ظهور و بطون ذات حق

خداوند مبدأ جمال و کمال است. از جلالی برتر و نوری فراتر نسبت به دیگر موجودات برخوردار است و پوشیده از دید دیگران است و این پوشیدگی از ناحیه کمال نور و شدت ظهور اوست.
سه‌شنبه، 28 خرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ظهور و بطون ذات حق
شناخت همگانی نسبت به واجب همراه با عدم ادراک کنه ذات باری، حقیقتی است که در یکی از خطب نورانی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بدین گونه جمع شده است: «لم یطلع العقول بتحدید صفته و لم یحجبها عن واجب معرفته».(1) عقل ها را بر حقیقت ذات خود آگاه نساخته اما از معرفت و شناسایی خود باز نداشته است».
 
ما نمی توانیم احاطه علمی نسبت به ذات باری پیدا کنیم چه این که در کتاب الهی نیز آمده است: «یعلم ما بین أیدیهم وما خلفهم ولا یحیطون به علما * وعنت الوجوة للحی القیوم وقد خاب من حمل ظلما)(2) خداوند هرچه در پیش و پس آنهاست میداند و کسی را بر او احاطه علمی نیست و تمامی چهره ها در پیشگاه عزت آن حی و قیوم، ذلیل و ناتوان است و هر کس که بار ظلم بر دوش دارد سخت زبون و زیان کار است.
 
خداوند مبدأ جمال و کمال است. از جلالی برتر و نوری فراتر نسبت به دیگر موجودات برخوردار است و پوشیده از دید دیگران است و این پوشیدگی از ناحیه کمال نور و شدت ظهور اوست.پروردگار متعال آشکارترین امور است و ظهور هر چیزی به اوست و اگر او را غیبت یا نیستی یا تغیری می بود، همانا آسمانها و زمین منهدم می گشت و عالم ملک و ملکوت تباه می شد.ذات خداوند از شدت ظهور در خفاست و حکما گفته اند: جهت ظهور و جهت بطون در ذات حق یکی است؛ یعنی چنین نیست که جزئی از وجودش ظاهر و جزء دیگر باطن باشد. او اساسا جزء ندارد. او تمام وجودش ظاهر و تمام وجودش باطن است.
 
ذات حق که صرف الوجود و فعلیت محض است و هیچ جنبه عدم و قوه در او نیست و هیچ جنبه خفایی در او نیست، همان کمال ظهورش منشأ خفا و پوشیدگی برای ماست. برای مثال، خفاش در شب می بیند و در روز نمی بیند؛ اما نه از آن جهت که در روز یک چیز مخفی و پوشیده است. بلکه از جهت شدت ظهور آن است. زیرا چشم خفاش ضعیف است و نور خورشید به هنگام تابش خود بر آن غلبه می کند. پس دو عامل، یکی شدت نور و ظهور خورشید و دیگر ضعف بصر خفاش مانع دیده شدن خورشید شده است. از این رو خفاش روزها چیزی را نمی بیند تا تاریکی با نور درآمیزد و از ظهور نور کاسته شود.
 
همچنین خردهای ما در نهایت ضعف و جمال حضرت الهی در نهایت اشراق و تابش است و سراسر هستی را تحت پوشش ظهور خود گرفته، به طوری که ذره ای در ملکوت آسمانها و زمین از پرتو ظهور وی بیرون نیست. از همین روست که ظهور او موجب خفا و پوشیدگی حضرتش گردیده است. منزه است خدایی که به تابش نور خود محجوب است و به موجب شدت ظهور از دیده بصیرت و چشم سر مستور.
 
به فرموده مرحوم فیض کاشانی: از اختفای ذات حق در اثر شدت ظهور، شگفت منما که چیزها با ضد خود آشکار می شوند و البته ادراک چیزی که وجودش عام است، به گونه ای که ضدی برایش متصور نیست مشکل است. اگر اشیا در دلالتشان مختلف بودند برخی دلالت داشتند و برخی نه، این تفرقه به زودی قابل ادراک بود؛ ولی چون در دلالت خود یکسان اند کار دشوار گردیده است. به طور مثال نور خورشید به زمین می تابد. ما می دانیم که نور خورشید یکی از اعراض است که در زمین رخ می دهد و به هنگام پنهان شدن خورشید زائل می شود.

حال اگر خورشید پیوسته به زمین می تابید و غروب نمی کرد، چنین می پنداشتیم که اجسام جز همین رنگهای ویژه خود چون سیاهی و سفیدی و شکل و هیئت دیگری ندارند؛ زیرا در چیزهای سیاه رنگ فقط سیاهی و در چیزهای سپیدرنگ فقط سپیدی مشاهده می کنیم؛ ولی خود نور را به تنهایی ادراک نمی کنیم. اما به محض این که خورشید غروب کرد و همه جا را در سیاهی نشاند، فرق میان این دو حالت دانسته شده، پی می بریم که روشنی اجسام به واسطه نوری بوده که بر آنها تابیده بود و در وقت غروب که نور، ترک آنها کرده است، صفت دیگری به خود گرفته اند و از این رو با معدوم شدن نور، به وجود آن پی می بریم و اگر نور معدوم نمیشد، ما از وجود آن آگاه نمی شدیم مگر با زحمت و سختی فراوان؛ زیرا در آن صورت اجسام را شبیه یکدیگر میدیدیم و در نور و ظلمت بدون تفاوت می نمودند، این بیان درباره نور است که آشکارترین محسوسات است. حال چیزی که خودش ذاتا آشکار است و آشکار کننده غیر خود نیز هست بنگر که اگر ضد آن وجود نداشته باشد، چگونه به سبب ظهورش امر آن مبهم می ماند.
 
بنابراین پروردگار متعال آشکارترین امور است و ظهور هر چیزی به اوست و اگر او را غیبت یا نیستی یا تغیری می بود، همانا آسمانها و زمین منهدم می گشت و عالم ملک و ملکوت تباه می شد. از آن صورت فرق میان دو حالت، ادراک می گردید. اگر پارهای چیزها به سبب او و پاره ای به سبب دیگری موجود می شد، فرق میان دو چیز در دلالت خود بر وجود او ادراک می گردید؛ ولی دلالت او در تمام چیزها یکسان است و وجود او در تمام احوال دائم بوده و خلاف آن محال است. از این رو شدت ظهور، موجب پوشیدگی و پنهانی آن می باشد و علت نارسایی افهام در ادراک او همین است.
 
پی‌نوشت:
1. نهج البلاغه، خطبه ۴۹.
 ۲. طه، آیات ۱۱۰ - ۱۱۱
 
منبع: تفکرعقلی در کتاب و سنت، حمیدرضا رضانیا، چاپ دوم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم 1393


مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط