پیوند مذهب با منازعه

افراد مذهبی در منازعات از اطلاعاتی خصوصی درباره منافع یا ظرفیت‌های واقعی خود برخوردارند. موضوعی که می تواند قدیمی ترین و پایدارترین نشانه پیوند مذهب با منازعه باشد.
دوشنبه، 17 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پیوند مذهب با منازعه
زمانی که مذهب حاکم در یک کشور به لحاظ تعداد پیروان و نفوذ در حکومت تضمین نمی کند که توافق‌های رسمی به دست آمده با اقلیت‌های مذهبی را رعایت کند، حل و فصل منازعه نمی تواند پایدار باشد. اگر در کشوری، حکومت بر اساس مذهبی خاص تاسیس شود در حالی که بسیاری از شهروندان مذهبی متفاوت داشته باشند و دولت تنها متعهد به حمایت و دفاع از مذهب حاکم باشد، مشکلات افزایش می یابند. این مورد زمانی اتفاق افتاد که حکومت سودان در راستای اسلامی کردن سراسر سودان از جمله جنوب غیرمسلمان، توافق نامه آدیس بابا را در سال ۱۹۸۳ ملغی کرد. این وضعیت علی رغم توافق صلح جامع ۲۰۰۵ بین حکومت محافظه کار اسلامی خرطوم و مقاومت جنوب (SPLMIA) در سودان که همچنان نسبت به شمال با اکثریت مسلمان نگران است، بهبود نیافته است. البته باید اشاره کرد که سودان جنوبی در تاریخ نهم جولای سال ۲۰۱۱ از سودان شمالی جدا و رسما اعلام استقلال کرد.
 
افراد مذهبی در منازعات از اطلاعاتی خصوصی درباره منافع یا ظرفیت‌های واقعی خود برخوردارند. موضوعی که می تواند قدیمی ترین و پایدارترین نشانه پیوند مذهب با منازعه باشد. برای مثال، شاید تناسب بین نیروهایی که حمله می کنند یا از سرزمین خود دفاع می کنند در ظاهر ناامیدکننده باشد، اما این عقیده که "خدا طرف ماست" (God is on our side)(اطلاعات خصوصی درباره نوعی تایید مذهبی) احتمال جنگ را بیشتر می کند، در حالی که در غیر این صورت، باید از جنگ اجتناب می شد. برای نمونه در عرف اسلامی، اگر حاکم فاسد باشد و ایمان واقعی نداشته باشد، مردم وظیفه دارند حکومت وی را ساقط کنند. این موضوع اساس و منطق جنگهایی است که در الجزایر، مصر و تاجیکستان اتفاق افتاد.در برخی مذاهب رفتن یک شخص به بهشت، بستگی به رابطه بین شخص عابد و خالق وی دارد. گاهی آن رابطه توسط کشیش یا عالم دینی میانجیگری می شود و گاهی بدون واسطه است. شاید بارزترین مثال در این خصوص، انقلاب اسلامی ایران و الهیات شناسی آن است که به مذهب شیعه اجازه میدهد نقش سیاسی ستیزه جویانه تری را اتخاذ کند، به گونه ای که کشته شدگان در این چارچوب، نه شهدای قربانی شده بلکه شهدای قهرمان(Hero-martyrs).
 
اغلب به نظر می رسد پیروان مذهبی، زمان حال را به خاطر آینده کم اهمیت می پندارند. به عبارت دیگر، آنها از هزینه های فردی یا گروهی عینی که به لحاظ پیش بینی آینده و مزایای غیرعینی، بسیار بالا هستند، استقبال می کنند. برای مثال، شاید فردی عقل گرا در صورتی که تصور کند مرگش (هزینه ای بسیار بالا) منجر به مزایای طولانی مدت معنوی از قبیل بهشت ابدی می شود، دنبال شهادت باشد. باید اشاره کرد که در همه موارد، "سایه آینده" و "شهادت"، مزایای مورد انتظار، منافعی ضمانت شده به لحاظ عینی نیستند، با وجود این، هنوز کسانی که بر این اساس حسابگری می کنند را بازیگران عقلانی ملاحظه کنیم.
 
