جوان و انتقاد
منبع: مجله معارف اسلامی شماره 62
در لغت عربی ، صرّافِ سکه شناس را منتقد و عمل جدا سازی اش را انتقاد می گویند .2 حوزۀ نقد و انتقاد ، وسیع و فراگیر است ، به همین دلیل گفته یا نوشته و یا عمل دیگران را در بر می گیرد .انتقاد و عیب جویی افراد با توجه به طرز به تفکر و نگرش مثبت یا منفی خود دربارۀ عمل کرد دیگران ،قضاوت های مختلفی دارند و عکس العمل های گوناگونی از خود بروز می دهند : گروهی در مقابل خوبی واکنش مثبت نشان میدهند و خوبان را تشویق می کنند، ولی از بدکاران انتقاد نمی کنند تا مبادا دل آزرده شوند و از محبوبیتشان کاسته گردد ؛ این افراد ، خود خواه ، محاظفه کار و منفعت طلب می باشند . گروهی دیگر فقط به بدی ها توجه می کنند و با عینک بدبینی اطرافیان را می بینند و همواره در پی یافتن نقاط ضعف و نادیده گرفتن خوبی ها و نقاط مثبت دیگران هستند ؛ این افراد به بیماری عیب جویی مبتلایند . گروه سوم که از سلامت فکر و پاکی دل برخوردارند ، خوبی ها و بدی ها را با هم می بینند ؛ از مشاهدۀ کارهای ناشایست ناراحت می شوند و لب به انتقاد می گشایند و کارهای خوب دیگران را ستایش و تحسین می کنند . عیب جویی و انتقاد ، در ردیابی عیوب و ابراز آن به صاحب عیب ، مشترک اند ، ولی در دوچیز تفاوت دارند : 1 – هدف عیب جو ، آزار دهی و تخریب شخصیت دیگری است ، در حالی که غرض انتقادگر ، اصلاح و خدمت به دیگری است . 2 – انگیزۀ عیب جو ، حسادت ، انتقام جویی و خود محوری است ، ولی منشأ انتقاد نوع دوستی ، خیر خواهی و مسئولیت پذیری است . از این رو در اسلام ، انتقاد بار مثبت و عیب جویی ، بار منفی دارد و از صفات ناپسند و گناهان بزرگ شمرده شده است .
امام علی (علیه السلام) می فرماید : « پی گیری عیوب دیگران ، از قبیح ترین عیوب و بدترین گناهان است .»3 استاد مطهری در تفسیر و تعریف نقد می نویسد : قوۀ نقادی و انتقاد کردن ، به معنای عیب گرفتن نیست ؛ معنای انتقاد ، یکی شیء را در محک قرار دادن و به وسیلۀ محک زدن به آن ، سالم و ناسالم را تشخیص دادن است .4 هدف از نقد و انتقاد در نظام ارزشی اسلام ، پاره کردن و دریدن و ایجاد بدبینی در جامعه نیست ، بلکه ارج نهادن به کار مثبت دیگران و یاد آوری نقاط ضعف و قوّت در کنار هم می باشد . سنجش و ارزیابی و بررسی همراه با عدل و انصاف و دیدن درد و ارائۀ درمان ، در مفهوم نقد صحیح نهفته است . بنابراین توصیف ، انتقاد کردن – بر خلاف عیب جویی – کار آسانی نیست . انتقاد و نصیحت انتقاد ونصیحت کردن از دو جهت متفاوت است :1 – همیشه انگیزۀ نصیحت ، خیر خواهی و خدمت رسانی است ، ولی انگیزۀ انتقاد ، گاهی ضرر رساندن به دیگری و تخریب چهرۀ اوست که از آن به انتقاد مخرّب یاد می شود . 2 – زبان نصیحت ، مختلف است ؛ گاهی با انتقاد و در پاره ای موراد ، با تحسین و تأیید انجام می گیرد . فلسفۀ انتقاد شاید این سؤال در اذهان برخی رسوخ کند که چرا باید از دیگران انتقاد کنیم ؟ مگر انسان به کمک عقل و خرد خود نمی تواند راه صحیح زندگی را برگزیند ؟ در پاسخ باید گفت : در نهاد انسان ، در کنار عقل ، غریزۀ حب ذات نیز وجود دارد که گاهی منشأ انحراف در نگرش آدمی به خود می شود ، به طوری که ممکن است در کسی عیبی باشد ولی از آن غافل گردد ، در حالی که همان عیب را در دیگری دیده و بر اساس آن قضاوت کرده است .
غریزۀ خود دوستی باعث می شود انسان در مواردی اعمال خود را توجیه نماید و یا به دلیل تأثیر پذیری از خانواده و اجتماع و منافع شخصی ، عقل کارایی خود را از دست بدهد ؛ در این صورت باید عقل دیگران را ضمیمۀ عقل خود کند و از نقد وبررسی آنان استفاده نماید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) می فرماید : « داناترین مردم کسی است که علم دیگران را به علم خود ضمیمه نماید .»5 یعنی خود را عالم مطلق نداند و از علم و آموزه های دیگران و انتقادهای بجای آنان استفاده کند . انتقاد ، هم به انتقاد کننده سود می رساند و هم به انتقاد شونده ، زیرا انتقاد شونده از این طریق به عیب و کاستی های خود پی خواهد برد و در صدد جبران آن بر خواهد آمد و انتقاد کننده علاوه بر این که به وظیفۀ الهی خود عمل کرده و در پیش گاه خداوند مأجور خواهد بود ، به طور غیر مستقیم ازآن انتقاد ، خود نیز بهره مند خواهد شد ، زیرا اگر انتقاد در جامعه نهادینه گردد و به صورت فرهنگ در آید ، همۀ آحاد از محسّنات آن برخوردار می شوند . جایگاه نقد و انتقاد در اسلام با توجه به نقشی که انتقاد در سازندگی فرد واجتماع دارد ، اسلام بر تذکر کاستی ها و نقد عمل ها به جای آراستن عیوب و کتمان زشتی ها ، تأکید ورزیده است . 1 – انتقاد ، یکی از حقوق واجب مسلمانان است .
