اسم پسرانه که حرف اول آن ک باشد

در ادامه فهرست کاملی از اسم پسر که با حرف ک (کاف) شروع می‌شود به همراه معنی اسم و معرفی ریشه اسامی (فارسی، عربی، اوستایی-پهلوی، یونانی و ...)را می خوانید.
سه‌شنبه، 15 مرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسم پسرانه که حرف اول آن ک باشد

اسامی فارسی

کابی
معرب منسوب به کاوه آهنگر
 
کاردار
وزیر پادشاه، والی، حاکم، اسم پسر بهرام گور پادشاه ساسانی
 
کارن
اسم پسرانه به معنی شجاع و دلیر، نام فرزند کاوه آهنگر و هم چنین اسم سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم (گودرز) قیام کرد.
 
کارنگ
چرب زبان، زبان آور
 
کاروند
از اسامی پسرانه ایرانی
 
کارینا
چهارمین مملکت از ممالک تابعه قوم پارت که توسط ولات اداره می شدند. احتمالابه منطقه نهاوند اطلاق می شده است.
 
کاکله
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی از فرزندان تور و جزو سپایان افراسیاب تورانی
 
کاکو
نام دلاوری تازی نبیره ضحاک در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی، از شخصیتهای شاهنامه نیز هست.
 
کاکی
نام پدر ماکان دیلمی
 
کالو
از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
 
کامبوزیا
گویش امروزی کبوجیه، اسم پسر کوروش پادشاه هخامنشی
 
کامبیز
گویش امروزی کبوجیه، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی
 
کامجو
جوینده کام، کسی که در پی آرزوها و خواسته هایش است، آن که به دنبال عیش و خوشی است.
 
کامداد
نام وزیر و مشاور آبتیننام پارسی
 
کامدین
خواسته دین، اسم یکی از دانایان دین زردشت
 
کامران
آن که در هر کاری موفق است، چیره، مسلط
 
کامروا
آن که خواسته و آرزویش رسیده است، موفق
 
کامشاد
مرکب از کام (خواسته، آرزو) + شاد؛ اسم پسر به معنی کسی که آرمان، میل و آرزویش شادمانی است.
 
کامکار
کامروا، موفق
 
کامگار
کامکار
 
کاموس
از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان کوشانی در سپاه افراسیاب تورانی
 
کامیاب
آن که به خواست و آرزویش رسیده باشد، پیروز
 
کامیار
کامیاب، آنکه کام و نشاط دوست اوست، کامروا و پیروز
 
کاوان
کاویان، منسوب به کاوه
 
کاوک
کاوه
 
کاووس
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیقباد پادشاه کیانی، به معنی پادشاه توانا نیز آمده است.
 
کاووش
جستجو، بررسی، تحقیق
 
کاویان
پرچم کاوه که به درفش کاویانی معروف است.
 
کبوده
از شخصیت‌های شاهنامه فردوسی است، مردم چوپان افراسیاب تورانی
 
کدمان
نام اصلی داریوش پادشاه هخامنشی
 
کراخان
نام پسر بزرگ افراسیاب تورانی
 
کروخان
از شخصیت های شاهنامه فردوسی،نامدلاوری تورانی فرزند ویسه در سپاه افراسیاب تورانی
 
کسرا
کسری، معرب از فارسی، عربی شده اسم فارسی خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
 
کسری
کسرا، معرب از فارسی، خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
 
کشواد
از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر گودرز، سردودمان گودرزیان و یکی از پهلوانان دوره فریدون پادشاه پیشدادی
 
کلاهور
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری مازندرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
 
کلباد
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ویسه برادر پیران پهلوان تورانی
 
کمانگیر
کماندار
 
کمبوجیه
نام پسرکوروش پادشاه هخامنشی
 
کنارنگ
فرماندار، حاکم، لقب مرزبان ابرشهر در زمان ساسانیان
 
کندر
صمغی خوشبو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان تورانی سپاه ارجاسپ وزیر لهراسپ پادشاه کیانی
 
کندرو
نام پیشکار ضحاک، از شخصیتهای شاهنامه فردوسی
 
کوت
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هزاره سرداران رومی و از یاران خسروپرویز پادشاه ساسانی
 
کوچک
دارای حجم اندک، ریز، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، لقب اردشیر پسر شیرویه پادشاه ساسانی
 
کورش
کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایران که تخت جمشید را بنا نهاد.
 
کورنگ
نام پسر گرشاسپ از پادشاهان پیشدادی
 
کوروس
کوروش، اسم سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایران که تخت جمشید را بنا نمود.
 
کوشا
ساعی، تلاشگر
 
کوشاد
ریشه گیاهی خوشرنگ
 
کوشان
کوشا، ساعی، تلاشگر
 
کوشیار
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
 
کولیار
نام روستایی
 
کوهرنگ
نام دره و رودخانه ای در زردکوه بختیاری
 
کوهسار
جایی که دارای کوه های متعدد است.
 
کوهشاد
نام روستایی در استان هرمزگان
 
کوهیار
کوه نشین، نام برادر مازیار فرمانروای طبرستان
 
کوهین
منسوب به کوه، نام گیاهی که ریشه آن مانند ریشه نی است
 
کهار
گهار، از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی و جزو سپاه افراسیاب تورانی
 
کهرم
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
 
کهیار
کوهیار، کوه نشین، نام برادر مازیار فرمانروای طبرستان
 
کهیلا
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
 
کی آذر
مرکب از کی (پادشاه) + آذر (آتش)؛ پادشاه آتش، نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
 
کی راد
پادشاه بخشنده
 
کی زاد
زاده پادشاه
 
کی منوش
از پادشاهان یا شاهزادگان پیشدادی بنا به روایت تاریخ سیستان
 
کیا
پادشاه سلطان، حاکم، فرمانروا
 
کیاجور
عاقل، فاضل و دانا
 
کیاچهر
آن که دارای چهره و صورتی شاهانه است.
 
کیاراد
پادشاه جوانمرد، مرکب از کیا به معنای سلطان و پادشاه و راد به معنای جوانمرد
 
کیارخ
کیاچهر، آن که دارای چهره و صورتی شاهانه است.
 
کیارزم
مرکب از کیا (پادشاه) + رزم (نبرد)؛ به معنی پادشاه نبرد و مبارزه
 
کیارس
کیارش، از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی
 
کیارش
از شخصیتهای شاهنامه فردوسی، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی، مرکب از کی + آرش، آرش پادشاه
 
کیارنگ
رنگ پاکیزه و لطیف
 
کیازند
پادشاه بزرگ
 
کیاشا
شاهنشاه، شاه شاهان، مرکب از کیا (به معنی حاکم، سلطان، فرمانروا) + شا (مخفف شاه)
 
کیان
پادشاهان، سلاطین، دومین سلسله پادشاهی از دوره تاریخ افسانه ای ایران
 
کیانوش
بزرگ جاویدان، نام یکی از دو برادر فریدون در شاهنامه
 
کیانمهر
مرکب از کیان (به معنای سرزمین یا جمع کی به معنی شاه) + مهر به معنی (محبت یا خورشید) دوستی شاهانه، محبت بزرگوارانه، خورشید سرزمین، آنکه در تمام سرزمین برجسته و نورانی و محبوب است است.
 
کیاوش
مانند پادشاه، بزرگوار، نام پدر کیقباد، کی + آوش، آوش شاه
 
کیخسرو
پادشاه بزرگ و والامقام، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر سیاوش پادشاه کیانی
 
کیسان
مانند پادشاه، دارای منش شاهانه
 
کیقباد، کیغباد
پادشاه محبوب و سرور گرامی، از شخصیتهای شاهنامه، نام نخستین پادشاه کیانی ایران از نژاد فریدون
 
کیکاووس
پادشاه عادل و اصیل، از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پادشاه کیانی، پسر کیقباد
 
کیوان
ستاره زحل، نام یکی از بزرگان دربار بهرام گور پادشاه ساسانی
 
کیوس
نام پسرقباد و برادر بزرگ انوشیروان پادشاه ساسانی
 
کیومرث
نخستین فرمانروای جهان بنا به روایت شاهنامه، نام اولین پادشاه پیشدادی
 
کیهان
جهان، دنیا، گیتی


اسامی عربی

کاظم
فروبرنده خشم، حلیم، بردبار، لقب امام هفتم شیعیان
 
کافی الدین
لایق و کارآمد در دین
 
کامل
بی عیب، بی نقص، به کمال رسیده
 
کرام الدین
بزرگوار دین
 
کرم
بزرگواری، بخشندگی جوانمردی،لطف، احسان
 
کرم الله
بخشش و لطف خداوند
 
کریم
بخشنده، سخاوتمند، از اسامی خداوند
 
کسا
عبای ضخیم
 
کلیم
هم سخن، سخنگو، لقب موسی (ع)
 
کلیم الله
آن که خداوند با او سخن گفته است، لقب موسی (ع)
 
کمال
بی عیب و نقص بودن، آخرین حد چیزی، نهایت، کامل بودن، خردمندی، دانایی
 
کمال الدین
کامل در دین، سبب کمال دین، اسم یکی از نقاشان معروف اواخر دوره تیموری و اوایل دوره صفوی، کمال الدین بهزاد
 
کمال الملک
آن که موجب کمال سرزمین و ملک است، لقب یکی از نقاشان اسطوره ای ایران در دوره قاجاریه، محمد غفاری
 
کمیل
نام پسرزیاد ازیاران علی (ع) نام دعائی منسوب به کمیل پسر زیاد
 
کیسان
لقب مختار ثقفی


اسامی اوستایی - پهلوی

کاوه
از شخصیتهای شاهنامه، اسم آهنگری ایرانی در زمان ضحاک و برپادارنده پرچم ایران (درفش کاویانی) و رهبر قیام علیه ضحاک ماردوش


اسامی عبری

کاد
نام پسر یعقوب (ع)


اسامی یونانی

کارانوس
از سرداران سپاه اسکندر مقدونی


اسامی ارمنی

کارو
نوید دهنده


اسامی هندی - سنسکریت

کریشنا
جاذب، رباینده، از خدایان هندو، هشتمین تجسم ویشنو


منبع: سایت ستاره


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما