ویژگی های جامعه ی توحیدی

جامعه ای (1) که اسلام و توحید و فرمان خداوند در آنجا به عنوان سرلوحه برنامه قرار دارد، آن جامعه، توحیدی است. آن جامعه به صورت مخروطی خواهد بود که در رأس آن، الله و اراده حق است. بنابراین باید در تمام مظاهر فردی و
پنجشنبه، 14 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ویژگی های جامعه ی توحیدی
 ویژگی های جامعه ی توحیدی

نویسنده: دکتر حسن روحانی




 

جامعه ای (1) که اسلام و توحید و فرمان خداوند در آنجا به عنوان سرلوحه برنامه قرار دارد، آن جامعه، توحیدی است. آن جامعه به صورت مخروطی خواهد بود که در رأس آن، الله و اراده حق است. بنابراین باید در تمام مظاهر فردی و جمعی آن جامعه، آثار اجرای فرمان خداوند به چشم بخورد، که اولین و مهم ترین آن از دیدگاه قرآن مجید، مسئله زمامداری و حکومت است.
بنابراین باید ببینیم که چه زمامداری در یک جامعه اسلامی حاکم است و طبق چه موازینی بر مردم حکومت می کند؟ آیا توحید و شعار لااله الاالله شرایط و چارچوب خاصی را راجع به حکومت برای ما ترسیم می کند؟ و اینکه اساساً حکومت در یک جامعه، با توحید چگونه ارتباطی با یکدیگر دارند؟ و از دیدگاه منطق اسلام، چه موضوعی به عنوان مهم ترین مسئله در جامعه اسلامی مطرح است؟

نقش امام عادل

در اینجا از آیه ای از قرآن استفاده می کنم که از مضامین آن، این حقیقت بلند قرآنی را دریافتیم که در یک جامعه، زمانی دین کامل می شود که در کنار آن زمامداری عادل و صالح داشته باشد؛ و در یک جامعه زمانی نعمت تمام است که حاکمی موحّد در چارچوب قوانین الهی بر آن حکومت کند. در این شرایط است که خداوند نیز از آن جامعه راضی خواهد بود؛ چون در این جامعه است که مقررات الهی اجرا می شود و عدالت و اخلاق و برادری در همه زوایای آن جامعه به چشم می خورد.
قرآن نسبت به جامعه ای که راهبر بحقّی دارد می گوید:« الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»(2). من فکر می کنم برای نشان دادن عظمت و اهمیت مسئله زمامداری، آیه ای شفاف تر و روشن تر از این آیه در قرآن نباشد. پس از آنکه علی بن ابیطالب(ع) به عنوان راهبر جامعه اسلام، بعد از رسول خدا به مردم معرفی شد، آنگاه این آیه نازل شد که:« الیوم اکملت لکم دینکم» امروز دین را کامل ساختیم. مگر چه بخشی از دین ناقص بود که قرآن می گوید اکنون دین را کامل کردیم؟ می دانید این آیه چه زمانی نازل شده است؟ آخرین سال زندگی و آخرین ماه های حیات پیغمبر(ص) که تا زمان رحلت وی فاصله چندانی نبود. در جامعه اسلامی آن زمان احکام نماز، روزه، حج، جهاد، زکات، امر به معروف و نهی از منکر و سایر احکام اسلام پیاده و اجرا شده بود و در انجام تمام این برنامه ها رسول خدا ناظر بر اجرای احکام الهی بود. تمام برنامه ها و قوانین مدنی و جزایی اسلام اجرا و عمل شده و استقرار یافته بودند؛ اما خداوند می گوید: دین، دین ناقصی بود و به کمال نرسیده بود. آن دینی که نمازش اجرا می شود، جهادش اجرا شده، خمسش پیاده شده، زکاتش اجرا شده، به حدود و دیات آن عمل شده است، باز هم آن دین، دین کاملی نیست. اما امروز که راهبر، مشخص و معین شد و مسیر راهبری برای مردم روشن شد، حالا دین را کامل ساختیم.«الیوم اکملت لکم دینکم»حالا دین کامل شد. یعنی چه؟ یعنی اگر در یک جامعه تمام برنامه ها و اهداف یک مکتب پیاده و اجرا شود؛ اما رهبری در مسیر عدل و حق نباشد، آن دین، دین ناقصی است و دین کاملی نیست.« و اتممت علیکم نعمتی» قرآن حقیقتی را برای ما بیان و روشن می کند، می گوید: روزی که علی بن ابیطالب(ع) حاکم بر جامعه و بر مردم باشد، آن روز نعمت تمام است. یک زندگی متعالی، فقط در لوای راهبری فردی همانند علی بن ابیطالب(ع) امکان پذیر است. یعنی مردی که حکومتش مورد رضای خداوند است، می تواند نعمت خداوند را در جامعه کامل سازد.
این روشن ترین آیه در قرآن کریم است که واقعیت حکومت عدل اسلامی را برای ما بیان می کند و می گوید اکنون دین را کامل ساختیم و امروز نعمت را تمام کردیم و آخرین جمله این است: «و رضیت لکم الاسلام دینا» امروز از اینکه اسلام، دین شما باشد خشنودم. من از شما می پرسم، خشنودی خداوند به چه معناست؟ خداوند اگر از فرد یا جامعه ای خشنود و راضی باشد، رضایت او مساوی است با سعادت مردم. خدا اگر از فردی راضی باشد، یعنی آن فرد در سعادت است. خداوند که از اعمال مردم در این دنیا نفعی نمی برد، خدا که نیازی ندارد. خشنودی خداوند مساوی است با سعادت افراد و جامعه.

