سوره اساطيري قرآن
«همانا کساني که گوساله را اتخاذ کرده اند، غضب از جانب پروردگارشان به آنها خواهد رسيد» (اعراف 152).خوب چرا قرآن گوساله مثال مي زند و از حيوان ديگري نام نمي برد؟! اين به جهت خصوصياتي است که در گوساله و گاو است که در حيوانات ديگر نيست. مهمترين آن، منافعي است که گوساله براي انسان دارد و باعث رشد اقتصاديش مي شود. يعني انسان به اميد اين که اين گوساله بزرگ و گاو شود، که يا شير مي دهد يا شخم مي زند و بنابراين چه نر باشد و چه ماده، در زندگي انسان اهميت دارد. اين نکته بسيار مهمي است و الا قرآن مي توانست حيوان ديگري را مثال بزند. بنابراين آنچه را که امروز مي تواند زيور باشد، از خانه و اتومبيل گرفته تا مقام و منزلت و کلاً چيزهايي که در دنيا مطلوب است و انسان پيوسته دنبال بدست آوردن آنهاست و لحظه اي اين خواستن او قطع نمي شود و شب که مي خوابد نقشه مي کشد که فردا از چه راههايي عبور کند که تا غروب بر ثروت او و زيور و زينت او افزوده شده باشد، همان گوساله اي است که قرآن از آن نام مي برد. اگر نفس در راه دنياپرستي و دنياخواهي برود، اين گوساله تبديل به گاو مي شود. قرآن دستور ذبح نفس را در هر دو صورتش داده است، چه گوساله باشد و چه گاو. در ضمن نفسانيات انسان و هر آنچه براي او زيور محسوب مي شود، در دنياي خارج از خود او، تبديل به گوساله اي با نماد بيروني مي شود، مانند گوساله سامري قوم بني اسرائيل. آن گوساله اي که بني اسرائيل ساختند تنها با جواهرات نبود، بلکه با همه زيورآلات و لباس ها و مانند اين ها بود.يعني آنچه را که انسان براي خودش زينت مي داند، تبديل به گوساله مي شود و اين نمادي است که مورد پرستش قرار مي گيرد.
1-گزارش از قضيه مربوط به نام و عنوان اين سوره: وجه تسميه اين سوره به خاطر ذکر و بيان حادثه قتلي است که همزمان با رسالت حضرت موسي (عليها السلام) در ميان بني اسرائيل روي داد اين حادثه منحصراً در سوره بقره آمده است و نيز مي دانيم گوساله اي که بني اسرائيل مدتي آن را به عنوان معبود خود به پرستش مي گرفتند از سنخ بقره و از جنس همين حيوان بوده است. خود بقره در اين حادثه داراي برجستگي و موقعيت ويژه اي مي باشد، و در لابلاي داستان مورد بحث، موضع خاصي براي خود کسب کرده است.
"و اذقتلتم نفساً فادّا رأتم فيها و الله مخرج ما کنتم تکتمون." (بقره: 72)
(اي يهوديان!شما از تيره همان مردمي هستيد که دچار قتل نفس شديد و در باره آنکه قاتل کيست به اختلاف برخاستيد و تبري مي جستيد و حقيقت را از خلق پنهان مي داشتيد؛ اما خداي متعال آن رازي را که کتمان مي کرديد ظاهر ساخت و از زير پرده خفاء و ابهام بيرون آورد. بني اسرائيل شکايت نزد موسي (عليه اسلام) بردند تا در اين جنايت که جاني و قاتل را رابطه با آن ناشناخته مانده بود داوري کنيد.
