مشرکان بت پرست، خداوند را به عنوان خالق نظام هستی و نیز به عنوان رب مجموعه آفرینش می پذیرفتند؛ ولی برای هر واحدی از زمین و آسمان و دریا و صحرا و مانند آن، رتی جداگانه قائل بودند که در حوزه ربوبیت خود مستقل است و تأمین سود و زیان مربوبین او مستقیما در اختیار خود اوست. گرچه همه ارباب گوناگون تحت تدبیر «رب الارباب» یعنی خداوند جهان قرار دارند.
چون این گروه در توحید ربوبی مشرک بودند، در توحیدی عبادی و الهی نیز شرک می ورزیدند و در نتیجه اصل وحی و نبوت را گذشته از آن که دریافت آن مقام بلند را برای بشر ممکن نمی دانستند، انکار می کردند. زیرا معتقد بودند که خداوند جهان، تدبیر مستقیمی راجع به جوامع انسانی ندارد تا برای آنها خط مشی تعیین نماید و به آنان دستوری بدهد. قرآن کریم چون کتاب حق است ندایش همواره دعوت به تحقیق است و دستوری که به جوامع انسانی می دهد این است که هر فرد موظف است یاخود پژوهشگر و اهل تحقیق باشد یا پیرو محققان و مقلد پژوهش گران باشد، که تقلیدی این چنین، به نوبه خود، تحقیق است و هرگز اجازه تقلید کورکورانه را نداده است.استدلال محققین آنها به صورت یک قیاس استثنایی در آیه ای که ذکر شد چنین آمده است: اگر خداوند می خواست ما بتها را نپرستیم ما آنها را پرستش نمی کردیم. زیرا اگر می خواست حتما برابر با خواست و اراده او کار انجام می شد، چون اراده او قاهر است و فوق اراده ماست. بنابراین عبادت خداوند لازم نیست و تنها عبادت بتان را باید به جای آورد.
شبیه این احتجاج در سوره انعام آیات ۱۴۸ و ۱۴۹ و سوره نحل آیه ۳۵ نیز آمده است. این استدلالهای واهی مشرکین، گاهی برای انکار توحید ربوبی و زمانی برای نفی وحی و نبوت پیامبران حق بود. زیرا اگر نبوت و پیامبران، حق می بود دیگر مشرکین توان تحریم بعضی از امور را به عنوان قانون نداشتند. چون پاره ای از چیزها را خودشان تحریم کرده اند و درباره آنها قانون گذاشته اند، پس معلوم می شود که وحی و نبوتی در کار نیست. اما آنچه مقلدان آنان می گفتند این است که: ما تبار و نیاکان خود را بر عبادت بتان و تکریم آنان یافتیم و ما همان سنت دیرپا و کهن گذشتگان خود را اسوه قرار داده و بد آن اقتدا می کنیم.
قرآن کریم چون کتاب حق است ندایش همواره دعوت به تحقیق است و دستوری که به جوامع انسانی می دهد این است که هر فرد موظف است یاخود پژوهشگر و اهل تحقیق باشد یا پیرو محققان و مقلد پژوهش گران باشد، که تقلیدی این چنین، به نوبه خود، تحقیق است و هرگز اجازه تقلید کورکورانه را نداده است. چه این که سخن غیراهل تحقیق را مسموع نمی داند و صرف آنکه سنت کهن تبار و نیاکان مردمی، پرستش موجود خاصی بوده است، هرگز مجوز پیروی و موجب اقتدا نخواهد شد و این پیروی، جز تقلیدی کورکورانه نیست.
آنگاه به نقد احتجاج محققان از اهل شرک می پردازد و در بسیاری از موارد می گوید: کلامی حق و مورد پذیرش است که یا بر محور علم و عقل باشد یا بر مدار وحی آسمانی قرار بگیرد. (ما لهم بذلک من علم إن هم إلا یخرصون)(1) گفتار آنها از روی علم و دانش نیست بلکه با وهم و پندار باطل خویش سخن می گویند. (أم آتیناهم کتابا من قبله فهم به مستمسکون)(2) آیا بر آنها پیش از این کتابی فرسادیم که در این سخن و عقیده باطل به آن کتاب استدلال کنند؟
سخنی که نه مورد تثبیت عقل قطعی است و نه مستند به وحی قطعی، گزاف بوده و قابل اعتماد نخواهد بود. این بیان یعنی حصر دلیل در عقل قطعی و وحی قطعی، در موارد دیگر نیز در قرآن مطرح است؛ مانند سوره احقاف آیه ۴ (قل أرأیتم ما تدعون من دون الله أرونی ماذا خلقوا من الأرض أم لهم شرک فی السماوات ائتونی بکتاب من قبل هذا أو أثارة من علم إن کنتم صادقین) ای رسول ما به مشرکان بگو جز خدا همه آن بت هایی که به خدایی می خوانید به من نشان دهید که آیا در زمین چیزی آفریده اند یا شرکتی با خدا در خلقت آسمانها دارند یا از کتب آسمانی پیشین دلیلی بر خدایی بتان دارید؟ اگر راست می گویید و کمترین اثر و نشانه ای بر درستی عقیده شرک یافته اید بر من بیاورید.
