با توجه به گفته میلر و با مد نظر قرار دادن اصل نهم از اصول تربیت اخلاقی، نکتهای که در برنامه درسی تربیت اخلاقی باید رعایت شود، توجه به مراحل رشد و توان فراگیران است. برنامه ریزان و مجریان باید شرایطی را فراهم آورند که طی آن، ارزشهای اخلاقی ظهور پیدا کنند و درونی شوند. بر اساس دیدگاه خودشکوفایی یا ارتباط شخصی، یادگیری تنها زمانی برای فرد، آموزنده، و آموخته ها زمانی پایدار و ماندنی است که فرد در طراحی و اجرای آموخته ها سهیم و فعال باشد.از همان دوران کودکی و مقطع دبستان به شخصیت واقعی کودکان باید احترام گذاشته شود و آنها دریابند که به علایقشان توجه می شود و خود، قادر به تصمیم گیری و مسئول پیامدهای انتخاب خویش اند.بنابراین یکی از رسالت های دست اندرکاران و تأثیرگذاران عرصه برنامه ریزی درسی، تسهیل تفکر هدفمند و اختیاری در فراگیران در زمینه معاد، توحید، حقیقت انسان، وجود روح، حیات ابدی و چیستی سعادت واقعی انسان است که اینها در واقع، مبادی اصلی فعالیت های مربوط به فرایند یادگیری به حساب می آیند؛ یعنی، دیدگاه حاکم بر برنامه ریزی درسی نباید «صفر و یک» و به عبارت دیگر، «یا این یا آن» باشد و به نوعی، جزم گرا باشد، بلکه در فرایند یادگیری باید هم به ابعاد درونی فراگیران از قبیل احساسات و افکار، و هم به ابعاد بیرونی آنها، مانند رفتار بیرونی دانش آموزان توجه شود.
توضیح بیشتر اینکه یکی از ویژگیهای باطن انسان این است که لایه ای رویین و لایه ای زیرین دارد. این دو لایه همواره بر یکدیگر تأثیر می گذارند. منظور از باطن، همان شئونی اند که مشاهده پذیر نیستند، مثل افکار و نیات؛ و منظور از ظاهر همان رفتار خارجی است که از انسان سر می زند و مشاهده پذیر است. ظاهر انسان دست اندر کار نقش زنی بر باطن اوست؛ یعنی هر عملی که فرد در خارج انجام می دهد، تأثیر خود را بر باطن خواهد گذاشت و سایه اش را بر باطن خواهد انداخت. شاید توصیه حضرت لقمان به فرزندش، از همین باب باشد که فرمود: لا تمش فی الأرض مرحا «هنگام راه رفتن، با تفرعن بر زمین گام مزن». تفرعن، نقشی است که حاصل آن فرعونی شدن است. همچنین، برعکس این هم اتفاق می افتد؛ یعنی، همان طور که رفتار ظاهری انسان در حالات درونی او تأثیر دارد، هر گونه تغییر در باطن نیز در ظاهر نمودار می شود و اگر ظاهر تغییر نپذیرد، باید تأویل آن را در باطن جست. حضرت علی (علیه السلام) در باب نحوه تأثیرگذاری باطن بر ظاهر، می فرماید: (ما اضمر احد شیئا فی قلبه الا ظهر فی فلتات لسانه وصفحات وجهه)(2) بنابراین، در طی فرایند یادگیری، از یک طرف، اگر قصد ایجاد تحولات باطنی در فرد را داریم، باید به رغم میل باطنی او برخی از اعمال و حرکات ظاهری را بر فرد تحمیل کنیم، و از سوی دیگر، اگر می خواهیم ارزش های اخلاقی در رفتار فرد نمود پیدا کند و یک دگرگونی در او به وجود آید، باید بر اعطای بینش تأکید ورزیم.
نقش فراگیر در برنامه درسی
یادگیرنده کیست؟ چه ویژگی هایی دارد؟ یادگیرنده فردی است که قادر است از طریق مشاهده و تفکر، به لایه های عالم پی ببرد و به کمک تزکیه نفس به شناخت عمیق تر برسد. او کسی است که از طریق صفای باطن می تواند به مقام قرب الهی نایل شود. جان گالن سیلور می گوید: دست اندرکاران برنامه درسی باید در مقابل این تفکر که فراگیران اشیائی اند که می توان آنها را دست کاری کرد، محتاط باشند و به خاطر داشته باشند که فراگیر آنها انسان است و انسان بودن یعنی چه. هشل در کتاب خود، با عنوان انسان کیست؟، مجموعه ای از مشخصاتی را که انسان را از سایر موجودات مجزا می کند، شناسایی کرده است. همان طور که در بحث عوامل مؤثر بر تربیت اخلاقی گفته شد، در برخی آیات، خداوند خود فرد را مسئول تربیت خویش معرفی می کند و می فرماید: (قد أفلح من زکاها)(3). این آیه هم بیان کننده این حقیقت است که انسان موجودی است با توانمندی ویژه ای به نام «اختیار» و هم بازگو کننده اینکه نقش نهایی در تربیت، بر عهده خود انسان است نه دیگران، بلکه دیگران تنها نقش فراهم کردن زمینه تربیت را دارند. انسان یک ماشین صنعتی و مکانیکی نیست که مواد خام و اولیه را درون آن بریزیم و او بعد از طی فرایندی، یک محصول تحویل ما دهد.بنابراین، با توجه به مبانی انسان شناختی و روانشناختی، «مختار بودن انسان»، مسئولیت پذیر بودن انسان» و «تفاوت های فردی» موجود در میان فراگیران»، از جمله نکات مهمی است که متخصصان و مجریان برنامه درسی و آموزشی باید به آنها توجه خاص داشته باشند؛ چراکه توجه به این ویژگی ها در برنامه های درسی و چگونگی طراحی برنامه های آموزشی تأثیرگذار است.
یکی از راهکارهای نسبتا مفید و مؤثر در تربیت اخلاقی، پیش بینی دروس اختیاری به تناسب سن، مقطع تحصیلی، علائق و انگیزه های فراگیران است. از جمله ادله ای که باعث حذف دروس اختیاری در برنامه درسی شده، نگرش غلط نسبت به این دروس است؛ نگرشی که بر پایه آن، این دروس در عرصه زندگی فردی، اخلاقی و اجتماعی فرد چندان مفید به نظر نمی رسد. حاکم شدن چنین دیدگاهی حداقل به معنای بی توجهی به نقش علایق، انگیزه ها و تفاوت های فردی است و طبق این نگاه، یادگیرنده پذیرای صرف هر چیزی است که به او القا می شود و قادر به تصمیم گیری در عرصه زندگی خود نخواهد بود.
با توجه به آنچه گفته شد، از جمله عواملی که نقش بسزایی در تربیت اخلاقی انسانها در سنین بزرگسالی دارد، آن است که از همان دوران کودکی و مقطع دبستان به شخصیت واقعی کودکان احترام گذاشته شود و آنها دریابند که به علایقشان توجه می شود و خود، قادر به تصمیم گیری و مسئول پیامدهای انتخاب خویش اند.
خلاصه اینکه فراگیران انسانهایی اند. که اراده و اختیار دارند و تربیت آنها با اراده خودشان صورت می گیرد و برخلاف گیاهان امکان خود تربیتی دارند و می توانند زمینه رشد، نمو و تکامل خویش را فراهم نمایند، دارای یک پیام روشن و صریح برای متخصصان و برنامه ریزان است. به قول امانوئل کانت «رویارویی ساده اندیشانه با تعلیم و تربیت را باید کنار گذاشت و به این حقیقت که تعلیم و تربیت از دشوارترین صناعات بشری است، اعتراف کرد».
پینوشت:
١. جی. پی. میلر، نظریه های برنامه درسی، ترجمه محمود مهر محمدی، ص 154.
2. نهج البلاغه، حکمت ۲۹
3. شمس (۹۱)، ۹.
منبع: برنامه درسی وتربیت اخلاقی، حمیدرضا کاظمی، چاپ اول، انتشارات مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(قدس سره)، قم 1393