نوجوان و حيات اخلاقي

در ماه رمضان خودم را برترين و خوشبخت ترين فرد روي زمين مي دانم، ولي بعد از ماه رمضان خود را در جهنم مي بينم، حتي نمازم را هم بعد از ماه رمضان به موقع نمي خوانم. من نمي توانم نمازم را به طور دايم و منظم بخوانم، راهنمايي بفرماييد.
شنبه، 18 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نوجوان و حيات اخلاقي
نوجوان و حيات اخلاقي
نوجوان و حيات اخلاقي

نويسنده:محمد رضا شرفي
در ماه رمضان خودم را برترين و خوشبخت ترين فرد روي زمين مي دانم، ولي بعد از ماه رمضان خود را در جهنم مي بينم، حتي نمازم را هم بعد از ماه رمضان به موقع نمي خوانم.
من نمي توانم نمازم را به طور دايم و منظم بخوانم، راهنمايي بفرماييد.
مادرم را خيلي دوست دارم ولي نظر او مخالف نظر من (که سعي مي کنم در جهت فرامين حضرت امام (س)باشد)است، چه کار کنم؟
بگوييد که چگونه مي توانيم ارزشها را از ضد ارزشها تشخيص دهيم؟ (1)
به شماها درباره ي نوجوانان به نيکي سفارش مي کنم که آنها دلي رقيقتر و قلبي فضيلت پذير دارند.(2)
فرزندم،در دوره ي نوجواني به تربيت و ادب تو پرداختم، قبل از اين که قساوت و سختي (در دوران پيري)قلبت را فرا گيرد.(3)

1-نداي ارزشها

نوجوان در زمينه ي مسايل اخلاقي و معنوي چگونه مي انديشد؟ و چه نگرشي نسبت به ارزشها و ضدارزشها دارد؟
نوجوان در دوران بلوغ، توجهش به مسايل ماوراء طبيعي جلب مي شود و علاقمند است که در مورد آن سوي پرده ي طبيعت آگاهي يابد و افکارش از پوسته ي هستي بگذرد، آن را بشکافد و از دنياي معنويات، جهان آخرت، ايده آلهاي اخلاقي و زهدگرايي باخبر شود.
ازنظرقلبي و احساسي نيز،تمايل او به زيباييهاي معنوي برانگيخته مي شود و مصداق کلام پيامبر (ص)واقع مي شود که فرمود:
آنها قلبي فضيلت پذيرتر و دلي رقيقتر و حساستر دارند.خداوند مرا به پيامبري برانگيخت تا مردم را به رحمت الهي بشارت دهم و از عذابش بترسانم.جوانان و نوجوانان سخنانم را پذيرفتند و با من پيمان محبت بستند، ولي پيران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند.
آنگاه رسول خدا (ص)به آيه اي از قرآن اشاره کرد و درباره ي مردم کهنسال که مدت زندگي آنها به درازا کشيده و دچار قساوت و سخت دلي شده اند، سخت گفت.(4)
فضيلت دوستي و خيرخواهي نوجوانان گاهي شعاع گسترده تري پيدا مي کند و ميل به اصلاح عالم و تحول جهاني در آنان افزايش مي يابد.استانداردها و ايده آلهاي اخلاقي تمامي وجود نوجوانان را مسخّر مي کند و به چيزي جز مدينه ي فاضله نمي انديشند.چنانچه اين اراده و تمايل اخلاقي جهت مطلوب پيدا کند و پرورش يابد و به نظم و انسجام درآيد،حيات ارزشها در اين دوره، شکوفايي و درخشندگي خاصي پيدا مي کند و زمينه ساز حرکتها و رشدهاي نوجوان مي گردد.
برخي از روان شناسان نيز در اين زمينه به تمايلات اخلاقي نوجوانان اشاره کرده اند، از جمله «موريس دبس»مي نويسد:
نداي ارزشهاي اخلاقي در دوره ي بلوغ به اين معني است که نوجوان براي تمايل به نيکي، حساستر است.(5)
«دوريس اودلوم»معتقد است:
يک نوجوان بدون زمينه ي مذهبي و ديني شبيه به کشتي بدن سکان است. (6)
گرايشهاي اخلاقي نوجوان در کناراستعداد منفي گراي و چرخش براي روي آوردن به سوي ضدارزشها، وجود او را تحت تأثير قرار مي دهد و پاسخ نوجوان به هريک از اين دو دسته گرايش، موجب تقويت يکي و تضعيف ديگري مي شود.

