اتیمولوژی فردیدی (قسمت دوم)

هرچند در مرحله اول ناظر به علم انسان به اسما و صفات حق است لیکن در مرحله ثانی به اسمای ملفوظ که مظاهر این اسما با آنها نامیده می شوند، دلالت دارد.
يکشنبه، 28 بهمن 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اتیمولوژی فردیدی  (قسمت دوم)
واضع کلمه و کلام کیست
 
چکیده:
هرچند در مرحله اول ناظر به علم انسان به اسما و صفات حق است لیکن در مرحله ثانی به اسمای ملفوظ که مظاهر این اسما با آنها نامیده می شوند، دلالت دارد.
 
تعداد کلمات: 1230 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
اتیمولوژی فردیدی  (قسمت دوم)
نویسنده: پیژن عبد الکریمی
 
از نظر فردید، البته به گزارش معارف، بر اساس مبادی حکمت انسی، اصل کلام بر اساس وضع تعیینی ربانی است و زبان در اولین مرحله امت واحده سرآغاز تاریخ به وضع ربانی ایجاد و به انسان الهام گشته است، که آیه شریفه «فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه» (سورة بقره، آیه ۲۷)، صراحتا به این امر دلالت دارد و نیز آیه شریفه «علم آدم الاسماء کلها» (سوره بقره، آیه ۳۱). هرچند در مرحله اول ناظر به علم انسان به اسما و صفات حق است لیکن در مرحله ثانی به اسمای ملفوظ که مظاهر این اسما با آنها نامیده می شوند، دلالت دارد. اسمای ملفوظ، اگر چه در بادی امر به ماهیات دلالت می کند ولی از آنجا که ماهیات در نزد حکمای انسی جز مظاهر اسمای حق در علم حق نیستند، در نهایت امر، اسمای ملفوظ دلالت بر اسماء و صفات حق می کنند و به همین جهت حکمای انسی، اسمای ملفوظ را اسم الاسم نیز نامیده اند. پس از سیر امت واحده از مرتبت اجمال به مرتبت تفصیل، زبان واحد الهامی انسان نیز به تدریج دچار تشعب گردید و به صورت زبان های متعدد جلوه گر شد. پس از تلاشی امت واحده و پدیدار شدن جماعات مبتنی بر طبقات، نه تنها به تشعب زبانها هر چه بیش از پیش افزوده شد، بلکه معانی اصلی کلمات نیز در بسیاری از مواقع، مورد مسخ قرار گرفت که در دوره جدید، این مسخ و رسخ در زبان مضاعف شده و به نهایت خود رسیده است.