موسي (عليه السلام)از خداوند درخواست نمود که چاره اين کار را بيان نمايد. خداوند متعال دستور داد بايد گاوي را ذبح کنند و بدن مقتول را با زبان آن گاو آشنا ساخته و بدان بمالند؛ اما چون طبعاً بني اسرائيل در اجراء اوامر الهي عناد مي ورزيدند و به بهانه جويي متوسل مي شدند در برابر اين فرمان، حالتي آميخته با استهزاء از خود نشان داده تا راهي براي درنگ و مسامحه از نظر اجراء دستور براي خود بيابند؛ حتي به موسي (عليه السلام) گفتند: "أتتّخذنا هزواً: اي موسي! آيا ما را به استهزاء مي گيري؟"
پيداست که هيچ پيامبري امت خود و حتي مردم را به سخريه و استهزاء نمي گيرد، لکن دلهاي منحرف و واژگونه، در برابر حق و پذيرش آن همواره گرفتار عناد و عدم انعطاف است. لذا بني اسرائيل ـ به جاي اجراي فرمان الهي ـ از موسي (عليه السلام) راجع به آن گاو سؤال کردند:
"قالوادع لنا ربّک يبين لنا ماهي..." (بقره: 68)
بني اسرائيل گفتند: موسي! از پروردگارخود بخواه براي ما توضيح دهد آن گاو مورد نظر چگونه است؟ بني اسرائيل در پرسش هاي خود راجع به اين گاو پرچانگي و زياده روي کردند و يک کار ساده و آسان را بر خود پيچيده و ناهموار ساختند و خداوند نيز بر آنها درباره گاو مزبور سخت گرفت. آري آنها از موسي (عليه السلام) مي پرسيدند، اين گاو چه نوع گاوي است: آيا از نوع همان گاو معمولي و از زمره همان حيوان شناخته شده است و يا آفريده ديگري است که مزايايي منحصر به فرد دارد و پديده اي خارق العاده است؟ خداوند متعال براي آنها بيان فرمود که اين گاو بايد نه سالخورده و نه کم سال و جوان باشد و بني اسرائيل بايد گاوي را با چنين خصوصيتي ذبح کنند. و از اين رهگذر دستور الهي را فرمان برند. وقتي بني اسرائيل از رنگ آن گاو سؤال کردند خداوند فرمود که بايد زردفام باشد، آن هم به گونه اي که بينندگان از ديدن رنگ آن در خود احساس لذت و سرور نمايند و نيز خداي متعال خصوصيت ديگري را بر آن افزود که:
"انّها بقره لا ذول تثيرالارض و لا تسقي الحرث مسلمه لا شيه فيها. (بقره: 71)
موسي گفت: خداوند متعال مي فرمايد، آن گاو مورد نظر، گاوي است نه رام که زمين را شيار کند و نه کشت را آبياري نمايد، سالم و تندرست و با رنگي يکدست که لکه هاي ناهمرنگ در آن نباشد.
سرانجام بني اسرائيل پس از مدتي تحمل دشواري ها و سرگرداني ها بر چنين گاوي مطلع شدند:
گاوي با اين خصوصيات در آن ديده مي شد و از آن مرد سالخورده و تهيدستي بود که بنده اي صالح و پارسا به شمار مي رفت و ازمال دنيا فقط صاحب همين يک گاو بوده، پيرمرد اين گاو را به چرا مي برد و با قلبي پاک و بي آلايش و دلي مطمئن و آرام به درگاه پروردگار به نيايش پرداخته و عرضه مي داشت: خدايا!من اين حيوان را به تو سپردم تا آن را براي پسرم که خردسال است حفظ کني و تا زماني که به بزرگسالي رسد آن را تحت حمايت خود قرار دهي... توضيحات اسطوره شناسان در باب اين گاو بر اين قرار است:
از آنجايي که موسي تاريخي همان کاموسه (به معني لفظي روح همزاد ايزد ميثه)آخرين فرمانرواي هيکسوسي مصر است که در حدود اواسط قرن چهاردهم پيش از ميلاد توسط فرعون آخموسه (به معني برادميثه) از مصر به سوي فلسطين رانده شده است. به سادگي معلوم مي شود که اين گاو اساطيري همان گاوي است که به دست ايزدميثه (ميثره، مهر) يعني ايزد خورشيد آريائيان کشته مي شده است و خود جنبه الوهيت داشته است. از خود نام موسي (ميثه، ميثره) معلوم مي شود که پرستش اين ايزد ميتاني در بين هيکسوسها به شدت رواج داشته است و آريائيان ميتاني در درون اتحاديه قبائل هيکسوس (پادشاهان شبان) بالا دست را داشته اند.