2-سربرآوردن فطرت

فطرت را در معني، عبارت از گرايشهاي ذاتي، جبلي و سرشتي مي دانند که در نقطه ي مقابل اکتساب،تأثير محيط و تعليم و تربيت قرار مي گيرد. اگر فطرت را همچون منشوري بدانيم، از هرجنبه به آن بنگريم تجلي خاصي در آن مي بينيم.يکي از وجوه مسلم فطرت انسان، گرايش به ارزشها و نفي ضدارزشهاست.
دستگاه ادراکي بشر به گونه اي آفريده شده است که در برابر خير و نيکي، تمايل قلبي نشان مي دهد و در قبال شر و بدي،از خود اکراه و انزجار بروز مي دهد.اين درمواردي است که فطرت،دستخوش غبارآلودگيها و کدورت انحرافات اخلاقي نشده باشد.
يکي از نويسندگان و صاحبنظران مسلمان، «ابن طفيل اندلسي»است که در رساله ي مشهورفلسفي و اخلاقي خود به نام «حي بن يقظان»يا «زنده يبيدار»، اشارات بديعي به مسئله فطرت در وجود بشر دارد و چگونگي معرفت بشر را متأثر ازعقل و نيروهاي فطري وي مي داند که اين مطلب در رساله ي «قصه الغربه الغربية»اثرشيخ شهاب الدين سهروردي نيز آمده است. (7)
نويسندگان مسيحي نيزبه مسئله فطري بودن خيراخلاقي، اشاره کرده اند. يکي از آنان «تانه گي دوکه نه تن»مي باشد که در کتاب «سه مقاله» ضمن بيان واقعيات فطري در وجود بشر مي نويسد:
حس ديني يکي از عناصر اوليه ي ثابت و طبيعي روح انسان است. اصليترين و ماهوي ترين قسمت آن به هيچ يک از رويدادهاي ديگر قابل تبديل نيست.بلکه نحوه ي ادراک فطري وراء عقلي است که از يکي از سرچشمه هاي ژرفاي روان ناخودآگاه فوران مي کند و نسبت به مفاهيم زيبايي (مربوط به هنر)و نيکي (مربوط به اخلاق)و راستي (مربوط به علم)و مفهوم ديني يا به طور صحيحتر مفهوم مذهب ،مقوله چهارمي است که داري همان
اصالت و استقلال سه مفهوم ديگر است.(8)
حس ديني يا تقديس ارزشها و تقبيح ضدارزشها در نوجواني، سر برمي آورد و تمامي وجود نوجوانرا به شدت تحت تأثير قرار مي دهند، به گونه اي که دريافتها و ادراکهاي وي با بينش فطري و گرايش به نيکي مورد تجزيه و تحليل قرار مي گيرد.
توجه دادن نوجوان به اين گونه گرايشها فطري و ايجاد روح علاقمندي و تقديس ارزشهاي اخلاقي، در زماني صورت مي گيرد که غرايز در حد قدرت و چيرگي بر نوجوان مسلط مي شود و مايل است تا تمامي وجود او را مالک شود و هنگامه ي تقابل ارزشها و ضدارزشها فرا مي رسد.
تقويت جنبه هاي فطري نوجوان در طريق بيان حکايات اخلاقي، وقايع مستند تاريخي، شناخت فرهنگي ملي و اسلامي، به تصوير کشيدن چهره هاي ارزشمند عرفان اسلامي و بهره گيري از زبان ارتباطي هنر، مي تواند او را در غلبه يافتن بر سرکشيهاي غرايز و حفظ تعادل، ياري دهد.

3-گرايش به کمال (کمال گرايي)

از زيباترين و با معناترين جلوه هاي انساني، جوشش جهت دار وي به تعالي و تکامل است.مرز تفکيک انسان از ساير موجودات، عشق به برترها و برتريهاست که معناي انسانيت را تجلي مي بخشد.تحول از پايگاه انسان موجود به قله ي انسان مطلوب، حرکت مي آفريند و پويايي به زندگي مي بخشد.از اين منظر، کمال گرايي، به منزله ي نياز روحي بشر تلقي مي شود.
روان شناسان مکتب کمال و در پيشاپيش آنان «آبراهام مازلو»چنين نيازي را «خودشکوفايي»يا تحقق خويشتن ناميده اند؛ آنجا که انسان در مرز بهنجار فراتر مي رود و در وراي آن به محقق ساختن تمامي قابليتهاي دروني مي انديشد.
کمال گرايي،به نوجوانان نيز همچون بزرگسالان و حتي بيش از آنان پويايي مي بخشد و آرماني نوين فرا راه زندگيشان مي آفريند.خودانگيزي نوجوان و تفسير و تبيين دقيق مفهوم کمال،گامهاي نخستين براي نيل به مقصود است. زيرا هر کس به گونه اي درباره ي آن مي انديشد و تصوير خاصي از آن را در ذهن دارد.
مذهب از سرچسمه هاي اصيل و منابع قابل اتکايي است که مي تواند کمال گرايي نوجوان را ارضا کند و براي پرسشهاي فطري نوجوان در خصوص ارزشهاي اخلاقي و معنوي، دست اندرکار تدوين ساختار ارزشها شود. سلوک اخلاقي انسان را بر شالوده ي مذهب بهتر مي توان بنا کرد.
استخراج نمونه هاي بديع و جذاب از فرهنگ اسلامي در زمينه کمال جويي و استعلا و تدوين آنها در قالبي روان و شيوا، به نحو مطلوب و مؤثري اقناع کننده ي ذهن نوجوانان است.عرفان اسلامي، مظاهر کم نظير و تکان دهنده اي از کمال جويان را در بر دارد.نوجوان با درک دقيق و تفسير صحيح کمال گرايي، به نقطه اي مي رسد که به بي حاصلي و پوچي بسياري از آرزوهاي بشري واقف مي شود، آنگاه با چشم اندازي گسترده از قله ي آگاهي به بستر حرکتهاي بشري مي نگرد و در تکاپوي روزمره ي زندگي، از استعلاي روحي غافل نمي ماند.

