سیر فلسفه در قرن بیستم (قسمت دوم)

علی رغم انتقاد از فردید به دلیل کاربرد زبان تئولوژیک و گرانبار از ارزش در بیان مفاهیم فلسفی، می توان نکته ای را در دفاع از وی اظهار داشت، و آن این که اساسا متفکر یا فیلسوف نمی تواند بی موضع و نسبت به اندیشه ها گیج و گنگ بوده، با همه مفاهیم و اندیشه ها برخوردی توریستی و غیراصیل داشته باشد.
جمعه، 26 بهمن 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سیر فلسفه در قرن بیستم (قسمت دوم)
فلسفه در آثار فردید جوان
 
چکیده:
علی رغم انتقاد از فردید به دلیل کاربرد زبان تئولوژیک و گرانبار از ارزش در بیان مفاهیم فلسفی، می توان نکته ای را در دفاع از وی اظهار داشت، و آن این که اساسا متفکر یا فیلسوف نمی تواند بی موضع و نسبت به اندیشه ها گیج و گنگ بوده، با همه مفاهیم و اندیشه ها برخوردی توریستی و غیراصیل داشته باشد.
 
تعداد کلمات: 1703 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
 
سیر فلسفه در قرن بیستم (قسمت دوم)
نویسنده: پیژن عبد الکریمی
 
مقاله فلسفی دیگر فردید، که در واقع آخرین اثر مکتوب او در این دوره است و بعد از آن تا آخر عمرش تقریبا به هیچ ترجمه یا تألیف عمده شخصأ مبادرت نورزیده است، «نگاهی به نمودشناسی معاصر» نام دارد. در این مقاله نیز، همچون مقاله «از کانت تا هایدگر»، نوعی جدیت فلسفی هویداست. در «نگاهی به نمودشناسی معاصر»، فردید پیوسته می کوشد مفاهیم جدید فلسفه غربی را با مفاهیم موجود در سنت نظری خودمان تطبیق دهد و فرض تأویل پدیدارشناختی یا به قول فردید جوان، «تحویل نمودشناسی» را با ظهور فطرت ثانی در فرد و با این اصل در سنت نظری خودمان که «من أراد أن یتعلم الحکمه فلیطلب فطرة ثانیه» انطباق داده، کل پدیدارشناسی را «طلب فطرت ثانی عقلی» تعبیر می کند. این مقاله و زبان وزین آن نشان میدهد که فردید دیگر یک مترجم یا گزارشگر صرف پاره ای از متون نیست و مقاله اش را می توان مقاله ای نسبتأ تألیفی تلقی کرد، یعنی آن جا که سخن از گزارش های تاریخی است، مقاله اقتباسی و مدیون منابع خارجی، خصوصا منابع فرانسوی است، اما آنجا که در صدد شرح و توصیف مفاهیم پدیدارشناسی است لحن و بیان مقاله تا حدودی اصیل و برخاسته از فهم و ادبیات خاص خود فردید است. برای مثال، عباراتی همچون عبارات زیر نشان دهنده ظهور و بروز ادبیات و جهت گیری خاصی است که معمولا پس از قوام گیری اندیشه و شخصیت اصلی فردید از او می شناسیم :
 
پس از دکارت و لاک و هابز، در جان شناسی (علم النفس) جدید، صور محسوس و متخیل و معانی موهوم و معقول به عنوان مضامین Content نفس، یعنی اموری که به قیام حلولی یا حضوری قائم به نفس Immanence می باشد، و نه قیام صدوری Transcendence یا حصولی، و به عبارت اخری، به عنوان امور حضوری یا وجدانی، یعنی اموری که از برای نفس حاضر و نفس آنها را بی واسطه واجد باشد، ملحوظ می گردید. این گونه عبارات دیگر ترجمه صرف نیست، بلکه نوعی زبان آفرینی فلسفی بر اساس مفاهیم موجود در سنت فلسفی رایج خودمان، و در واقع امرى فلسفی است. در همین مقاله، تعابیر گرانبار از ارزش فردید، در ترجمه مفاهیم فلسفه غربی ظاهر می شود، تعابیر و اصطلاحاتی همچون «واقع بینی»، که با حروف سیاه آمده و دلالت بر منظور و معنای خاصی از این اصطلاح می کند، «عالم حق»، «حق بینی»، «دیده حق بین» و «گم گشتگی» که به دلیل گرانبار از ارزش بودن آنها، ممکن است مورد نقد قرار گرفته، حجابی در فهم مفاهیم مورد نظر فیلسوفان غربی تلقی شود، اما در عین حال حکایت از صاحب موضع شدن فردید و نیز جدیت او می کند.

  بیشتر بخوانید :  مارتین هایدگر

علی رغم انتقاد از فردید به دلیل کاربرد زبان تئولوژیک و گرانبار از ارزش در بیان مفاهیم فلسفی، می توان نکته ای را در دفاع از وی اظهار داشت، و آن این که اساسا متفکر یا فیلسوف نمی تواند بی موضع و نسبت به اندیشه ها گیج و گنگ بوده، با همه مفاهیم و اندیشه ها برخوردی توریستی و غیراصیل داشته باشد. در آخرین مقالات فردید جوان، یعنی در مقالات «از کانت تا هایدگر» و «نگاهی به نمودشناسی معاصر»، دیگر برخورد توریستی فردید با فلسفهها دیده نمی شود و مواجهه او با فلسفهها بدون موضع گیری نیست. عشق به سنت نظری خودمان، و نظر کردن به سنت نظری فلسفه و عرفان اسلامی در پرتو فلسفه غربی، نکته قابل توجه دیگری است که در مقاله «نگاهی به نمودشناسی معاصر» دیده میشود. عبارت زیر نمونهای از این نحوه تطبیق میان مفاهیم و آموزه های فلسفه غربی و مفاهیم و آموزه های فلسفه و حکمت اسلامی را به خوبی نشان می نهد:
علی رغم انتقاد از فردید به دلیل کاربرد زبان تئولوژیک و گرانبار از ارزش در بیان مفاهیم فلسفی، می توان نکته ای را در دفاع از وی اظهار داشت، و آن این که اساسا متفکر یا فیلسوف نمی تواند بی موضع و نسبت به اندیشه ها گیج و گنگ بوده، با همه مفاهیم و اندیشه ها برخوردی توریستی و غیراصیل داشته باشد. در آخرین مقالات فردید جوان، یعنی در مقالات «از کانت تا هایدگر» و «نگاهی به نمودشناسی معاصر»، دیگر برخورد توریستی فردید با فلسفهها دیده نمی شود و مواجهه او با فلسفهها بدون موضع گیری نیست.  
کون التفاتی یا اضافة التفاتی Intentionality در نظر برنتانو مفهومی که کسانی چون ابوالبرکات بغدادی (کتاب المعتبر، جلد دوم، ص ۳۲۳) و (امام فخر رازی المباحث المشرقیه، جلد اول، ص ۳۲۶ ۳۲۷) نیز در فلسفه دوره اسلامی به ثبوت آن در مورد تحقق فعل شعور تصریح داشتند ... مدار قول نمودشناسان معاصر از ادموند هوسرل گرفته تا مارتین هایدگر و ژان پول [پل سارتر بر آن نهاده آمده است. در سطور پیشین، از مقاله از کانت تا هایدگر» آگاهانه به منزله سرنخی برای فهم آغاز قصه هایدگر در ایران یاد شد. این سخن به این معناست که نباید خود فردید را شخصا آغازگر این قصه تلقی کرد. درباره آغازگاه قصه هایدگر در ایران به نحو مبسوطتری در فصل بعدی سخن گفته خواهد شد.
 
به هر تقدیر، باید توجه داشت که هم مقاله «سیر فلسفه در قرن بیستم» و هم هر دو قسمت مقاله از کانت تا هایدگر مقالاتی ظاهرة تألیفی اند اما بررسی دقیق ساختار و سبک و سیاق بیان آنها، کاملا حکایتگر این امر است که این مقالات نیز، همچون اکثر قریب به اتفاق مقالات فردید جوان، در واقع ترجمه، تقریر و اقتباس از پاره ای منابع، به خصوص منابع فرانسوی، بوده اند. هر دو قسمت مقاله از کانت تا هایدگر» نیز یقینا با رجوع به پارهای از تاریخهای فلسفه و منابع غربی، مشخصأ منابع فرانسوی، به تحریر در آمده است. نقل قول از هیپولیت تن، فیلسوف معروف فرانسوی، در پانوشت صفحه نخست قسمت اول مقاله از کانت تا هایدگر» (از آلبرت کبیر تا کانت) و معادلهای فرانسوی اصطلاحات فلسفی در متن مقالات به خوبی اثباتگر ادعای نگارنده مبنی بر ترجمه و شبه تألیف بودن این آثار است. تأکید بر این نکته، یعنی این که آشنایی فردید با فلسفه غرب به طور عام و تفکر هایدگر به طور خاص به کمک منابع فرانسوی صورت گرفته است، در شرح آغاز قصه هایدگر در ایران و سرنوشت این تفکر و نحوه تفسیر آن در این دیار، همان گونه که به تدریج روشن خواهد شد، حائز کمال اهمیت است.
 