ویژگی های رهبران مردمی

اگر شما به نظرات اندیشمندان، مسائل سیاسی و اجتماعی مراجعه کنید و صفحات تاریخ را ورق بزنید، به همین نتیجه قرآنی می رسید که بدون زمامدار صالح، جامعه ای به رشد و کمال نمی رسد. یکی از جامعه شناسان می گوید یک زمامدار و رهبر لایق می تواند توان و نیروی یک جامعه را تا ده ها برابر افزایش دهد و به عکس، یک راهبر نالایق می تواند قدرت یک جامعه را تا ده ها برابر تقلیل دهد. یک رهبر شایسته و توانا می تواند تمام استعدادهای نهفته یک جامعه را شکوفا سازد و یک رهبر نالایق می تواند ملتی را به ذلّت و بردگی بکشاند. اگر شما در تاریخ مسلمانان صدر اسلام آن همه پیشرفت و عظمت مشاهده می کنید، به آن دلیل است که عوامل فراوانی باعث رشد و پیشرفت امت اسلامی شده و مردمی خمود و مرده و منحط را به اوج قدرت و ترقی رسانده بود. در بررسی عوامل پیشرفت مسلمانان، قطعاً یکی از عوامل مهم و اساسی، نقش پیامبر به عنوان راهبری لایق و حاکم و زمامداری بحق و عادل باید مورد توجه قرار گیرد. پیامبر راهبری نبود که فقط گوشه ای بنشیند و فرمان صادر کند. هر دستوری که بود، درواقع فرمان خداوند بود و پیش از همه خود او آن را اجرا و به بهترین وجه آن را پیاده می کرد.
در جوامع دو دسته از رهبران دیده می شوند: گاهی یک رهبر در میدان جنگ و یا در یک صحنه خطرناک در پشت جبهه ایستاده، راه فرار را هم برای خودش آماده کرده و به مردم می گوید: بروید جلو، نترسید. فقط حرف می زند، شعار می دهد و به استخوان های پوسیده افتخار می کند و از دروازه پیشرفت و تمدن بزرگ سخن می گوید و اگر خطری برای خودش احساس کند، فوراً راه فرودگاه را در پیش می گیرد و از کشور فرار می کند(3). ولی برعکس، گاهی شاهد زمامدار و رهبری هستیم که پیشاپیش همه در صحنه خطر و جنگ حضور دارد و پیشاپیش همه حرکت می کند و می گوید: همان گونه که من جلو می روم، شما هم پشت سر من بیایید. امیرالمؤمنین(ع)راجع به وجود مقدس پیامبر(ص)می گوید: در صحنه های نبرد، نزدیک ترین فرد به دشمن، خود پیامبر اسلام بوده و در خطرناک ترین مواقف جبهه جنگ، پیامبر حضور داشت و حتی وقتی در میدان نبرد کار بر ما سخت می شد، به پیامبر(ص) پناه می بردیم.(4) بنابراین پیامبر، راهبری است که هر دستوری می دهد، قبل از همه خود آن را اجرا می کند.
یک وقت در جامعه، مردم می بینند فردی خود را رهبر می داند و فقط فرمان صادر می کند، اما خودش هرگز به قانون و حتی به آن دستورات صادره عمل نمی کند. به عکس، رهبرانی هم هستند که خودشان قبل از همه- و بهتر از همه- قانون و برنامه را اجرا می کنند. قرآن وقتی راجع به ایمان مردان بزرگ سخن می گوید، اشاره می کند که: قبل از همه، خود پیامبر ایمان داشت«آمن الرسول بما انزل الیه من ربّه»(5). خود پیامبر به تمام دستورات الهی و قوانین و برنامه های الهی ایمان داشت؛ ایمانی قوی تر و ایثار و تلاشی بیشتر از دیگران. بنابراین رهبر واقعی کسی است که از روی ایمان عمل می کند و به معنای واقعی کلمه معتقد است و در صحنه خطرناک پیشتاز و داوطلب و سطح زندگی مادی او همانند مردم عادی است. گاهی هم رهبری فریبکار است و می خواهد مردم را فریب دهد. خودش هم می داند که بسیاری از دستورها و فرمان هایش به ضرر جامعه است و برای منافع خود و خانواده اش و یا طبق دستور و فرمان ارباب عمل می کند. چنین رهبری جامعه را به ذلت و تباهی می کشاند. اما یک رهبر دلسوز و مردمی قبل از همه و بهتر از همه به برنامه هایش ایمان دارد و وجود یک رهبر عادل می تواند در جامعه و موجی را در مسیر هدایت و تعالی مردم ایجاد کند و با نَفس گرم خود جامعه ای را به سوی حق رهنمون گردد.
ما در اوراق تاریخ خوانده ایم و همواره در تاریخ این صحنه تکرار شده است که هر زمان که یک رهبر باشهامت در جامعه پدیدار شده، هزاران مرد باشهامت و ایثارگر را ساخته است. البته تنها با گفتار و سخن و با فریاد و شعار، مشکلات حل نمی شود، عمل یک رهبر است که در جامعه می تواند تحول بزرگی ایجاد کند. وقتی مردم، عمل یک رهبر دلسوز و هدایتگر را در جامعه می بینند، در می یابند که این رهبر مؤمن و شجاع و فداکار برای نجات آنها قیام کرده است و لذا با دل و جان او را حمایت می کنند. وجود این رهبر، نه ده ها نفر، بلکه صدها و هزاران نفر را تربیت می کند و حتی ملتی را به حرکت درمی آورد. عده ای فکر می کنند اگر فاصله فیزیکی و جغرافیایی بین مردم و رهبر ایجاد کنند،‌می توانند مردم را از هدایت آن رهبر محروم کنند. در حالی که بُعد منزل نبود در سفر روحانی. سخنان و پیام های رهبر از فاصله دور هم می تواند به مردم برسد و مردم را به صحنه قیام و حرکت بکشاند.(6)

قرآن و نقش رهبران

اجازه بدهید در اینجا یک حقیقت قرآنی را با یک مقدمه از دیدگاه جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی مطرح کنم و آنگاه آیه ای از قرآن مجید را مورد توجه و بررسی قرار دهیم. در جامعه شناسی دو مکتب معروف اصالت فرد و اصالت جامعه به عنوان فردگرایان و جامعه گرایان وجود دارند که هرکدام برای نظریه خود استدلالهایی دارند. فردگرایان معتقدند این افراد هستند که در جامعه تأثیرگذار اصلی هستند و می توانند جامعه ای را به صلاح یا فساد بکشانند و لذا معتقدند که افراد ناصالح باعث می شوند که در یک جامعه معضلات و فساد ایجاد شود. بنابراین برای اینکه اجتماع و جامعه ای را از مشکلات و مفاسد نجات بخشیم، لازم است تک تک افراد را اصلاح کنیم. ولی اجتماع گرایان و جامعه گرایان و آنهایی که معتقد به اصالت جامعه هستند، نکته مقابل این سخن را دارند و می گویند فرد چه کاره است؟ شما همیشه جامعه را مورد توجه قرار دهید. این موج اجتماعی است که افراد را با خود می برد. اگر افراد بخواهند صالح باشند، باید در جامعه و اجتماع سالمی باشند. فرد معمولاً در برابر شرایط جامعه نمی تواند مقاومت کند. درواقع آنها معتقدند محیط اجتماعی تأثیر گذار اصلی است.
به نظر من هر دو نظریه تا حدی یک بُعدی است. نه فردگرایان و نه جامعه گرایان هیچ کدام به همه واقعیت توجه نکرده اند؛ ضمن آنکه بخشی از هر دو نظریه درست و قابل ملاحظه است. اما قرآن یک حقیقت بسیار بلندی را برای ما بیان می کند و ریشه مشکلات را به مردم می نمایاند. با این بخش از نظریه جامعه گرایان که معتقدند موج منفی اجتماعی افراد را به منجلاب فساد و تباهی می کشاند، می توان موافق بود؛ اما موج اجتماعی را چه کسی بوجود می آورد؟ امواج اجتماعی را چه کسانی به وجود می آورند؟ اگر موج، موجی نجات بخش و هدایتگر باشد، این موج را چه کسی به وجود می آورد؟ کدام قدرت؟ و اگر موج، موجی گمراه کننده باشد، آن موج را چه کسانی به وجود می آورند؟ قدرت ایجاد حرکت در یک جامعه و ایجاد موج های قوی در اختیار چه قدرتی و در دست چه کسی یا در اختیار چه کسانی می باشد؟ درست است که افراد بر جامعه و جامعه بر افراد تأثیرگذارند، اما چه قدرتی می تواند تأثیرات بسیار شگرفی را بر جامعه بگذارد و بر هدایت انسان ها و یا بر ضلالت و گمراهی آنان تأثیرگذار باشد؟