اصلاً خودنام ميتاني از همينم نام ميثه (ميثره) يعني ايزد بزرگ قبيله اي شان گرفته شده است. چه از سوي ديگر نام يک فرمانرواي معروف آريانيان کيمري کپادوکيه نيز که متعارض امپراطوري آشوربانيپال مي شد توگدامه يعني مخلوق گاو توانا نام داشته است و در اين عهد ديائوس ايزد آسمان آريانيان هندي که جد خدايان به شمار مي آمده به صورت ورزاوي نيرومند تصور مي شده است. پيداست که نام گوساله سامري در رابطه با همين خداي آسمان کيمريهاي (سيمريها) يعني توگو (گاو توانا)که بايد همان ديائوس هندوان باشد پيدا شده است. در اساطير ملل کهن تصور مي شد که خداي خورشيد (ميثه آريائيان، اودن ژرمنها،...)، خداي آسمان گاو شکل را کشته و از لاشه وي جهان را ساخته است.
پيداست در اساطير اسلامي ويژگيهاي گاو آپيس (گاو مقدس پيشاني سفيد) مصريان باستان نيز با گاو کيمري (سامري) که در متن بالا از آن ياد نشده ـ درآميخته است. مولوي در مثنوي معنوي درباره موسي (ميثه) و گوساله پرستان سامري (کميري) اشعاري دارد که آنها را در اينجا نقل مي کنيم:
گفتن موسي عليه السلام گوساله پرست را که آن خيال انديشي و حزم تو کجاست
گاو پستانداري است سم دار، نشخوار و تهي شاخ از راسته زوج سُمان، از خانواه گاوسانان
در آرواره فوقاني گاو دندانهاي پيشين و نيش وجود ندارند و فقط دندانهاي آسيا وجود دارند و برعکس دندانهاي پيشين و نيش در فک تحتاني موجودند. دندانهاي نيش گاوها همانند ثنايا شده و بطور کلي بشکل يک رديف منظم هشت تايي در جلو فک قرار دارد.
در هر دست و پاي گاو يک زوج سم وجود دارد.
نژادهاي جنگلي يا ساحلي که مخصوص نواحي گيلان و مازندران و گرگان است، نژاد کوهستان که گاوهاي سراب و اردبيل و ديگر نواحي آذربايجان از آن نژادند.
نژادهاي گاوهاي اروپايي عبارت اند از: نژاد انگوس، نژاد دورهام، نژاد گارن، نژاد گاسکون، نژاد ليموزن، نژاد هرفورد، و نژادهاي هلندي (هوليشتاين) و دانمارکي و نيوزلندي و غيره.
استفاده هاي خوراکي
همچنين در زبان مازندراني وضعيت هاي گوناگون گاو هر يک براي خود واژه و اصطلاحي دارند که به جاي توضيح و توصيف وضعيت گاو به کار مي روند. براي نمونه، گوساله دو روزه، يک هفته، يک ماه، گوساله اي که شير مي خورد، گوساله اي که شير مادرش نمي آيد، گاو بالغ، گاو آبستن، در مراحل آخر آبستني، در واپسين روزهاي آبستني، گوساله اي که به سختي به دنيا آمده، گوساله ي جان نزديک به مرگ، گاو پير و بسياري از موارد ديگر همگي در زبان مازندراني نام ويژه خود را دارا هستند.مردم مازندران تا دو قرن پس از ورود اسلام به ايران، به آيين زرتشت بودند و در آيين زرتشت آمده است که گاوي صاحب خويش را نفرين مي فرستد و مي گويد «اي که به زن و فرزندان خويش بسيار بيش از من توجه مي داري، باشد که خداوند زن و فرزندانت را از تو بگيرد.» پادشاهان مازندران در طول تاريخ در شهرهاي مختلف مازندران گاوداري هاي مختلفي داشتند و بسياري از مردم (رعيت) را به کار در آنجا مشغول مي ساختند و بدينگونه خود را ولي نعمت مردم مي ساختند تا مردن در هنگام جنگ ها به پشتيباني پادشاه بشتابند. همچنين اگر دشمني مي خواست تا بر آنها پيروز گردد مي بايست در ابتدا برنامه گرفتن گاوداري ها را مي پروراند و طرح مي ريخت.
ترجمه اين دو آيه به صورت زير از نسخه اصلي اصلاح شده است:
در باره شراب و قمار از تو مي پرسند بگو در آن دو گناهي بزرگ و سودهايي براي مردم است و [لي] گناهشان از سودشان بزرگتر است و از تو مي پرسند چه چيزي انفاق کنند بگو مازاد بر نيازمندي خود را اين گونه خداوند آيات خود را براي شما روشن مي گرداند باشد که بينديشيد (219)
درباره يتيمان از تو مي پرسند بگو به صلاح آنان کار کردن بهتر است و اگر با آنان همزيستي کنيد برادران ديني شما هستند و خدا تباهکار را از درستکار باز مي شناسد و اگر خدا مي خواست در اين باره شما را به دشواري مي انداخت آري خداوند توانا و حکيم است (220)
دليل اين امر اين است که در نسخه عربي، في الدنيا والآخره در آيه 220 آمده است.
منبع:نشريه روشنان، شماره 5
/خ
گاو اساطيري سوره بقره قرآن
1-گزارش از قضيه مربوط به نام و عنوان اين سوره: وجه تسميه اين سوره به خاطر ذکر و بيان حادثه قتلي است که همزمان با رسالت حضرت موسي (عليها السلام) در ميان بني اسرائيل روي داد اين حادثه منحصراً در سوره بقره آمده است و نيز مي دانيم گوساله اي که بني اسرائيل مدتي آن را به عنوان معبود خود به پرستش مي گرفتند از سنخ بقره و از جنس همين حيوان بوده است. خود بقره در اين حادثه داراي برجستگي و موقعيت ويژه اي مي باشد، و در لابلاي داستان مورد بحث، موضع خاصي براي خود کسب کرده است.
قضيه و حادثه چه بود؟
"و اذقتلتم نفساً فادّا رأتم فيها و الله مخرج ما کنتم تکتمون." (بقره: 72)
(اي يهوديان!شما از تيره همان مردمي هستيد که دچار قتل نفس شديد و در باره آنکه قاتل کيست به اختلاف برخاستيد و تبري مي جستيد و حقيقت را از خلق پنهان مي داشتيد؛ اما خداي متعال آن رازي را که کتمان مي کرديد ظاهر ساخت و از زير پرده خفاء و ابهام بيرون آورد. بني اسرائيل شکايت نزد موسي (عليه اسلام) بردند تا در اين جنايت که جاني و قاتل را رابطه با آن ناشناخته مانده بود داوري کنيد.
موسي (عليه السلام)از خداوند درخواست نمود که چاره اين کار را بيان نمايد. خداوند متعال دستور داد بايد گاوي را ذبح کنند و بدن مقتول را با زبان آن گاو آشنا ساخته و بدان بمالند؛ اما چون طبعاً بني اسرائيل در اجراء اوامر الهي عناد مي ورزيدند و به بهانه جويي متوسل مي شدند در برابر اين فرمان، حالتي آميخته با استهزاء از خود نشان داده تا راهي براي درنگ و مسامحه از نظر اجراء دستور براي خود بيابند؛ حتي به موسي (عليه السلام) گفتند: "أتتّخذنا هزواً: اي موسي! آيا ما را به استهزاء مي گيري؟"
پيداست که هيچ پيامبري امت خود و حتي مردم را به سخريه و استهزاء نمي گيرد، لکن دلهاي منحرف و واژگونه، در برابر حق و پذيرش آن همواره گرفتار عناد و عدم انعطاف است. لذا بني اسرائيل ـ به جاي اجراي فرمان الهي ـ از موسي (عليه السلام) راجع به آن گاو سؤال کردند:
"قالوادع لنا ربّک يبين لنا ماهي..." (بقره: 68)
بني اسرائيل گفتند: موسي! از پروردگارخود بخواه براي ما توضيح دهد آن گاو مورد نظر چگونه است؟ بني اسرائيل در پرسش هاي خود راجع به اين گاو پرچانگي و زياده روي کردند و يک کار ساده و آسان را بر خود پيچيده و ناهموار ساختند و خداوند نيز بر آنها درباره گاو مزبور سخت گرفت. آري آنها از موسي (عليه السلام) مي پرسيدند، اين گاو چه نوع گاوي است: آيا از نوع همان گاو معمولي و از زمره همان حيوان شناخته شده است و يا آفريده ديگري است که مزايايي منحصر به فرد دارد و پديده اي خارق العاده است؟ خداوند متعال براي آنها بيان فرمود که اين گاو بايد نه سالخورده و نه کم سال و جوان باشد و بني اسرائيل بايد گاوي را با چنين خصوصيتي ذبح کنند. و از اين رهگذر دستور الهي را فرمان برند. وقتي بني اسرائيل از رنگ آن گاو سؤال کردند خداوند فرمود که بايد زردفام باشد، آن هم به گونه اي که بينندگان از ديدن رنگ آن در خود احساس لذت و سرور نمايند و نيز خداي متعال خصوصيت ديگري را بر آن افزود که:
"انّها بقره لا ذول تثيرالارض و لا تسقي الحرث مسلمه لا شيه فيها. (بقره: 71)
موسي گفت: خداوند متعال مي فرمايد، آن گاو مورد نظر، گاوي است نه رام که زمين را شيار کند و نه کشت را آبياري نمايد، سالم و تندرست و با رنگي يکدست که لکه هاي ناهمرنگ در آن نباشد.