  بیشتر بخوانید :   هرمنویتیک و هستی و زمان هایدگر

از این جاست که اهمیت علم اسم شناسی «اتیمولوژی» پدیدار می شود؛ چرا که برای دریافتن معانی حقیقی کلمات، راهی جز رجوع به معانی آنها در زبانهای نزدیک به زبان پریروزی یعنی زبان امت واحده گذشته وجود ندارد. هر چند از اواخر قرن نوزدهم تاکنون عده ای از دانشمندان کوشیده اند. با استعانت از زبان های اوستایی و یونانی و لاتین و زبان های سامی کهن چون آکادی و آرامی و آشوری و بابلی .. به معنی اصلی لغات متداول در زبان های کنونی پی ببرند، ولی با این همه کوششهایی که به عمل آورده اند و از بسیاری جهات قابل تقدیر نیز هسته مع الاسف به مقصود خود نایل نیامده اند. چون معرفتی به مبادی حکمی علم اسم شناسی «تیمولوژی» نداشته اند. تنها کسی که با وقوف کامل نسبت به مبادی حکمی این امر و با توجه به علم الاسما در حکمت انسی به تحقیق در اتیمولوژی پرداخت، استاد سید احمد فردید بود و او برای اولین بار توفیق حاصل کرد که با توجه به نسبت «کلام» و «وجود» و نسبت اسمای ملفوظ با اسمای صفات حق به تفقه در کلام بپردازد. بنا بر تحقیق استاد فردید، کلمه انیموی یونانی (Ethimo) همریشه با کلمه اسم عربی است و به همین جهت اتیمولوژی را میتوان اسم شناسی نیز نامید. ولی به صرف اتکای بر اصول زبان شناسی نمی توان اسما را شناخت و نسبت به آنها معرفت حاصل کرد، بلکه در انسی با وجود و تجلیات آن، یعنی اسما و صفات، می توان به ساحت معرفت الاسما یا علم اتیمولوژی راه جست. به اعتقاد استاد فردید، رسوخ در معانی حقیقی کلمات یکی از طرق وصول به حقیقت و انکشاف کلمات تامات و حروف عالیات است، و از همین روی، آن حکیم انسی هیچگاه علم اتیمولوژی را به تنهایی مورد تحقیق قرار نمیداد، بلکه همیشه در ضمن بحث از ابواب مختلف حکمت به ریشه شناسی و اسم شناسی کلمات متداول در آن مبحث می پرداخت.(1)
 هرچند در مرحله اول ناظر به علم انسان به اسما و صفات حق است لیکن در مرحله ثانی به اسمای ملفوظ که مظاهر این اسما با آنها نامیده می شوند، دلالت دارد. اسمای ملفوظ، اگر چه در بادی امر به ماهیات دلالت می کند ولی از آنجا که ماهیات در نزد حکمای انسی جز مظاهر اسمای حق در علم حق نیستند، در نهایت امر، اسمای ملفوظ دلالت بر اسماء و صفات حق می کنند و به همین جهت حکمای انسی، اسمای ملفوظ را اسم الاسم نیز نامیده اند. پس از سیر امت واحده از مرتبت اجمال به مرتبت تفصیل، زبان واحد الهامی انسان نیز به تدریج دچار تشعب گردید و به صورت زبان های متعدد جلوه گر شد.
مطابق با این گزارش، فردید ابتدا به اتیمولوژی توجه و التفات پیدا می کند، و سپس تحت تأثیر هایدگر و نیز با توجه به پاره ای از آرا در سنت نظری و عرفانی خودمان، نسبت میان کلام و وجود را می پذیرد، نسبتی که هایدگر از آن با تعبیر «زبان خانه وجود است» یاد می کند. به تعبیر ساده تر، فردید تحت تأثیر سنت عرفان نظری ما می پذیرد که میان اسما و واژگان زبانی، که اتیمولوژی به مطالعه آنها می پردازد، و اسما و صفات حق، که عرفان به پژوهش در باب آنها می پردازد، یعنی میان وضع کلمات و حقیقت آنها ارتباط وجود دارد. با توجه به توضیحاتی که در سطور پیشین داده شد، تا اینجای کار کاملا قابل فهم، قابل دفاع و نشان دهنده بصیرتهای بنیادینی در باب نسبت زبان و هستی «وجود» در گفتار هایدگر و «خداوند/ حق» در گفتار عرفانی است. اما از این پس، البته بر اساس گزارش معارف، در تفکر فردید شاهد ورود عناصر تئولوژیک و اسطوره ای هستیم و همین امر سبب به انحطاط کشیده شدن بحث هایدگر در حوزه نسبت زبان و وجود می شود. مطابق با این تلقی، خداوند است که اسما، اعم از معانی حقیقی و حقیقت کلمات یا خود الفاظ و واژگان، را به حضرت آدم / انسان آموخت. در این نحوه طرح مسئله، خطر جانشین شدن خدای اونتیک (خدا به منزله یک موجود) به جای وجود فی نفسه هایدگر وجود دارد، و این خود یکی از مهم ترین اوصاف تفکر تئولوژیک است. همچنین، می پرسیم چرا و به چه دلیل باید قول به وضعی بودن زبان، الفاظ و نظام معنایی زبان و نظریه برخی از متکلمان خودمان و نیز آرای متفکرانی چون سوسور و ویتگنشتاین را در خصوص زبان نپذیرفته، قول به ذاتی و تکوینی بودن معنای الفاظ را بپذیریم؟ در فردید، در مقام پاسخ دادن به این پرسش، چیزی جز تمسک به دو آیه قرآنی، یعنی آیات ۳۱ و ۳۷ سوره بقره، دیده نمی شود. این از مواردی است که میتوان از آنها به «حضور گاه و بی گاه عناصر تئولوژیک در تفکر فردید» تعبیر کرد. کافی است نگاهی به مباحث هایدگر در باب زبان در کتاب وجود و زمان یا در راه زبان بیندازیم تا دریابیم که روش پدیدارشناسانه و حتی تحلیلی هایدگر برای نشان دادن خودبسنده نبودن نظام معنایی زبان و مبتنی بودن معانی واژگان بر کلیت نظامی ارجاعی که پیشاپیش و به نحو ماتقدم خود را مینمایاند، تا چه حد با مباحث تئولوژیک و تمسک به آیات کتب مقدس در اندیشه متفکری چون فردید فاصله دارد.
 
از نظر فردید، خداوند در اولین مرحله امت واحده سرآغاز تاریخ»، که مفهومی اسطوره ای، و نه تاریخی، است، اسما را با زبان الهامی واحد» به آدمیان تعلیم داده، لیکن در طول تاریخ، یعنی در طول تاریخ غیر اسطوره ای، «تشتت و تشعب زبانها»، که خود امری تجربی و تاریخی است، شکل گرفته است. حال، برای دریافتن معانی حقیقی کلمات، راهی جز رجوع به معانی آنها در زبان های نزدیک به زبان پریروزی یعنی زبان امت واحدۀ گذشته، وجود ندارد. بنابراین، به خوبی می توان دریافت که چگونه اتیمولوژی و زبان شناسی تاریخی که به اعتباری علومی تجربی و دارای روش تجربی و خواهان پژوهش درباره زبانهای تاریخی هستند از نظر فردید باید تلاشی برای پی بردن به «زبان الهامی واحد» از طریق ریشه شناسی زبان ها باشد، زبان الهامی واحد که بیشتر به یک اسطوره می ماند و از نظر تاریخی هنوز امری اثبات شده نیست و تاکنون برخی آن را صرفا به دلایل تئولوژیک پذیرفته اند. لذا، به خوبی آشکار است که در تفکر فردید، نگرش تاریخی هایدگر در حوزه زبان و اتیمولوژی با نوعی فلسفه تاریخ اسطوره ای، و روش پدیدارشناسانه او به نحوی با تئولوژی پیوند می خورد و در پس این عناصر تئولوژیک و اسطوره ای، بصیرتهای بنیادین هایدگر در باب نسبت زبان، تاریخ و وجود مدفون می گردد.
 
پی‌نوشت:
1. عباس معارف، نگاهی دوباره به مبادی حکمت انسی، صص ۲۳۶- ۲۳۸
 
منبع:
هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394

  بیشتر بخوانید :
   هایدگر، انسان، هستی
   هایدگر، انسان‌گرایی و تخریبِ تاریخ
   هرمنویتیک وجودی و هستی شناختی هایدگر

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط