نویسندگان: دکتر محسن ایمانی- فاطمه وجدانی
یکی از ویژگی های طبیعی افراد در دوران نوجوانی، تمایل به استقلال و داشتن آزادی است. البته تمایل به آزادی، ابتدا در سنین یک تا سه سالگی دیده می شود و به مرور که فرزندان بزرگ تر می شوند، به آزادی بیش تری نیاز دارند. سؤالی که در این جا مطرح می شود این است که چه قدر آزادی برای نوجوان لازم و مناسب است؟
تحقیقات نشان می دهد که سخت گیری بیش از حد و اِعمال روش های مستبدانه و هم چنین سهل گیری بیش از حد و دادن آزادی های نامحدود، هر دو، رشد شخصیتی، روانی و اجتماعی فرزند را به مخاطره می اندازند. در خانواده هایی که از روش های انضباطی مستبدانه ای استفاده می کنند، فرزند تحت کنترل و محدودیت شدید قرار می گیرد، و نه تنها برای تصمیم گیری درباره ی اعمال خویش تشویق نمی شود، بلکه همیشه بهترین راه توسط والدین انتخاب و به وی تلقین می شود. در این وضعیت، به او فرصت نمی دهند که شاهد پیامدهای رفتارش باشد، به والدین بیش از حد وابسته می شود، فرصتی برای تمرین کنترل رفتار خویش نمی یابد و در بزرگسالی نیز، هرگز قادر به تدبیر مسائل زندگی و دارای قدرت تصمیم گیری و مسئولیت پذیری نخواهد بود.
هم چنین، در صورت آسان گیری افراطی نیز، فرزند هیچ محدودیتی ندارد و هر کاری را که بخواهد، با آزادی کامل انجام می دهد و مسلماً رفتارهای او ممکن است مطابق هنجارهای جامعه نباشد. این روش تربیتی نیز مخرب است و فرزند را پرتوقع و خودخواه بار می آورد. چنین افرادی پایبندی به قوانین و هنجارها را در منزل تمرین نکرده و یاد نگرفته اند و لذا بعدها نیز در جامعه به دردسر می افتند و به زودی درمی یابند که گروه اجتماعی، تحمل رفتارهای آنان را ندارد. از طرف دیگر، آزادی نامحدود و فقدان هرگونه نظم و قانون و کنترل بر رفتارها، نوجوان را دچار سردرگمی، احساس رهاشدگی، فقدان امنیت و حتی اضطراب می کند؛ در نتیجه انضباط، نیاز رشدی و تکاملی هر نوجوانی است و بدون آن نمی تواند فردی با کفایت، سازگار، متکی به خود و مستقل بار آید.
بدین ترتیب، بهتر است که نوجوان از آزادی معقول و متناسب با سن، نیازها و همین طور، رشد عقلی اش، در چارچوب ضوابط و قوانین اخلاقی برخوردار باشد. در این وضعیت، اعضای خانواده، برای نظرات نوجوان احترام قایل هستند، علایق او را درک می کنند و در عین حال، نظم و کنترل متعادلی در خانه وجود دارد. والدین دلیل انواع محدودیت ها را به روشی منطقی و مستدل برای نوجوان توضیح می دهند؛ مسئولیت های متناسب با سن و توانایی هایش را به او واگذار می کنند. و از تحسین و پاداش، بیش از تنبیه استفاده می کنند. در این خانواده ها، فرزندان به گونه ای بار می آیند که در آینده دارای روحیه ی همکاری، با اعتماد به نفس، سازگار در موقعیت های اجتماعی و مسئولیت پذیر باشند.
البته در اوایل دوره ی نوجوانی، آزادی فرزند باید از طرف والدین به درستی هدایت شود. در این وضعیت، معمولاً مجموعه ای از اصول اساسی و ثابت، و حد و مرزهای خاصی در خانواده وجود دارد که والدین بر آن پافشاری می کنند، اما در این مرزها و حدود، فرزند می تواند آزادی و ابتکار عمل داشته باشد. مواردی هم وجود دارد که والدین در مورد آنها سخت گیری و حساسیت زیادی به خرج نمی دهند و فرزندان و والدین می توانند با مذاکره و سازش، به اشتراک نظر برسند. به عبارت دیگر، هویت مستقلی را که نوجوان به دنبال یافتن یا شکل دادن آن است، زیرنظر خانواده و با راهنمایی آنان شکل می گیرد، اما با افزایش سن و رسیدن به بلوغ فکری و روانی بیش تر، آزادی و مسئولیت بیش تری به نوجوان داده می شود. تا آن که به مرور او نیز در محیط خانواده، از حقوقی کم و بیش یکسان بهره مند می شود و احساس آرامش می کند. می بینیم که کشمکش میان والدین و نوجوانان به منزله ی خدشه دار شدن رابطه ی عاطفی یا جدایی آنان از هم نیست، بلکه تا حدودی لازمه ی تحول و روند کسب استقلال است.
منبع مقاله :
ایمانی، محسن؛ وجدانی، فاطمه؛ (1388)، چالش های من و پدرم،(پاسخ به سؤالات نوجوانان)، تهران: نشر قطره، چاپ اول (1389)