4-تحصيل يک فلسفه ي حياتي

روزها فکر من اين است و همه شب سخنم
که چرا غافل از حال دل خويشتنم
زکجا آمده ام، آمدنم بهرچه بود
به کجا مي روم آخر، ننمايي وطنم
پاره اي از صاحبنظران معتقدند که تعدادي از نيازهاي اساسي در دوره ي نوجواني به شدت مطرح مي شوند و ارضاي فوري و قانع کننده اي مي خواهند؛ از جمله ي آنها، يکي نياز به تحصيل فلسفه حياتي ارضا کننده است.
کودک خردسال با سؤالهاي بي شماري دست به گريبان است و درباره ي ماهيت جهان انديشه هاي نارسايي دارد، ولي تنها دردوره ي نوجواني است که او به يک نظر پابرجا و استوار درباره ي معني و مفهوم حيات معتقد مي شود. سؤالهايي که براي نوجوان مطرح است بيشتر مربوط به حقيقت، مذهب و کمال مطلوب است.(9)
درحقيقت نوجوان دراين دوره به بازنگري معتقدات و باورهايش مي پردازد و آنها را مورد بررسي و نقد قرار مي دهد.اعتقادهاي او در دوران کودکي، جنبه ي تقليدي داشت و از اعتقادهاي والدين، نشأت مي گرفت.لکن نوجوان مصمم است تا نظامي از معتقدات و باورها را از نو براي خويش به وجود آورد و تکيه گاه زندگي اش قرار دهد.
او براي رسيدن به منزلگاه يقين،بناچار از گذرگاه شک و ترديد عبور مي کند. سؤالهاي او بعضاً هاله اي از شک،ناباوري و ابهام همراه است و والدين و بزرگترها را آشفته و نگران مي نمايد و در برخي موارد همين موضوع، زمينه ي برخوردها و اصطکاکهاي درون خانواده را باعث مي شود.
بايد شک نوجوان را آغاز حرکت جديد بدانيم که او را به يقين مي رساند. خويشتن داري و آگاهي بخشي دو عنصر اساسي و لازمي هستند که او را از ترديدها مي رهاند و به سرچشمه ي آرامش و اطمينان که يقين است، مي رساند.
از تکفير نوجوان بايد خودداري نموده و فرصت لازم را براي بحث و گفتگو در باره ي مسايل اعتقادي اش، به او بدهيم و درعين حال بايد به او تفهيم کنيم که: «شک گذرگاه خوبي است ولي منزلگاه خوبي نخواهد بود.»
يکي از روان شناسان بر آن است که:
فرضيه ي مذهبي نوجوان، همچون چوب بست،شخصيت او را نگه مي دارد و در نتيجه اين امراحساس مسئوليت آنها به ايمني تبديل مي شود.(10)
نوجواني مي گفت:
من دوست دارم بدانم کجا هستم. ابداً اين اعتقاد که جهنمي وجود دارد، مرا نمي ترساند.زيرا مي دانم که با رفتار درست مي توانم از آن پرهيز کنم و همچنين مي دانم که اگر بيشترين کوشش خود را در جهت خوبي هدايت کنم، پاداش بهشت خواهم داشت.من اعتراف کردن را هم دوست دارم.زيرا آن کار مرا از احساس گناه و احساس شديد مسئوليتها رها مي سازد.وقتي توبه کردم و پاک شدم، احساس مي کنم که مي توانم با فکري آسوده و وجداني آرام به کار خود ادامه دهم.من دوست دارم که احساس کنم مردم عاقلتر و مجربتري بوده و هستند که معيارهايي را براي انسان به وجود آورده اند که طي قرون و اعصار با آن زندگي کرده اند و اگر من به يک تشکيلات مذهبي وابسته باشم که ميليونها مردم در طي قرون بدان ايمان داشته اند، احساس ايمني بيشتري مي کنم.»(11)
کساني که مي دانند در کدام جهان زندگي مي کنند و آغاز و انجام هستي چگونه است، احساس مي کنند تکيه گاه فکري نيرومندي دارند که آنها را در مقابله با فراز و نشيبها حفظ مي کند.چون به آنها قدرت تحليل و تبيين مسايل را مي بخشد. آنها در نهايت به قانونمندي هستي دست مي يابند و معياري براي ارزيابي مسايل خواهند داشت.درغير اين صورت، نوجوان احساس معلق بودن در فضا، احساس بي وزني و نداشتن تعادل لازم مي نمايد.
اميرالمؤمنين علي (ع)دربياني کوتاه ولي عميق مي فرمايد:
کساني که بدانند از کجا آمده اند،در کجا (کدام جهان)زندگي مي کنند و به کجا خواهند رفت، مورد رحمت پروردگارند.(12)
ساعتي در خود نگر تا کيستي
از کجايي وز چه جايي چيستي
در جهان بهر چه، عمري زيستي
جمع هستي را بزن بر نيستي
از حسابت تا خبردارت کنم
بر اين اساس، درحقيقت فلسفه ي حياتي مورد نياز نوجوان مشتمل بر سه محور زير است:
1-فلسفه ي آفرينش:مبدأ هستي چيست؟ آفرنيش چگونه تبيين مي شود؟ و آغاز جهان چه بوده است؟
2-فلسفه ي زندگي:زندگي براي چه معنا و مقصودي است؟ چرا بايد رنج کشيد و محنتها را تحمل نمود؟
3-فلسفه ي مرگ:چرا بايد از اين جهان رخت بربست؟ مرگ چگونه چيزي است؟ و پس از مرگ چه خواهد شد؟ و...

بررسي ديدگاههاي روان شناسان

«اشپرانگر»يکي از روان شناسان بلوغ معتقد است که:
شکل پذيري هدفها و نقشه هاي زندگي را در اين مرحله نمي توان تنها محدود به انتخاب يک حرفه دانست.بلکه آن، شامل مفهوم کلي يک «فلسفه زندگي» و «توجه به آينده» است.در حالي که کودک، بيشتر در «زمان حال» زندگي مي کند، «نوجوان» به سرعت ديد زماني يا زمان فکري خود را به سوي آينده و گذشته (به هر دو سو)گسترش مي دهد.او خود را به صورت يک واحد جامع درحال رشد، مي نگرد که هر تجربه در او جذب شده، جزيي از واحد کل وجود منحصر به فرد وي مي گردد و هر تجربه در تحول آينده ي او، مؤثر واقع مي شود. (13)
برخي از دست اندرکاران تعليم و تربيت که نهضت بازگشت به طبيعت را به وجود آوردند، مانند «روسو»معتقدند که «در مرحله ي 15تا 20 سالگي، علاقه هاي مذهبي بر نوجوان غلبه دارند.»(14)
جالب توجه آن است که حتي روان شناسان بزرگ مادي گرا بعضاً به اين تمايلات مذهبي و اخلاقي اذعان نموده اند.
«کوچتکف»و «لاپيک» دو تن از روان شناسان بزرگ روسي هستند. آنها درزمينه ي گرايشهاي اخلاقي نوجوانان مي گويند:
در جوانان احساسات معنوي که متوجه حل مسئله درسي يا علمي است، به موازات احساسات زيبايي شناسي رشد مي کند که مربوط به شناسايي هنر، طبيعت و ادبيات است.(15)
مهمترين مقام در اين سن، احساسات اخلاقي اشغال مي کند.
«بلر»و «جونز» (16)دو تن از روانشناسان غربي نيز در ادامه ي نظريات قبلي خود مي نويسد:نوجوان مايل است که از نظر معرفت و شناخت، خلأ موجود در زندگي اش را پر کند.يک فلسفه ي ارضا کننده يا يک دسته عقايد متقن، به او از نظر رواني، امنيت و آرامش فکري مي دهد. شواهد موجود نشان مي دهد که در دوره ي نوجواني، مسايل مربوط به مذهب، احياناً تغيير دادن آن و همچنين فعاليتهاي اصلي سياسي به اوج قدرت مي رسد. (17)
زمينه هاي خانوادگي و تربيتي نوجوان، امکان دست يابي او را به يک کليت و فلسفه ي جامع که پاسخگوي نيازهاي روحي و فکري اش باشد، فراهم مي نمايد و در غير اين صورت نوجوان، دچار خلأروحي عميقي خواهد شد؛ به گونه اي که احساس مي کند، موجودي «پا در هوا»و «بي هويت»است و لذا تحمل چنين وضعي برايش رنج آور خواهد بود.
خلأ اعتقادي، نوجوان را به گرايشهاي فرهنگي مبتذل، پيوستن به گروهها و «ايسم»هايي ديگر سوق مي دهد و زمينه ساز برخي از هنجارشکنيهاي جامعه از قبيل «پانک»مي شود.
در تحقيقي که تحت عنوان، «بررسي پانک و رفتارهاي هنجارشکن» توسط گروه علوم انساني دفتر مرکزي جهاد دانشگاهي صورت گرفته است به (18)برخي از علل گرايش نوجوان و جوانان به اين رفتار هنجارشکن اشاره شده است که در زير به نقل برخي از دستاوردهاي آن مي پردازيم:
آنچه که طي اين گزارشها مشخص مي شود، آن است که اکثر جوانان (جوانان پانک)بدون آگاهي از مفهوم و فلسفه ي پانک به تقليد از آن مي پردازند. بنابراين مهمترين و اصليترين گرايش نوجوانان به اين گونه پديده هاي بي ارزش و (پانک و ساير انحرافات)، خلأ و کمبودي است که دارند و در همين رابطه گم کردن هويت واقعي خويش يا در مواردي بي هويتي، مؤثر است.
در طي اين گزارشها مصاحبه اي نيز با دکتر احمداحمدي انجام شده است و ايشان معتقدند:
بيشتر جواناني که گرايش به تقليد ازغرب پيدا مي کنند، از خانواده هاي مسئله دار فاقد معنويت و ايمان برخاسته اند.
و در ادامه مصاحبه درباره ي آنچه جوانان را به سوي چنين رفتاري مي کشاند، بيان داشته اند:
1-نياز به داشتن هويت، مشخصات مخصوصي که آنها را از گمنامي بيرون آورد.
2-نيازشديد به تعلق داشتن به يک گروه انساني
3-يافتن هدف راهي براي رفع بي هدفي در زندگي
و در تحليل داده هاي کمي اين تحقيق که در صفحه ي 18 ذکر شده،آمده است که:
دختران هنجارشکن (پانکي)شمال و جنوب شهر تهران، تقريباًاز نظر اعتقادات، بسيار کم اعتقاد مي باشند.
چنانچه برخي از خانواده هايي که بار فرهنگي و تربيتي غرب را بر دوش مي کشند، به «آرمان زدايي»نوجوانان و جوانان خويش،اهتمام نمايند وآنان را از انديشه و اعتقاد اصيل ديني تهي سازند، درحقيقت چنين نوجواناني در برخورد با انديشه ها و افکار مهاجم و ويرانگر، خلع سلاح و بي دفاع مي شوند و در نهايت فرومي ريزند و سقوط مي کنند.