امام کاظم (علیه السلام) می فرماید :« از واجب ترین حقوق برادرت این است که او را به خیر متوجه کنی و هیچ چیزی را که برای دنیا و آخرت او مفید است ، از او پنهان نداری .»6 2 – خودداری از انتقاد ، یک نوع خیانت است . امام صادق (علیه السلام) می فرماید : « کسی که برادرش را در حال انجام عمل ناپسندی ببیند درحالی که می تواند او را از این کار باز دارد و سکوت کند و از او انتقاد نکند ، به او خیانت کرده است .»7 3 – انتقادگری و انتقاد پذیری ، از صفات مؤمنان است . رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) می فرماید « مؤمن آیینۀ برادر خویش است و بدی ها را از او دور می سازد .»8 4 – انتقاد گر ، بهترین دوست ، و عیب پوش ، بدترین دوست است . امام باقر (علیه السلام) می فرماید : « از پی کسی رو که تو را می گریاند ، عیب را تذکر می دهد و خیر خواه توست و پیرو آن کس مباش که به ظاهر تو را می خنداند و در باطن نسبت به تو غیر صمیمی است ، و بر خدا وارد می شوید و از واقعیت ها آگاه می گردید .»9 در حدیثی معروف از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم : « محبوب ترین افراد در نزد من کسی است که عیب مرا به من هدیه کند .»10 امام علی (علیه السلام ) در این حدیث به پیروان خود گوشزد می کند که راه دوست شدن با آن حضرت ، تملق و چاپلوسی نیست ، بلکه با این که امام (علیه السلام) انسانی معصوم و بی عیب است و نیازی به نقد ندارد ، کسی که به پندار خود عیبی می بیند ، با تذکر و یاد آوری ، مراتب دوستی و صداقت خود رابه امام خویش نشان می دهد . در گزینش واژۀ برادر نیز رمز و رازی نهفته است . حضرت ازاین طریق می خواهد به همگان بفهماند که با انتقاد گر نباید برخوردی خصمانه داشت و او را دشمن خود انگاشت ، بلکه باید او را به چشم یک دوست و بلکه به دیدۀ عزیزترین برادر نگریست .
نکتۀ دیگر در این حدیث ، به کارگیری واژۀ هدیه و سوغات است ، زیرا اولاً : گویای این حقیقت است که بازگو کردن عیب شخص به خود او ، بهترین خدمت به وی شمرده می شود . ثانیاً : همان طوری که در قبال اعطای هدیه ، باید از هدیه دهنده سپاس گزاری کرد ، در قبال انتقاد نیز هر انسانی موظف است از انتقاد کنندگان خود تشکر و قدردانی نماید . ثالثاً : انتقاد باید از روی خیر خواهی باشد تا عنوان هدیه بر او منطبق گردد . اگر انتقاد به قصد تخریب باشد ، دیگر هدیه نخواهد بود . 5 – استفاده از انتقاد در دستور کار مؤمن قرار دارد و باید جزء برنامه های اجتناب نا پذیر زندگی هر مسلمانی قرار گیرد . امام کاظم (علیه السلام) می فرماید : « کوشش کنید چهار برنامۀ مشخص داشته باشید : قسمتی برای مناجاب با خدا ، ساعتی برای امرار معاش ، قسمتی برای هم نشینی با برادرانی که مورد اعتمادند و عیوبتان را خالصانه با زبان ابراز می دارند و ساعتی را نیز به جلب لذایذ مشروع خود اختصاص دهید .»11 اقسام انتقاد به طورکلی ، انتقاد به دو نوع سازنده و مخرّب تقسیم می شود : الف ) انتقاد سازنده : انتقادی است که به انگیزۀ اصلاح ، رشد و تعالی جامعه و پالایش و زنگار زدایی از پیکرۀ عظیم اجتماع ، با اتخاذ روشی مناسب و شایسته در گفتار و کردار و ضمن احترام به شخصیت مخاطب ، انجام می گیرد و درآن ، آداب تذکر و اندرز به طور کامل رعایت می شود .
ب ) انتقاد مخرّب : دراین انتقاد ، تحریف و تخریب شخصیت ، جای گزین تکمیل گردیده و تحقیر به جای تکریم نشسته است و به انگیزۀ افساد و ایجاد اختلاف و تفرقه در جامعه و کاشتن بذر کینه و نفاق با روشی نامناسب صورت می گیرد . برای تشخیص نقد سازنده ازمخرّب ، لازم است شیوۀ صحیح نقد بررسی شود . شیوه های نقد 1 – انتقاد مستقیم زبانی : منتقد با احراز شرایط ، به طور مستقیم و شفاف ، نظر خود را ابراز می دارد . امروزه بیشترین نوع انتقاد در جامعه به این صورت انجام می گیرد . در سیرۀ پیشوایان نمونه هایی از انتقاد صحیح به چشم می خورد . برخی از اصحاب در محضر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) مشغول صحبت بودند و دربارۀ یکی از مسلمانان سخنانی می گفتند . حضرت فرمود : همین که آن چه را در برادرتان هست بگویید ، کافی است .12 2 – انتقاد غیر مستقیم زبانی : یکی از شیوه های انتقاد که بسیار کارساز است ولی متأسفانه کمتر از آن استفاده می شود ، انتقاد به روش غیر مستقیم می باشد . قرآن مجید و پیشوایان دین در ایجاد ارتباط با مخاطب و طرح آموزه های خود ، از این روش سود می جستند . بنا به فرمودۀ امام صادق (علیه السلام) ، قرآن به همین صورت نازل شده است و خطاب های قرآنی گر چه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) است اما در واقع به مؤمنان اشاره دارد . 3 – انتقاد غیر زبانی : گاهی انتقاد از طریق تغییر در چهره انجام می گیرد . کاربرد این نوع انتقاد ، زمانی است که بین نقد کننده و نقد شونده رابطه ای بسیار صمیمی وجود دارد و نقد شونده خود را نیازمند این رابطۀ گرم می داند .
برخورد پیامبر (صلی الله علیه و آله ) با دختر گرامی شان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از همین نوع است . ایشان پس از بازگشت از سفری ، طبق معمول به دیدار حضرت فاطمه (سلام الله علیها) رفتند و بر خلاف همیشه ، پس از مکث کوتاهی ، خانۀ دخترش را ترک کردند . حضرت فاطمه (سلام الله علیها) متوجه پرده ای شد که به تازگی بر در خانه آویخته بود و حدس زد نگاه سرد رسول الله (صلی الله علیه و آله) به دلیل آن باشد . از این رو به سرعت پرده را همراه با پیامی به نزد پدر فرستاد . پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس از شنیدن پیغام دختر بزرگورا خود فرمود : پدرت فدای تو باد ، و با خوش حالی بار دیگر به دیدار فاطمه (سلام الله علیها) آمدند .13 آداب انتقاد یک نقد خوب ، مفید و سازنده باید از اصول و آدابی پیروی کند ، زیرا در غیر این صورت ، نقد به معنای واقعی انجام نمی گیرد . بعضی از این اصول عبارتند از : 1 – اعتدال در انتقاد : یکی از آداب نقد که گاهی مورد غفلت قرار می گیرد ، میانه روی در نقد است . برای رعایت این نکته ،ابتدا بایستی ضرورت نقد را تشخیص داد و سپس از آن به طرز صحیح و منطقی استفاده کرد . گاهی لازم است چشم های خود را در برابر لغزش های احتمالی دیگران ببندیم تا شرم و حیای گناه کار حفظ شده و جسور نگردد .
بنابراین والدین و مربیان نباید به طور دائم از نسل جوان انتقاد کنند ، زیرا روح و روان آنها از اعتراضات بیش از حد ، مکدّر می شود و حالت تدافعی می گیرد . 2 – انتقاد در خلوت : هر چه انتقاد صمیمی تر و در خلوت و خودمانی باشد ، مؤثر تر است و از کینه توزی و لجاجت پیش گیری می کند . امام حسن عسکری (علیه السلام) می فرماید : « کسی که برادر خود را در پنهانی موعظه کند ، او را زیبا ساخته و کسی که آشکارا به وی اندرز دهد ، باعث زشتی او گردیده است .»14 3 – انتقاد از عمل نه عامل: در انتقاد سازنده ، عمل نادرست مورد نقد و ارزیابی قرار می گیرد اما حرمت افراد محفوظ می ماند . گاهی باید حساب عمل را از عامل ( انجام دهنده ) جدا کرد . پس نمی توان به دلیل خوب و مؤمن بودن یک شخص ، همۀ اعمال او را تأیید کرد و نمی توان به دلیل یک عمل ناشایست، شخصیت کسی را زیر سؤال برد . امام صادق (علیه السلام) ضمن احترام به شقرانی که از دوستان اهل بیت بود ولی متأسفانه شراب می نوشید ، آهسته و به طور غیر مستقم از عملش انتقاد کرد و فرمود : عمل خوب ازهر کس که باشد خوب است و از تو خوب تر ، زیرا به ما وابسته ای و عمل بد از هر کس سرزند ، بد است و از تو بدتر ، زیرا منسوب به ما هستی .15
4 – رعایت ادب در انتقاد : انتقاد سازنده همواره با رعایت امنیت روحی و شخصیت اجتماعی دیگران است . اگر انتقاد با مهر و محبت آمیخته نباشد ، طرف مقابل را به واکنش وادار می کند ، چرا که انسان به حکم خود دوستی ، از خود دفاع میکند و اجازه نمی دهد به شخصیت او خدشه ای وارد شود . این موضوع باید با دقت انجام گیرد ، به ویژه کسانی که با نسل جوان سرو کار دارند باید به این نکته توجه داشته باشند که معمولاً جوان از نصیحت مستقیم و صریح ، گریزان است ، زیرا آن را با هویت طلبی و استقلال خواهی در تضاد می بیند . اسلام در حُسن برخورد و مهر ورزی با مردم در همۀ زمینه ها و از جمله « انتقاد » تأکید ورزیده است . امام صادق (علیه السلام) می فرماید : « کسی که با دیگران به رفق و مدارا عمل کند به خواسته ای که از آنان دارد ، دست می یابد .»16 بنابراین انتقاد کننده ، باید فرصت کافی را برای اظهار نظر و گفت وگو در فضایی مملوّ از صمیمیت فراهم نماید و از هنر خوب شنیدن استفاده کند و با وقار و متانت سخن بگوید . قرآن مجید از پیامبرش موسی (علیه السلام) می خواهد فرعون را با نرم خویی به خدا پرستی دعوت نماید .17 موسیا در پیش فرعون زمن – نرم باید گفت قولاً لیّنا – آب اگر در روغن جوشان کنی – دیگران و دیگ را ویران کنی18 5 – انتقاد غیر مستقیم : برای آن که انتقاد به خود دوستی اشخاص آسیب نرساند و آنان را به مقاومت وادار نکند ، چه بسا لازم باشد از روش غیر مستقیم استفاده کرد و کلماتی ملایم به کار برد . عباراتی چون : آیا بهتر نبود ؟ آیا صلاح می دانی ؟ میزان تأثیر گذاری نقد را مضاعف کرده ، مجال انتقاد از بزرگ ترها را برای جوان نیز فراهم می کند . برخی استفاده از ایما و اشاره را در مراحل اولیۀ انتقاد بهتر و آبرومند تر می دانند . امام علی (علیه السلام) می فرماید : « لغزش شخص عاقل را با کنایه تذکر دادن برای او از ملامت صریح ، دردناک تر است .»19
نمونۀ جالب و بسیار مؤثر تذکر غیر مستقیم و در قالب کنایه را درسیرۀ امام کاظم (علیه السلام) می توان ملاحظه کرد . روزی آن حضرت از کوچه ای می گذشتند . صدای ساز و آواز خانه ای بلند بود . امام (علیه السلام) از کنیزی که برای کاری از آن خانه بیرون آمده بود پرسیدند : صاحب خانه ،بنده است یا آزاد ؟ کنیز جواب داد : آزاد است . فرمودند : اگر بنده بود ، این بساط را پهن نمی کرد . صاحب خانه تا ماجرا را از کنیز شیند ، پابرهنه در میان کوچه ها به دنبال حضرت دوید و نزد او توبه کردو به افتخار آن روزی که با پای برهنه در پی حضرت دوید و به شرف توبه نایل آمد ، تا آخر عمر کفش به پا نکرد و به « بشر حافی » ( پابرهنه ) مشهور گشت .20 6 – بی طرفی در انتقاد : یکی از شرایط انتقاد سازنده ، بی طرفانه بودن و رعایت انصاف و جوان مردی در انتقاد است . کسی که مغرضانه انتقاد کند و ملاک او دوستی و دشمنی باشد ، قطعاً در انتقاد خویش حُسن نیت ندارد و از واقع بینی فاصله گرفته است ، که گفته اند : « حبّ الشی یُعمی و یُعصم ؛ محبت به چیزی ، انسان را کور و کر می کند و نمی گذارد عیب های آن را ببیند و یا بشنود ». چون غرض آمد هنر پوشیده شد – صد حجاب از دل به سوی دیده شد21 – دوستی یا دشمنی با شخص ، گروه و یا حزب نباید موجب نادیده گرفتن اصل بی طرفی در انتقاد شود .
