این آیه و آیات دیگر از این قبیل، همگی بر تناسب بین تکالیفی که خداوند بر انسان محول کرده است، با استعداد و توان انسان در قبول و انجام دادن آن تکالیف، تأکید می کنند و نشان می دهند که اگر کاری از انسان خواسته شده، حتما وی توانایی انجام دادن آن کار را دارد.اصل اعتماد محوری بیانگر این نکته کلیدی و مهم است که اگر کسی می خواهد فردی را تحت تربیت بگیرد، اول باید اعتماد علمی او را جلب کند تا متربی بداند که با چه کسی مواجه است و آیا آن شخص قابلیت تربیت کردن او را دارد یا نه. امیر مؤمنان على (علیه السلام) ، به فرزندش امام مجتبی (علیه السلام) می فرماید: «.... ای پسرم، از آنجاکه مشاهده کردم تو به سنی (سن رشد) رسیده ای و دریافتم سستی و ضعف خودم رو به فزونی گذاشته است، از این رو به منظور اهدافی، اقدام به وصیت برای تو کردم...»
این کلام حضرت، حاوی نکات بسیار آموزندهای برای مربیان، سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان عرصه تعلیم و تربیت است؛ برای مثال، یکی از نکات این است که مربی که یک عنصر مؤثر در برنامه درسی است، باید در بیان مطالب خویش، موقعیت شنونده و میزان آمادگی وی برای شنیدن و فهمیدن آن کلام و مطلب را در نظر بگیرد و همیشه آن را مد نظر داشته باشد؛ برای مثال، یک بچه پنج ساله آمادگی شنیدن و فهمیدن برخی مطالب را ندارد و در دلش آنها را به بازی می گیرد، ولی یک دانش آموز دبیرستانی، از همان مطالب، بهترین بهره برداری را می کند. از همین رو، معلمان و مربیان و تأثیرگذاران حوزه برنامه درسی، باید میزان فهم و درک، سطح معلومات، ظرفیت های احساسی، ادراکی، عاطفی و شناختی مخاطبین را در نظر بگیرند و بنگرند که آیا این محتوا، با این سبکی که عرضه می شود و با این مربیان، برای کودکان مفید است یا خیر.
بنابراین خداوند تبارک و تعالی در نهاد انسان زمینه های فلاح و رستگاری فرد و جامعه را در قالب توانایی های فردی فراهم کرده است. از این رو از برنامه تربیتی صحیح انتظار می رود که آن قوای نهفته را به صورت شایسته بارور سازد. اما نکته توجه برانگیز آن است که این توانایی های نهادینه شده در انسان، و خواستها و تمایلات افراد، متفاوت است. اگر تربیت، به تناسب استعداد و قابلیت فرد و به روش صحیح انجام شود، بی گمان موفقیت های چشمگیری به دنبال خواهد داشت؛ اما اگر این اصل لحاظ نشود و فراگیران با کوله باری از برنامه های تحمیلی انعطاف ناپذیر روبه رو شوند، این برنامه های درسی برای آنها مثل خوردنی نامطبوع و مهوعی است که بدنشان آن را پس می زند و نمی پذیرد. از این رو باید سعی شود که مؤلفه های دخیل در برنامه درسی و برنامه آموزشی، البته اگر قایل به تفاوت بین برنامه آموزشی و برنامه درسی باشیم، از نشاط، تنوع و انعطاف پذیری خاصی برخوردار باشند تا هدف مطلوب در امر تعلیم و تربیت حاصل آید. وقتی به سیره تربیتی ائمه و علمای بزرگ اخلاق نگاه می کنیم، در می یابیم که توجه به تفاوت های افراد، و توان و استعدادهای فراگیرندگان، از جمله اصولی بوده است که از آن غافل نبوده، و آن را سرمشق کار خویش قرار داده اند.
پیامبر گرامی اسلام (علیه افضل الصلاه والسلام) در روایتی می فرمایند: «خدای رحمت کند کسی را که در پرورش رفتار نیک، به فرزند خویش یاری کند. سؤال شد: چگونه؟ حضرت فرمودند: به چهار طریق: بیش از توانمندی وی از او وظیفه نخواهید...». این مطلب حکایت از این امر مهم دارد که در باب تربیت اخلاقی باید به مراحل رشد کودک و توانمندی های او توجه لازم شود و در غیر این صورت، فرایند تربیت چون آب در هاون کوبیدن است.
اعتماد محوری انسان
از نقش معلم که یکی از مؤثرترین عناصر برنامه درسی در امر تربیت، به ویژه تربیت اخلاقی است، نمی توان چشم پوشی کرد. یکی از راهکارهای بسیار ضروری و مؤثر در تربیت اخلاقی، همدم شدن، هم سخن شدن و هم آوا شدن مربی با کودکان است. هم آوایی به منزله هم سخن شدن و همگام شدن در حد امکان، با زبان و رفتار و لحن متربی است؛ چراکه افراد سخنان زیادی برای گفتن دارند و به دنبال محرم اسرار خویش می گردند. به قول مولوی:گر دلی دمساز با خود جستمی ای بسـا ناگـفتـنیـها گـفـتـمی
البته این هم نوایی باید تا حدی باشد که به سقوط مربی از جایگاه مربیگری منجر نشود و مرز میان استاد و شاگرد فرونریزد و حرمت مقام استادی محفوظ بماند؛ در یک کلمه، باید گفت که هم نوایی باید به گونه ای باشد که نقش و جایگاه مربی و متربی حفظ شود. توجه به این اصل، به وضوح در سیره و کلام معصومان دیده می شود؛ یعنی، ایشان با مخاطب به گونه ای برخورد می کردند که در عمق دل او نفوذ، و اعتماد او را به خود جلب کنند.
امیر مؤمنان حضرت علی (علیه السلام) ، در وصیت نامه خود به امام مجتبی (علیه السلام) ، بعد از هر چند وصیتی، از واژه دلربای «یا بنی» استفاده کرده اند. به تعبیر علامه مصباح یزدی، این واژه بیانگر نهایت عطوفت و مهربانی است و به معنای پسرکم، عزیزم و دلبندم است. سپس حضرت به بیان موعظه و نصیحت فرزند خویش می پردازند. امیر مؤمنان (علیه السلام) طوری کلام را آغاز می کنند که فرزندشان متوجه می شود که با چه کسی روبه روست و این سخن از چه کسی صادر می شود. ابتداء حضرت خود را معرفی، و موقعیت خویش را تبیین می کنند تا مخاطب گمان نبرد که با یک انسان عادی روبه روست.
اصل اعتماد محوری بیانگر این نکته کلیدی و مهم است که اگر کسی می خواهد فردی را تحت تربیت بگیرد، اول باید اعتماد علمی او را جلب کند تا متربی بداند که با چه کسی مواجه است و آیا آن شخص قابلیت تربیت کردن او را دارد یا نه. اگر شنونده و متربی چنین اعتمادی به مربی خود داشته باشد، به سخنانش درست توجه می کند؛ اما اگر نداند با چه کسی روبه روست و او تا چه اندازه می تواند تربیتش را متصدی شود، به سخنان او دل نمی دهد.
منبع: برنامه درسی وتربیت اخلاقی، حمیدرضا کاظمی، چاپ اول، انتشارات مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(قدس سره)، قم 1393