سرانجام بني اسرائيل پس از مدتي تحمل دشواري ها و سرگرداني ها بر چنين گاوي مطلع شدند:
گاوي با اين خصوصيات در آن ديده مي شد و از آن مرد سالخورده و تهيدستي بود که بنده اي صالح و پارسا به شمار مي رفت و ازمال دنيا فقط صاحب همين يک گاو بوده، پيرمرد اين گاو را به چرا مي برد و با قلبي پاک و بي آلايش و دلي مطمئن و آرام به درگاه پروردگار به نيايش پرداخته و عرضه مي داشت: خدايا!من اين حيوان را به تو سپردم تا آن را براي پسرم که خردسال است حفظ کني و تا زماني که به بزرگسالي رسد آن را تحت حمايت خود قرار دهي... توضيحات اسطوره شناسان در باب اين گاو بر اين قرار است:
از آنجايي که موسي تاريخي همان کاموسه (به معني لفظي روح همزاد ايزد ميثه)آخرين فرمانرواي هيکسوسي مصر است که در حدود اواسط قرن چهاردهم پيش از ميلاد توسط فرعون آخموسه (به معني برادميثه) از مصر به سوي فلسطين رانده شده است. به سادگي معلوم مي شود که اين گاو اساطيري همان گاوي است که به دست ايزدميثه (ميثره، مهر) يعني ايزد خورشيد آريائيان کشته مي شده است و خود جنبه الوهيت داشته است. از خود نام موسي (ميثه، ميثره) معلوم مي شود که پرستش اين ايزد ميتاني در بين هيکسوسها به شدت رواج داشته است و آريائيان ميتاني در درون اتحاديه قبائل هيکسوس (پادشاهان شبان) بالا دست را داشته اند.
اصلاً خودنام ميتاني از همينم نام ميثه (ميثره) يعني ايزد بزرگ قبيله اي شان گرفته شده است. چه از سوي ديگر نام يک فرمانرواي معروف آريانيان کيمري کپادوکيه نيز که متعارض امپراطوري آشوربانيپال مي شد توگدامه يعني مخلوق گاو توانا نام داشته است و در اين عهد ديائوس ايزد آسمان آريانيان هندي که جد خدايان به شمار مي آمده به صورت ورزاوي نيرومند تصور مي شده است. پيداست که نام گوساله سامري در رابطه با همين خداي آسمان کيمريهاي (سيمريها) يعني توگو (گاو توانا)که بايد همان ديائوس هندوان باشد پيدا شده است. در اساطير ملل کهن تصور مي شد که خداي خورشيد (ميثه آريائيان، اودن ژرمنها،...)، خداي آسمان گاو شکل را کشته و از لاشه وي جهان را ساخته است.