اگر فردی با دیدۀ دشمنی به کسی نگاه کند ، چه بسا صفات خوب و پسندیدۀ وی در نظرش بد می آید و بر اساس آن انتقاد نماید . امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید : هرگاه دنیا به کسی روی آورد ، نیکویی ها و کارهای خوب دیگران را هم به او نسبت می دهند و زمانی که دنیا به کسی پشت کرد و مردم از کسی روی گردان شدند خوبی های او را نیز نادیده می انگارند .22 سعدی می گوید : کسی به دیدۀ انکار اگر نگاه کند – نشان صورت یوسف دهد به ناخوبی – متأسفانه در جامعه ما شاهد انتقادهایی در عرصۀ سیاست هستیم که خالی از حب و بغض نیست و از روی انصاف و با رعایت بی طرفی انجام نمی گیرد و همین امر جایگاه رفیع انتقاد را تنزل داده است . انتقادهای برخاسته از حسادت و غرض ورزی ، نه تنها مشکلی را نمی گشاید ، بلکه بر بحران و چالش در جامعه می افزاید . انسان کینه توز نمی تواند به انتقاد صحیح دست یابد . در روایت می خوانیم : « النصیحه من الحاسد محال ؛23 نقد و نصیحت از حسود ، ممکن نیست ». اگر دیو کینه توزی به جای مهرورزی بنشیند ، پرده ای تار در پیش چشم آدمی ایجاد می کند بین او و حقیقت فرسنگ ها فاصله می اندازد و نگاهش را نگاهی دشمنانه می نماید . امام صادق (علیه السلام) می فرماید : « از جدل و بگو مگوهای بی حاصل و دشمنی بپرهیزید که این دو ، مایۀ بیماری دل ها و زمینه ساز نفاق در میان مؤمنان است .»24 با این بیان معلوم می شود که نقد صحیح و خیر خواهانه ، در گرو تزکیۀ نفس ، خروج از منیّت ها و خود خواهی ها و برخورداری از ملکۀ تقوا و مالکیت نفس است . 7 – فراهم کردن زمینۀ انتقاد : انتقاد ابتدایی به خود خواهی افراد ضربه می زند و زمینۀ دشمنی را ایجاد می کند ، زیرا نفس انتقاد ، تلخ و ناخوش آیند است ، پس باید با تمهید مقدماتی ، از تلخی آن کاست . اگر انتقاد با بیان یکی از صفات مثبت آغاز شود ، اطمینان و اعتماد انتقاد شونده جلب خواهد شد . به کار گیری این روش ، موجب پذیرش انتقاد و مقاومت کمتر مخاطب می شود و تلخی انتقاد با شیرینی تعریف وتمجید ، جبران می گردد .
اگر از ابتدا به دروغ گو بگویید کار شما خلاف است ، نمی پذیرد ؛ اما اگر زمینۀ آن را فراهم کردید و مثلاً گفتید : اگر شخصی به شما دروغ بگوید آیا ناراحت نمی شوید ؟ قطعاً پاسخ مثبت خواهد داد . بعد از این پاسخ ، شما می توانید او را از دروغ گفتن باز دارید . 8 – در نظر گرفتن وضعیت روحی و روانی : انسان به هنگام انتقاد کردن از کسی باید ببیند او در چه وضعی قرار دارد ؛ اگر عصبانی است ، انتقاد کردن صحیح نیست ؛ بلکه ابتدا باید با او صحبت کند و از جهات مختلف عاطفی بر او مسلط شود و درآخر به نصیحت کردن بپردازد . امام علی (علیه السلام) می فرماید : « دل ها ، برای مواقع نصیحت ، روی آوردن و پشت کردن دارند ؛ پس در مواقع پذیرش ، آنها را در یابید .»25 از این سخن بر می آید که تا آمادگی روحی نباشد پند و اندرز اثری ندارد . از طرف دیگر ، انتقاد کننده خود باید تعادل روحی داشته باشد . کسی که در حال خشم و عصبانیت انتقاد می کند چه بسا برای آرامش دل خود دست به این کار می زند و قصد اصلاح ندارد ، زیرا در این حالت ، عقل کارایی خود را از دست می دهد و انتقاد انسان منطقی و تأثیر گذار نخواهد بود . 9- با زبان طرف انتقاد کردن : هدف از انتقاد ، فضل فروشی و یا خود نمایی نیست ، بلکه اصلاح افراد و جامعه است . پس باید طوری سخن گفت که روشن ، گویا و مؤثر باشد .
