در این قسم از شناخت، انسان با وجود عینی و خارجی موجودات در ارتباط است و آنها را به رأی العین مشاهده می نماید نه از ورای حجاب صور علمی آنگونه که در اقسام علم حصولی مطرح بود؛ بلکه صاحب این شناخت با عین الیقین و حق الیقین، حقایق را با چشم دل می بیند. چشمی که بر اثر تزکیه و تهذیب نفس و تقوای الهی گشوده شده است. ادراک عقلی توصیف حقایق و فهم آنهاست در حالی که شناخت شهودی ارتباط مستقیم و بی واسطه با حقایق است و دیدن آنها.
نکته حائز اهمیت این است که همه شناختهای حضوری و شهودی از نظر شدت و ضعف یکسان نیستند. بلکه گاهی چنین شناختی از قوت و شدت کافی برخوردار است و به صورت آگاهانه تحقق می یابد ولی گاهی هم به صورت ضعیف و کم رنگ حاصل می گردد و به صورت نیمه آگاهانه و حتی ناآگاهانه در می آید. اختلاف مراتب چنین شناختی، گاهی معلول اختلاف مراتب وجود شخص درک کننده است، یعنی هرقدر نفس از مرتبه وجودی، ضعیف تر باشد علوم حضوری اش ضعیف تر و کم رنگ تر است و هرقدر مرتبه وجودی اش کامل تر شود علوم حضوری آن کامل تر و آگاهانه تر می گردد.دین اسلام علی رغم وجود دیدگاه های افراطی و تفریطی نحله های عقل گرا و باطنی و اختلاف آنها با هم و طرد کردن یکدیگر، به هر دو ساحت، توجه ویژه نموده است. انسان در اسلام، در هر دو عرصه کامل است. هم کامل در ساحت عقل و اندیشه و هم کامل در قلمرو احساس و عاطفه و شهود. سر این که منطق عقل بر منطق احساس مقدم است آن است که جهان طبیعت به عالم غیب و تجرد استناد دارد و تا عالم غیب به خوبی درک نشود، جهان ماده ادراک نخواهد شد. همچنین حواس از درک عالم غیب محروم اند و عقل است که در حوزه معارف حصولی، عهده دار درک و تبیین و اثبات حقایق مجرد و غیبی است. منطق احساس، جهان را در محدوده حس می پذیرد و خارج از آن را درک نمی کند و نمی پذیرد.
نکته حائز اهمیت این است که همه شناختهای حضوری و شهودی از نظر شدت و ضعف یکسان نیستند. بلکه گاهی چنین شناختی از قوت و شدت کافی برخوردار است و به صورت آگاهانه تحقق می یابد ولی گاهی هم به صورت ضعیف و کم رنگ حاصل می گردد و به صورت نیمه آگاهانه و حتی ناآگاهانه در می آید. اختلاف مراتب چنین شناختی، گاهی معلول اختلاف مراتب وجود شخص درک کننده است، یعنی هرقدر نفس از مرتبه وجودی، ضعیف تر باشد علوم حضوری اش ضعیف تر و کم رنگ تر است و هرقدر مرتبه وجودی اش کامل تر شود علوم حضوری آن کامل تر و آگاهانه تر می گردد.دین اسلام علی رغم وجود دیدگاه های افراطی و تفریطی نحله های عقل گرا و باطنی و اختلاف آنها با هم و طرد کردن یکدیگر، به هر دو ساحت، توجه ویژه نموده است. انسان در اسلام، در هر دو عرصه کامل است. هم کامل در ساحت عقل و اندیشه و هم کامل در قلمرو احساس و عاطفه و شهود. سر این که منطق عقل بر منطق احساس مقدم است آن است که جهان طبیعت به عالم غیب و تجرد استناد دارد و تا عالم غیب به خوبی درک نشود، جهان ماده ادراک نخواهد شد. همچنین حواس از درک عالم غیب محروم اند و عقل است که در حوزه معارف حصولی، عهده دار درک و تبیین و اثبات حقایق مجرد و غیبی است. منطق احساس، جهان را در محدوده حس می پذیرد و خارج از آن را درک نمی کند و نمی پذیرد.
مقایسه شناخت عقلی و شناخت شهودی
شناخت عقلی، سر و کارش با استدلال، مفاهیم، تصورات و الفاظ است. در حالی که شناخت شهودی از سنخ کشف، شهود و شناخت حضوری است. سالکان مسلک برهان، همواره از ورای حجاب مفاهیم، به واقع علم پیدا می کنند. ولی اهل مکاشفات، حقایق را به شهود عیانی می یابند. کار شناخت عقلی هیچ گاه از مفاهیم ذهنی فراتر نمی رود. از این رو از عقل، تنها می توان انتظار داشت که حقایق را اثبات کند. ولی از آن نباید توقع داشت که ما را به حقایق برساند به نحو رأی العین. دیدن و یافتن حقایق مربوط به حوزه کشف و شهود است. اهل نظر، اذعان دارند که علم حاصل از طریق تصفیه که از آن به عین الیقین و حق الیقین تعبیر کرده اند، اصفی و اتم و کامل تر از علم حاصل از طریق برهان است.