اجازه دهید در کنار آن دو نظریه، بیانی هم از قرآن داشته باشیم. در اوایل سوره قصص می فرماید:« نتلوا علیک من نبأ موسی و فرعون بالحق لقوم یؤمنون، إن فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعاً یستضعف طائفه منهم یذبح أبناءهم و یستحیی نساءهم إنه کان من المفسدین»(7). از جوان های عزیزی که اهل مطالعه و دقت هستند، خواهش می کنم روی کلمه آخر این آیه بیشتر دقت کنند. پایان آیه، سخن از «مفسدین» است. قرآن می خواهد فسادگر بزرگ را به مردم معرفی کند. می خواهید بدانید کدام قدرت و کدام عامل است که قادر است تمام استعدادها را سرکوب کند و مانع رشد تمام بذرها برای شکوفایی شود و نگذارد جامعه ای رشد پیدا کند؟ قرآن در ضمن این آیات، در بیان داستان موسی و فرعون این حقیقت را این گونه برای ما تشریح می کند: «نتلوا علیک»،پیامبر! بر تو تلاوت می کنیم. « من نبأ موسی و فرعون بالحق» آنچه ما بر تو تلاوت می کنیم. «نبأ» است. «نبأ» یعنی چه؟ «النبأ خبر ذو فائدة عظیمة» هر خبری که مهم و مفید باشد، از دیدگاه قرآن «نبأ» می باشد. پیامبر! بر تو تلاوت می کنیم، تاریخ مفید و مهم موسی و فرعون را که نفع آن، متعلق به قومی است که مؤمن باشد. «لقوم یؤمنون» قوم یعنی چه؟ ما قوم را به معنای گروه و دسته ترجمه می کنیم. قوم مفهوم دیگری را هم به همراه دارد. قوم از ریشه قیام و از ریشه قوام است. قوم یعنی آن گروه و دسته ای که جامعه ای به آن بستگی دارد. حالا این دسته در مسیر حق باشند یا در مسیر باطل، فرقی نمی کند. قوم به هر دو گروه گفته می شود، هم آنهایی که در راه حق تلاش می کنند و هم آنهایی که در راه باطل. آنهایی که قوام جامعه به آنهاست. درواقع حرکت های اصلی آن جامعه به دست آنها انجام و ایجاد می شود. قوم دارای این چنین ویژگی هایی است. «لقوم یؤمنون» این داستان و این نبأ و این خبر مفید مهم تکان دهنده برای قوم است، نه برای خفتگان؛ برای قیام کنندگان است، برای آنهایی که حرکت و قیامی دارند. آن هم یؤمنون، آنهایی که ایمانی دارند و باوری.
این داستان چیست؟ این داستان چه ویژگی هایی دارد که قرآن می گوید به نفع قومی است که مؤمن باشند؟ من از این داستان مهم فقط یک آیه اش را به مناسبت بحثم می خوانم. می خواهم بگویم قرآن چه عاملی را ریشه فساد جامعه معرفی می کند. داستان موسی و فرعون برای ما فرازهای مهمی دارد که همه آنها می توانند درس آموز، حیات بخش و نجات بخش باشند؛ همان گونه که همه داستان های قرآنی بیدارکننده است. «فأقصص القصص لعلهم یتفکرون»(8) یک وقت برایتان داستان می گویند که خوابتان کنند؛ اما قرآن قصه خواب آور ندارد،‌ داستان های قران بیدارکننده، حرکت بخش و درس آموز است. گاهی حکومت ها برای مردم تاریخ و داستان می گویند تا ملت ها را خواب کنند و نگذارند واقعیت های پیش رو را ببینند، اما قرآن داستانی را می گوید که ملت ها را از خواب بیدار کند. «فأقصص القصص لعلهم یتفکرون» پیامبر! این داستان ها را برای مردم تشریح کن تا فکر مردم بیدار شود، هوشیار شوند، مردم بفهمند چه خبر است و در جوامع چه می گذرد. آن آیه مورد نظرم این است:« إن فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعاً یستضعف طائفه منهم یذبح ابناءهم و یستحیی نسائهم إنه کان من المفسدین».