بدین منظور باید میزان درک مخاطب را محاسبه کرد و با زبان او و متناسب با درک و فهم وی انتقاد کرد . 10 – انتقاد و همکاری : بعضی افراد فقط از لغزش دیگران انتقاد می کنند ولی برای کمک کردن و رفع کاستی ها ، کوچک ترین قدمی را بر نمی دارند ؛ در حالی که در سیرۀ معصومین (علیهم السلام) می بینیم چه بسا به گناه کار کمک می کردند و پس از آن به نهی از منکر و انتقاد می پرداختند . شقرانی می گوید : منصوردوانیقی به مردم هدیه می داد ، من سرگشته و متحیر باقی مانده بودم که چه کسی را واسطۀ خود قرار دهم تا نزد خلیفه مرا معرفی کرده ، برای گرفتن جایزه وساطت کند . در این هنگام امام صادق (علیه السلام) را دیدم ، به محضر حضرتش شتافتم و گفتم : من غلام شما شقرانی هستم . حضرت به من خوش آمد گفت . من حاجت خود را با وی در میان گذاشتم . حضرت از مرکب پیاده شد ، به سرای خلیفه رفت و اندکی بعد بیرون آمد و جایزه ام را در دامانم ریخت و بلافاصله از من که به شراب خواری آلوده بودم ، انتقاد کرد .26 شرایط انتقاد تأثیر مثبت و منفی بسیاری از امور ، به چگونگی انجام آنها بستگی دارد . اگر انتقاد با شرایط خاص و با استفاده از مکانیسم مناسب انجام گیرد ، سازنده و رشد دهنده خواهد بود . بدین منظور باید شرایطی را در نظر گرفت وبر اساس آن عمل کرد .
بعضی از این شرایط عبارت اند از : 1 – شناخت : نخستین شرط برای انتقاد سازنده ، آگاهی منتقد از منع قانونی یا قبح اخلاقی مطلب مورد انتقاد می باشد . امام صادق (علیه السلام) می فرماید : « کسی که بدون شناخت به انجام عملی دست زند ، مانند رونده ای است که مسیر اشتباهی را می پیماید و شتاب بیشتر ، فقط او را از مقصد دور تر می کند .»27 گاهی انسان بدون آن که سخنش را بشناسد و یا از عمل شخص مطلع باشد ، زبان به انتقاد می گشاید و سپس به نادرستی آن پی می برد و نزد او شرمنده می شود . روزی محمد بن منکدر امام باقر (علیه السلام) را در آفتاب سوزان مشاهده می کند که مشغول کشاورزی است . او به گمان خود زبان به انتقاد گشود و پس از عرض سلام به آن حضرت گفت : آیا شایسته یکی از بزرگان قریش است که در این هوای گرم در پی دنیا باشد ؟ چگونه خواهی بود ، اگر در این حالت مرگت فرا رسد ؟ حضرت فرمود : به خدا قسم ، اگر در این حال بمیرم در حین انجام طاعتی از طاعات خداوند جان سپرده ام . محمد بن منکدر گوید: می خواستم شما را نصیحت کنم ، شما مرا موعظه کردی .28
2 – انتقاد از خود پیش از دیگران : آدمی در گام نخست باید به نقد خویش بپردازد و سپس ازکار دیگران انتقاد کند تا شامل این آیۀ شریف نشود که فرموده است : « یا ایها الذین آمنوا لِمَ تقولون ما لا تفعلون ؛29 ای مؤمنان ! چرا چیزی می گویید که بدان عمل نمی کنید .» انتقاد در صورتی تأثیردارد که با عمل گوینده تأکید شود ؛ یعنی گوینده خود به آن چه می گوید عمل نماید ، بلکه پیش از گفتن ، خود به آن عامل باشد . امام علی (علیه السلام) می فرماید : « ای مردم ! سوگند به خدا ، من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی کنم ، مگر آن که پیش از آن ، خود به آن عمل کرده ام و شما را از معصیتی باز نمی دارم ، جز آن که پیش از آن ، ترک نموده ام .»30 استاد مطهری (ره) می گوید : « هیچ چیز بشر را بیشتر از عمل تحت تأثیر قرار نمی دهد . شما می بینید مردم از انبیا و اولیا زیاد پیروی می کنند ولی از حکما و فلاسفه آن قدرها پیروی نمی کنند ، چرا ؟ برای این که فلاسفه فقط می گویند ، فقط مکتب دارند ، فقط تئوری می دهند ... ، ولی انبیا و اولیا تنها تئوری و فرضیه ندارند ، عمل می کنند . حتی این طور نیست که اول بگویند بعد عمل کنند ؛ اول عمل می کنند و بعد می گویند . وقتی انسان بعد از آن که خودش عمل کرد ، گفت ، آن گفته ، اثرش چندین برابر است .»31 3 – احتمال تأثیر : انتقاد در صورتی لازم و مفید است که انسان بداند حرف او تأثیر دارد . بنابراین این موضوعی که از توان افراد خارج است ، تذکر آن هم بی تأثیر خواهد بود . امام صادق (علیه السلام) می فرماید : « سزاوار نیست مؤمن خود را خوار و ذلیل کند . سؤال شد : مؤمن چگونه خود را خوار می کند ؟ حضرت فرمود : در موضوعی که توان آن را ندارد دخالت کند ومتعرّض آن شود .»32 4 – توجه به زمان و مکان : نقادی ، فن وهنری است که با هوش مندی باید اجرا شود . انتقاد کردن همیشه و در هر حال مطلوب نیست .
هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد . گاهی سکوت کردن بر انتقاد کردن ترجیح دارد و گاهی بر عکس ، چه بسا در برهه ای از زمان ، سخنی را به عنوان انتقاد بتوان گفت که همان سخن در شرایط دیگر روا نباشد . گاهی اوقات دشمن از انتقاد ما سود می جوید و از آن بهرۀ تبلیغاتی می برد ؛ در این گونه موارد باید از انتقاد کردن در مجامع عمومی پرهیز کرد تا بازتاب منفی کمتر داشته باشد . مرزهای انتقاد : همان طور که اسلام به حق نصیحت ، انتقاد ، تحقیق و تفحص اصرار می ورزد ، از حفظ کرامت انسانی و مصلحت عمومی نیز دفاع می نماید . از این رو برای نقد و انتقاد ، مرزهای مشخصی را تعیین کرده است تا هیچ فردی به گمان آزادی انتقاد ، حرمت شکنی نکند و جامعه را به بی نظمی و هرج و مرج نکشاند . البته این امراختصاص به اسلام ندارد ؛ دموکراتیک ترین کشورها نیز برای آزادی بیان و نقد چارچوبی تعریف کرده اند . بحث و تحقیق نظری را باید از منطقۀ ممنوع مخالفت های عملی تفکیک نمود . انتقاد تا جایی صحیح است که به توطئه و فتنه انگیزی منجر نشود و اصل نظام اسلامی را زیر سؤال نبرد . امام خمینی (ره) می گوید : « انتقاد ، غیر از توطئه است . لحن انتقاد فرق دارد ... این لحن ، آزاد نیست ، توطئه آزاد نیست ؛ انتقاد آزاد است .»33 مرز شکنی در انتقاد و نادیده انگاشتن خط قرمز ها که قانون اساسی ، رهبری نظام ، امنیت و وحدت ملی ، از جملۀ آنهاست .
با فلسفۀ انتقاد که اصلاح امور است ، منافات دارد . امام علی (علیه السلام) در بسیاری از موارد که تشخیص می داد انتقاد از روی صدق و خیر خواهی است و یا شخص معترض بر اثر جهل و غفلت و کوته نظری ، زبان به انتقاد از آن حضرت گشوده است ، تلاش می کرد نخست سخن او را بشنود و آن گاه با بیانی متین ، به اقناع وی بپردازد ، اما در پاره ای از اعتراضات که بوی احساسات و تضعیف پایه های حکومت اسلامی بود ، نه تنها به انتقاد او توجهی نمی کرد بلکه با لحنی شدید ، او را سر جای خود می نشاند و از کردۀ خود پشیمان می ساخت . از این رو به « برج بن مُسَهّر طائی » که شعار « لا حکم الا الله » سرداد ، فرمود : خاموش شو ! خدا تو را زشت گرداند ! به خدا سوگند ، تو وقتی که حق به میدان آمد وظاهر شد ، شخصی فرومایه و ضعیف بودی و صدایت پنهان بود ، اما همین که باطل سر بر کشید ، مانند شاخ بز آشکار شدی .34 نقد پذیری به همان میزان که نقد و نقادی مایۀ کمال و رشد افراد و جامعه است ، نقد پذیری نیز زمینه ساز بسیاری ازاصلاحات و پایان بخشیدن به کشمکش ها می باشد . پذیرش نقد ، نشانۀ شخصیت و خاک ساری وترازی برای شناخت انسان های با انصاف و واقع نگر است . تلخی نخستین نقد ، با برآیند شیرین آن ، از میان می رود . امام جواد (علیه السلام) در ضمن شمارش نیازمندی های همیشگی مؤمنان می فرماید : « مؤمن ، نقد و نصیحت را می پذیرد .»35 امام سجاد (علیه السلام) نیز می فرماید : « حق نصیحت کننده آن است که با او نرم رفتار کنی و به سخنان او گوش فرا دهی . اگر سخن وی درست بود ، خدای را سپاس گویی و اگر سخن او نادرست بود ، با او مهربان باشی .»36
نقد ناپذیری ، نشانۀ نوعی غرور و تکبر است که منشأ آن خود خواهی ، خود برتر بینی و یا خود مطلق انگاری انسان است . از این رو گاهی ناب ترین نقدها بر دل های غبار گرفته ، اثر نمی بخشد ، زیرا گاهی انسان به دلیل حب نفس حاضر نیست خود را دارای عیب ونقص بداند ، به همین دلیل نه تنها از نقد استقبال نمی کند بلکه نقد دیگران را برغرض ورزی حمل می نماید و ناقد خود را دشمن می انگارد ؛ ولی غافل از آن است که : آینه چون عیب تو بنمود راست – خود شکن آیینه شکستن خطاست – به طور کلی جحود فکری ، سنت گرایی ، خود محوری و رذایل اخلاقی ، مانع پذیرش انتقاد می گردد . پس از نقد پذیری در گرو تهذیب نفس و اصلاح درون است . انتقاد پذیری در سیرۀ پیشوایان امام علی (علیه السلام) با وجود برخورداری از عصمت ، خود را از نقد بی نیاز نمی دانست و مردم را به انتقاد از عمل کرد خود فرا می خواند و می فرمود : « با خیر خواهی خالصانه و سالم ، مرا از هرگونه شک و تردید ، یاری کنید .»37 در جایی دیگر فرمود : « از گفتن حق یا رأی زدن در عدالت باز نایستید ، زیرا من برتر نیستم از این که خطا کنم و ازآن در کار خویش ایمن نمی باشم ، مگر آن که خدا از نفس من کفایت کند .»38 برخی به دلیل عدم دقت در مضمون این کلام ، آن را حمل بر اعتراف آن حضرت به امکان وقوع خطا و اشتباه در روش خود کرده اند ،39 در حالی که مقصود امام (علیه السلام) نفی مقام فوق بشری است ، نه نفی عصمت . شاید بعضی تصور کنند که امام (علیه السلام) در کلام خود شکسته نفسی کرده ، در صورتی که چنین نیست، امام با این جمله ، در صدد بیان یک اصل و حقیقت مهم است و آن این که : هیچ شخصی – گر چه معصوم باشد – نباید خود را بی نیاز از نقد بداند .
