سوز و سرما، دوباره تاریکی
ما ولی گرم مثل تابستان
دور مادربزرگ خلوت نیست
همه هستیم پیش او مهمان
نُقل و آجیل، انار و شیرینی
حرف بابابزرگ شیرین تر
شب چه طولانی و پُر از برف است
نیست اما کسی عبوس و پَکر
باز هم فال حضرت حافظ
با صدای پدر شنیدنی است
خنده های قشنگ زیر لبی
برق چشمان ما که دیدنی است
در کنار همیم و خوشحالیم
کاش هرشب شبیه یلدا بود
با خودم فکر می کنم ای کاش
شب یلدای بعد، فردا بود
شاعر: شهلا شهبازی
تصویرساز: نگین حسین زاده
ما ولی گرم مثل تابستان
دور مادربزرگ خلوت نیست
همه هستیم پیش او مهمان
نُقل و آجیل، انار و شیرینی
حرف بابابزرگ شیرین تر
شب چه طولانی و پُر از برف است
نیست اما کسی عبوس و پَکر
باز هم فال حضرت حافظ
با صدای پدر شنیدنی است
خنده های قشنگ زیر لبی
برق چشمان ما که دیدنی است
در کنار همیم و خوشحالیم
کاش هرشب شبیه یلدا بود
با خودم فکر می کنم ای کاش
شب یلدای بعد، فردا بود
شاعر: شهلا شهبازی
تصویرساز: نگین حسین زاده