1- پرهیز از دنیاگزینی
دنیاطلبی با همه زیرمجموعه ها و مظاهرش آفت نفس می باشد و موجب فساد و تباهی انسانیت انسان است.قال علی علیه السلام:
«آفَةُ النَّفْسِ الْوَلَهُ بِالدُّنْیا»[1]
[آفت نفس، دل سپردن به دنیاست.]
و راه اصلاح نفس بستگی تام به دوری گزیدن از دنیا دارد.
قال علی علیه السلام:
«سَبَبُ صَلاحِ النَّفْسِ الْعُزُوفُ عَنِ الدُّنْیا»[2]
[کناره گیری از دنیا، موجب اصلاح نفس است.]
آن حضرت نیز فرموده است:
«دَواءُ النَّفْسِ الصَّوْمُ عَنِ الْهَوی وَالْحَمِیةُ عَنْ لَذَّاتِ الدُّنْیا»[3]
[درمان نفس، امساک از خواهشها و پرهیز از لذات دنیاست.]
2- قناعت و میانه روی
افراط در معیشت اقتصادی و چشم و هم چشمی، عامل تباهی نفس انسانی و تقویت روح شیطانی است و از این رو قناعت و اقتصاد موجب تقویت نفس الهی و تزکیه آن می شود. حضرت امیر علیه آلافُ التّحیة والثّناء می فرمایند:«اذا رَغِبْتَ فی صَلاحِ نَفْسِک فَعَلَیک بِالْاقْتِصادِ وَالْقُنُوعِ وَالتَّقَلُّلِ»[4]
[هرگاه میل به اصلاح نفس خود داشتی، به میانه روی و قناعت و کم چیزی، روی آور.]
و نیز فرموده اند:
«اعْوَنُ شَی ءٍ عَلی صَلاحِ النَّفْسِ الْقَناعَةُ»[5]
[قناعت بهترین یاور برای اصلاح نفس است.]
3- مذمت نفس
خودبزرگ بینی و حس برتری نسبت به دیگران، یعنی عجب و کبر از بدترین بیماری های نفس بوده و مخرّب ترین پیامدها را بر روان انسانی وارد می کند، و از این رو مذمت نفس در کارها و بیان نقاط ضعف برای خود، قدمی در راه اصلاح نفس می باشد.قال علی علیه السلام:
«مَنْ ذَمَّ نَفْسَهُ اصْلَحَها، مَنْ مَدَحَ نَفْسَهُ فَقَدْ ذَبَحَها»[6]
[آن کس که نفس خود را مذمت کند، اصلاحش کرده، آن کس که نفس خود را ستایش کند آن را نابود نموده است.]
4- همنشینی با خوبان
در اخبار و احادیث از همنشینی با خوبان و بدان به عنوان عامل تزکیه و فساد نفس یاد شده است و این به واسطه تأثیر زیاد دوست در روان انسان است، حضرت امیر علیه السلام در این باره می فرمایند:«فَسادُ الْأخلاقِ بِمُعاشَرَةِ السُّفَهاءِ وَصَلاحُ الْأخْلاقِ بِمُنافَسَةِ الْعُقلاءِ وَالْخُلْقُ اشْکالٌ فَکلٌّ یعْمَلُ عَلی شاکلَتِه»[7]
[معاشرت با کم خردان موجب فساد اخلاق و معاشرت با عقلا موجب اصلاح اخلاق است. اخلاق را روش هائی است و هرکس طبق خوی و عادات خود عمل می کند.]
لذا کسی که در مسیر تهذیب نفس قدم برمی دارد سزاوار است معاشرت خود را با اهل دنیا جز در موارد وجوب شرعی و لزوم عقلی قطع نماید و از هم صحبتی با عاصیان بپرهیزد.
قال علی علیه السلام:
«ینْبَغی لِمَنْ ارادَ اصْلاحَ نَفْسِه وَاحْرازَ دینِه انْ یجْتَنِبَ مُخالَطَةَ (ابْناءِ) الدُّنْیا»[8]
[سزاوار است آنکه میل به اصلاح نفس خویش دارد و می خواهد دین خود را حفظ کند، از اهل دنیا دوری گزیند.]
5- پرهیز از غفلت
شیطان لحظه ای از بنده خدا غافل نمی شود تابلکه او را وسوسه کند و بر انسان است که از او غافل نشود.قال علی علیه السلام:
«مَنْ اصْلَحَ نَفْسَهُ مَلَکها، مَنْ اهْمَلَ نفْسَهُ اهْلَکها»[9]
[هرکس نفس خود را اصلاح کند، مالک آن شده و آنکه نفس را رها نماید، هلاکش ساخته است.]
همان یک لحظه کافی است تا نفس بیراهه ای را طی کند که بازگشت از آن به آسانی ممکن نباشد.
«مَنْ رَخَصَ لِنَفْسِه ذَهَبَتْ بِه فی مَذاهِبَ الظُّلْمَةِ»[10]
[کسی که نفس خود را رها کند، نفس او را به کوره راه های گمراهی پرتاپ خواهد کرد.]