مردم! فرعون به عنوان یک زمامدار جائر و مستبد تاریخ، علوّش را در روی زمین حفظ کرد. کلمه علا نشانگر یک علوّ و تبختر تحقیرکننده و یک حکومت استبدادی است. اولین اقدام خطرناک فرعون که قرآن از آن یاد می کند، اختلاف افکنی در جامعه است. فرعون افراد جامعه را دسته دسته کرده و آنها را به جان هم انداخته بود تا در سایه اختلاف مردم، حاکمان به راحتی به نقشه خطرناک خود برسند و مردم فرصتی برای حرکت و قیام در برابر حاکمان مستبد پیدا نکنند. دومین اقدام، دستگیری و کشتن جوانان بود. باید جوانان برومند نباشند تا از طرف آنان خطری برای استبداد و حاکمان مستبد ایجاد نشود. باید زندان ها از جوانان پُر شود و جوانان بیدارگر کشته شوند تا حاکمان جائر خواب راحتی داشته باشند. شما در این آیه نقش یک حاکم ظالم و مستبد را می بینید که چگونه جامعه ای را به انحراف و خفقان می کشاند و برای سالیان دراز مردم زیر سلطه این ستمگر از طبیعی ترین حقوق خود محروم اند.
ببینیم از دیدگاه قرآن برنامه عمل حکمرانان و زمامداران صالح چیست؟ به آیه ای از سوره حج اشاره می کنم:« الذین إن مکناهم فی الارض اقاموا الصلاة و اتوا الزکوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور»(9).
در حکومت های غیرتوحیدی، حکام و زمامداران، مردم را به اطاعت خودشان فرا می خوانند و برای این کار چون اطاعت از یک مستبد در جامعه مطرح است، باید مردم را تضعیف کنند، اختلاف افکنی نمایند، سرمایه ملی را تلف و افکار مردم را تصاحب کنند و ملت را به مسائل فرعی مشغول کنند تا بتوانند به حکومت استبدادی خود ادامه دهند. باید جامعه را به فساد تشویق کنند، چون یک جامعه آلوده به مفاسد، آلوده به شهوات، آلوده به مواد مخدر، قدرت کافی ندارد تا از خودش دفاع کند. یک جوان اگر آغاز برنامه شامگاهی اش نماز مغرب و عشا باشد و آنگاه ساعتی را برای یادگیری احکام الهی و وظایف خودش و مطالعه کتاب و فکر و اندیشه اختصاص بدهد و روز بعد را هم با نماز صبح آغاز کند و با یک دنیا نیرو وارد اجتماع شود، با این جوان که نمی شود کاری کرد.اما یک جوانی که تا دو ساعت بعد از نیمه شب در مستی و انواع آلودگی ها به سر می برد، صبح هم تا ساعت یازده در خواب و خماری است، این فرد ناتوان و بی اراده ای است که نمی تواند درست تصمیم بگیرد و به خوبی ایستادگی و مقاومت کند. تسلط بر این گونه افراد، کار ساده ای است.

برنامه حاکمان صالح

ببینید قرآن چه می گوید: «الذین إن مکناهم» این آیه بعد از آیه جهاد است. در سوره حج از آیه 40 به بعد، وقتی قرآن مجاهدین و برنامه آنها را تشریح می کند، می گوید مردان حق، آنگاه که پیروز شوند و حکومت سرزمینی را به دست بگیرند؛ «الذین إن مکناهم فی الارض اقاموا الصلوة» نمی گویند مردم باید تابع ما باشند، مردم را دعوت به نماز می کنند، نماز سمبل اطاعت از خداوند است. نمی گویند مردم در برابر ما خم شوند و به خاک بیفتند، نه. می گویند در برابر خدا خم شوید و به خاک بیفتید، ما چه کاره هستیم. پیروزمندان اسلام وقتی بر جامعه ای حاکم شدند، مردم را دعوت به اطاعت از خداوند می کنند و مردم را عبد و مطیع خداوند می سازند، نه عبد و بنده خودشان. می گویند در برابر خداوند رکوع و سجده کنید، اقاموا الصلاة. زکات بدهید «و اتوا الزکوة» تمام ثروت ها و اموالی که مال مردم است، به مردم می دهند؛ نه اینکه برای خود و عیاشی خود اختصاص دهند. زکات سمبل اقتصاد اسلامی است، یعنی مجری برنامه های اقتصادی اسلام هستند. دیگر اینکه امر به معروف و نهی از منکر می کنند. دیگر لزومی ندارد جامعه فاسد باشد. به فساد آلوده باشد. برای چه؟ چون اطاعت از خودشان مطرح نیست. می خواهند مردم تابع خداوند باشند؛ نه خودشان. دیگر چه لزومی دارد که جامعه در فساد باشد. «امروا بالمعروف» مردم را به کار نیک وامی دارند و امر به نیکی ها و معروف ها می کنند. «و نهوا عن المنکر» و جامعه را از مفاسد باز می دارند؛ مردم را از آلودگی ها باز می دارند. جامعه را از انواع آلودگی ها و رذالت ها و انحراف ها نجات می دهند و مردم را اصلاح می کنند. «الذین إن مکناهم فی الارض اقاموا الصلوه و اتوا الزکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر» چهار ویژگی را برای حکومت های عادل و اسلامی ذکر می کند: اطاعت خداوند، اجرای وظایف مالی، استقرار خوبی ها و جلوگیری از هرگونه فساد، و سپس می گوید: «و لله عاقبه الامور» پایان همه امور به دست خداوند است.
بدانیم اگر برای ساختن یک جامعه توحیدی تلاش نکنیم و به وضع موجود راضی باشیم و اگر از احکام الهی، از دینمان، قرآنمان و اسلاممان حمایت نکنیم، باید منتظر روزهای بسیار سخت توأم با ذلّت و بدبختی برای کشور و جامعه مان باشیم. بدانید که در این صورت در زندگی دنیا از عزّت و فضیلت و پیشرفت و آزادگی خبری نخواهد بود و در آخرت هم نجات و رستگاری نخواهد بود. همان گونه که می بینید، هرچه ما از اسلام فاصله گرفتیم، بدبختی ها و عقب ماندگی ما بیشتر شد.
چرا این همه عقب ماندگی؟ چرا این همه نیاز که برای هر کالای موردنیاز باید دست ما به خارج دراز باشد؟ چرا دست مردم خالی است؟ ما عظمت این مملکت را می خواهیم. می خواهیم یک روز آنقدر رشد و پیشرفت باشد که محتاج به هیچ کشوری نباشیم. اگر همه دروازه ها به روی ما بسته شد، ما بتوانیم روی پای خودمان بایستیم. ما می گوییم اداره کشور باید به دست مردم خودمان باشد و نه بیگانگان. ما می گوییم در کشور آزادی باشد تا مردم بتوانند نظراتشان را بدون دغدغه بیان کنند. ما می گوییم یک جامعه و یک اجتماع در پناه قانون قرآن و اسلام می تواند همه سعادت دنیایش را تأمین کند و هم سعادت آخرتش را. حوزه های علمیه هم دنبال همین هدف هستند.

پی نوشت ها :

1. سخنرانی دهه آخر ماه محرم، در حضور هزاران نفر مردم انقلابی نهاوند، مسجد جامع نهاوند، 20 دی 1356- محرم 1398.
2. امروز دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمت را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است، برایتان برگزیدم.(قرآن مجید، سوره مائده، آیه3).
3.اشاره به سخنان شاه که از دروازه تمدن بزرگ سخن می گفت و اشاره به سال 1332 که با احساس خطر از کشور فرار کرد.
4. «کنّا اذ احمر البأس اتّقینا برسول الله(ص)»، نهج البلاغه، من غریب کلامه، شماره9.
5. قرآن مجید، سوره بقره، آیه 285.
6.اشاره ای است به امام خمینی که آن زمان در تبعید بودند، ولی پیام و نوار سخنرانی های ایشان به دست مردم می رسید.
7.ای رسول ما از حکایت موسی و فرعون به حق بر تو بیان می کنیم تا تو و اهل ایمان از دانستن آن منتفع شوید. همانا فرعون در روی زمین تکبر و گردن کشی آغاز کرد و میان اهل آن سرزمین تفرقه و اختلاف افکند و طایفه(بنی اسرائیل) را سخت ضعیف و ذلیل کرد، پسرانشان را می کشت و زنانشان را زنده می گذاشت و همانا فرعون مردی بسیار مفسد و بداندیش بود.(قرآن مجید، سوره قصص، آیات 3-4).
8.قرآن مجید، سوره اعراف،‌آیه 176.
9. آنان که خدا را یاری می کنند، آنهایی هستند که اگر در روی زمین به آنها اقتدار دهیم، نماز به پا می دارند و زکات به مستحقان می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و عاقبت کارها به دست خداوند است(قرآن مجید، سوره حج، آیه 41).

منبع :روحانی، حسن (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد اول: مبانی نظری) تهران: کمیل، چاپ سوم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.