القاي معنويت

جوانا ره طاعت امروز گير
که فردا جواني نيايد ز پير
فراغ دلت هست ونيروي تن
چو ميدان فراخ است گويي بزن
قضا روزگاري زمن در ربود
که هرروزي از وي شبي قدر بود (19)
جوانه هاي معنويت از سرچشمه ي زلال فطرت سر برمي آورند و جوششهاي دروني انسان را باعث مي شوند.در نوجواني چنانچه تلقين معنويت و اخلاق به خواهشهاي فطري پيوند خورد، مظهر يکي از بارزترين ابعاد وجودي فرد که همان بُعد اخلاقي و مذهبي است، مي شود.
بايد به نوجوان تفهيم نمود که دل و قلب او پاک و زلال است، محبوب خداست و بيشتر از هرزمان ديگري، به خداوند نزديک است.
در اين قحط سال عاطفه و خزان ايمان و جهاني که خلأ هولناک و ژرفي بشريت را تهديد مي کند و در برهه اي که تحيلل مکانيستي و مادي از هستي، به بن بست رسيده است و «عصر قحطي ايمان»نام گرفته است، ضرورت آشنا نمودن نوجوان با تفسيري معنوي از نظام آفرينش بيش از هر زمان ديگر جلوه گر مي شود.
در حديث آمده است که پيامبر بزرگوار اسلام (ص)فرمود:
فرشته ي الهي هر شب به جوانان بيست ساله ندا مي دهد:کوشش و جديت کنيد و براي نيل به کمال و سعادت خود مجاهده نماييد.(20)
بايد نوجوانان را مورد خطاب قرار دهيم که اينک شما مورد عنايت و رحمت خدا هستيد چون دلي پاک و قلبي فضيلت خواه داريد و هيچ گروه سني ديگر تا اين اندازه مورد توجه پروردگار نيستند و بار ديگر رسول پاک صلي الله عليه و آله فرمود:
من به تمام شما مسلمانان توصيه مي کنم که نسبت به جوانان با نيکي و نيکوکاري رفتارکنيد و شخصيت آنان را گرامي و محترم بداريد.(21)
اگر به نوجوان بقبولانيم که ديدگاه پيامبر اکرم (ص)نسبت به او برخوردار از تکريم و گرامي داشت خاصي است و حتي ديگران موظفند با او به گونه اي خيرخواهانه برخورد نمايند، اينها همه نگرش نوجوان را نسبت به معنويات و اعتقادات مذهبي دگرگون مي کند.
و ديگر بار، بيان اين واقعيت که:
محبوبتر از هرچيز نزد خداوند جواني است که از گناه توبه کند و از پيشگاه الهي طلب آمرزش مي نمايد.(22)
و يا اين مطلب که:
توبه از گناه، هميشه پسنديده است ولي در سنين جواني بهتر و پسنديده تر است.(23)
چشم اندازهاي اميدآفرين و پرتحرکي را درمنظر نوجوان مي آفريند؛ به گونه اي که خود را از جذبه ي هواهاي نفساني و ضدارزشها برتر و بالاتر ببيند وخود را درمسير جاذبه هاي معنوي و الهي که ريشه در فطرت او دارد، قرار دهد و دامن خويش را از آلودگي منزه و محفوظ نگه دارد.

الگوها و اسوه هاي ايمان

هنگامي که شرح حال يکي از بزرگان را مي خوانيم و يا مي شنويم، گويي نسيم مفرحي بر ما مي وزد و روح ما را به اهتزاز درمي آيد، آنچنان که خود را بر فراز قلل کوهستانهاي رفيع احساس مي کنيم و نسيم فرح بخشي که از دامنه هاي سرسبز و جويبارهاي دور دست مي وزد ما را به وجد مي آورد و شوق حرکت را در دلمان زنده مي کند.
الگوها و نمونه هاي اخلاقي،هميشه نيروي محرکه ي جامعه بوده اند و کاروان بشريت را به هدفهاي متعالي و والايي سوق داده اند.به ويژه نوجوانان که هميشه مجذوب قهرمانان و سرمشقهاي عالي انسانيت بوده اند، در برابر اين جلوه هاي ارزشمند، بي اختيار مي شوند و سر تعظيم فرود مي آورند.

1-اسوه ي الهي

قرآن کريم براين نياز مهم بشر که همانا «نياز به الگو»است، تأکيد فرموده و«رسول الله»صلي الله عليه و آله را بهترين سرمشق بشريت معرفي مي نمايد. آنجا که مي فرمايد:
و در شخصيت رسول خدا (ص)براي شما الگويي الهي، وجود دارد. (24)
و الگوهاي محرک نوجوانان به ارزشهاي معنوي اين گونه بايد به آنان ارائه و معرفي شود.اگر شخصيت پرنفوذ رسول خدا (ص) به ويژه در دوران نوجواني و جواني ايشان به دانش آموزان معرفي گردد و بر عنصر اخلاقي شخصيت آن رسول گرامي که «محمد امين»لقب يافته بود، تأکيد شود و بخصوص اين حقيقت براي نوجوانان بيان شود و آن حضرت در نوجواني به اين لقب مفتخر شد، هاله اي از پاکي،قداست و حرکت، نوجوان را به وجد مي آورد و شيفته ي رسول الله (ص)و مجذوب شخصيت او مي شود.
بيان ويژگيهايي چون امانت، پاکي، صداقت، معصوميت و معنويت رسول الله (ص)حتي در سنين نوجواني و جواني، نوجوانان را به وجد مي آورد و آنان را در راه تحصيل ارزشهاي الهي و معنوي برمي انگيزد، نيروهاي خفته و استعدادهاي راکد آنان را بيدار نموده و به جريان مي اندازد.
شرح مبارزات و پايمرديهاي رسول اکرم (ص)در تمامي دوران زندگاني اش که براي اعتلاي کلمه ي حق صورت گرفته است، هر کدام فصل درخشاني را درتاريخ به خود اختصاص داده است و زمينه ي گسترده اي را براي الگوپردازي و اسوه نمايي فراهم مي نمايد.
به ويژه بايد به برخوردهاي شخصيت ساز آن بزرگوار با نوجوانان و جوانان اشاره نمود و بيان اين که رسول الله (ص)تا چه اندازه مقيد بود که با نوجوانان و جوانان براساس احترام و شخصيت دادن، مسئوليت سپاري و مشورت خواهي رفتار شود و علاوه بر آن براي نسل نوخاسته تبيين شود که در راه اعتلاي اسلام، نسل جوان، بيشترين مساعدت و همراهي را با آن بزرگوار نمودند.
روزي رسول اکرم به يکي از يارانش که مأموريت تبليغ اسلام در يکي از شهرها را عهده دار شده بود، فرمود:مردم آن ديار را در پذيرش اسلام چگونه يافتي؟
آن شخص عرض کرد:همگي سخنانم را شنيدند ولي جوانان و نوجوانانشان گفته هايم راپذيرفته و به اسلام گرويدند،درحالي که بزرگان و سالمندانشان از پذيرفتن آن سر باز زدند وبه اسلام نگراييدند.
بيان واقعيت تاريخي فوق مي تواند،جذبه و شور در نوجوان بيافريند و روح پاک او را به اهتزار درآورد.