آن حضرت از کارگزاران خود نیز می خواهد که زمینۀ انتقاد را فراهم نماید و جوّ رعب و وحشت را از میان بردارند تا مردم بتوانند به راحتی مطالب خو را مطرح سازند . امام علی (علیه السلام) در نامۀ خود خطاب به مالک اشتر فرمود : « برای مراجعان ، مجلس عمومی تشکیل ده و درهای آن رابر روی هیچ کس نبند و در مقابل خداوندی که تو را آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان را از این مجلس دور ساز تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت ، سخنان خود را با تو بگوید ، زیرا بارها از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود : ملتی که با صراحت حق ضعیفان را از زورمندان نگیرد ، هرگز پاک و پاکیزه نمی شود و روی سعادت نمی بیند .»40 این شیوۀ حکومت داری را با روش های حاکمانی مقایسه کنید که فاقد پشتوانۀ حمایت های مردمی اند و ببینید تفاوت از کجا تا کجاست . حکومت های بدون پشتوانه همیشه از نقد و انتقاد گریزانند ؛ چنان که در تاریخ نو شته اند : عثمان ، عبدالله بن مسعود را به دلیل اعتراض به حیف و میل اموال عمومی ، به مدینه احضار کرد و با او چنان برخورد کرد که استخوان پهلویش شکست و او را ممنوع الخروج نمود .41 و یا عمار یاسر که به دلیل انتقاد از کارهای ناروای حاکم ، از سوی وی مورد ضرب و شتم قرار گرفت .42 ابوسعید خدری می گوید : مردی بیابان گرد که از پیامبر (صلی الله علیه و آله ) طلب کار بود خدمت آن حضرت رسید و از وی خواست بده کاری اش را بپردازد و بر خواسته اش بسیار اصرار کرد و با شدت گفت : رهایت نمی کنم تا پولم را بپردازی . اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را از این برخورد زشت نهی کرده و گفتند : وای بر تو ؟ می دانی با چه کسی سخن می گویی ؟ مرد گفت : حق خود را می خواهم . پیامبر( صلی الله علیه و آله) به اصحاب فرمود : چرا صاحب حق را یاری نمی کنید ؟ سپس کسی را نزد خوله ، دختر قیس ، فرستاد و فرمود : به خوله بگو : اگر خرما داری به ما قرض ده تا فصل خرما برسد و خرمای تو را بازگردانیم. خوله پذیرفت و مقداری خرما به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) داد . آن حضرت نیز آن را به مرد بیابان گرد داد و او را به غذا دعوت کرد. آن مرد گفت : حق مرا به طور کامل پرداختی ، خداوند حقت را به طور کامل بپردازد . پیامبر(صلی الله علیه و آله) با ابراز خوشحالی از برخورد شجاعانۀ آن مرد برای دریافت طلب خویش فرمود : اینان برگزیدگان امت من هستند . امتی که فرد ضعیف در آن نتواند حق خودش را بدون لکنت زبان باز پس گیرد ، هرگز به پاکی نخواهد رسید .43
آسیب شناسی انتقاد هر پدیدۀ مثبتی در معرض آفت و خطرقرار دارد و انتقاد نیز از این قاعده مستثنا نیست . اگر از انتقاد به شکل غیر صحیح استفاده شود و یا از مسیر اصلی منحرف گردد ، کارآیی خود را از دست داده و به عنصری منفی ، مخرّب و ویران گر مبدل خواهد شد . اگر باغبانی ، در تهیۀ بذر و آب و کود اهتمام ورزد ولی به آفت ها توجه نکند ، محصول خود را از دست خواهد داد .پس شناخت جنبه های منفیِ انتقاد کمتر از شناخت جنبه های مثبت آن نیست . این آفت ها بعضی به انتقاد گری آسیب می رسانند و بعضی به انتقاد پذیری ، که ما در این جا آنها را به صورت کلی می آوریم . مهم ترین آفات انتقاد سالم عبارت اند از : 1 – سخت گیری در انتقاد : استفاده از روش های دستوری و آمرانه در انتقاد ، با فلسفۀ آن منافات دارد و با عث دل زدگی ، نفرت و بی توجهی افراد می شود . سبک و شیوۀ هدایت قرآن ، پرهیز از اکراه و اجبار است . قرآن مجید پیامبر (صلی الله علیه و آله) را فقط تذکر دهنده می داند ، نه سلطه گر : « لست علیهم بمصیطر » .44 سخت گیری و تحمل در منطق پیامبر (صلی الله علیه و آله) راه نداشت بلکه با رفق و مدارا به وظیفۀ خود می پرداخت و می فرمود : خداوند مرا مبلّغ فرستاده است ، نه آزار دهنده و سخت گیر .45
آن حضرت به یاران خود نیز توصیه می کرد : « بر مردم آسان بگیرید و سخت مگیرید و نوید دهنده باشید و درآنان نفرت ایجاد نکنید .»46 البته سخن فوق به معنای تسامح و تساهل و بی توجهی به امور مسلمانان نیست ، چرا که در مطالب پیش گفته ، انتقاد و ابلاغ سخن حق را از جلمه وظایف دینی و انسانی آحاد جامعه دانستیم و غفلت از آن را تضییع حقوق دیگران قلمداد کردیم . پس در عین حال که وظیفۀ الهی حکم می کند انسان از لغزش ها بی تفاوت نگذرد باید به انتخاب و اختیار دیگران احترام قائل شود وآن را تخطئه نکند . در تاریخ آمده است که وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) معاذ بن جبل را برای دعوت و تبلیغ مردم به یمن فرستاد به او چنین توصیه کرد : تو برای تبلیغ اسلام می روی و اساس کارت باید تبشیر و مژده و ترغیب باشد کاری بکن که مردم مزایای اسلام را درک کرده و از روی میل و رغبت به اسلام گرایش پیدا کنند . البته پیامبر(صلی الله علیه و آله) به او نفرمود : انذار نکن ، چون انذار جزء دستورات قرآن است . نکته ای که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به آن اشاره کرد این بود که « بشّر و لا تنفّر » کاری نکن که مردم را از اسلام فراری دهی و متنفر کنی .47 2 – به کارگیری الفاظ تند در انتقاد : تحقیر و اهانت ، با عزت و کرامت انسان برخوردمستقیم دارد و از نظر اسلام عملی مذموم و ناشایست است ؛ هر چند به لباس انتقاد زینت داده شده باشد .
تحقیر چه به صورت تمسخر ، چه به شکل ملامت و سرزنش و چه به شیوۀ عیب جویی ، به جای اصلاح ، افساد می کند و به عاملی ضد تربیتی تبدیل می شود . استاد مطهری می گوید : « در بسیاری از موارد ، ملامت زیاد ، بیشتر نفرت ایجاد می کند ؛ مثلاً خیلی افراد در تربیت فرزندان این اشتباه را مرتکب می شوند . دائماً بچه را ملامت می کنند و سرکوفت می زنند : ای خاک بر سرت! فلان بچه هم ، هم سن توست ، ببین چطور پیش رفته ، تو خیلی بی عرضه و نالایق هستی ؟! خیال می کنند با این ملامتها غیرت بچه تحریک می شود ، در صورتی که در این موارد ، اگر ملامت از حدش بگذرد ، عکس العمل خلاف ایجاد می کند . روح او حالت انقباض و فرار پیدا می کند و او از نظر روحی بیمار می شود و به دنبال آن کار هم محال است که برود .»48 در انتقاد ، « چگونه گفتن » بر « اصل گفتن » مقدم است ، به ویژه کسانی که با نسل جوان سر وکار دارند باید به این نکته توجه داشته باشند که اولاً : آنها احتیاج به همدلی و بیان مهر آمیز دارند و ثانیاً : تجارب کافی در تحولات زندگی ندارند و انتظار دارند که افراد بزرگ تر آنان را احترام کنند ؛ از این رو انتقاد از آنان باید به گونه ای باشد که برانگیزاننده و شور آفرین باشد ، نه همراه با عتاب و به صورت خشک و خشن . امام علی (علیه السلام)می فرماید : « به مردم سخنانی نگو که دوست نداری همان را به تو بگویند .»49 3 – شتاب زدگی در انتقاد : شتاب در تصمیم ها و از جمله انتقاد ، ضریب خطا را بالا می برد و انسان را از هدف دور می سازد . امام علی (علیه السلام) می فرماید : « از شتاب زدگی پرهیز کن که با خطا و بدی همراه است .»50 چه بسا افراد عجول و ناآگاه پیش خود چیزهای مباح را گناه تلقی کرده و با نصیحت کردن ، دیگران را نیز از آن منع می کنند و یا عمل روایی را ناروا می پندارند و اشخاص را مورد انتقاد قرار می دهند ؛ در حالی که با کمی درنگ وا ندیشه می توانستند حقیقت را بشناسند .
پی نوشت ها :
1. صحاح اللغه ، مادۀ ن.ق. د .
2. محمد تقی فلسفی ، اخلاق ، ج 1 ، ص 357 .
3. غرر الحکم و دررالکلم ، ج 3 ، ص 318 .
4. اسلام و مقتضیات زمان ، ج 1 ، ص 285 .
5. شیخ صدوق ، خصال ، ج 1 ، ص 5 .
6. بحا رالانوار ، ج 78 ، ص 332 .
7. همان ، ج71، ص 413 .
8. وسائل الشیعه ، ج 12 ، ص 210 .
9. همان ، ج 1 ، ص 413 .
10. همان ، ج 8 ،ص 413 .
11. بحارالانوار ، ج 75 ، ص 312 .
12. میزان الحکمه ، ج 7 ، ص 348 .
13. بحار الانوار ، ج 39 ، ص 20 .
14. تحف العقول ، ص 489 .
15. بحارالانوار ، ج 47 ، ص 349 .
16. سفینه البحار ، ج 1 ، مادۀ ر.ف.ق.
17. طه(20) آیۀ 44 .
18. مثنوی معنوی ، دفتر چهارم ، بیت 3816 – 3815 .
19. غررالحکم و درر الکلم ، ج 3 ، ص 285 .
20. مرتضی مطهری ، داستان و راستان ، ج 1 ، ص 149 .
21. مثنوی معنوی ، دفتر اول ، بیت 335 .
22. نهج البلاغه ، قصار8 .
23. بحارالانوار ، ج 75 ، ص 194 .
24. اصول کافی ، ج 2 ، ص 300 .
25. نهج البلاغه ، قصار ، 184 .
26. بحارالانوار ، ج 47 ، ص 350 .
27. وسائل الشیعه ، ج 12 ، ص 24 .
28. بحارالانوار ، ج 46 ، ص 287 .
29. صف(61) آیۀ 2 .
30. نهج البلاغه ، خطبۀ 17 .
31. حماسۀ حسینی ، ج 2 ، ص 106 .
32. وسائل الشیعه ، ج 11 ، ص 425 .
33. صحیفۀ نور ، ج 17 ، ص 267 .
34. نهج البلاغه ، خطبۀ 183 .
35. تحف العقول ، ج 1 ، ص 337 .
36. میزان الحکمه ، ج 10 ، ص 57 .
37. نهج البلاغه ، خطبۀ 117 .
38. همان ، خطبۀ 207 .
39. ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه ، ج 11 ، ص 107 .
40. نهج البلاغه ، نامۀ 53 .
41. علامه امینی ، الغدیر ف ج 9 ، ص 3و4 .
42. همان ، ص 6 .
43. حیاه الصحابه ، ج 2 ، ص 158 .
44. غاشیه (88) آیۀ 21و22 .
45. کنز العمال ، ج 3 ، ص 33 .
46. همان ، ص 37 .
47. برداشت از : مرتضی مطهری ، سیری در سیرۀ نبوی ، ص 209 .
48. سیرۀ نبوی ، ص 216 .
49. نهج البلاغه ، نامۀ 31 .
50. غرر الحکم و درر الکلم ، ج 2 ، ص 295 .