چون نه کتاب آسمانی، بت پرستی را روا می شمرد و نه عقل آن را صحیح می داند. (زیرا هیچ نقش بنیادینی برای آنها در نظام آفرینش نمی بینید) از این رو پرستش آنها را روا نمی داند. بنابراین شرک امر یاوه و باطلی خواهد بود و منشائی جز گمان و وهم نداشته و مبدائی جز هوی نخواهد داشت. زیرا اگر چیزی علمی نباشد، وهمی و ظنی بوده و چیزی که برابر هدایت وحی نباشد، مطابق هوی خواهد بود. از این رو قرآن کریم، مکتب های انحرافی و مخالف توحید را ناشی از ظن و خرص و وهم دانسته و متکی به هوی و بیهوده گرایی پیروان آنها می داند: (إن یتبعون الا الظن وما تهوى الأنفس ولقد جاءهم من ربهم الهدى... وما لهم به من علم إن یتبعون إلا الظن و ان الظن لا یغنی من الحق شیئا)(3) و مشرکان در بت پرستی از چیزی جز هوای نفس فاسد خود پیروی نمی کنند... و حال آن که به آن هیچ علمی ندارند و جز درپی گمان و پندار نمی روند و ظن و گمان هم در فهم حقیقت هیچ سودی ندارد.
آنگاه به طور کلی پیروی از چیزی که یقینا روشن نیست و انسان به او علم ندارد در قرآن کریم نهی شده است (ولا تقف ما لیس لک به علم إن السمع والبصر والفؤاد کل أولئک کان عنه مسئولا)(4) و هرگز آنچه را که علم و اطمینان نداری دنبال مکن که در پیشگاه خدا گوش و چشم و دل همه مسئولند.(5)
پینوشت:
١. زخرف، آیه ۲۰.
۲. زخرف، آیه ۲۱.
3. نجم، آیات ۲۳ و ۲۸.
4. اسراء، آیه ۳۶.
5. عبدالله جوادی آملی، پیرامون وحی و رهبری، مقاله پنجم، بخش سوم.
منبع: تفکرعقلی در کتاب و سنت، حمیدرضا رضانیا، چاپ دوم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم 1393
چون این گروه در توحید ربوبی مشرک بودند، در توحیدی عبادی و الهی نیز شرک می ورزیدند و در نتیجه اصل وحی و نبوت را گذشته از آن که دریافت آن مقام بلند را برای بشر ممکن نمی دانستند، انکار می کردند. زیرا معتقد بودند که خداوند جهان، تدبیر مستقیمی راجع به جوامع انسانی ندارد تا برای آنها خط مشی تعیین نماید و به آنان دستوری بدهد. قرآن کریم چون کتاب حق است ندایش همواره دعوت به تحقیق است و دستوری که به جوامع انسانی می دهد این است که هر فرد موظف است یاخود پژوهشگر و اهل تحقیق باشد یا پیرو محققان و مقلد پژوهش گران باشد، که تقلیدی این چنین، به نوبه خود، تحقیق است و هرگز اجازه تقلید کورکورانه را نداده است.استدلال محققین آنها به صورت یک قیاس استثنایی در آیه ای که ذکر شد چنین آمده است: اگر خداوند می خواست ما بتها را نپرستیم ما آنها را پرستش نمی کردیم. زیرا اگر می خواست حتما برابر با خواست و اراده او کار انجام می شد، چون اراده او قاهر است و فوق اراده ماست. بنابراین عبادت خداوند لازم نیست و تنها عبادت بتان را باید به جای آورد.
شبیه این احتجاج در سوره انعام آیات ۱۴۸ و ۱۴۹ و سوره نحل آیه ۳۵ نیز آمده است. این استدلالهای واهی مشرکین، گاهی برای انکار توحید ربوبی و زمانی برای نفی وحی و نبوت پیامبران حق بود. زیرا اگر نبوت و پیامبران، حق می بود دیگر مشرکین توان تحریم بعضی از امور را به عنوان قانون نداشتند. چون پاره ای از چیزها را خودشان تحریم کرده اند و درباره آنها قانون گذاشته اند، پس معلوم می شود که وحی و نبوتی در کار نیست. اما آنچه مقلدان آنان می گفتند این است که: ما تبار و نیاکان خود را بر عبادت بتان و تکریم آنان یافتیم و ما همان سنت دیرپا و کهن گذشتگان خود را اسوه قرار داده و بد آن اقتدا می کنیم.
