تقسیم بندی، شناخت‌های انسانی

انواع شناخت

کار علم از آن جهت که بر آزمون علمی مبتنی است مزایایی دارد و نارسایی‌هایی. بزرگترین مزیت کشفیات علمی این است که دقیق و جزئی و مشخص است. اما دایره فعالیت علم، محدود به آزمون است و تا آن حد پیش می‌رود که عملا بتوانند آن را تحت آزمایش در آورند.
شنبه، 4 خرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انواع شناخت
در یک تقسیم بندی، شناخت‌های انسانی به چهار قسم منقسم می گردد:
١. شناخت تجربی و علمی؛ ۲. شناخت عقلی؛ 3. شناخت تعبدی؛ 4. شناخت شهودی
 

١. شناخت تجربی و علمی

شناختهای تجربی و علمی مبتنی بر دو چیز است: الف- فرضیه. ب- آزمون. در ذهن یک عالم، برای کشف و تفسیر یک پدیده در ابتدا فرضیه ای نقش می بندد و سپس آن را در عمل در آزمایشگاه، مورد مطالعه قرار میدهد. در صورتی که آزمایش آن را تأیید کرد به صورت یک اصل علمی مورد قبول واقع می شود و به محض وارد شدن فرضیه ای جامع تر، میدان را برای آن خالی می کند.
 
کار علم از آن جهت که بر آزمون علمی مبتنی است مزایایی دارد و نارسایی‌هایی. بزرگترین مزیت کشفیات علمی این است که دقیق و جزئی و مشخص است. اما دایره فعالیت علم، محدود به آزمون است و تا آن حد پیش می‌رود که عملا بتوانند آن را تحت آزمایش در آورند.به کمک ادراک عقلی، واقعیت اشیاء درک و امور حقیقی از امور اعتباری مجازی تمیز داده می شود. البته توجه به این نکته حائز اهمیت است که شناخت عقلی قادر به اکتناه حقایق موجودات نخواهد بود. بلکه شناخت عقلی، ادراک حصولی و مفهومی هستی است به قدر وسع و توان بشر. به فرموده مرحوم استاد مطهری: مگر می توان همه هستی را و همه جنبه های هستی را در بند آزمون در آورد؟! علم مانند نورافکن قوی در یک ظلمت یلدایی است که محدوده ای معین را روشن می کند. بدون این که از ماورای مرز روشنایی خبری بدهد. از نظر علم، جهان کهنه کتابی است که اول و آخر آن افتاده است نه اولش معلوم است نه آخرش. این است که جهان بینی علمی جزء شناسی است نه کل شناسی.
 

۲. شناخت عقلی

تفکر عقلی متکی به یک سلسله اصول است که آن اصول، اولا بدیهی و برای ذهن غیرقابل انکارند و با روش برهان و استدلال پیش می روند و ثانیا عام و فراگیرند. طبعا ادراک عقلی از نوعی جزم برخوردار است و آن تزلزل و بی ثباتی که در ادراک علمی دیده میشود در تفکر فلسفی نیست و همچنین محدودیت های ادراک علمی را ندارد. پاسخ های شناخت عقلی آنچنان قطعی و یقینی است که دیگر جایی برای تردید و گمان باقی نمی گذارد.
 
به کمک ادراک عقلی، واقعیت اشیاء درک و امور حقیقی از امور اعتباری مجازی تمیز داده می شود. البته توجه به این نکته حائز اهمیت است که شناخت عقلی قادر به اکتناه حقایق موجودات نخواهد بود. بلکه شناخت عقلی، ادراک حصولی و مفهومی هستی است به قدر وسع و توان بشر.
 

