یکی از علل ایجاد تضادها و چالش های جدی در گفت و گوی علمی، فهم نادرست کلام یکدیگر و تفسیر آن بنابر دانش و نظر خویش است. به عبارت دیگر، تا زمانی که بین گوینده و شنونده یا نویسنده و خواننده تفاهم گفتمانی حاصل نشود، فهم درست ممکن نخواهد بود. بنابراین مفهوم شناسی را باید نقطه عزیمت رابطه میان نویسنده و خواننده دانست؛ چراکه بیان منظور و کاربرد آنها از زبان نویسنده، نقشی مؤثر در ایجاد ارتباط شناختی و مفهومی میان نویسنده و خواننده دارد. پس برای برقراری این تفاهم، نخست به مفهوم شناسی می پردازیم. هرگاه بدین حقیقت خوب بنگریم که انسان با هدف تکامل و رشد معنوی آفریده شده و پیامبر عظیم الشأن اسلام له هدف از بعثت خود را تکمیل فضایل اخلاقی و فراهم کردن تجهیزات این رشد و کمال دانسته، جایگاه تربیت اخلاقی در دین مبین اسلام آشکار می شود. یکی از ابعاد وجودی انسان که در آموزههای اسلامی به آن عنایت ویژه شده، تربیت جان و پرورش روح است؛ زیرا انسان در پرتو تربیت نفس و تزکیه روح به مراحل کامل انسانیت دست می یابد و سرانجام به رستگاری ابدی می رسد.
حضرت علی (علیه السلام) درباره اهمیت و جایگاه کسب معارف اخلاقی و نقش آموزه های اخلاقی در سرنوشت انسان، می فرماید:
لو کنا لاترجوا جنة ولا نخشی نارة ولاثواب ولاعقابا لکان ینبغی لنا أن نطلب مکارم الاخلاق فانها تدل على سبیل التجاح،" اگر بر فرض به بهشت امید نداشتیم و از آتش دوزخ نمی ترسیدیم و به ثواب نیز عقیده نداشتیم، باز سزاوار بود که در جست و جوی مکارم اخلاق باشیم؛ زیرا مکارم اخلاق، راه پیروزی و سعادت را به انسان نشان می دهد. نکته دیگر درباره جایگاه تربیت اخلاقی در دین اسلام، وابستگی شرافت هر علم به شرافت موضوع آن است. از آنجا که در دین مبین اسلام، موضوع علم خداشناسی ذات اقدس باری تعالی است، پس خداشناسی اشرف علوم به شمار می آید. پس از اصول عقاید، دانش تربیت و اخلاق از نظر شرافت و جایگاه در مقام دوم قرار دارد؛ زیرا موضوع آن روح و نفس انسانی، یعنی «نفخه آسمانی» است که در کالبد خاکی دمیده شده است. قرآن کریم در این باره می فرماید: فإذا سویته ونفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین؛ «هنگامی که کار آن را به پایان رساندم و از روح خود در او دمیدم، همگی بر او سجده کنید».
هرگاه بدین حقیقت خوب بنگریم که انسان با هدف تکامل و رشد معنوی آفریده شده و پیامبر عظیم الشأن اسلام له هدف از بعثت خود را تکمیل فضایل اخلاقی و فراهم کردن تجهیزات این رشد و کمال دانسته، جایگاه تربیت اخلاقی در دین مبین اسلام آشکار می شود.
حضرت علی (علیه السلام) درباره اهمیت و جایگاه کسب معارف اخلاقی و نقش آموزه های اخلاقی در سرنوشت انسان، می فرماید:
لو کنا لاترجوا جنة ولا نخشی نارة ولاثواب ولاعقابا لکان ینبغی لنا أن نطلب مکارم الاخلاق فانها تدل على سبیل التجاح،" اگر بر فرض به بهشت امید نداشتیم و از آتش دوزخ نمی ترسیدیم و به ثواب نیز عقیده نداشتیم، باز سزاوار بود که در جست و جوی مکارم اخلاق باشیم؛ زیرا مکارم اخلاق، راه پیروزی و سعادت را به انسان نشان می دهد. نکته دیگر درباره جایگاه تربیت اخلاقی در دین اسلام، وابستگی شرافت هر علم به شرافت موضوع آن است. از آنجا که در دین مبین اسلام، موضوع علم خداشناسی ذات اقدس باری تعالی است، پس خداشناسی اشرف علوم به شمار می آید. پس از اصول عقاید، دانش تربیت و اخلاق از نظر شرافت و جایگاه در مقام دوم قرار دارد؛ زیرا موضوع آن روح و نفس انسانی، یعنی «نفخه آسمانی» است که در کالبد خاکی دمیده شده است. قرآن کریم در این باره می فرماید: فإذا سویته ونفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین؛ «هنگامی که کار آن را به پایان رساندم و از روح خود در او دمیدم، همگی بر او سجده کنید».
هرگاه بدین حقیقت خوب بنگریم که انسان با هدف تکامل و رشد معنوی آفریده شده و پیامبر عظیم الشأن اسلام له هدف از بعثت خود را تکمیل فضایل اخلاقی و فراهم کردن تجهیزات این رشد و کمال دانسته، جایگاه تربیت اخلاقی در دین مبین اسلام آشکار می شود.
مبانی
همان واقعیت های خارجی موجود در طبیعت و انسان است که امکان دارد در علوم دیگر نیز به اثبات رسیده باشند؛ مانند واقعیت های روانشناختی، جامعه شناختی و انسان شناختی. منظور از مبانی تربیت اخلاقی، ویژگیهای توانمندیها و گرایش هایی هستند که در انسان به طور طبیعی وجود دارد و فعالیت های تربیتی باید بر پایه آن مبانی انجام گیرد. مبانی تربیت اخلاقی با اهداف آن - که در بخش های بعدی همین کتاب خواهد آمد - هماهنگ است.
اصول
واژه «اصل» را عامه در برابر «بدل» و «فرع» به کار می برند؛ یعنی این واژه همیشه به صورت یک مفهوم مقایسه ای و نسبی به ذهن خطور می کند و سنجیده می شود؛ ولی شاید بتوان آن را به طور مجازی و مستقل، درباره هر امر مهمی که برای کارهای دیگر در حکم پایه است، به کار برد.مقصود از اصل در این پژوهش، مفهومی دقیق تر، برابر با معنای منشأ و مصدر است.
واژه «اصل» در هر زمینه ای که به کار رود، فی الجمله معنای اساس و پایه را خواهد داشت، اما به این معنا نیست که در هر علم و رشته ای به یک شکل به کار رود و معنای اصطلاحی یکسانی داشته باشد؛ چراکه در هر رشته ای، «اصل» معنایی متناسب با آن قلمرو خواهد داشت.
در علوم گوناگون، اصول و مبانی نقشی اساسی دارند و در واقع، فعالیت ها و روشها بر اصول آن علم مبتنی است. اصول، دستورالعمل هایی کلی اند که از آنها می توان به منزله راهنمای عمل استفاده کرد.
برخی متخصصان تعلیم و تربیت، اصول را به قدری مهم می دانند که حتی آنها را به تعریف تعلیم و تربیت نیز تسری می دهند و می گویند: «تعلیم و تربیت، فعل و انفعالی است میان دو قطب که مسبوق به اصلی و متوجه به هدفی و مستلزم طرح و نقشه ای باشد».
به طور خلاصه، اصول، قواعد و گزاره های تجویزی است که با مبانی ارتباط دارد و مخصوص موارد جزئی نیست.
واژه «اصل» در هر زمینه ای که به کار رود، فی الجمله معنای اساس و پایه را خواهد داشت، اما به این معنا نیست که در هر علم و رشته ای به یک شکل به کار رود و معنای اصطلاحی یکسانی داشته باشد؛ چراکه در هر رشته ای، «اصل» معنایی متناسب با آن قلمرو خواهد داشت.
در علوم گوناگون، اصول و مبانی نقشی اساسی دارند و در واقع، فعالیت ها و روشها بر اصول آن علم مبتنی است. اصول، دستورالعمل هایی کلی اند که از آنها می توان به منزله راهنمای عمل استفاده کرد.
برخی متخصصان تعلیم و تربیت، اصول را به قدری مهم می دانند که حتی آنها را به تعریف تعلیم و تربیت نیز تسری می دهند و می گویند: «تعلیم و تربیت، فعل و انفعالی است میان دو قطب که مسبوق به اصلی و متوجه به هدفی و مستلزم طرح و نقشه ای باشد».
به طور خلاصه، اصول، قواعد و گزاره های تجویزی است که با مبانی ارتباط دارد و مخصوص موارد جزئی نیست.
تفاوت مبانی و اصول
مبانی همان واقعیت های خارجی موجود در طبیعت و انسان اند که ممکن است در علوم دیگر اثبات شده باشند؛ مانند واقعیت های روان شناختی، جامعه شناختی و انسان شناختی. اصول، در واقع بایدهایی است که از مبانی، اهداف و رابطه آن دو انشا می شود. درباره تعلیم و تربیت، تصریح معنای آن و معین کردن هدف لازم است، ولی کافی نیست. برخی کارشناسان تعلیم و تربیت به شاخص مفهوم شناختی در زمینه مبانی تعلیم و تربیت اشاره کرده اند و می گویند: «عزیمت به سوی هر مقصد، برای آنکه متضمن وصول بدان باشد، مستلزم طرح و نقشهای است که ناگزیر باید با توجه به مبدأ حرکت ترسیم شود». بنابراین ملاک اصلی در تشخیص مبانی تعلیم و تربیت آن است که مبانی به مبدأ حرکت فعالیت تعلیم و تربیت و ویژگی های آن ناظرند. به همین سبب، سپس مبانی تعلیم تربیت این گونه تعریف می شود: «مبانی تعلیم و تربیت از موقع آدمی و امکانات و محدودیت هایش و نیز از ضرورت هایی که حیاتش همواره تحت تأثیر آنهاست بحث می کند». همچنین از سیاق کلام ایشان به دست می آید که مبانی به واقعیت، یعنی «آنچه هست»، ناظرند، نه آنچه باید باشند. در یک کلام می توان گفت نقش مبانی تربیت، ارائه مجموعه ای از اصول موضوعه برای تربیت است.
منبع: برنامه درسی وتربیت اخلاقی، حمیدرضا کاظمی، چاپ اول،انتشارات مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)، قم 1393
منبع: برنامه درسی وتربیت اخلاقی، حمیدرضا کاظمی، چاپ اول،انتشارات مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)، قم 1393