اشاره به فیلسوفان نواسکولاستیک معاصر فرانسوی، همچون ژاک ماریتن و تأثیر پذیری آنها از طماس (توماس آکوئینی، اشاره به پاره ای از فیلسوفان و عرفای نه چندان مشهور قرون وسطی، همچون اولریش انگلبرت و نیکولائوس کوزایی، و نیز اشاره به پاره ای از متفکران نه چندان معروف دورة جدید همچون لودویگ کلاگس"، موزس مندلسون و هرمن هرمان زاموئل ریماروسه و به خوبی اثباتگر ادعای ما مبنی بر ترجمه و اقتباسی بودن این مقالات است، و بسیار ساده اندیشانه است که مطالب این مقالات را حاصل پژوهشهای اصیل و دست اول خود فردید جوان بدانیم؛ به خصوص که شرایط آکادمیک و علمی ما حتی امروز، پس از گذشت چندین دهه از زمان تحریر این مقالات، امکان چنین پژوهشهای اصیل و دقت نظرهای تاریخی و آکادمیکی را به ما نمیدهد، چه رسد به نخستین دهه های قرن حاضر شمسی که جامعه ما به لحاظ فرهنگی و علمی در شرایطی بسیار منحط و عقب افتاده به سر می برد. همچنین، وجود عباراتی چون:
آلبرت گراف فن فولشتدت ... ملقب به «کبیر» و «معلم کل» ... نخستین کسی است که در اروپا، با استفاده از اقوال و کلمات حکمای اسلام و مخصوصا شیخ الرئیس ابوعلی سینا»، به تدوین کتب و رسالات متعددی در فنون حکمت مشاء (فلسفه ارسطو و اتباع او) و شرح مشکلات آن، به زبان لاتینی، همت گماشته است. ... از اقوالی که آلبرت کبیر مستقیما از حکمای اسلام باز می گیرد عبارت از تقسیم کلی است به طبیعی و منطقی و عقلی، ... اولریش انگلبرت ... نیز نسبت به حکمای اسلام اعتقادی خاص داشته و از کلمات آنها بهره فراوان برده است؛ آرای اکهارت .. غالبأ کلمات مشایخی از صوفیه اسلام، چون «محیی الدین اعرابی» و «صدرالدین قونوی» و غیره را به خاطر می آورد.
 
از قضایایی که نیکولائوس بدان توجه خاصی پیدا می کند قول به جواز اجتماع متقابلین (ضدین و نقیضین) در «وجود لابشرط» .. یا مطلق است، قولی که در اسلام نیز کسانی چون «صدرالدین شیرازی با بیان «جواز اجتماع متقابلین در مرتبه ای از واقع» بدان توجه داشته اند، به خوبی حکایتگر این نکته است که پژوهشگر یا پژوهشگران و مؤلف یا مؤلفان اصلی منبع یا منابع فرانسوی فردید جوان از زمره شرق شناسانی بوده اند که هم با تاریخ فلسفه غرب و هم با تاریخ فلسفه اسلامی به نحو شایسته ای آشنا بوده اند. اما چه کسی یا چه کسانی را در فرانسه دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ میلادی می توان یافت که هم با سنت فلسفی غرب و هم با سنت فلسفه و حکمت اسلامی آشنا بوده باشند، یعنی درست در همان دهه هایی که فردید جوان زبان فرانسه آموخته، به منابع فرانسه زبان دسترسی یافته، و در پرتو خواندن و ترجمه این منابع حیات فکری و نظری خویش را آغاز کرده است، و به کمک این آثار توانسته است مواجهه برگسونی خویش با هایدگر را تغییر دهد و اهمیت این حکیم آلمانی را کشف کند و نیز به پاره ای از تطبیقها میان سنت فلسفی و حکمی اسلامی و برخی بصیرتهای نظری فیلسوفان و عرفای غربی بپردازد؛ بی تردید، در آن دهه ها تعداد زیادی از مستشرقان و مورخان تاریخ فلسفه را می توان یافت که از این خصیصه، یعنی آشنایی توأمان با سنتهای نظری غربی و اسلامی برخوردار بوده اند، کسانی که چهره های مشهورترشان افرادی نظیر لویی ماسینیون شرق شناس یا امیل بریه و اتین ژیلسون، مورخان تاریخ فلسفه قرون وسطی، بوده اند که به اقتضای حوزه های پژوهش خویش با پاره ای از حوزه های فلسفه اسلامی نیز آشنایی داشته اند. لذا، پاسخ قطعی به پرسش مذکور کار چندان ساده ای نیست. لیکن پرسش ما یک پاسخ بیشتر نخواهد داشت اگر به اوصاف فرانسوی بودن، آشنایی با تاریخ فلسفه غرب و آشنایی با سنت فلسفی و حکمی اسلامی، وصفی دیگر، یعنی آشنایی با هایدگر، را بیفزاییم. این گونه است که این پرسش ما نیز که چه کسی به فردید جوان اهمیت هایدگر را نشان داد تا دریابد که این حکیم آلمانی تازه ترین جریان مهم فلسفه غرب و از لحاظ شهرت و اهمیت، تالی و جایگزین فلسفه وجود دھری" هانری برگسن فرانسوی در اروپاست» و سبب گشت تا فردید از فلسفه برگسن به منزله «حکمتی متعالی» و «فلسفهای الهی» به تفکر «جایگزین فلسفه وجود دهرى"» روی آورد، پاسخ خود را می یابد.
 
منبع:
هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394

  بیشتر بخوانید :
  هایدگر، انسان‌گرایی و تخریبِ تاریخ
  اندیشه سیاسی هایدگر
  چه هستیِ متافیزیک در اندیشه‌ی هایدگر



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.