نشسته ای و آرزوهایت را از پشت پنجره ی کلاس صدا می زنی.
نگاهت پرنده ای می شود، پر می زند، اوج می گیرد و به آسمان می رود.
نگاهت آسمانی می شود و به زمین برمی گردد. پرنده ی نگاهت آرام می گیرد؛ انگار کسی تو را مطمئن کرده است که به آرزویت خواهی رسید.
پنجره ی کلاس، راه آسمان را نشان می دهد.
راه آسمان را که بلد باشی، هیچ وقت گم نمی شوی. آرزوهای زمینی ات هم آسمانی می شوند.
مدرسه ها را در مسیر آسمان می سازند و حیاط مدرسه، آیینه ای است رو به آسمان. مدرسه ها بوی مهر می دهند.
مهر، ماه مهربان.
نگاهت پرنده ای می شود، پر می زند، اوج می گیرد و به آسمان می رود.
نگاهت آسمانی می شود و به زمین برمی گردد. پرنده ی نگاهت آرام می گیرد؛ انگار کسی تو را مطمئن کرده است که به آرزویت خواهی رسید.
پنجره ی کلاس، راه آسمان را نشان می دهد.
راه آسمان را که بلد باشی، هیچ وقت گم نمی شوی. آرزوهای زمینی ات هم آسمانی می شوند.
مدرسه ها را در مسیر آسمان می سازند و حیاط مدرسه، آیینه ای است رو به آسمان. مدرسه ها بوی مهر می دهند.
مهر، ماه مهربان.
نویسنده: اکرم کشایی
عکاس: علی خوشجام