبِ تاریخ
مارتن هایدگر، که اکنون در دانشگاه فرایبورگ آلمان به جای هوسرل به تدریس اشتغال دارد و فلسفه او در آلمان رواج و قبول خاصی پیدا کرده، تاکنون همت خود را بیشتر به بحث و تحقیق در وجود از این رو که وجود است (مطلق وجود) و انحای آن و از جمله به بحث و تحقیق در زمان که آن را نیز از وجود و مرتبه ای از آن قرار میدهد، مصروف داشته است. شک نیست که علم اکتناهی ما یعنی علم ما به کنه و به تمام ذات هستی ممکن نیست؛ چیزی که هست از این جا چنین لازم نمی آید که ما به کنه تمام ذات هستی به وجهی (حضوری) علم پیدا نتوانیم کرد. ملالتها و آشفتگیهای سخت، بی آرامیها و غمهای شدید و نظایر این احوال، اینها عبارت از وسایلی است که بدانها به کنه تمام ذات هستی به نحوی راه توانیم یافت. گاه میشود که می بینیم دل ما از جهان و هر چه در اوست سخت ملال گرفته است. هیچ چیز نمی خواهیم، هیچ چیز بخصوص مورد توجه ما نیست، همه چیز برای ما یکسان و نسبت به همه اشیا و اشخاص بی اعتنا، و از هر چه رنگ تعلق پذیرد، آزاد هستیم و بالجمله در درون خاطر خود یک نحو تنهایی و بی کسی و فقدان و نیستی ادراک می کنیم. در این گونه احوال و موارد است که باید گفت در عین ادراک فقدان، به تمام ذات هستی به نحوی وجدان پیدا کرده ایم. (دلم ملال گرفت از جهان و هرچه در اوست/ درون خاطر من کس نگنجد الا دوست = حافظ). این همه آن چیزی است که فردید جوان در این مقاله درباره هایدگر اظهار می دارد. در مقابل، وی هم افقی هایی میان تفکر برگسن- نه هایدگر و تفکر ایرانی اسلامی می بیند:
شاید بتوان کلیة آرا و عقاید حکیم معاصر فرانسه، هانری برگسن، را فرع بر سه قول اصلی او به شمار آورد: یکی قول به تجدد ذاتی و حرکت جوهری که اصل فکر از ایران قدیم (به استنباط بعضی) و هندوستان نشئت می گیرد و سپس به هراقلیطوس زهراکلیتوس یونانی منتقل می گردد و در طی تاریخ فلسفه به صور و اعتبارات مختلف در حکمت افلاطونی و نوافلاطونی و بعضی از حکما و عرفای قرون وسطی مانند اگوستینوس و غیره و در اسلام در کلمات غالب عرفا و مخصوصا در اشعار مولوی و در دستگاه فلسفی صدرالمتألهین شیرازی که آن را بر این قول و یکی دو قول دیگر بنیاد می نهد و ... سرانجام در فلسفه برگسن صورت خاص و روشنی به خود می گیرد. دیگر قول به عجز و نارسایی تام عقل در ادراک حقیقت اشیا که در نظر برگسن جز اشتداد و تجدد و سیلان چیز دیگر نیست. سوم قول به وجود قوة دیگری در انسان به نام بینش یا شهود که به اعتبارات مختلف ذوق و حال و عشق و مکاشفه و عرفان و الهام و وحی نامیده میشود و تنها به مدد آن به سراپرده حقیقت اشتدادی به نحو اتحاد تام یا ناقص مدرک با مدرک راه می توان یافت.
مارتن هایدگر، که اکنون در دانشگاه فرایبورگ آلمان به جای هوسرل به تدریس اشتغال دارد و فلسفه او در آلمان رواج و قبول خاصی پیدا کرده، تاکنون همت خود را بیشتر به بحث و تحقیق در وجود از این رو که وجود است (مطلق وجود) و انحای آن و از جمله به بحث و تحقیق در زمان که آن را نیز از وجود و مرتبه ای از آن قرار میدهد، مصروف داشته است. شک نیست که علم اکتناهی ما یعنی علم ما به کنه و به تمام ذات هستی ممکن نیست؛ چیزی که هست از این جا چنین لازم نمی آید که ما به کنه تمام ذات هستی به وجهی (حضوری) علم پیدا نتوانیم کرد. ملالتها و آشفتگیهای سخت، بی آرامیها و غمهای شدید و نظایر این احوال، اینها عبارت از وسایلی است که بدانها به کنه تمام ذات هستی به نحوی راه توانیم یافت. گاه میشود که می بینیم دل ما از جهان و هر چه در اوست سخت ملال گرفته است.
دهر از نظر برگسن حقیقت واحدی است دارای مراتبی متفاوت و درجاتی متفاضل به ضعف و شدت در حرکت و تجدد. جسم مرتبه فوق و بسط دهر، و حیات که لطیفه ای است ساری در نبات و حیوان و انسان و در موجوداتی مادون و مافوق انسان که در عوالم و کرات دیگری وجود توانند داشت، مرتبه جمع و قبض دهر است. باری تعالی صرف حیات، و دھر صرف [است] و جمع و قبض را در مقام ذات او حدی نیست (مقام جمع الجمع در اصطلاح بعضی از عرفای اسلام).
مقاله «سیر فلسفه در قرن بیستم» نشان میدهد فردید جوان را باید از جمله نخستین کسانی دانست که می کوشند، هر چند در ترجمه ها و تألیف های بسیار اندک فلسفی، به انتقال مفاهیم و بصیرتهای فلسفه معاصر غربی به ایران بپردازند. اما همین صفحات پراکنده و اندک نیز به خوبی نشان میدهند که وی از فهم فلسفی شایسته ای برخوردار بوده است و مفاهیم فلسفه معاصر غربی را، مثل بسیاری، به صورت سطحی یا کج و معوج درک نمی کرده است. شرحهای مختصر وی از فلسفه برگسن، پراگماتیسم، پدیدارشناسی هوسرل یا تفکر ماکس شلر در همین مقاله یا در مقاله «هانری برگسن و فلسفه برگسنی» فهم فلسفی شایسته اش را، هر چند نه وجود نبوغی خارق العاده را آشکار می کنند.
از دیگر نکات قابل توجه در مقاله «سیر فلسفه در قرن بیستم»، وجود گرایش های دینی و نیز تئولوژیک در فردید جوان است. وی در شرح اندیشه های ماکس شلر اظهار می دارد:
شلر از حکمایی است که در خصوص لزوم دینداری و خداپرستی هر چه بیشتر پافشاری کرده و علل اساسی آشفتگیهای تمدن کنونی را غفلت بشر از مبدأ و معاد و عدم اجرای اوامر و نواهی الهی به شمار آورده است. همچنین، فردید جوان، این مقاله خود را، بر اساس بنیش نوتومیستها، با این نتیجه گیری به پایان می برد به عقیده این دسته [یعنی احیاکنندگان حکمت مشاء و کلام به تعبیر فردید یا همان نوتومیستها] سخنان فلاسفه جدید غالبا برخلاف فطرت سلیم و عقل فطری است. ... در واقع، همه اینها [یعنی بسیاری از آرای فلسفه های جدید را نتیجه دو امر می توان گرفت: یکی عدم توجه به یقینیات فطری بشر و حتی انکار آنها؛ و دیگر غفلت و بی اعتنایی صرف به وحی و احکام آن. تمدن غربی تا هنگامی که به فطرت عقلی و، بالنتیجه، به اعتقاد به نبوت و مبدأ و معاد و اجرای اوامر و نواهی الهی بازگشت ننماید، همچنان دچار سرگردانی و آشفتگی و پریشانی خواهد بود.
منبع:
هایدرگر در ایران،بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394
شاید بتوان کلیة آرا و عقاید حکیم معاصر فرانسه، هانری برگسن، را فرع بر سه قول اصلی او به شمار آورد: یکی قول به تجدد ذاتی و حرکت جوهری که اصل فکر از ایران قدیم (به استنباط بعضی) و هندوستان نشئت می گیرد و سپس به هراقلیطوس زهراکلیتوس یونانی منتقل می گردد و در طی تاریخ فلسفه به صور و اعتبارات مختلف در حکمت افلاطونی و نوافلاطونی و بعضی از حکما و عرفای قرون وسطی مانند اگوستینوس و غیره و در اسلام در کلمات غالب عرفا و مخصوصا در اشعار مولوی و در دستگاه فلسفی صدرالمتألهین شیرازی که آن را بر این قول و یکی دو قول دیگر بنیاد می نهد و ... سرانجام در فلسفه برگسن صورت خاص و روشنی به خود می گیرد. دیگر قول به عجز و نارسایی تام عقل در ادراک حقیقت اشیا که در نظر برگسن جز اشتداد و تجدد و سیلان چیز دیگر نیست. سوم قول به وجود قوة دیگری در انسان به نام بینش یا شهود که به اعتبارات مختلف ذوق و حال و عشق و مکاشفه و عرفان و الهام و وحی نامیده میشود و تنها به مدد آن به سراپرده حقیقت اشتدادی به نحو اتحاد تام یا ناقص مدرک با مدرک راه می توان یافت.