6- پرهیز از توجه به غیر
یکی دیگر از عوامل تزکیه و تهذیب نفس، دوری از تجسس در امور دیگران است.حضرت امیر علیه السلام می فرماید:
«مَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بِغَیرِ نَفْسِه تَحَیرَ فِی الظُّلُماتِ، وَارْتَبَک فِی الْهَلَکاتِ، وَمَدَّتْ بِه شَیاطینُهُ فی طُغْیانِه، وَزَینَتْ لَهُ سَیی ءَ اعْمالِه»[11]
[آنکه توجهش را از خود بازداشته و به غیر نظر کند، در تاریکیها متحیرانه می ماند، و در مهلکه ها غوطه ور می گردد، و شیاطینش او را در مسیر طغیان پیش می برند، و اعمال ناشایست را در نظرش جلوه می دهند.]
7- توجه دائمی به خود
راه دیگر مبارزه با نفس دقت و توجه بر احوال نفس در طول شبانه روز است، این توجه بایستی شش مرحله (مشارطه، مراقبه، محاسبه، مؤاخذه، معاتبه، معاقبه) را به ترتیب طی کند. ابتدا بایستی با نفس شرط بست و از وی خواست که مرتکب رذیله ای نشود، در پی شرط بستن و عهد گرفتن، می بایست در طول روز از آن مراقبت کرد و در مواقع لازم پند و اندرز و بیم داد.اواخر شب و گاه خفتن، هنگام محاسبه نفس است آیا خطائی انجام داده است؟
اگر خطائی از وی سر زده است، بایستی او را مؤاخذه کرد و سخت مورد نکوهش و عتاب قرار داد و سپس با چشاندن چیزی تلخ و یا منع از لذتی شیرین، وی را عقاب نمود.
قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:
«الا انَبِّئُکمْ بِاکیسِ الکیسینَ واحْمَقِ الْحُمَقاءِ؟ قالوا بلی یا رسول اللَّه! فقال: اکیسُ الْکیسینَ مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ وَعَمِلَ لِما بَعْدَ الْمَوْتِ، وَاحْمَقُ الْحُمَقاءِ مَنِ اتَّبعَ نَفْسَهُ هواها وَتَمَنّی عَلَی اللَّهِ الْامانِی»[12]
[آیا شما را خبر دهم به زرنگ ترین زرنگها و احمق ترین احمقها؟ اصحاب عرض کردند: بفرمائید و آن حضرت فرمود: زرنگ ترین زرنگها کسی است که خود را محاسبه کند و برای بعد از مرگ فعالیت نماید و احمق ترین احمقها کسی است که از هوای نفس پیروی کند و آرزوهای بی اثرنماید.]
امام کاظم علیه آلاف التَّحیة والثّناء، در همین باره فرموده است:
«لَیسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یحاسِبْ نَفْسَهُ فی کلِّ یوْمٍ فَانْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزادَ اللَّهَ وَانْ عَمِلَ سَیئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَتابَ الَیهِ»[13]
[از ما نیست کسی که هر روز خود را محاسبه نکند. اگر عمل نیکی انجام داده از خداوند طلب زیادت نماید و اگر گناهی مرتکب شده از خدا غفران طلبیده و به سوی او بازگردد.]
8- بستن راه وسوسه
دین اسلام به مقتضای خاتمیت و اکملیت آن، تمام حوائج و غرائز انسان را در نظر گرفته است. و از آنجا که یکی از راه های وسوسه نفس، تحریک غرائز است، می بایست با طی مسیری که اسلام برای اطفاء غرایز معین نموده است، این راه را بر شیطان بیرونی بست.ازدواج مشروع، امرار معاش از طریق صحیح و تدارک مأکولات و مشروبات حلال و.. . از جمله ارضاء شرعی غرایز محسوب می شوند.
9- ترس از مقام خدا
یکی از راه های مهم مبارزه با نفس، توجه به عظمت خدای متعال و دریای وسیع لطف او به بندگان و ترس از مقام حضور وی در دنیا و مقام حکومت او در قیامت است.«وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی، فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِی الْمَأْوی»[14]
[و کسی که از مقام الهی خائف و خویش را از هوای نفس بازدارد، بهشت جایگاه اوست.]
10- موعظه
وعظ به خود، و یادآوری ناپایداری حیات دنیوی و همچنین بیان اذکار و اوراد و مخصوصاً قرائت قرآن، راهی دیگر برای مبارزه با نفس و عاملی مهم برای تهذیب آن می باشد.قال علی علیه السلام:
«مَنْ کانَ لَهُ مِنْ نَفْسِه واعِظٌ کانَ عَلَیهِ مِنَ اللَّهِ حافِظٌ»[15]
[کسی که از جانب نفس خود موعظه می شود و وجدان او را پند دهد. خداوند حافظ و نگهدار او از ارتکاب معاصی می باشد. (حافظی از جانب خداوند دارد).]
پی نوشت ها:
[1] غرر الحکم.
[2] غرر الحکم.
[3] غرر الحکم.
[4] غررالحکم.
[5] غررالحکم.
[6] غررالحکم.
[7] بحارالانوار- جلد 78- صفحه 82.
[8] غررالحکم.
[9] غررالحکم.
[10] غررالحکم.
[11] نهج البلاغه- خطبه 156 به ترتیب فیض و 157 به ترتیب صبحى.
[12] بحارالانوار- جلد 70- صفحه 69.
[13] تحف العقول مترجم- صفحه 462.
[14] نازعات- 40 و 41.
[15] بحارالانوار- جلد 71- صفحه 367.
منبع: حوزه نت