2-علي (ع)،اولين نوجوان موحد

درتاريخ اسلام و سيره ي نبوي آمده است که اولين کسي که از مردان به پيامبر (ص)پيوست، «علي»عليه السلام بود که در آن هنگام 13 سال بيشتر نداشت؛ يعني در آغاز نوجواني خود بود.
در برهه اي از زمان که بزرگان قريش، اشراف مدينه و پيران قوم، پيامبر را تکذيب کردند و با او به مخالفت برآمدند، يگانه شخصيتي که با صفاي باطن و ضميري بيداربه پيامبر لبيک گفت و به اسلام گراييد، اميرالمؤمنين (ع)بود که در زمان حيات پيامبر (ص)و پس از آن لحظه اي از فداکاري و ايثار در راه اسلام، باز نايستاد و در خطرناکترين نبردها و حساسترين لحظات در کنارپيامبر بود و در شبي که پيامبر از مکه مهاجرت فرمود، در بستر او خوابيد که اين به مفهوم رفتن او در کام مرگ بود.ولي او به خاطر مجد و عظمت اسلام همه را به جان پذيرفت.
در حقيقت علي (ع)، دوران بلوغ خود را با اسلام آغاز کرد و آيين توحيددر تمام وجودش استوار گرديد و تا زمان شهادت، لحظه اي ترديد به خود راه نداد.
شرح دلاوريها و قهرمانيهاي آن حضرت بخصوص در پيکار با «عمروبن عبدود»و «مرحب يهودي»وساير پهلوانان، براي نوجواني که شيفته ي روحيه ي حماسي و شجاعت است، درکنار عنصراخلاص و تقواي آن بزرگوار در برگيرنده ي آثار تربيتي بزرگ مي باشد.

3-اسماعيل، ذبيح عشق

ديگر چهره ي حماسه پرداز و تبلور اخلاصي بزرگ در راه اطاعت پروردگار، حضرت «اسماعيل»(ع) است.زماني که پدر (حضرت ابراهيم) در خواب ديد که فرزندش را به مسلخ عشق مي برد، ماجرا را براي فرزند نوجوان در ميان نهاد و آن مظهر صفا و عشق به خدا،با قلت سن اما با کثرت ايمان نهراسيد و پاي در ميدان ارادت نهاد و با پدر اين چنين گفت:
اي پدر آنچه را که از جانب خدا به آن مأمور شده اي، انجام ده.اميد است در اين راه مرا از صابران بيابي.(25)
بيان چنين حادثه اي که عناصر ايمان و اخلاص توأم با روحيه ي شهادت طلبي در آن به چشم مي خورد، نوجوانان را مجذوب يکي از استوانه هاي ايمان و عشق به خدا مي نمايد و قلب حساس آنها را متأثر از ارزشهاي معنوي و الهي مي نمايد.

4-يوسف (ع)، مثل اعلاي نفس ستيزي

نوجواني که در پيکار با نفس و شهوات نيرومند،غالباً احساس ضعف و ناتواني مي کند، نيازمند الگويي واقعي است که در اين معرکه، دامن از آلودگيها رهانيده است و آن سمبل بزرگ نفس ستيزي، «يوسف صديق»عليه السلام است که در قرآن از او به عنوان يک اسوه ي نيرومند و پيروز،ياد شده است.لازم است خانواده ها و مربيان، صرف نظر از جنبه هاي تحريک آميز داستان يوسف و زليخا، به جنبه ي مثبت و ايمان افزاي آن، که همانا غالب آمدن يوسف بر يک جاذبه ي نيرومند شهواني است، اشاره نموده و نوجوانان را با اين شخصيت برومند الهي آشنا نمايند.
ذکر اين نکته براي نوجوانان بسيار مؤثر خواهد بود که حضرت يوسف صديق در سنين جواني در معرض اين امتحان دشوار الهي قرار گرفت و علاوه بر آن، زيبايي و نيرومندي فوق العاده ي آن پيامبر صديق زمينه را براي هر نوع کاميابي فراهم ساخته بود، لکن همگي اين عوامل درخدمت ايمان به خدا و حفظ تقوا واقع شدند و او از اين ابتلا به سلامت ايمان خارج شد.
علاوه براينها، اشاره به رمز پيروزي حضرت يوسف صديق مؤثر و تعيين کننده است.اين قهرمان نفس ستيز بزرگ در سه محور به راز موفقيت خود اشاره مي کند:(26)
1-پناه بردن به خدا و خود را در حصن حصين و دژ استوار او قرار دادن.
2-او را پرودگار خود دانستن و در همه حال نظارت او را بر اعمال خود احساس کردن.
3-اين که چون پروردگار من جايگاهم را نيکو داشته است، من هرگز از اين جايگاه رفيع معنويت تنزل ننموده و خود را به گناهان نخواهم فروخت.
داوود (ع)، قهرمان 13 ساله حکايت مؤثر و عبرت انگيز ديگر که نوجوانان را مجذوب الگوهاي راستين و واقعي مي نمايد، داستان حضرت «داوود»عليه السلام است که در پيکاري سهمگين که هيچ کس ياراي مبارزه با جالوت را نداشت به نيروي ايمان وشهامت ذاتي و توکل بر خداي، پاي در راه مبارزه نهاد و او را از بين برد. خداوند نيز به پاداش اين امر بزرگ او را در مقام فرمانروايي و فرزانگي بخشيد.(27)

6-ذريّه با ايمان موسي (ع)