مارتن هایدگر، که اکنون در دانشگاه فرایبورگ آلمان به جای هوسرل به تدریس اشتغال دارد و فلسفه او در آلمان رواج و قبول خاصی پیدا کرده، تاکنون همت خود را بیشتر به بحث و تحقیق در وجود از این رو که وجود است (مطلق وجود) و انحای آن و از جمله به بحث و تحقیق در زمان که آن را نیز از وجود و مرتبه ای از آن قرار میدهد، مصروف داشته است. شک نیست که علم اکتناهی ما یعنی علم ما به کنه و به تمام ذات هستی ممکن نیست؛ چیزی که هست از این جا چنین لازم نمی آید که ما به کنه تمام ذات هستی به وجهی (حضوری) علم پیدا نتوانیم کرد. ملالتها و آشفتگیهای سخت، بی آرامیها و غمهای شدید و نظایر این احوال، اینها عبارت از وسایلی است که بدانها به کنه تمام ذات هستی به نحوی راه توانیم یافت. گاه میشود که می بینیم دل ما از جهان و هر چه در اوست سخت ملال گرفته است.
دهر از نظر برگسن حقیقت واحدی است دارای مراتبی متفاوت و درجاتی متفاضل به ضعف و شدت در حرکت و تجدد. جسم مرتبه فوق و بسط دهر، و حیات که لطیفه ای است ساری در نبات و حیوان و انسان و در موجوداتی مادون و مافوق انسان که در عوالم و کرات دیگری وجود توانند داشت، مرتبه جمع و قبض دهر است. باری تعالی صرف حیات، و دھر صرف [است] و جمع و قبض را در مقام ذات او حدی نیست (مقام جمع الجمع در اصطلاح بعضی از عرفای اسلام).
مقاله «سیر فلسفه در قرن بیستم» نشان میدهد فردید جوان را باید از جمله نخستین کسانی دانست که می کوشند، هر چند در ترجمه ها و تألیف های بسیار اندک فلسفی، به انتقال مفاهیم و بصیرتهای فلسفه معاصر غربی به ایران بپردازند. اما همین صفحات پراکنده و اندک نیز به خوبی نشان میدهند که وی از فهم فلسفی شایسته ای برخوردار بوده است و مفاهیم فلسفه معاصر غربی را، مثل بسیاری، به صورت سطحی یا کج و معوج درک نمی کرده است. شرحهای مختصر وی از فلسفه برگسن، پراگماتیسم، پدیدارشناسی هوسرل یا تفکر ماکس شلر در همین مقاله یا در مقاله «هانری برگسن و فلسفه برگسنی» فهم فلسفی شایسته اش را، هر چند نه وجود نبوغی خارق العاده را آشکار می کنند.
از دیگر نکات قابل توجه در مقاله «سیر فلسفه در قرن بیستم»، وجود گرایش های دینی و نیز تئولوژیک در فردید جوان است. وی در شرح اندیشه های ماکس شلر اظهار می دارد:
شلر از حکمایی است که در خصوص لزوم دینداری و خداپرستی هر چه بیشتر پافشاری کرده و علل اساسی آشفتگیهای تمدن کنونی را غفلت بشر از مبدأ و معاد و عدم اجرای اوامر و نواهی الهی به شمار آورده است. همچنین، فردید جوان، این مقاله خود را، بر اساس بنیش نوتومیستها، با این نتیجه گیری به پایان می برد به عقیده این دسته [یعنی احیاکنندگان حکمت مشاء و کلام به تعبیر فردید یا همان نوتومیستها] سخنان فلاسفه جدید غالبا برخلاف فطرت سلیم و عقل فطری است. ... در واقع، همه اینها [یعنی بسیاری از آرای فلسفه های جدید را نتیجه دو امر می توان گرفت: یکی عدم توجه به یقینیات فطری بشر و حتی انکار آنها؛ و دیگر غفلت و بی اعتنایی صرف به وحی و احکام آن. تمدن غربی تا هنگامی که به فطرت عقلی و، بالنتیجه، به اعتقاد به نبوت و مبدأ و معاد و اجرای اوامر و نواهی الهی بازگشت ننماید، همچنان دچار سرگردانی و آشفتگی و پریشانی خواهد بود.
منبع:
هایدرگر در ایران،بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394
بیشتر بخوانید :
هرمنویتیک وجودی و هستی شناختی هایدگر
اومانیسم سارتر در نگاه هایدگر
از هایدگر تا بورکهارت