قرآن کریم چون کتاب حق است ندایش همواره دعوت به تحقیق است و دستوری که به جوامع انسانی می دهد این است که هر فرد موظف است یاخود پژوهشگر و اهل تحقیق باشد یا پیرو محققان و مقلد پژوهش گران باشد، که تقلیدی این چنین، به نوبه خود، تحقیق است و هرگز اجازه تقلید کورکورانه را نداده است. چه این که سخن غیراهل تحقیق را مسموع نمی داند و صرف آنکه سنت کهن تبار و نیاکان مردمی، پرستش موجود خاصی بوده است، هرگز مجوز پیروی و موجب اقتدا نخواهد شد و این پیروی، جز تقلیدی کورکورانه نیست.
آنگاه به نقد احتجاج محققان از اهل شرک می پردازد و در بسیاری از موارد می گوید: کلامی حق و مورد پذیرش است که یا بر محور علم و عقل باشد یا بر مدار وحی آسمانی قرار بگیرد. (ما لهم بذلک من علم إن هم إلا یخرصون)(1) گفتار آنها از روی علم و دانش نیست بلکه با وهم و پندار باطل خویش سخن می گویند. (أم آتیناهم کتابا من قبله فهم به مستمسکون)(2) آیا بر آنها پیش از این کتابی فرسادیم که در این سخن و عقیده باطل به آن کتاب استدلال کنند؟
سخنی که نه مورد تثبیت عقل قطعی است و نه مستند به وحی قطعی، گزاف بوده و قابل اعتماد نخواهد بود. این بیان یعنی حصر دلیل در عقل قطعی و وحی قطعی، در موارد دیگر نیز در قرآن مطرح است؛ مانند سوره احقاف آیه ۴ (قل أرأیتم ما تدعون من دون الله أرونی ماذا خلقوا من الأرض أم لهم شرک فی السماوات ائتونی بکتاب من قبل هذا أو أثارة من علم إن کنتم صادقین) ای رسول ما به مشرکان بگو جز خدا همه آن بت هایی که به خدایی می خوانید به من نشان دهید که آیا در زمین چیزی آفریده اند یا شرکتی با خدا در خلقت آسمانها دارند یا از کتب آسمانی پیشین دلیلی بر خدایی بتان دارید؟ اگر راست می گویید و کمترین اثر و نشانه ای بر درستی عقیده شرک یافته اید بر من بیاورید.
چون نه کتاب آسمانی، بت پرستی را روا می شمرد و نه عقل آن را صحیح می داند. (زیرا هیچ نقش بنیادینی برای آنها در نظام آفرینش نمی بینید) از این رو پرستش آنها را روا نمی داند. بنابراین شرک امر یاوه و باطلی خواهد بود و منشائی جز گمان و وهم نداشته و مبدائی جز هوی نخواهد داشت. زیرا اگر چیزی علمی نباشد، وهمی و ظنی بوده و چیزی که برابر هدایت وحی نباشد، مطابق هوی خواهد بود. از این رو قرآن کریم، مکتب های انحرافی و مخالف توحید را ناشی از ظن و خرص و وهم دانسته و متکی به هوی و بیهوده گرایی پیروان آنها می داند: (إن یتبعون الا الظن وما تهوى الأنفس ولقد جاءهم من ربهم الهدى... وما لهم به من علم إن یتبعون إلا الظن و ان الظن لا یغنی من الحق شیئا)(3) و مشرکان در بت پرستی از چیزی جز هوای نفس فاسد خود پیروی نمی کنند... و حال آن که به آن هیچ علمی ندارند و جز درپی گمان و پندار نمی روند و ظن و گمان هم در فهم حقیقت هیچ سودی ندارد.
آنگاه به طور کلی پیروی از چیزی که یقینا روشن نیست و انسان به او علم ندارد در قرآن کریم نهی شده است (ولا تقف ما لیس لک به علم إن السمع والبصر والفؤاد کل أولئک کان عنه مسئولا)(4) و هرگز آنچه را که علم و اطمینان نداری دنبال مکن که در پیشگاه خدا گوش و چشم و دل همه مسئولند.(5)
پینوشت:
١. زخرف، آیه ۲۰.
۲. زخرف، آیه ۲۱.
3. نجم، آیات ۲۳ و ۲۸.
4. اسراء، آیه ۳۶.
5. عبدالله جوادی آملی، پیرامون وحی و رهبری، مقاله پنجم، بخش سوم.
منبع: تفکرعقلی در کتاب و سنت، حمیدرضا رضانیا، چاپ دوم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم 1393