هر دو کانون تفکر عقلی و شهود قلبی در انسان موجود است. یعنی انسان توان به فعلیت رسانیدن آنها را داراست و هردو نیز لازم است، هم تفکر عقلی و هم کانون احساس و عواطف و شهود قلبی و وجدانی. در قرآن کریم حدود ۱۳۰ بار مشتقات قلب به کار رفته است و به فرموده علامه طباطبایی در قرآن بیش از ۳۰۰ آیه هست که مردم را به تفکر و تعقل و تذکر دعوت کرده است. شهود قلبی موجب ایمان و ربط حقیقت و واقعیت انسان به ذات باری تعالی است و بدون آن هزار گونه تفکرات عقلی و فلسفی و ذهنی، او را خاضع و خاشع نمی نماید و پس از یک سلسله استدلالهای صحیح، بر اساس برهان صحیح، باز تزلزل روحی و وجدانی موجود است و اطمینان و سکینه حاصل نمی گردد.
تفکر عقلی موجب تعادل و توازن عواطف و احساسات باطنی می شود و جلوی گرایش های متخیلانه و واهمه های واهیه را می گیرد و آن شهود و وجدان را در مسیر صحیح جاری می سازد. اگر تفکر عقلی نباشد آن شهود از مجرای صحیح منحرف می گردد و ایمان به موهومات و متخیلات می آورد و در اثر مواجهه با مختصر چیزی که قلب را جذب کند مجذوب می شود.
عشق محصول کارکرد قلب است و برهان و استدلال محصول فرآیند عقل و نزاع بین عقل و عشق و تقدم یکی بر دیگری بی مورد است؛ چون وظیفه آنها متمایز است و هریک در یک صف خاص و مجرای به خصوصی قرار دارند و در دو موطن و در محل از ادراک متمکن هستند و هردو لازم است و اعمال هر یک نمی تواند موجب ابطال دیگری گردد. (سنریهم آیاتنا فی الآفاق وفی أنفسهم حتی یتبین لهم أنه الحق أو لم یکف بربک آنه علی کل شی شهید)به زودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا برای آنها آشکار گردد که او حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟!»
دین اسلام علی رغم وجود دیدگاه های افراطی و تفریطی نحله های عقل گرا و باطنی و اختلاف آنها با هم و طرد کردن یکدیگر، به هر دو ساحت، توجه ویژه نموده است. انسان در اسلام، در هر دو عرصه کامل است. هم کامل در ساحت عقل و اندیشه و هم کامل در قلمرو احساس و عاطفه و شهود.
منبع: تفکرعقلی در کتاب و سنت، حمیدرضا رضانیا، چاپ دوم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم 1393
هر دو کانون تفکر عقلی و شهود قلبی در انسان موجود است. یعنی انسان توان به فعلیت رسانیدن آنها را داراست و هردو نیز لازم است، هم تفکر عقلی و هم کانون احساس و عواطف و شهود قلبی و وجدانی. در قرآن کریم حدود ۱۳۰ بار مشتقات قلب به کار رفته است و به فرموده علامه طباطبایی در قرآن بیش از ۳۰۰ آیه هست که مردم را به تفکر و تعقل و تذکر دعوت کرده است. شهود قلبی موجب ایمان و ربط حقیقت و واقعیت انسان به ذات باری تعالی است و بدون آن هزار گونه تفکرات عقلی و فلسفی و ذهنی، او را خاضع و خاشع نمی نماید و پس از یک سلسله استدلالهای صحیح، بر اساس برهان صحیح، باز تزلزل روحی و وجدانی موجود است و اطمینان و سکینه حاصل نمی گردد.
تفکر عقلی موجب تعادل و توازن عواطف و احساسات باطنی می شود و جلوی گرایش های متخیلانه و واهمه های واهیه را می گیرد و آن شهود و وجدان را در مسیر صحیح جاری می سازد. اگر تفکر عقلی نباشد آن شهود از مجرای صحیح منحرف می گردد و ایمان به موهومات و متخیلات می آورد و در اثر مواجهه با مختصر چیزی که قلب را جذب کند مجذوب می شود.
عشق محصول کارکرد قلب است و برهان و استدلال محصول فرآیند عقل و نزاع بین عقل و عشق و تقدم یکی بر دیگری بی مورد است؛ چون وظیفه آنها متمایز است و هریک در یک صف خاص و مجرای به خصوصی قرار دارند و در دو موطن و در محل از ادراک متمکن هستند و هردو لازم است و اعمال هر یک نمی تواند موجب ابطال دیگری گردد. (سنریهم آیاتنا فی الآفاق وفی أنفسهم حتی یتبین لهم أنه الحق أو لم یکف بربک آنه علی کل شی شهید)به زودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا برای آنها آشکار گردد که او حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟!»
دین اسلام علی رغم وجود دیدگاه های افراطی و تفریطی نحله های عقل گرا و باطنی و اختلاف آنها با هم و طرد کردن یکدیگر، به هر دو ساحت، توجه ویژه نموده است. انسان در اسلام، در هر دو عرصه کامل است. هم کامل در ساحت عقل و اندیشه و هم کامل در قلمرو احساس و عاطفه و شهود.
منبع: تفکرعقلی در کتاب و سنت، حمیدرضا رضانیا، چاپ دوم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم 1393