٣. مقایسه تفکر حسی و تفکر عقلی

حواس در گزارش های خود از جهان خارج، گاهی اوقات دچار لغزش می گردند و آنگونه که باید، حقایق عینی را منتقل نمی سازند در حالی که عقل و تفکر عقلی در صورت خلوص مبادی استدلال آن از آغشتگی ها و صحت صورت استدلال، نه از لحاظ دریافت واقعیت های جهان قصور می ورزد و نه در گزارش آن به انسان تقصیر می کند؛ بلکه از هرگونه خطا و اشتباه مبراست. از طرف دیگر عقل می کوشد اشتباهات حواس را برطرف نماید و به منطق احساس در حوزه محدود ارزشی آن اعتماد بخشد و آن را در قلمرو خاص خویش قابل استناد بداند.
 
نمونه ای از اوهام حامیان اصالت حس آن است که وقتی مردی از ملحدان به حضور امام رضا علیه السلام رسید و در اثنای مناظره، چنین گفت: اگر خداوند با هیچ حسی احساس نمی شود، پس چیزی نیست. زیرا موجود آن است که با حس درک شود. (فقال الرجل فاذا انه لا شیء اذا لم یدرک بحاسة من الحواس) امام رضا علی فرمود: وای بر تو! چون حواس تو از ادراک خداوند عاجزند تو ربوبیت باری تعالی را انکار کردی و ما چون یافتیم که حواس از ادراک او عاجز است یعنی مادی نیست که با احساس درک شود، یقین نمودیم که او پرورگار ماست و با دیگر اشیاء تفاوت کامل دارد. (فقال: ویلک لما عجزت حواسک عن ادرا که انکرت ربوبیته و نحن اذا عجزت حواسنا عن ادرا که ایقنا انه ربنا بخلاف شیء من الاشیاء)
 
به فرموده آیت الله جوادی آملی: «درست دقت شود که تفاوت منطق احساس و منطق عقل تا چه حد است که معیار سلب و نفی در منطق حس، همان معیار ایجاب و اثبات در منطق عقل خواهد شد زیرا طرفدار اصالت حس می گوید: چیزی که قابل احساس نیست نمی تواند موجود باشد و خدا اگر موجود بود باید محسوس میشد و طرفدار اصالت عقل می گوید: چیزی که قابل احساس است محال است که خدا باشد بلکه خود حتما خدایی دارد نامحسوس (لا تدرکه الأبصار وهو یدرک الأبصار) خداوند حتما نامحسوس می باشد و عقل هم به کنه او نمی رسد.؟
 

۴. شناخت تعبدی (نقلی)

شناخت هایی که با روش تعبدی حاصل می گردد، جنبه ثانوی دارد و متفرع بر این است که قبلا اعتبار منبع یا منابع آن ثابت شده باشد. یعنی باید نخست پیامبری فردی ثابت شود تا در مقام بعد، پیامهای او معتبر شناخته شود. قبل از آن نیز باید وجود پیام دهنده یعنی خدای متعال اثبات گردد و روشن است که اصل وجود پیام دهنده و نیز پیامبری پیام آور را نمی توان به استناد پیام اثبات کرد. مثلا نمی توان گفت چون قرآن می گوید " خدا هست " پس وجود او اثبات می شود. البته پس از اثبات وجود خدا و شناخت پیامبر اسلام و حقانیت قرآن کریم، می توان سایر اعتقادات فرعی و نیز دستورات عملی را به استناد «مخبر صادق» و منبع معتبر» پذیرفت. اما مسائل بنیادی را باید قبلا از طریق دیگری حل کرد.
 
عقل پس از شناخت خداوند و صفات علیای او نظیر حکمت و هدایت، چون ضرورت نبوت و عصمت انبیا را ثابت می کند، می تواند گفتار معصوم را نیز که پشتوانه اش وحی و شهود الهی است و حد وسط برهان قرار دهد و بدین ترتیب نقلی که از وحی بهره برده و اعتبار آن به عقل ثابت شده است در مسیر شناخت یقینی قرار می گیرد. نکته قابل ذکر این است که در باب شناخت نقلی، منقول عنه حتما باید انسان کامل معصوم و حجت خدا باشد. وگرنه نقل، سندیت ندارد و حجت نیست.

 
منبع: تفکرعقلی در کتاب و سنت، حمیدرضا رضانیا، چاپ دوم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم 1393


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.