ماکارنکو به عنوان یک معلم با سابقه با مسائلی از قبیل اصلاح رفتار نوجوانان بزهکار، حل مشکلات انضباطی، روابط پدر و مادر با فرزند، فردوکمون یا کلکتیف، فرد و جامعه، فرد و مقررات سرو کار داشت. او در ضمن چندین سال تدریس به طرح چند اصل تربیتی اقدام نمود. اطلاعات تربیتی او نتیجه تجربیات عملی چند ساله خدمت او درکمون وکلکتیف و تماس او با شاگردان بود. بحث در این است که آیا می توان گفت ماکارنکو یک نظام تربیتی بوجود آورده است؟ از مطالعه کتابهای ماکارنکو و آراء تربیتی او می توان چند نکته اساسی را استنتاج کرد.ماکارنکو با تنبیه، چه بدنی و چه روحی، مخالف است اما گاهی به اجرای تنبیه بدنی اعتراف می کند. به طور کلی اجرای تنبیه را برای حفظ نظم لازم میشمرد. ماکارنکو طبعا فرد را به عنوان عضو جمع تلقی می کند. آراء تربیتی او را نمی توان به صورت یک نظام یا مکتب تربیتی درآورد. در نوشته های او ما با هدفهای معین، روشهای اساسی تربیتی و برنامه و محتوای مشخص که در یک طرح منطقی مرتبط شده باشند برنمیخوریم. نظریات او، چنانچه خواهیم دید، غالبا مبهم، گاهی متناقض و غیرقابل تعمیم است. تجربیات تربیتی او محدود است، روی اصول و مبانی تربیت کار نکرده است و با مفاهیم اساسی تعلیم و تربیت مثل هدف، روش، محتوا آشنایی کافی ندارد. وقتی درباره مسائل تربیتی بحث می کند به جای طرح راه حلهای اساسی و قابل تعمیم تجربیات خود را بخاطر می آورد و راه حلهایی را که در یک مورد بکار برده است ارائه میدهد. در نوشتههای او آثار انسان دوستی وآزادمنشی مشاهده میشود اما در عین حال یک کمونیست مؤمن است و بدون چون وچرا از تشکیلات دفاع می کند. او تابع محافل حاکمه است و به نظر او باید دستورهای مافوق بدون چون وچرا اجرا گردد. او به کودکان و نوجوانان علاقه مند است اما به نظر او سازمان، دولت و مقامهای مسؤول و آنچه به عنوان حزب تلقی می شود باید حاکم بر تصمیمات مربیان باشد.
یکی از مفاهیمی که در نوشته های ماکارنکو زیاد از آن بحث می شود انضباط است. چنانچه در کتاب شکوفائی تن و جان در صفحه ۳۰ نقل شده است، ماکارنکو انضباط را به صورت زیر تعریف می کند: «انضباط محصول مجموعه فعالیت تربیتی است که پروسه آموزشی، تعلیمات سیاسی، سازماندهی، خصوصیت، پروسه برخوردها، اختلافات، حل این اختلافات در کلکتیویته و در پروسه دوستی و اعتماد و به طور کلی تمام پروسه خاص تربیتی را در برمی گیرد، بی آنکه پروسه های دیگری چون رشد و پرورش جسمی و غیره در بوته نسیان قرار گیرد.»
در اینجا، همانطور که ملاحظه می شود، ماکارنکو بیشتر عوامل مؤثر در رفتار توأم با انضباط را مورد بحث قرار میدهد و از توضیح این مفهوم خودداری می کند. در صفحه ۸۳ همین کتاب مفهوم بی انضباطی را به صورت زیر مطرح میسازد: در کشور ما هر نوع بی انضباطی به معنای اقدام علیه جامعه است...» در صفحه ۸۶ منبع فوق ماهیت انضباط را روشن می سازد اما جمله ای که در این زمینه بیان داشته با عبارت قبلی سازگار نیست. او می گوید: «چنانکه میدانیم انضباط قبل از هر چیز باید مبتنی بر بصیرت و آگاهی باشد.» ولی در وسط همین صفحه می گوید: «انضباط نمی تواند مبتنی بر خود آگاهی باشد»، در صفحه ۸۰، تفسیر اصول انضباط را بی ارزش تلقی می کند: «انضباط هرگز از راه موعظه و یا تعبیر وتفسیر اصول آن بوجود نمیآید » اما در همین صفحه ضمن گفتگر درباره انضباط آگاهانه بحث را ادامه می دهد و در صفحه بعد می گوید: «توضیح و تبیین تئوری اخلاقی برای ما نیز ضروری است.» در صفحه ۱۱۰ همین کتاب نظری خاص درباره انضباط بیان میدارد: «انضباط توقع بدون تئوری است. این ساده ترین کلامی است که میتوان درباره انضباط گفت... و خلاصه ماهیت تجربیات تربیتی ام... تا آنجا که ممکن است از انسان متوقع باشید و به او احترام کنید. من معتقدم که این فرمول، قاعده کلی انضباط شوروی و به طور کلی دستورالعمل جامعه ما را تشکیل میدهد.»
گاهی پایه انضباط را عقل و استدلال قرار میدهد (صفحه ۳۰۰ کتاب انقلاب و تعلیم و تربیت) و در صفحه ۳۰۷ همین کتاب می گوید: «هر چیزی که به کلکتیف مربوط می گردد الزاما شکل انضباط بخود می گیرد.» در تمام این موارد نقش فرد، نقش گروه، نحوه مشارکت فرد در اخذ تصمیمات جمعی و همچنین خویشتن داری با اداره و کنترل خود روشن نیست و مسأله انضباط در قید و بند فردیت و جمع گرائی دچار ابهام شده است.
تنبیه:
ماکارنکو با تنبیه، چه بدنی و چه روحی، مخالف است اما گاهی به اجرای تنبیه بدنی اعتراف می کند. به طور کلی اجرای تنبیه را برای حفظ نظم لازم میشمرد. ماکارنکو طبعا فرد را به عنوان عضو جمع تلقی می کند. هدف فرد ازهدفهای مشترک جمعی انتخاب می شود. باید منافع فرد با منافع جمع قابل تلفیق باشد. گاهی از فردی کردن آموزش شکایت می کند. علوم و تعلیم و تربیت: ماکارنکو درباره ارتباط روانشناسی و زیست شناسی با تعلیم و تربیت نظر روشنی ابراز نمیدارد. چنانچه در صفحه ۶۲ کتاب شکوفائی تن و جان آمده است گاهی استنتاج شیوه کار تربیتی را از علوم کار نادرستی تلقی می کند در عین حال در صفحه 43 همین کتاب معتقد است که علوم در کار تربیتی نقش عظیمی ایفا می کنند.
با اینکه معلم در مجتمع آموزشی نقشی اساسی بعهده دارد معذلک شاگرد نیز باید به عنوان یک رکن اصلی در مجتمع آموزشی مورد توجه قرار گیرد. در بند سوم ضرورت تهیه یک سیستم سازمان یافته را گوشزد می کند و از اینکه معلم بخواهد در انتخاب روش بدون نقشه عمل کند و در کلاس در این باره تصمیم بگیرد مخالفت می کند. در بند چهارم استفاده از روانشناسی را به عنوان عامل تداوم بخش در اجرای قوانین آموزشی توصیه می نماید.
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391
یکی از مفاهیمی که در نوشته های ماکارنکو زیاد از آن بحث می شود انضباط است. چنانچه در کتاب شکوفائی تن و جان در صفحه ۳۰ نقل شده است، ماکارنکو انضباط را به صورت زیر تعریف می کند: «انضباط محصول مجموعه فعالیت تربیتی است که پروسه آموزشی، تعلیمات سیاسی، سازماندهی، خصوصیت، پروسه برخوردها، اختلافات، حل این اختلافات در کلکتیویته و در پروسه دوستی و اعتماد و به طور کلی تمام پروسه خاص تربیتی را در برمی گیرد، بی آنکه پروسه های دیگری چون رشد و پرورش جسمی و غیره در بوته نسیان قرار گیرد.»