علاوه بر موارد اشاره شده از قبیل غیرقابل تقسیم بودن موضوع، مشکل تعهد، اطلاعات خصوصی و افق های زمانی نامتقارن، دو عامل مرتبط دیگر نیز می توانند به تبیین پیوند رایج تعصب مذهبی با میزان شدت یا تکرار جنگ کمک کنند: تهی کردن آدمی از صفات انسانی و به کیش جدید در آوردن دیگران با اجبار'. به عنوان واقعیتی ثبت شده، اکثر نیروهای مبارز جهان در هنگام کشتن انسان های دیگر، لحظات سختی را تجربه می کنند. به لحاظ تاریخی، یکی از شیوه های عمده تسهیل کشتن دیگران به لحاظ عذاب وجدان، سلب صفات انسانی از آنهاست است. این اصل، ساده و قوی است: هر چه هدف به من شبیه باشد، برای من سخت تر خواهد بود تا اراده ام را برای کشتن وی مهیا کنم. برای مثال، اکثر انسان ها در زمان کشتن حیوانات برای تهیه غذا تا اندازه ای ناراحت می شوند، لکن به هنگام خوردن گیاهان ناراحت نمی شوند. با به تصویر کشاندن مخالفان به عنوان موجوداتی کمتر از انسان یا غیرانسانی کردن آنها، عذاب وجدان در زمان کشتن مخالفان کمتر می شود و در نتیجه کشتن آنها آسانتر می شود (امکان دارد که حتی بازدارندگی چنین عملی بر اساس ماهیت توصیف شده آن که از طریق سلب صفات انسانی برانگیخته شده است، نیز سخت شود.)
 
عقیده مذهبی این نوع تفکر و اندیشه را در برخی موارد میسر کرده است. برخی از مناظره های اولیه در حوزه حقوق بشر با کشف بومیان سرزمین های دیگر توسط اسپانیایی ها در قرن پانزدهم شروع و شکل گرفت. مبلغین مذهبی کاتولیک و سربازان اسپانیایی مجبور شدند با بومیانی درگیر شوند که اغلب آنها را "بربرها" می خواندند. از دیدگاه مسیحیت، هر انسانی دارای یک روح است که متعلق به خدا می باشد و ربطی به انسان ندارد. اما حقوقی که انسان از آن برخوردار است به طور کلی به پذیرش عقیده مسیحیت بستگی دارد. آنهایی که کلام خدا را شنیدند و عقاید مسیحیت یا به طور کلی تر اقتدار کلیسا را انکار کردند، از همه حقوق خود و حمایت قانون بی بهره شدند به گونه ای که کشتن آنها هیچ مجازاتی برای قاتلان به همراه نداشت. به علاوه، زمانی که افراد بی ایمان" برای مومنان تهدید و خطر به حساب بیایند، کشتن آنها نه تنها جایز است، بلکه شاید وظیفه ای دینی تلقی شود. این نگرش تا قرن بیستم ادامه یافت. برای مثال، ویلیام مک کینلی رییس جمهور آمریکا، شکست، اشغال و تغییر مذهب فلیپینی ها را به عنوان قسمتی از برنامه الهی توجیه کرد: برای ما هیچ کاری به جز تصرف تمام فلیپین و آموزش فیلیپینی ها، متمدن کردن و مسیحی کردن آن ها باقی نمانده است. مسیحیت و انواع گرایش های آن از این لحاظ منحصر به فرد نیستند و محروم کردن افراد بی ایمان و مرتد از حقوق اخلاقی و حمایت های دیگر بشری چیزی است که بسیاری از باورهای دینی در آن مشترک هستند.
 
همان طور که در بالا اظهار شد، در برخی مذاهب رفتن یک شخص به بهشت، بستگی به رابطه بین شخص عابد و خالق وی دارد. گاهی آن رابطه توسط کشیش یا عالم دینی میانجیگری می شود و گاهی بدون واسطه است. با این وجود، در مذاهب دیگر خصوصا پروتستان - رستگاری هر شخص نه تنها به اعمال خود شخص بلکه به تشویق دیگران برای گرویدن به مذهب وی، بستگی دارد. این مذاهب احتمال بیشتری دارد که خشونت آمیز باشند، زیرا قسمتی از جمعیت آنها که نوکیش احتمالی هستند، تلاش برای متقاعد کردنشان به دین جدید را به عنوان اقدامی قهرآمیز، حتی زمانی که جنبه فیزیکی ندارد، می بینند.
 
منبع: دین و نظریه روابط بین الملل، جک اسنایدر، ترجمه سیدعبدالعلی قوام، رحمت حاجی مینه، چاپ اول، نشر علم تهران ۱۳۹۳


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.