در تفسير آيه ي «فما امن لموسي الاّ ذريه من قومه» (28)آمده است که زماني که حضرت «موسي بن عمران»به امر الهي قيام کرد و مردم را به آيين حق دعوت نمود،جزجمعي از ذراري و فرزندان آن قوم يعني کودکان نوجوانان، کسي به وي ايمان نياورد.(29)

7-جوانان اصحاب کهف

قرآن داستان «اصحاب کهف»را يکي از وقايع و آيات عجيب الهي مي داند.(30)آنگاه که اين گروه جوان از ايمان خود نگران شدند و براي حفظ ايمان و اعتقاد خود در غار پناه گزيدند، از خداوند درخواست کردند تا رحمتش شامل حال آنان شود و زمينه ي رشد و هدايتشان فراهم گردد.
قرآن اين جوانان را حق گرا و خداپرست معرفي مي نمايد که براي حفظ باور و اعتقاد خود مهاجرت کردن و خداوند الطاف خاص خود را شامل حال آنان نمود.
بيان تفصيلي داستان جوانان اصحاب کهف با استفاده از تفاسير و قصص قرآن، برانگيزاننده ي نوجوانان است و قوت و استحکام ايمان آنان را در بر خواهد داشت.زيرا اينها الگوهايي راستين و الهي در مصاف با مظاهر و شرک و کفر محسوب مي شوند.

8-حضرت علي اکبر (ع)

از چهره هاي درخشان و بي نظير حماسه عاشورا، حضرت علي اکبر عليه السلام است که يکي از فصلهاي ارزنده ي کربلا را به خود اختصاص مي دهد.
زماني که ايشان در بين راه کربلا با حضرت امام حسين (ع)گفتگو مي نمايد، مي پرسد:مگر ما بر حق نيستيم؟ و امام فرمود:چرا فرزندم ما بر حقيم. آنگاه اين جوان 18 ساله اي که از ايمان استوار و نيرومند برخوردار است، مي گويد:پس ما را از مرگ با کسي نيست.
در حقيقت عاليترين جوهر ايمان و اعتقاد راسخ و خلوص در راه مبارزه حق عليه باطل را در اين گفتگوي کوتاه مي توان يافت.بيان اين واقعيت تاريخ ساز، نوجوانان وجوانان را به اهتزاز روحي و برانگيختن اراده وا مي دارد.
سيدبن طاووس رحمه الله عليه در حالات علي اکبر (ع)در روز عاشورا چنين مي نويسد:(31)
ياران با وفاي حسين (ع)با بدنهاي چاک چاک بر روي خاک افتاده و به جز اهل بيتش کسي نمانده بود.
در آن هنگام فرزندش علي اکبر (ع) که چهره اش از همه مردم زيباتر و اخلاقش از همه نيکوتر بود، به سوي پدر آمد و اجازه جنگ خواست.حسين (ع) بدون درنگ اذنش داد، سپس نگاهي مأيوسانه بر اندام او انداخت و بي اختيار قطرات اشک بر صورتش جاري شد و گفت:خداوندا تو شاهد باش که جواني به سوي اين سپاه رفت که از لحاظ اندام اخلاق و سخن گفتن از همه مردم به رسول تو شبيه تر بود و هرگاه ما مشتاق ديدار پيامبر مي شديم به اين جوان مي نگريستيم.
در اين هنگام حضرت علي اکبر (ع)به دشمن نزديک شده و به جنگ پرداخت و زدوخورد سخت و خونين نموده، عده ي زيادي را کشت و سپس به سوي پدر آمد و گفت:اي پدر تشنگي جانم را به لب رسانيده و سنگيني آلات جنگ مرا به تعب انداخته،آيا ممکن است با مقداري آب مرا از تشنگي نجات دهي؟
امام حسين (ع)گريست و فرمود:فرزند عزيزم بازگرد و مختصر جنگي بکن زيرا بسيار نزديک شده است که جدت محمد (ص)را ملاقات کني و از دست او جام سرشاري بنوشي که از آن پس هرگز تشنه نشوي.
علي اکبر به سوي ميدان بازگشت.دست از جان شسته و آماده شهادت شد و حمله ي بسيار شديدي را آغاز کرد.ناگاه هدف تيري قرار گرفت که از اثر تير نيروي دفاع از او سلب شد و به روي زمين افتاد و به شهادت رسيد.

9-حضرت قاسم (ع)

نوجوان پرافتخاري که با فداکاري و ايثار خود برگ زريني به کتاب جاودان عاشورا اختصاص داد، حضرت قاسم بن الحسن عليه السلام در شب عاشورا براي ياران و نزديکانش، سخن مي گفت به آنان فرمود که فردا همگي کشته خواهيم شد و به فوزعظيم شهادت مي رسيم.
مورخين مي نويسند:
حضرت قاسم (ع)که درگوشه اي نشسته بود و به اين سخنان گوش فرا مي داد، در حالي که 13 بهار از عمرش بيشتر نگذشته بود به عموي بزرگوارش (امام حسين عليه السلام)گفت:عموجان آيا من هم جزو شهيدان هستم؟ امام (ع)فرمود:فرزند برادرم، مرگ در نزد تو چگونه است؟ و حضرت قاسم (ع)گفت:مرگ برايم از عسل شيرين تر است.
يکي از مورخين مي نويسد:(32)
جواني به سوي ميدان آمد که صورتش مانند پاره ماه بود و به جنگ مشغول شد.يکي از دشمنان شمشيري بر سرش زد و سر اورا شکافت و به صورت روي زمين افتاد و فرياد زد:اي عمو، مرا درياب.امام حسين (ع) مانند باز شکاري وارد ميدان شد و چون شير غضبناک بر آن سپاه حمله کرد و خود را به حضرت قاسم (ع) رساند و او را به سينه ي خود چسباند و در ميان شهداي اهل بيت خود برد و بر زمين نهاد. شهادت حضرت قاسم، الگوي بزرگي براي نوجوانان و جوانان، به تاريخ ارائه کرد.