در اینجا، همانطور که ملاحظه می شود، ماکارنکو بیشتر عوامل مؤثر در رفتار توأم با انضباط را مورد بحث قرار میدهد و از توضیح این مفهوم خودداری می کند. در صفحه ۸۳ همین کتاب مفهوم بی انضباطی را به صورت زیر مطرح میسازد: در کشور ما هر نوع بی انضباطی به معنای اقدام علیه جامعه است...» در صفحه ۸۶ منبع فوق ماهیت انضباط را روشن می سازد اما جمله ای که در این زمینه بیان داشته با عبارت قبلی سازگار نیست. او می گوید: «چنانکه میدانیم انضباط قبل از هر چیز باید مبتنی بر بصیرت و آگاهی باشد.» ولی در وسط همین صفحه می گوید: «انضباط نمی تواند مبتنی بر خود آگاهی باشد»، در صفحه ۸۰، تفسیر اصول انضباط را بی ارزش تلقی می کند: «انضباط هرگز از راه موعظه و یا تعبیر وتفسیر اصول آن بوجود نمیآید » اما در همین صفحه ضمن گفتگر درباره انضباط آگاهانه بحث را ادامه می دهد و در صفحه بعد می گوید: «توضیح و تبیین تئوری اخلاقی برای ما نیز ضروری است.» در صفحه ۱۱۰ همین کتاب نظری خاص درباره انضباط بیان میدارد: «انضباط توقع بدون تئوری است. این ساده ترین کلامی است که میتوان درباره انضباط گفت... و خلاصه ماهیت تجربیات تربیتی ام... تا آنجا که ممکن است از انسان متوقع باشید و به او احترام کنید. من معتقدم که این فرمول، قاعده کلی انضباط شوروی و به طور کلی دستورالعمل جامعه ما را تشکیل میدهد.»
گاهی پایه انضباط را عقل و استدلال قرار میدهد (صفحه ۳۰۰ کتاب انقلاب و تعلیم و تربیت) و در صفحه ۳۰۷ همین کتاب می گوید: «هر چیزی که به کلکتیف مربوط می گردد الزاما شکل انضباط بخود می گیرد.» در تمام این موارد نقش فرد، نقش گروه، نحوه مشارکت فرد در اخذ تصمیمات جمعی و همچنین خویشتن داری با اداره و کنترل خود روشن نیست و مسأله انضباط در قید و بند فردیت و جمع گرائی دچار ابهام شده است.
تنبیه:
ماکارنکو با تنبیه، چه بدنی و چه روحی، مخالف است اما گاهی به اجرای تنبیه بدنی اعتراف می کند. به طور کلی اجرای تنبیه را برای حفظ نظم لازم میشمرد. ماکارنکو طبعا فرد را به عنوان عضو جمع تلقی می کند. هدف فرد ازهدفهای مشترک جمعی انتخاب می شود. باید منافع فرد با منافع جمع قابل تلفیق باشد. گاهی از فردی کردن آموزش شکایت می کند. علوم و تعلیم و تربیت: ماکارنکو درباره ارتباط روانشناسی و زیست شناسی با تعلیم و تربیت نظر روشنی ابراز نمیدارد. چنانچه در صفحه ۶۲ کتاب شکوفائی تن و جان آمده است گاهی استنتاج شیوه کار تربیتی را از علوم کار نادرستی تلقی می کند در عین حال در صفحه 43 همین کتاب معتقد است که علوم در کار تربیتی نقش عظیمی ایفا می کنند.
با اینکه معلم در مجتمع آموزشی نقشی اساسی بعهده دارد معذلک شاگرد نیز باید به عنوان یک رکن اصلی در مجتمع آموزشی مورد توجه قرار گیرد. در بند سوم ضرورت تهیه یک سیستم سازمان یافته را گوشزد می کند و از اینکه معلم بخواهد در انتخاب روش بدون نقشه عمل کند و در کلاس در این باره تصمیم بگیرد مخالفت می کند. در بند چهارم استفاده از روانشناسی را به عنوان عامل تداوم بخش در اجرای قوانین آموزشی توصیه می نماید.
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391