پيداست در اساطير اسلامي ويژگيهاي گاو آپيس (گاو مقدس پيشاني سفيد) مصريان باستان نيز با گاو کيمري (سامري) که در متن بالا از آن ياد نشده ـ درآميخته است. مولوي در مثنوي معنوي درباره موسي (ميثه) و گوساله پرستان سامري (کميري) اشعاري دارد که آنها را در اينجا نقل مي کنيم:
گفتن موسي عليه السلام گوساله پرست را که آن خيال انديشي و حزم تو کجاست
گاو پستانداري است سم دار، نشخوار و تهي شاخ از راسته زوج سُمان، از خانواه گاوسانان
ساختار بدني
در آرواره فوقاني گاو دندانهاي پيشين و نيش وجود ندارند و فقط دندانهاي آسيا وجود دارند و برعکس دندانهاي پيشين و نيش در فک تحتاني موجودند. دندانهاي نيش گاوها همانند ثنايا شده و بطور کلي بشکل يک رديف منظم هشت تايي در جلو فک قرار دارد.
در هر دست و پاي گاو يک زوج سم وجود دارد.
نژادها
نژادهاي جنگلي يا ساحلي که مخصوص نواحي گيلان و مازندران و گرگان است، نژاد کوهستان که گاوهاي سراب و اردبيل و ديگر نواحي آذربايجان از آن نژادند.
نژادهاي گاوهاي اروپايي عبارت اند از: نژاد انگوس، نژاد دورهام، نژاد گارن، نژاد گاسکون، نژاد ليموزن، نژاد هرفورد، و نژادهاي هلندي (هوليشتاين) و دانمارکي و نيوزلندي و غيره.
استفاده ها
استفاده هاي خوراکي
گاو در فرهنگ هاي مختلف
گاو در فرهنگ مازندراني
همچنين در زبان مازندراني وضعيت هاي گوناگون گاو هر يک براي خود واژه و اصطلاحي دارند که به جاي توضيح و توصيف وضعيت گاو به کار مي روند. براي نمونه، گوساله دو روزه، يک هفته، يک ماه، گوساله اي که شير مي خورد، گوساله اي که شير مادرش نمي آيد، گاو بالغ، گاو آبستن، در مراحل آخر آبستني، در واپسين روزهاي آبستني، گوساله اي که به سختي به دنيا آمده، گوساله ي جان نزديک به مرگ، گاو پير و بسياري از موارد ديگر همگي در زبان مازندراني نام ويژه خود را دارا هستند.مردم مازندران تا دو قرن پس از ورود اسلام به ايران، به آيين زرتشت بودند و در آيين زرتشت آمده است که گاوي صاحب خويش را نفرين مي فرستد و مي گويد «اي که به زن و فرزندان خويش بسيار بيش از من توجه مي داري، باشد که خداوند زن و فرزندانت را از تو بگيرد.» پادشاهان مازندران در طول تاريخ در شهرهاي مختلف مازندران گاوداري هاي مختلفي داشتند و بسياري از مردم (رعيت) را به کار در آنجا مشغول مي ساختند و بدينگونه خود را ولي نعمت مردم مي ساختند تا مردن در هنگام جنگ ها به پشتيباني پادشاه بشتابند. همچنين اگر دشمني مي خواست تا بر آنها پيروز گردد مي بايست در ابتدا برنامه گرفتن گاوداري ها را مي پروراند و طرح مي ريخت.
گاو در فرهنگ اروپا
ترجمه اين دو آيه به صورت زير از نسخه اصلي اصلاح شده است:
در باره شراب و قمار از تو مي پرسند بگو در آن دو گناهي بزرگ و سودهايي براي مردم است و [لي] گناهشان از سودشان بزرگتر است و از تو مي پرسند چه چيزي انفاق کنند بگو مازاد بر نيازمندي خود را اين گونه خداوند آيات خود را براي شما روشن مي گرداند باشد که بينديشيد (219)
درباره يتيمان از تو مي پرسند بگو به صلاح آنان کار کردن بهتر است و اگر با آنان همزيستي کنيد برادران ديني شما هستند و خدا تباهکار را از درستکار باز مي شناسد و اگر خدا مي خواست در اين باره شما را به دشواري مي انداخت آري خداوند توانا و حکيم است (220)
دليل اين امر اين است که در نسخه عربي، في الدنيا والآخره در آيه 220 آمده است.
منبع:نشريه روشنان، شماره 5
/خ