ملاکهای فعل اخلاقی

حوزه تربیت اخلاقی

جمع بندی دیدگاه‌ها و مکاتب مختلف و رسیدن به نظریه‌ای واحد در تعیین ملاک افعال اخلاقی، کاری بسیار مشکل است؛ چراکه هر مکتبی، با توجه به نگاهی که به انسان دارد، برای ارزش گذاری افعال، ملاک خاصی را عرضه می کند.
پنجشنبه، 9 خرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حوزه تربیت اخلاقی
در پی بیان هدف آفرینش انسان، در حوزه تربیت اخلاقی، این سؤال مطرح می شود که در مقام ارزشیابی یک رفتار، چه ملاکهایی را باید در نظر گرفت؛ چگونه می توانیم تشخیص دهیم که به اهداف تربیتی از پیش تعیین شده دست یافته ایم یا خیر. به عبارت دیگر، اگر بعد از اجرای یک برنامه درسی تربیت اخلاقی، در پی پاسخ گفتن به این سؤال باشیم که آیا برنامه اجرا شده، به اهداف خود رسیده است یا خیر، با چه ملاکی باید قضاوت و داوری کنیم؟ یا در مقام ارزشیابی، چه چیزی را ارزشیابی کنیم؟
 
وقتی از ملاک فعل اخلاقی صحبت به میان می آید، دو مسئله به ذهن شنونده متبادر می شود: یکی اینکه چگونه می توان شکل گیری اخلاق یا میزان پیشرفت اخلاق (تحول اخلاقی در افراد را اندازه گیری کرد؛ به عبارت دیگر، عملی که نشان می دهد شخص ارزش های اخلاقی را داراست یا نه، چه عملی است؟ در این باب، هر مکتبی شاخص ویژه ای را معرفی کرده است؛ برای مثال، در مکتبی که انسان ذاتا نه خوب و نه بد انگاشته می شود، شاخص اخلاق، «مقاومت در برابر وسوسه» است؛ یا در دیدگاه نیک سیرت بودن انسان، شاخص اخلاق، توانایی انجام قضاوت اخلاقی است و یا در دیدگاه بدسرشت بودن ذاتی انسان، شاخص اخلاق، احساس گناه در برابر عمل خطاست.
 
مسئله دیگری که به ذهن تبادر می کند این است که به کدام یک از افعالی که انسان انجام می دهد، می توان نسبت ارزش اخلاقی داد. به عبارت دیگر، کدام افعال اند که اطلاق خوب و بد به آنها صحیح است و در رساندن انسان به سعادت حقیقی اش نقش بسزایی دارند.
 معیار ارزش گذاری افعال اخلاقی، تابع تأثیری است که هر فعل اخلاقی در تحصیل آن نتیجه مطلوب، یعنی کمال و سعادت حقیقی انسان، دارد؛ اگر تأثیر مثبت داشته باشد، فعل اخلاقی دارای ارزش مثبت خواهد بود و فضیلت شمرده خواهد شد.
مسئله اول، اخلاقی بودن یا نبودن فرد را می سنجد، اما مسئله دوم، اخلاقی بودن یک عمل یا مفهوم را می سنجد. در این پژوهش هرجا از ملاک ارزشهای اخلاقی سخن به میان می آید، مقصود نگارنده مفهومی است که در ارتباط با مسئله دوم است.
 
جمع بندی دیدگاه‌ها و مکاتب مختلف و رسیدن به نظریه‌ای واحد در تعیین ملاک افعال اخلاقی، کاری بسیار مشکل است؛ چراکه هر مکتبی، با توجه به نگاهی که به انسان دارد، برای ارزش گذاری افعال، ملاک خاصی را عرضه می کند؛ برای مثال، نظریه‌های روانشناختی، هرکدام ملاک های متفاوتی را شاخص های تعیین کننده اخلاقیات می دانند؛ از جمله این ملاکها، عبارت اند از:
 
۱. رفتاری که به کمک به دیگر انسانها منجر شود، یک فعل اخلاقی است.
 
۲. رفتاری که ارزشها و هنجارهای جامعه را تأیید کند، یک فعل اخلاقی است.
 
٣. مقدم داشتن منافع دیگران نسبت به منافع خود، یک فعل اخلاقی است.
 
4. استدلال درباره عدالت و رعایت آن، نوعی رفتار اخلاقی است
 
و نمونه‌های دیگری از این قبیل که معیارهایی را به عنوان ملاک ارزشها معرفی کرده اند. از این ملاک ها به دست می آید که هدف نهایی نظام های تربیتی این مکاتب، ایجاد نظم عمومی و تدارک زمینه آزادی عمل فردی، بدون بروز تمانع و درگیری با دیگران و تربیت شهروند سازگار است. در این گونه نظام ها، ملاک ارزش های اخلاقی به مواردی منحصر می شود که افراد را به جامعه پذیری سوق دهد و باعث رشد و تعالی انسان در زندگی اجتماعی گردد؛ اما درباره اینکه ملاک ارزش های اخلاقی فرد در ارتباط انسان با خدا، یا ملاک ارزش های اخلاقی فرد در ارتباط انسان با خود چیست، اصلا بحثی به میان نیامده است.
 
به اعتقاد علامه مصباح یزدی، معیار ارزش گذاری افعال اخلاقی، تابع تأثیری است که هر فعل اخلاقی در تحصیل آن نتیجه مطلوب، یعنی کمال و سعادت حقیقی انسان، دارد؛ اگر تأثیر مثبت داشته باشد، فعل اخلاقی دارای ارزش مثبت خواهد بود و فضیلت شمرده خواهد شد، و اگر نتیجه منفی داشته باشد، فعل اخلاقی دارای ارزش منفی است و رذیلت خوانده می شود، و اگر بالفرض هیچ تأثیری در سعادت و کمال انسان نداشته باشد، فاقد ارزش خواهد بود.
 
در اخلاق وقتی از ارزش صحبت می شود، مراد ارزش علمی با ارزش ذهنی یا ارزش فلسفی و با ارزش اقتصادی نیست. به عبارت دیگر، خوب و بد، باید و نباید، انجام دادن و انجام ندادن، چگونه بودن و چگونه شدن در اخلاق، بر اساس علم، ذهن، فلسفه و اقتصاد نیست. ارزش اخلاقی بر چند اصل تکیه دارد که با وجود این اصول، می شود آن را تعیین کرد. در اینجا به برخی از این اصول اشاره می شود.
 
با توجه به آنچه گفته شد، انسان آمیزه ای از جسم و جان است که هریک از این دو، منشأ گرایش هایی در وجود اوست. در آدمی هم گرایش های مادی وجود دارد که مشترک بین انسان و سایر حیوانات است، و هم گرایش های معنوی که مختص انسان است.
 
از نگاه قرآن کریم، مایه اصلی وجود انسان، روح است؛ از آنجاکه روح امری الهی است، هرگونه انسان شناسی واقعی، در گرو شناخت روح و گرایش های مربوط به روح اوست. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که هرگونه برنامه ریزی و سیاست گذاری در عرصه تعلیم و تربیت، باید با ظرفیت ها، نیازها و قابلیتهای روح متناسب باشد که جوهر اصلی وجود انسان است. در بعد تربیت اخلاقی، تربیت پذیری آدمی، قابلیت های پایان ناپذیر روح و نیز هدایت پذیری این گرایش های پایان ناپذیر به سوی کمال، از جمله مبانی انسان شناختی محسوب می شوند.
 
منبع: برنامه درسی وتربیت اخلاقی، حمیدرضا کاظمی، چاپ اول، انتشارات مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(قدس سره)، قم 1393


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.