10-مُصعب بن عمير،سفير نوجوان پيامبر (ص)

زماني که برخي از بزرگان مدينه به نامهاي «اسعدبن زرار» و «ذکران بن عبدقيس»به محضر پيامبر (ص) آمدند و از آن بزرگوار درخواست کردند که کسي را به نمايندگي خود با آنها به مدينه بفرستد تا آنها را با قرآن و اسلام آشنا نمايد، پيامبر،«مصعب»را که نوجواني پرشور و با نيروي ايمان فوق العاده بود با آنها به مدينه فرستاد و مردم را به شدت تحت تأثير قرار داد و در اين راه افتخارات درخشاني نصيبش گرديد و علاوه بر حضور در جنگ بدر در رکاب پيامبر،درجنگ احد نيز پرچمدار مخصوص پيامبر بود و در همين جنگ به درجه شهادت رسيد.(33)

11-عتاب بن اسيد، والي جوان مکه

پس از فتح مکه، رسول اکرم (ص)«عتاب بن اسيد»را والي مکه قرار داد که در اين روز سنش 21 سال بود.پيامبر فرمود که با مردم نماز بگذار و او اولين اميري بود که پس از فتح،درمکه اقامه ي نماز جماعت کرد و رسول الله (ص)فرمود:
«اگر بين مسلمين کسي را از تو شايسته تر مي شناختم حتماً اين مقام را به وي محول مي کردم.»(34)

12-اسامه بن زيد، فرمانده ي نوجوان مسلمين

نوجواني که درجنگ مسلمين با کشور نيرومند روم، به مقام فرماندهي سپاه مسلمين رسيد در حالي که سنش فقط 18سال بود و اين موضوع در تاريخ نظامي جهان اگر نگوييم بي نظير است، لااقل کم نظير است. (35)

13-حسين فهميده، نوجوان 13ساله ي انقلاب اسلامي

رهبر ما آن نوجوان 13ساله اي است که خودش را زير تانک دشمن انداخت. (36)«حسين فهميده»و ديگر فهميده هاي نوجوان، در تاريخ انقلاب اسلامي و دفاع مقدس هشت ساله، ماقم والايي را به خود اختصاص داده اند.آنان، با شگفتيهايي که آفريدند،دنيا را به قبول اين واقعيت وادار کردند که تنها نيروي سلاح تعيين کننده نيست، بلکه نيروي ايمان نوجوانان انقلاب اسلامي است که سلاح مدرن و پيچيده ي دشمن را از کار مي اندازد.
اميد است زندگينامه ي مشروح اين الگوهاي اخلاص و استوانه هاي ايمان، به طور مستند و تفصيلي نوشته شود و در اختيار ميهن اسلامي و ساير نوجوانان با ايمان کشورهاي اسلامي وآسيايي و آفريقايي که نداي اسلام انقلابي درآنها طنين انداز شده است، قرار گيرد تا ايمان و معنويت را به آنان تلقين و ارائه نمايد.

پي نوشت :

1-خلاصه اي از نامه هاي تعدادي از دانش آموزان شهرستان ساري.
2-حضرت رسول اکرم (ص)الحديث، جلد1، ص 349.
3-بخشي از نامه امام علي (ع)به فرزندش امام مجتبي (ع) نهج البلاغه، بخشي از نامه شماره 31.
4-الحديث، جلد1، ص 349.
5-بلوغ؛ موريس دبس، ترجمه حسن صفاري، ص 116
6-سيري در بلوغ؛ دوريس اودلوم، ص 149.
7-زنده ي بيدار؛ابن طفيل،ترجمه بديع الزمان فروزانفر، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، سال 1224.
8-سه مقاله؛ تانه گر دوکه نه تن، ترجمه مهندس بياني، شرکت سهامي انتشار صص 7 و 8.
9-روانشناسي نوجواني؛ «بلر» و «جونز» ترجمه رضا شاپوريان.
100-سيري در بلوغ؛ دوريس اودلوم، ص 145.
11-همان منبع، ص 145.
12-رَحِم الله اِمراً عَلِمَ مِن اَين و في اَين و اِلي اَين.
13-نظريه هاي بنيادي درباره ي نوجواني، ص 110 و 111.
14-تاريخ فلسفه تربيتي؛ فردريک ماير، ترجمه علي اصغر فياض.
15-روان شناسي و تربيت جنسي؛ کوچتکف و لاپيک، ترجمه محمدتقي زاده، ص 176.
16-Glenn Blair, Jones
17-روانشناسي نوجواني «بلر»و «جونز»، ترجمه رضا شاپوريان، ص 93.
18-اين تحقيق در زمينه ريشه يابي ناهنجاريهاي اجتماعي، پديده ي پانک و تحليلي پيرامون چگونگي تکوين و رشد آن مي باشد.
19-سعدي.
20-الحديث، جلد1، ص 353.
21-همان منبع، ص 349.
22-همان منبع، ص 355.
23-همان منبع، ص 355.
24-سوره احزاب، آيه 21.
25-سوره صافات، آيه 102.
26-سوره يوسف، آيه 23.
27-سوره بقره، آيه 251.
28-سوره يونس، قسمتي از آيه 83.
29-الحديث، جلد1، ص 349.
30-سوره کهف، آيه 9.
31-زندگاني اباعبدالله الحسين، سيدبن طاوس، ترجمه سيد محمدصحفي، ص 126.
32-همان منبع، ص 129.
33-الحديث، جلد1، ص 344.
34-همان منبع، ص 345.
35-همان منبع، ص 347.
36-امام خميني رحمه الله عليه.

منبع:دنياي نوجوان




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط